پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

یک قریحه کمیاب


یک قریحه کمیاب
«قیصر»، دومین فیلمی که «مسعود کیمیایی» ساخت، هم طرفداران بسیاری پیدا کرد و هم مخالفان بسیاری داشت. طرفدارانش آن‌را شروع سینمای نوین و واقعا ایرانی می‌دانستند و مخالفانش بر این بودند که «قیصر» ادامه همان فیلمفارسی‌هایی‌ است که در سال‌های قبل ساخته شده و آراسته‌شدن ظاهر فیلم را نباید دلیل تغییراتی اساسی دانست. از بین کسانی که به طرفداری از فیلم برخاستند، نام «نجف دریابندری» و «ابراهیم گلستان» بیشتر به چشم می‌آید و آنچه در ادامه می‌خوانید، بخش‌های کوتاهی از نوشته این‌دو درباره فیلمی ا‌ست که به گمان آنها، یکی از بهترین فیلم‌های سال‌های دور سینمای ایران بوده است.
▪ ابراهیم گلستان: «قیصر» یک فیلم گیرا و شایسته توجه کامل است. اگر این فیلم در حد قریحه و استعداد سازنده‌اش ساخته شده بود، یک فیلم برجسته می‌شد. برجستگی کنونی فیلم در این است که کار یک قریحه کمیاب است؛ قریحه‌ای که هنوز خود را به حد رشدی که شایسته‌اش است، نکشانده است هنوز و عیب فیلم در این است که به برجستگی حد کنونی این قریحه نیست. اگر در قضاوت این فیلم منحصرا به محدوده ظواهر و ساخت و پرداخت متعارف سینما توجه کنیم، «قیصر» نقصی ندارد. اما چنین کاری درست نیست، یا دست‌کم کافی نیست... «قیصر» یک فیلم گیرا و شایسته توجه کامل است. یک شاهکار کامل نیست، هرچند یک اشاره قاطع به یک قریحه نیرومند، یک فال روشن خیری به ممکنات آینده است. لابد «کیمیایی» می‌داند که استعداد در بین آن صف بی‌انتهای کسانی که ادعا دارند، بسیار نایاب است.
▪ نجف دریابندری: فیلم «قیصر» سرگذشت آدمی ا‌ست که ارزش‌های اخلاقی محیط از یک‌طرف در گوشش خوانده است که نباید اجازه بدهد کسی به خانواده‌اش چپ نگاه کند، و بعد به خانواده‌اش فی‌الواقع چپ نگاه کرده‌اند. این آدم امکان ادامه حیات ندارد. مناسباتش با اجتماع در وضع ناپایدار است. به محض اصطکاک تعادلش را از دست می‌دهد و سرنگون می‌شود ـ و طبعا پاره‌هایی از محیط را هم با خود سرنگون می‌کند. حالا می‌گویند که چرا «قیصر» به کلانتری نرفته است تا افسر نگهبان با کمال جدیت به کارش رسیدگی کند؟ سوال مهملی ا‌ست. این از قضا سرگذشت آدمی ا‌ست که به کلانتری نرفته است؛ آنهایی که به کلانتری رفته‌اند، سرگذشت دیگری دارند. اشخاص می‌توانند سرگذشت یکی از این آدم‌ها را روی پرده بیاورند. هرکس پرسید چرا قهرمان آنها به کلانتری رفته است، سوالش به همان اندازه مهمل خواهد بود... در نگاه‌کردن به هر اثر هنری اولین غرض جست‌وجوی معنی ا‌ست نه طرد معنی. البته کشف اینکه ماخذ یا منبع الهام اثر کجا بوده است در حد خود کار جالبی‌ است، نوعی «غیبت» هنری ا‌ست و مانند هر غیبتی لذت‌بخش هم هست. اما ادامه انعکاس آن تاحدود اسم و اجر صاحب اثر بیشتر نیست و با خود اثر هیچ تماسی پیدا نمی‌کند. یعنی فرض کنیم که تمامی فیلم «فلان» از روی فیلم «بهمان» کپی شده باشد. بسیار خب، هرچه افتخار از بابت فیلم «فلان» حاصل می‌شود ارزانی کارگردان فیلم «بهمان». اما خود فیلم موضوع دیگری ا‌ست و ربطی به مساله افتخارات ندارد. اشکال اینجاست که ما نمی‌توانیم مساله افتخارات را کنار بگذاریم و درحقیقت بحث فیلم در میان نیست، بلکه دعوا بر سر افتخارات است.
منبع : روزنامه کارگزاران