سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


فرزندسالاری زمینه ساز تضییع حقوق دیگران


فرزندسالاری زمینه ساز تضییع حقوق دیگران
شیوه های فرزندپروری و الگوهایی كه خانواده ها برای تربیت فرزندانشان استفاده می كنند در جامعه بسیار متفاوت است؛ رابطه اعضای یك خانواده ممكن است به صورت انضباطی، هرج و مرج و آزادی در خانه و... باشد.
در خانواده های دارای الگوی انضباطی معمولا یك نفر بر اعمال و رفتار دیگران حاكم است. این فرد غالبا پدر (پدرسالار) یا مادر (مادرسالار) است. در این خانواده ها فقط یك نفر تصمیم می گیرد، هدف را تعیین می كند و راه نشان می دهد و همه باید مطابق و دلخواه میل او رفتار كنند.
انضباط و قوانین شدید از یك طرف باعث شكسته شدن و از میان رفتن روحیه خلاقیت و مانع بروز و ظهور استعداد افراد می شود و از سوی دیگر اعضای خانواده، را از شكوفایی استعدادشان باز می دارد.
در وضعیت انضباطی شدید كه یك نفر قانون را مشخص می كند خانواده از حالت اجتماعی شدن خارج می شود و دیگر كاركرد اجتماعی خود را ندارد در چنین خانواده هایی روحیه همكاری فرزندان با دیگران تخریب می شود.
برخلاف خانواده های فوق، برخی دیگر از خانواده ها دارای الگوی هرج و مرج شدیدند؛ در چنین خانواده هایی هیچ قاعده و قانون خاصی برای برخورد افراد با یكدیگر وجود ندارد و افراد دارای آزادی مطلق هستند بنابراین هركاری دوست داشته باشند انجام می دهند.
الگوی آزادی در خانواده از دیگر روابط تعریف شده افراد در خانه است این افراد هرچه دوست داشته باشند انجام می دهند بی آنكه تشویق یا تنبیه شوند. در چنین خانواده هایی بیشتر فرزندسالاری حاكم است و خواسته ها و تمایلات فرزندان محور اصلی و خط دهنده فعالیت اعضای خانواده، حتی والدین است.
فرزندسالاری باعث اخلال در رشد اجتماعی كودك می شود. كودك در حالی كه نمی داند حقوق اجتماعی دارای چه معنایی است، تنها به فكر احقاق خواسته های بجا و نابجای خود است.
در چنین خانواده هایی سازگاری اجتماعی كودك كم می شود و كودكان معمولا سست عنصر و بی اراده بزرگ می شوند و از آنجا كه در خانواده های فرزندسالار، باید خواسته های فرزندان تامین شود، روحیه اطاعت از قانون و احترام به مقررات اجتماعی و آداب اخلاقی به حداقل ممكن تنزل می یابد و به بیان دیگر فرزندان این خانواده ها به هنجارهای اجتماعی، فرهنگی و اصول و ارزشهای اخلاقی چندان توجهی ندارند.
پدیده فرزندسالاری مسئله ای است كه بیشتر از خانواده هایی كه دارای ویژگی های اقتصادی متوسط به بالا هستند ظهور پیدا كرده و وارد سایر طبقات اجتماعی جامعه شده است.
طبقات اقتصادی بالا همواره از نوعی امتیازات و رانت های اقتصادی برخوردار بوده اند سهل الوصول شدن اهداف اجتماعی با حداقل تلاش و كمترین بهره مندی از دانایی ها و توانایی های فكری باعث شده تا خانواده ها در این طبقات به سهولت و سرعت خواهان دستیابی به تمام مظاهر زندگی اجتماعی باشند. در این تعامل و در این طبقه پدران و مادران از ترس به هم خوردن شرایط مطلوب موجود می كوشند خواسته های طبیعی و غیرطبیعی فرزندان را جامه عمل بپوشانند و تسلیم نوعی از باج خواهی های فرزندان شوند.
اكنون در برخی از خانواده ها وضعیت فرزندسالاری به درجه حاد و شدید خود رسیده است؛ در چنین خانواده هایی فرزندان با درك ضعف والدین دامنه و گستره خواسته های خود را افزایش می دهند و این افزایش خواسته ها به حدی ادامه می یابد كه گویی هیچ حد و حریمی برای آن وجود ندارد.
به گفته یكی از جامعه شناسان فرزندسالاری در كشور ما به ویژه در كلان شهرها باعث شده طول دوره نوجوانی و جوانی از مرز ۳۵سال نیز تجاوز كند و به تعبیر بهتر تا این سن، افراد هیچ گونه مسئولیت فردی و اجتماعی در قبال خانواده و جامعه از خود بروز ندهند و همه چیز و همه كس را در خدمت خود بخواهند.فرزندسالاری به مفهوم تكتازی و مدیریت بچه ها در خانواده نشانگر منحنی رو به ضعف قدرت والدین در خانه است.
شرایط اجتماع، وضعیت محیطی و تربیتی، تاثیر رسانه های گروهی به ویژه فیلم ها و آثار برجای مانده از بازیهای رایانه ای سبب شده است كه فرزندان در خانواده ها حرف اول را بزنند.
فرزندان در چنین خانواده هایی به صورت طلبكارانه بزرگ می شوند و هر اقدامی كه پدر و مادر برای آنها انجام می دهند وظیفه شان است، بهترین سنت ها در خانواده های فرزندسالار از بین رفته یا شدیدا كمرنگ شده است؛ حرمت به والدین و رعایت حقوق آنها در این خانواده ها به موضوعی مضحك تبدیل شده و هیچ كس حق انتقاد از این فرزندان را ندارد.
فرزندان خانواده های فرزندسالار اصولا افرادی پرتوقع، لوس، هیجان طلب، خودخواه و كم تحمل اند و به طور طبیعی در نخستین گام حق پدر و مادر را ضایع می كنند و پس از ورود به عرصه های اجتماعی زمینه مساعدی برای تضییع حقوق دیگران داشته، ترویج رفتارهایشان لطمات سنگینی بر جامعه وارد می كند.
اما به راستی برای رهایی از فرزندسالاری افسارگسیخته چه باید كرد و چگونه می توان این فرایند را تعدیل نمود؟اصلاح رویه فرزندسالارانه نیازمند اصلاح چند رویكرد است:
۱) رویكرد تعاملی والدین
۲) رویكرد رقابتی
۳) رویكرد انتقادی
۴) رویكرد سكوت و خاموشی
۵) رویكرد انطباقی
▪ رویكرد تعاملی والدین
پدر و مادری كه در رابطه فردی خود حریم یكدیگر را رعایت نمی كنند و به طور واقعی برای یكدیگر ارزش قایل نیستند عملا به فرزندان خود به صورت منفی آموزش می دهند و بستر لازم را برای فرزند سالاری فراهم می كنند؛ فرزندانی كه در چنین خانواده هایی بزرگ می شوند از همان ابتدا می آموزند كه برای رسیدن به خواسته خود مجاز به استفاده از هر شیوه ای هستند حتی اگر شیوه مزبور به حریم حقوق دیگران تجاوز كند.
پدر و مادری كه در محیط خانواده دارای رویكرد تعاملی فوق هستند نباید توقعی بیش از این داشته باشند، فرزندان سنگ و چوب نیستند كه از رفتار و گفتار ما تاثیر نپذیرند، فرزندان در بسیاری موارد آیینه تمام نمای رفتار ما هستند و نحوه برخورد و كردار والدین به طور مستقیم در جهت گیری های رفتاری آنها تاثیر دارد.
ـ پدر و مادر باید از خود شروع كنند
پدر و مادر برای اصلاح رفتار فرزندان خود باید در ابتدا از خود شروع كنند؛ اندكی به خود بنگرند و به ارزیابی و بازبینی خود مبادرت ورزند و پس از آن با چشمانی باز و عزمی جزم الگوهای غلط رفتاری خود را به تدریج و با تمرین و ممارست ترك كنند و در عمل رفتار خود را بر پایه اصل احترام متقابل قرار داده، در عین حال از داشتن رفتار انفعالی محض نیز خودداری ورزند.
ترك الگوهای غلط مسئله ای نیست كه اصولا به صورت لحظه ای امكان پذیر باشد چون رفتارهای غلط حاصل یك كنش ساده نیست بلكه برآیند نوعی سازگاری و رویكرد عملی نهادینه شده در ذهن و روان افراد است كه در طول زمان شكل گرفته است و به همین دلیل باید به تدریج در جهت اصلاح آن گام برداشت؛ تمرین و ممارست در این زمینه دارای اهمیت فراوانی است چون رفتار غلط بر اثر تكرار و تمرین های نابجا شكل یافته اند و بر اثر فرایندی برخلاف فرایند شكل دهنده اولیه از بین خواهد رفت.
نكته مهم در این زمینه آن است كه فرآیند تمرین و ممارست علیرغم زمان بر بودن كار باید به نحوی انجام شود كه جریان ترك رفتار غلط در مدت زمانی طولانی نیز صورت نپذیرد چون مانند هر چیز دیگر تمرین و ممارست نیز دارای محدودیت های زمانی خاص خویش است و كش دادن
بیش از حد قضیه، اصل كار را از حالت جدی خارج كرده و به تدریج باعث بی هدف شدن تمرین و در نهایت گرایش های جدید به سمت رویكرد غلط گذشته می شود.
به هر حال تعامل پدر و مادر در محیط خانواده باید تعامل مثبت و سازنده باشد، به بیان دیگر رویكرد تعاملی مثبت مهمترین اصل در اصلاح روحیه فرزندسالاری است؛ پدر و مادری كه فاقد هرگونه روحیه یا خصیصه مدیریت مستحكم در محیط خانواده هستند سكان مدیریت خانه را به دلیل ضعف فزاینده خویش به راحتی از دست می دهند و آن را در اختیار فردی قرار می دهند كه درك درستی نسبت به شرایط موجود ندارد و قادر به اداره صحیح امور نیست.
محیط تعاملی خانواده به هیچ وجه نباید به محیط رقابت منفی تبدیل شود، هیچ یك از پدر و مادر از رقابت تحقیر كننده سود نخواهند برد، بلكه نتیجه چنین جریانی جز تحقیر و خوار شدن پدر و مادر در مقابل فرزندان و افزایش روحیه جسارت و گستاخی آنان نیست، فرزندانی كه پدر و مادر خود را در گردونه ای از رقابت فاقد منطق و منفی می بینند، بیش از این كه از اصل رقابت استفاده كنند، از شرایط جانبی حاكم بر آن سوءاستفاده می نمایند و پیروز ظاهری میدان رقابت نابجای پدر و مادر می شوند، در چنین بستری پدر و مادر می جنگند تا خود را ثابت كنند درحالی كه نه تنها خود را ثابت نمی كنند بلكه به مفهوم واقعی تحقیر می نمایند و زمینه عرض اندام یك رقیب ناجور و ناموزون به نام فرزند را فراهم می سازند.
▪ رویكرد رقابتی
رقیب سازی از فرزند پدیده ای فوق العاده خطرناك است كه نتیجه عدم رعایت اصول رقابت صحیح در محیط خانواده بوده، باعث تحلیل و تضعیف شدید كاركرد پدری و مادری می شود و به تعبیر دیگر این مسئله باعث خروج واقعی پدر و مادر از دایره طبیعی تربیت و اداره فرزند شده، بر موضع مخالف والدین قدرتی دوچندان می بخشد.
بنابراین پدر و مادر باید شدیدا مراقب رفتارهای رقابتی خود بوده، اصل رقابت محترمانه را صرفا در مسایل مثبت اجرا نموده، هرگز به وادی رقابت درگیرانه یا تنازعی وارد نشوند.
▪ رویكرد انتقادی
علاوه بر رویكرد رقابتی، رویكرد انتقادی نیز دارای اهمیت بسیاری است؛ پدر و مادری كه همواره ناظر بی طرف و خنثای رفتار فرزندان خود باشند به هیچ وجه نمی توانند به اداره صحیح محیط خانواده اقدام كنند، پدر و مادر باید فرایند نقد و بررسی منصفانه فرزندان را جهت داده، بر رفتار و گفتار فرزندان خود نظارت طبیعی داشته باشند و با رعایت اصول نقد بهینه، رفتارهای نادرست را نقد و به طور متناسب و برپایه قواعد روان شناختی تنبیه (غیرفیزیكی) نمایند.
علاوه بر این حاكمیت نقد غیرمنصفانه در روابط دوجانبه پدر و مادر نیز به تجری و گستاخی فرزند شدت بخشیده، زمینه را برای تشدید درجه فرزندسالاری فراهم می كند؛ پدر و مادری كه در نقد عملكرد یكدیگر و به عبارت عامیانه در گیردادن به هم رعایت پاره ای از مصالح ضروری را نمی كنند به طور حتم در دامن زدن به فرزندسالاری فرزندان در محیط خانواده سهیم اند.
▪ رویكرد سكوت و خاموشی
پدر و مادری كه در روابط بین فرزندان ساكت و خاموش اند و نگاه انفعالی مطلق دارند و فاقد هرگونه نقش فعال در این زمینه اند خود بخود از روند اداره محیط خانه خارج شده، به حكومت نابهنجار فرزند تن می دهند.
از دیدگاه علوم تربیتی مدرن رویكرد سكوت و خاموشی فقط در پاره ای از مواقع جواب می دهد، مهم شیوه درست بهره گیری از رویكرد مزبور است نه دایمی كردن این رویكرد، دایمی شدن سكوت و خاموشی مساوی با از بین رفتن آثار آن است.
سكوت فقط در مواقعی كه تضمین كننده آزادی متعادل فرزندان یا سبب بهبود عقلانیت و تفكر سیستماتیك یا خلاقیت فرزندان و لازمه احترام شخصیت و پرسونالیته فردی آنان است ضروری است و در سایر مواقع ضرورت شكستن سكوت به مراتب بیش از حفظ آن است.
یكی دیگر از مسایلی كه در كاهش میزان فرزندسالاری موثر است، سطح تلاش و یادگیری پدر و مادر در فراگیری آموزه های نوین است. به بیان دیگر گسست نسلها از حیث عدم انطباق آموزه های دو نسل بستری مناسب برای رشد و گسترش فرزندسالاری است و در این بین پدر و مادرانی كه خود را از فرایند یادگیری آموزه های نوین دور می كنند و صرفا در وادی آموزه های نسل گذشته اند نسبت به نسل جدید حتی در قالب فرزند نیز نوعی حس غرابت دارند؛ نتیجه این حس غرابت، گرایش به سمت كنش انفعالی است نه كنش فعال.
در چنین بستری پدر و مادر در مقابل فرزند دچار نوعی تنزل درجه شده و به گونه ای امتیاز از دست می دهند كه مجموعه این روند در طی زمان به تشدید فرزندسالاری كمك می كند.
پدر و مادر باید تمام سعی خود را در به روز كردن اطلاعات خویش به عمل آورند و صرفا خود را در دایره نسل گذشته محدود ننمایند بلكه با ادغام آموز های گذشته و نسل جدید به نگرشی برتر و غنی دست یابند و به دلیل همراهی با عنصر بی بدیل «تجربه» بر اهمیت و اعتبار شخصیتی خود در نزد فرزندان بیفزایند.
حفظ اعتبار و منزلت پدر و مادر در نزد فرزندان و ارتقای این اعتبار صرفا از طریق رویكرد «باید و نبایدی» تامین نمی شود این امر نیازمند تلاش مضاعف پدران و مادران برای رعایت اصول حفاظت از این اعتبار و منزلت نیز هست؛ همه چیز با حرف و سخن تحقق نمی یابد بلكه نگرش عملی و اجرایی صحیح در محیط زندگی بهتر جواب می دهد تا خواسته اخلاقی فاقد مبنای عملی به بیان دیگر اگرچه از نظر اخلاقی حفظ اعتبار و اقتدار پدر و مادر ضروری است ولی حفظ این اعتبار و اقتدار با گفتار تنها عملی نمی شود و عملی شدن این مهم نیازمند رویكرد فعال، مثبت و روزآمد پدر و مادر در كلیه شئون خانوادگی است؛ افرادی كه اصول عملی این رویكرد را رعایت كنند زندگی خانوادگی توأم با تفاهم، آرامش و خلاقیت خواهند داشت و هرگز جلوه های منفی سالاری و یكه تازی و اقتدار نابجای یك فرد در محیط خانواده را تجربه نخواهند كرد.
علیرضا فایضی
منبع : روزنامه کیهان