پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

معماری تصویری


معماری تصویری
تدوین ، مونتاژ یا برش، ابزاری است در خدمت فیلمساز که او را قادر می کند تا با هماهنگ کردن تمام تفکرات، احساسات، اعتقادات علمی، ذوق هنری و سلیقه هایش آنها را به گونه ای سازمان دهد که بتواند از طریق بیان حتی انتزاعی پیام آن را به مخاطب منتقل نماید. در واقع فیلم، ترکیب تصاویر مجزایی است که با توجه به منطق تدوین ابتدا در ذهن عنصر هوشمند سیستم (فیلمساز) و با ضرباهنگی قابل فهم در هم می آمیزند و به فیلم کاملی تبدیل می شوند و واقعیت جدیدی را ارائه می دهند. در واقع می توان گفت که تدوین، معماری مواد تصویری فیلم است و فیلمساز به کمک آن می تواند با استفاده بجا و بهتر از امکانات فنی و هنری، ضمن وفاداری به محتوای علمی یا هنری، اثر را خلق و تأثیرگذار سازد و در نهایت به ایجاد القا بپردازد. ما حتی اگر ناظر همه صحنه هایی باشیم که در استودیو اجرا می شود، باز تجسم روشنی از آنچه بعداً بر روی پرده مشاهده می کنیم نخواهیم داشت. زیرا انتخاب برداشت های مختلف دوربین با همه قابلیت هایش و نیز کار تنظیم ضرباهنگ و تداعی معانی و پیوستگی منطقی آنها در کل شیرازه کار به عهده تدوینگر است و فیلمساز بدین وسیله می تواند با تماشاگر به تفاهم برسد و در نهایت به فرهنگ بصری مورد نظر خود دست یابد.
فرهنگ بصری تماشاگر: تحقیقات زبان شناسی نشان داده است که مبدأ «زبان» بر ایما و اشارات معنی دار متکی است و تصاویر، فرهنگ خاص خود را به وجود می آورند. از طرف دیگر تولد سینما جدا از تأثیرهای دیگرش، به ظهور قوای ذهنی تازه ای منجر شده است تا انسان بتواند با آن هنر جدید را بفهمد و درک کند. امروزه میلیون ها انسان در سالن های سینما یا با تماشای تلویزیون، حتی می توانند بی نیاز از کلمات فقط از طریق حس بینایی حوادث، هیجانات و حتی افکار شخصیت ها را مشاهده کنند و به راز پیچیدگی برخی از پدیده ها پی ببرند. این خود ناشی از فرهنگ جدید بصری ای است که ایجاد شده و در همین جاست که این فرهنگ با تماشاگر یعنی یکی از اصلی ترین اجزای سینما پیوند پیدا می کند. امروزه فیلمساز با اشراف و احاطه کامل بر فرهنگ ملی و یا حتی بین المللی مخاطبان به سبب نیاز فراوانی که به آنها دارد، به آن اهمیت می دهد.
تماشاگری که قبلاًً از فرهنگ بصری جامعه متأثر شده باشد، خود مسئول بخشی از پیشرفت های سیستم سینماست. فیلمساز آگاه است که تماشاگر در نهایت باید با تداعی معانی، ترکیبی از خودآگاهی و تخیل را در جریان برقراری ارتباط با سینما دخالت دهد و برای این کار باید آموزش ببیند. راز مشارکت عاطفی تماشاگر با سینما جدا از زیبایی شناسی فیلم، در تفاهم مشترک او با سینماگر نهفته است و فرهنگ فصل مشترک تماشاگر و سینماست. فیلمساز هوشمند با توجه به همه این ها فیلم خود را می سازد و باعث می شود تا تماشاگر خود را با تصاویر، هم ذات بپندارد. بنابراین به اجمال می توان گفت که سیستم سینما با امکانات ساختاری خود و با فناوری مناسب و همه مهارت ها، قابلیت های فنی، هنری و نیز با ابزارها و نظریه هایش (مثل زیبایی شناسی، مونتاژ و ‎.‎.‎.) محصولی را می سازد که در رویکردش به موضوعی خاص مثل آموزش می خواهد در نهایت (برای مثال) بگوید که E=mc۲ و یا c۲=b۲a+۲ اینجاست که سینما به مثابه یک رسانه و یک ابزار کامل آموزشی باید با همه هویتش - و نه بخشی از آن - به کار گرفته شود و استعاره صرفاً فنی از امکانات فناورانه سینما مثل استعاره از امکانات تصویربرداری و استودیویی و ‎.‎.‎. به تنهایی کفایت نمی کند و استفاده کنندگان از این رسانه را به استفاده محدود از آن و رسیدن به واژه «فیلم آموزشی» ناگزیر می کند. وقتی سینما در آموزش مداخله می کند ناگزیر از کاربست خلاقانه همه عواملی است که در آموزش دخالت دارند.

منوچهر اکبرلو
منبع : روزنامه ایران