پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فوکودا و بحران اعتماد سیاسی در ژاپن


فوکودا و بحران اعتماد سیاسی در ژاپن
حزب لیبرال دموکرات ژاپن (LDP) با غروب زودهنگام ستاره اقبال دولت آبه با چالشی جدی مواجه شد. هر چند این حزب در طول دوران فعالیت خود با فراز و نشیب های بسیاری رو به رو بوده است، اما نکته قابل توجه در این میان افول اعتبار این حزب در میان افکار عمومی است.
حزبی که توانسته بود در سال ۲۰۰۵ میلادی چنان محبوبیتی در جامعه ژاپن به دست آورد که به تنهایی اکثریت کرسی های مجلس نمایندگان این کشور را تصاحب کند، نتیجه ای که در بیش از یک دهه اخیر به دست نیامده بود، در کمتر از یک سال با سرعتی زیاد در سراشیبی سقوط قرار گرفت. طوری که در انتخابات بیست ویکمین مجلس مشاوران ژاپن در ۲۹ جولای گذشته شکست سختی را متحمل شد. کوایزومی هنگامی که رهبری حزب لیبرال دموکرات را در سال ۲۰۰۱ میلادی به دست گرفت، این حزب به دلیل عملکرد ضعیف «یوشیرو موری» نخست وزیر و رهبر وقت LDP در موقعیتی بحرانی قرار گرفت. آن روز در حالی بود که تا انتخابات مجلس مشاوران ژاپن زمان اندکی باقی مانده بود و حزب مخالف دموکراتیک خود را پیروز انتخابات می دانست ناگهان ظهور کوایزومی پیش بینی های احزاب مخالف را با شکست مواجه کرد و نتیجه انتخابات مجلس مشاوران در سال ۲۰۰۱ نشان داد، دیدگاه های مردم در مورد نخست وزیر تا چه حد می تواند مؤثر باشد.
اقبال آن روز مردم ژاپن به کوایزومی درواقع اقبال به حزب لیبرال دموکرات بود. تأثیر کوایزومی، نه تنها در مورد رأی دهندگان مستقل، بلکه درباره حامیان حزب مخالف دموکراتیک ژاپن هم کارگر افتاد. به طوری که بسیاری از افرادی که در سال ۲۰۰۰ میلادی در انتخابات مجلس نمایندگان به حزب دموکراتیک رأی داده بودند، این بار به حزب لیبرال دموکرات رأی دادند. این نکته بیانگر این است که اگر احزاب توسط افراد برجسته ای که قابلیت بالای رهبری دارند، هدایت شوند، موفقیت های خوبی کسب خواهند کرد.
ویژگی دیگر شخصیت های کاریزمایی مانند کوایزومی که رهبران جدید ژاپن فاقد آن هستند این بود که آنها بهره ای شایان از هنر و «سیاست ترغیب» برده بودند. در جریان انتخابات مجلس مشاوران ۲۰۰۱ میلادی روشن شد حتی اگر سیاست های دشوار به طرز قانع کننده ای ارائه شوند، می توان حمایت رأی دهندگان را جلب کرد. کوایزومی با طرح صحیح و توضیح قابل قبول اصلاحات ساختاری موفق شد حمایت های بسیاری را جلب کند.
ژاپنی ها آن روز به امید اجرای برنامه های اصلاحی به کوایزومی و حزب LDP روی آوردند انتظارات آنها عبارت بود از: بهبود اوضاع اقتصادی مبتنی بر اصلاحات ساختاری که این انتظارات تا حدود زیادی در رهبری کوایزومی به بار نشست. اما دولت آبه هیچ کدام از این خواسته ها را برآورده نکرد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که دیدگاه مردم نسبت به شخص نخست وزیر چقدر می تواند تأثیرگذار و مهم باشد. هر چند که در ژاپن به نظر می رسد این سیستم است که کار می کند و در این سیستم شاید برای فرد نتوان جایگاه خاصی دید. اما سؤال اساسی این است که به چه دلیل در یک فاصله زمانی کوتاه حرکت رو به جلوی حزب لیبرال دموکرات دچار ایست شد و حتی حالت معکوس به خود گرفت. برای ریشه یابی این مسأله باید به نکاتی چند توجه داشت، از جمله: صاحبان تفکر سنتی در داخل حزب حاکم ژاپن (لیبرال دموکرات) یک تهدید جدی برای مردان تحول خواه این کشور است.
هنگامی که کوایزومی برنامه اصلاحات خود را اعلام و در راه پیشبرد آنها قدم برداشت، با این طیف تفکرات سنتی در داخل حزب لیبرال دموکرات نیز به مبارزه برخاست، آنها با برنامه اصلاحات مورد نظر کوایزومی مخالف بودند و در برابر آن ایستادگی کردند ولی در نهایت کوایزومی پیروز میدان شد. ولی این نگرانی همواره وجود داشت که در دولت های بعد از کوایزومی طیف سنتی حزب به قدرت رسیده و جلوی اصلاحاتی که کوایزومی پایه گذارش بوده را بگیرد.
«شینزو آبه» که از اعضای جوان و تندروی حزب لیبرال دموکرات به حساب می آمد درواقع با مأموریت مقابله با سنت گراها و با حمایت مستقیم کوایزومی به رهبری حزب و نخست وزیری ژاپن انتخاب شد. شاید در آن هنگام کوایزومی پیش بینی نمی کرد که آبه در دوره رهبریش با چنین چالش هایی مواجه شود. اما واقعیت های تاریخی ژاپن می گوید کسانی که با زد و بندهای پشت پرده به قدرت می رسند خیلی زود نیز از قدرت کنار گذاشته می شوند. لذا از همان ابتدا نیز احتمال می رفت آبه به دلیل نداشتن کاریزمای خاص کوایزومی دیر یا زود از کانون علاقه رأی دهندگان ژاپنی خارج شود و توانایی پیمودن راه سخت اصلاحات را نداشته باشد. سرنوشت آبه، به عنوان جوان ترین نخست وزیر ژاپن پس از جنگ جهانی دوم ثابت کرد که هنوز بحث سلسله مراتب و ارشدیت تا چه اندازه در فضای سیاسی این کشور تأثیرگذار است.
آبه که در ابتدای ورود خود به کاخ نخست وزیری در سایه موفقیت های کوایزومی از اعتبار بالایی در میان افکار عمومی برخوردار بود، به مرور زمان با مسائل و مشکلات گوناگونی مواجه شد، از جمله استعفای رئیس اداره مالیاتی، وزیر اصلاحات اداری و نیز خودکشی وزیر کشاورزی که هر سه مورد به دلیل فساد مالی اتفاق افتاد. یعنی نقطه ای که همیشه حزب حاکم LDP از آنجا ضربه خورده است. استعفای وزیر دفاع ژاپن پس از اظهارنظر درباره انفجارهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی، از قلم افتادن نام بیش از ۵۰ میلیون نفر از فهرست بیمه بازنشستگی و ... که این اشتباهات مکرر هم نتیجه ای نداشت مگر شکست حزب حاکم در انتخابات مجلس مشاوران ژاپن، پس از انتخابات فشارهای فراوانی از سوی احزاب مخالف برای کناره گیری آبه از قدرت و انحلال مجلس نمایندگان اعمال شد. اما وی با این درخواست ها مخالفت کرد و برای گریز از غصه دست به تغییر و ترمیم اساسی کابینه اش زد ولی این اقدام نیز نتیجه نداد.
بنابراین آبه دو راه در پیش رو داشت، یا باید مجلس نمایندگان را منحل و اعلام انتخابات زودهنگام می کرد، که با توجه به شرایط موجود و جایگاهی که حزب حاکم در میان افکار عمومی ژاپن داشت این تصمیم خطر شکست حزب حاکم را همراه داشت و این که LDP همچون تابستان ۱۹۹۳ میلادی از گردونه قدرت کنار گذاشته می شد و یا این که با اعلام استعفا و کناره گیری از قدرت، رهبری حزب و نخست وزیری ژاپن را به شخص دیگری از لیبرال دموکرات ها واگذار می کرد.
آبه که دیگر تحمل فشارها را نداشت راه دوم را انتخاب کرد و برای اجرای این تصمیم منتظر یک فرصت ماند. موضوع تمدید مأموریت نیروهای دریایی ژاپن در جهت کمک به ائتلاف آمریکا در جنگ افغانستان یک بهانه مناسب بود. آبه مقرر کرد اگر پارلمان با تمدید مأموریت این نیروها مخالفت کند، استعفا خواهد داد و به این ترتیب در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۷ میلادی آبه به طور رسمی استعفا داد.
حضور یک ساله آبه در کاخ نخست وزیری ژاپن برای حزب لیبرال دموکرات در حکم یک فاجعه بود. رسوایی های دولت او در حقیقت اعتماد مردم به دولت را سلب کرد و در نتیجه حزب مخالف دموکراتیک توانست نبض قدرت را در مجلس مشاوران ژاپن به دست گیرد. ساختار حزب لیبرال دموکرات به گونه ای است که این حزب از جناح های مختلف تشکیل شده است (۹ جناح) که هر یک از جناح ها دارای تعدادی نماینده در پارلمان می باشند. پس از تأسیس حزب لیبرال دموکرات در سال ۱۹۵۵ میلادی این حزب با گستردن اقتدار خویش در میان جناح های درونی خود به یک حزب حاکم پایدار مبدل شد. جناح های درونی این حزب پیوسته در حال مبارزه هستند و هنگامی که جناحی در جریان تحولات محبوبیت خود را از دست می دهد، شاخه دیگری قدرت را در دست می گیرد و این یکی از رازهای ماندگاری حزب لیبرال دموکرات تا به امروز در قدرت است. در رقابت برای جانشینی «آبه» دو رقیب اصلی حضور داشتند، «تارو آسو» دبیرکل حزب حاکم لیبرال دموکرات و «یاسوئو فوکودا» دبیرو سخنگوی پیشین دولت ژاپن.
فوکودا در همان ابتدا موفق به کسب حمایت ۸ جناح LDP شد و آسو نیز خود به این نتیجه رسید که پیروز میدان نخواهد بود و اعلام کرد تنها برای گرم کردن صحنه انتخابات در میدان حضور دارد. آسو با توجه به این که خط مشی نزدیک به آبه داشت و در جناح تندرو و به اصطلاح «بازهای» LDP قرار می گرفت، با توجه به جو حاکم بر فضای سیاسی ژاپن نمی توانست کارایی لازم را برای خروج حزب لیبرال دموکرات از بحران داشته باشد. در مقابل فوکودا در شاخه «کبوتران» محسوب می شود که به لحاظ خط مشی سیاسی، معتدل و میانه رو است.
در نهایت فوکودا ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۷ میلادی با کسب ۳۳۰ رأی از ۵۲۷ رأی در انتخابات درون حزبی در مقابل ۱۹۷ رأی آسو به عنوان بیست ودومین رهبر LDP انتخاب شد. فوکودا پس از اعلام پیروزی اش گفت: LDP با شرایط بسیار دشواری روبه روست و من می خواهم احیای حزب را در اولویت قرارداده و اعتماد مردمی را به حزب بازگردانم و کاری که باید انجام دهیم این است که با اصلاح تک تک امور اطمینان و اعتماد مردم را مجدداً به دست آوریم. فوکودا در ژاپن به عنوان فرد معتدلی که در راستای ارتقای سطح روابط دوستانه این کشور با کشورهای همسایه خود تلاش می کند، شناخته می شود. او نخستین نخست وزیری است که پس از پدرش «تاکه ئو فوکودا» نخست وزیر پیشین این کشور (۷۸ـ۱۹۷۶) بر این کرسی تکیه می زند.
با وجود این فوکودا در مسند نخست وزیری با چالش هایی روبه رو است، مهم ترین چالش را باید در پارلمان جست وجو کرد. جایی که دچار دودستگی است، احزاب مخالف کنترل مجلس مشاوران را در دست دارند و شاید بتوان بی ثباتی کنونی وضعیت سیاسی ژاپن را ناشی از اختلاف ۲ مجلس قانونگذاری دانست.
در ۵۰ سال گذشته به دلیل این که حزب لیبرال دموکرات در بیشتر مواقع کنترل هر دو مجلس را در دست داشت این نقص پدیدار نشده بود. هر چند در نهایت تفوق با مجلس نمایندگان است که حزب حاکم در آن اکثریت را دارد، اما در هر صورت دولت فوکودا برای تصویب قوانین جدید در پارلمان با مشکلاتی مواجه خواهد شد. از دیگر موارد می توان به بی اعتمادی مردم ژاپن نسبت به حزب لیبرال دموکرات اشاره کرد، فساد مالی که دولت آبه بر جای گذاشت از سرچشمه های این بی اعتمادی است.
کوایزومی از عواقب فساد مالی برای حیثیت خود، حزب و دولتش آگاه بود، لذا روزنه های فساد را بست. حتی در یک مورد وقتی حزب مخالف دموکراتیک اتهام فساد را نسبت به یکی از دولتمردان کوایزومی مطرح کرد، خلاف آن ثابت شد و «سی ایچی مائه هارا» رهبر وقت حزب دموکراتیک به دلیل این اشتباه از سمت خود کناره گیری کرد. اکنون فوکودا به ایجاد سیستم سیاسی شفاف برای پیشگیری از وقوع فساد مالی در میان سیاستمداران ژاپن روی آورده است. او در این راستا توافقی را با حزب ائتلافی کومیتو نوین دنبال می کند و بر این مبنا می خواهد قانونی تدوین شود که سیاستمداران ژاپنی حتی تا سطح «یک ین» هزینه های خود را برای مردم آشکار کنند . از دیگر اندیشه های فوکودا برای اصلاح امور، تلاش برای ایجاد فضایی که دیدگاه های مردم در سیاست های دولت بازتاب داشته باشد و امید دادن به جوانان درباره آینده و تأمین رفاه و آرامش سالمندان است.
در زمینه سیاست خارجی، فوکودا بر تصویب تمدید قانون مبارزه با تروریسم تأکید کرده و گفته است در صورت مخالفت مجلس مشاوران، گزینه آخر را که تصویب این قانون از طریق مجلس نمایندگان است پیگیری خواهد کرد. (اگر طرحی را مجلس نمایندگان به تصویب برساند و مجلس مشاوران با آن مخالفت کند در صورتی که آن طرح دوباره با اکثریت دو سوم در مجلس نمایندگان به تصویب برسد، جنبه قانونی پیدا می کند.) حفظ رابطه با آمریکا و نیز کشورهای آسیایی از محورهای اساسی سیاست خارجی فوکودا اعلام شده است. در این راستا گفته می شود او پیمان امنیتی توکیو ـ واشنگتن را اساس روابط ۲ کشور قرار داده است. او نیز تصور سیاستمداران سلف اش را دارد که رابطه با آمریکا را نباید نادیده گرفت.
آنچه در پایان شایان توجه است این احتمال است که فوکودا بتواند آب رفته را به جوی بازگرداند و بتواند دوباره اعتماد مردم را جلب کند. اما آنچه مسلم است وی برای رسیدن به این هدف راهی بس سخت و ناهموار در پیش دارد.
مهرداد جمالیان داریانی
منبع : روزنامه ایران