جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مداخله گرایی آمریکا در خاورمیانه


مداخله گرایی آمریکا در خاورمیانه
آغاز هزاره جدید با حوادث زیادی از جمله حوادث تروریستی ۱۱سپتامبر همراه بود كه فضای جهان را امنیتی كرد و گرایش های نظامیگری و یكجانبه گرایانه آمریكا كه در خاتمه جنگ سرد نتوانسته بود سربرآورد امكان ظهور یافت و در حمله آمریكا به افغانستان و سپس عراق تبلور یافت. آمریكائی ها با استفاده از شرایط موجود سعی كردند تا خود را مسلط بر نظام بین الملل نشان داده و قدرت بلامنازع جهان معرفی و رفتار سیاسی خود را به عنوان قواعد بین الملل تحمیل كنند. با گذشت زمان، روند تحولات و ظهور معادلات جدید قدرت، بی ثباتی محیط منطقه ای، مخاطرات امنیتی گسترده ای برای آمریكا به وجود آورد كه بوش رسماً به شكست خود در عراق اعتراف كرد و برای برون رفت از وضعیت موجود و بهبود شرایط خود، راهبرد جدیدی را به منظور غلبه بر بحران امنیتی رو به افزایش در عراق و جلوگیری از شكست كامل با عنوان راهبرد جدید بوش در این كشور ارائه كرد كه رئوس آن عبارت است از:
۱) اعزام ۲۱هزار و ۵۰۰نظامی تازه نفس آمریكایی به عراق، به منظور استقرار ۱۷هزار و ۵۰۰نفر آنها در قالب ۵تیپ رزمی در بغداد و استقرار ۴۰۰۰نفر باقی مانده در استان الانبار.
۲) اعزام دومین ناو هواپیما بر آمریكا به سمت خلیج فارس.
۳) ارسال موشك های دفاع هوایی پاتریوت برای دفاع از كشورهای عربی حاشیه خلیج فارس.
۴) مقابله با نفوذ ایران و سوریه در عرصه های سیاسی عراق و قطع حمایت های ایران و سوریه از گروه های مقاومت.
۵) تشدید عملیات آمریكا علیه عناصر ایرانی و یافتن و انهدام شبكه های تأمین كننده آموزش و سلاح های پیشرفته برای دشمنان آمریكا در عراق.
۶) اجازه ندادن به ایران برای تسلط بر منطقه و اعلام اینكه عراق یك كشور عربی است و نباید تحت سلطه ایران قرار گیرد.
۷) تقویت مشاوران نظامی آمریكا برای نیروهای امنیتی عراق به منظور تسلط بیشتر بر نیروهای امنیتی و نظامی عراق.
۸) خنثی كردن حملات علیه نیروهای آمریكایی.
۹) دادن مهلت به دولت مالكی در عراق به منظور بهبود بخشیدن شرایط امنیتی و تهدید آن دولت به از دست دادن حمایت آمریكا در صورت عمل نكردن به تعهدات خود.
۱۰) كاهش سیاست بعثی زدایی و بازگرداندن اقلیت های قومی و مذهبی به ویژه اعراب سنی به روندهای سیاسی در سطح ملی.
۱۱) تحمل نكردن مداخله سیاسی یا فرقه ای در داخل عراق.
بوش با اعلام این راهبرد و تغییر و تحولاتی در پست های نظامی، امنیتی و سیاسی درواقع راهبرد نظامی خود را به راهبرد امنیتی- اطلاعاتی، تغییر داده است تا بتواند با اعلام این سیاست جدید دایره حضور نظامی و امنیتی خود را در عراق و خلیج فارس گسترش داده و با این طرح حوزه عمل خود را فراتر از فضای جغرافیایی عراق گسترش دهد. این طرح به جای تكیه بر توانایی های ملت عراق برای برون رفت از بحران امنیتی و بی ثباتی و كاهش خشونت های فرقه ای، تلاش دارد تا با تكیه بر توان نظامی آمریكا در منطقه وضعیت را به سمت مأموریت امنیتی و جنگ داخلی سوق دهد.
با این توصیف سه سؤال اساسی مطرح می شود:
۱) باتوجه به وضعیت آمریكا در عراق چرا چنین طرحی پیشنهاد شده است؟
۲) ابعاد مختلف این طرح و زوایای پنهان آن كدام است؟
۳) اهداف پشت پرده راهبرد جدید چیست؟
در پاسخ به سوال اول باید گفت، شواهد موجود بیانگر این است كه راهبرد جدید بوش شامل تمام نكات مطرح شده و آشكاری كه در نطق او آمده نمی شود و تنها بخش اندكی از آن اعلام شده است. آنچه بوش اعلام كرده است. یك طرح امنیتی است و اینكه از راهبرد نام برده شده است مشخص كننده این موضوع است كه اصل پنهان مانده است. آمریكا مصمم است با ایجاد طرحی نوین و به كارگیری همزمان قدرت نرم (SOFT POWER) و قدرت سخت (Hard POWER) شرایط خود را متحول سازد.
طراحان این راهبرد كه پس از مدت ها تحقیق به تدوین آن پرداخته اند. با بررسی های دقیق،معضلات و چالش های آمریكا در عراق و منطقه خاورمیانه از جمله گزارش بیكر- همیلتون به این نتیجه رسیدند كه موضوع اعزام نیروی جدید به عراق را به عنوان جزیی از راهبرد جدید لحاظ كنند.
اما در اعلام، آن را به عنوان كلیت و محور اصلی این راهبرد مطرح كنند تا با این كار اذهان را همچنان به صورت تمركز یافته، مشغول مباحث داخلی عراق و آن هم فقط در بخش نظامی كنند تا فارغ البال در صدد اجرای بخش های پنهان آن كه همان به كارگیری قدرت نرم (در فرمولی به نام فشار امنیتی- مذاكره سیاسی) است برآیند. یعنی اصل راهبرد را به دور از این مسایل اجرا كنند.
در یافته های طراحان راهبرد جدید، قدرت فوق العاده و انسجام یافته ایران در عراق، بزرگترین مانع حل و فصل چالش های آمریكا در عراق تلقی شده كه از ناحیه برخی از مسایل مهم منطقه مانند بحران لبنان و فلسطین تقویت می شود كه تلاش می شود این قدرت متراكم به تدریج پراكنده و رقیق شود.
این نگرش، كانون و مركز ثقل راهبرد جدید بوش و بخش پنهان آن است. بنابراین، طرح جدید بوش كه حاصل تلاش های فشرده گروهی از محققان و پژوهشگران برجسته آمریكایی طی ماه های گذشته و جمع بندی چالش ها و ناكامی ها و اشتباهات مقامات كاخ سفید در طراحی اجرای سیاست های آن ها بود مهار قدرت های منطقه ای به ویژه ایران است.
آمریكایی ها برای اجرای بخش پنهان آن كه واگذاری امنیت به عراقی ها و مذاكره با ایران و سوریه است به یك شوك و ژست عملیات نظامی برای سركوب برخی جریان های شیعی و سنی دست زده اند و برای حذف اقتدار شیعی در داخل در قالب یك طرح امنیتی و به كارگیری نیروهای ویژه، این مسئله را تامین كنند. از سوی دیگر، بوش جریان های سنی را نیز این بار در سخنرانی اش فقط به القاعده منتسب كرده و به بعثیون اشاره ای نكرده است.
نكته مهم در بعد نظامی این است كه مقامات آمریكایی نمی خواهند مسئولیت این رفتار جنگی را برعهده گیرند و لذا از حكومت مالكی می خواهند تا در تصمیم برای برخورد با گروه های شیعی، مصمم باشد. بنابراین، می توان ابعاد مختلف این طرح را به صورت زیر خلاصه كرد:
۱) در این طرح بحران عراق از وضعیت كنونی كه محور آن آمریكا و تندروهای سنی عراق محسوب می شوند به وضعیتی كه در روند آن، به كشورهای عربی كه به دنبال سهم خاص هستند و در مقابل آنان ایران قرار دارد كه از حكومت كنونی عراق دفاع می كند، تغییر می یابد.
در این روند آشوب ها از شكل صرفاً داخلی به شكل داخلی- منطقه ای تغییر ماهیت می دهد و به چالش منطقه ای با ایران منتهی می شود.
۲) لبنان وارد فرآیند جدیدی می شود و در این فرآیند، بحران لبنان برای فرسوده كردن توانایی داخلی ایران و نیز سرگرم كردن جریان مقاومت اسلامی استمرار پیدا می كند و چندین سال طول می كشد. از این رو طرح فوق درباره لبنان، به بن بست كشاندن هر طرحی است كه به قصد سامان دادن به اختلافات داخلی لبنان ارائه می شود. این بخش از طرح، كشورهای مصر، عربستان و اردن را به حمایت از دولت فواد سینیوره فراخوانده است.
۳) در این طرح سعی شده است تا روند داخلی فلسطین دگرگون شود و از یك سو اقدام هماهنگ و پردامنه ای برای به بن بست كشاندن دولت حماس و مخالفت با هرگونه توافق میان حماس و فتح راه اندازی شده و از سوی دیگر تلاش می شود تا جریان سازشكار فتح به صحنه قدرت بازگردد و با واگذاری امتیازاتی به آن- كه اعلام قبول تاسیس دولت فلسطین در نوار غزه و كرانه باختری رود اردن و تعیین تكلیف بیت المقدس شرقی بخش هایی از این امتیازات ظاهری است- روند منطقه را به دورانی كه در آن «پیمان اسلو» و مادرید منعقد شد بازگردانند.
۴) در راهبرد جدید، سوریه به همكاری با آمریكا و بازوان منطقه آن- اردن، مصر و عربستان- فراخوانده شده است. آنان پذیرش نقش منطقه ای سوریه را به جدا شدن از اردوگاهی به مركزیت ایران و دست شستن از حمایت حزب الله لبنان موكول كرده و حتی رژیم صهیونیستی را ازتلاش برای دست یافتن به توافق دوجانبه با مقامات دمشق برحذر داشته اند.
اما موضوع ایران چند بعد دارد كه منحصرا به توضیح آنها می پردازیم:
الف) آمریكا و انگلیس از حداقل دو سال پیش مراكزی در كشورهای جنوب خلیج فارس درنظر گرفته اند كه در این مراكز مخالفان ایرانی یا ایرانی تبار جمهوری اسلامی آموزش دیده و سازماندهی می شوند در این میان مركز دبی به ریاست دختر دیك چنی جایگاه ویژه ای دارد.
ب) از دیگر ابعاد این طرح ایجاد سطح گسترده ای از تبلیغات ضد ایرانی، برای تغییر باور ملت های منطقه و تحریك سوء برداشت ها در مورد قدرت ایران است.
ج) بعد دیگر این طرح به هماهنگ سازی دولت های منطقه برای اعمال پاره ای از محدودیت ها و یا اقدامات تضعیف كننده باز می گردد. این محدودیت ها و اقدامات می تواند شامل تحریم ها و مزاحمت های عملی در خلیج فارس و دریای عمان و نیز تعلیق توافقات گذشته و اخلال در توافقات آینده ایران با كشورهای منطقه باشد. اما تا آنجا كه به تهدید جدی جمهوری اسلامی بازگردد. اكثر این رژیم ها دچار مشكل می شوند. اهداف این طرح به طور خلاصه عبارت است از:
۱) اختلاف افكنی مذهبی بین گروه های شیعه و سنی قومی و طایفه ای بین گروه ها در كشورهای مختلف.
۲) جلوگیری از نفوذ رو به تزاید ایران در منطقه به ویژه عراق و ایجاد نوعی كاهش وزن ایران و فشارهای مرزی و استقرار واحدهای نظامی آمریكایی در این مناطق یا فشار روانی و امنیتی بر روی دفاتر رسمی دیپلماتیك ایران.
۳) پیوند دادن منابع و امنیت كشورهای عربی (عربستان، مصر، اردن، قطر، امارات) با منافع آمریكا در عراق.
۴) استقرار سیستم موشكی ضد موشك پاتریوت از یك سو برای رفع نگرانی امنیتی اسراییل و تحمیل نظام امنیتی منطقه ای آمریكا- اسراییل محور- و از سوی دیگر با هدف پدافند در مقابل واكنش های ایران در ازای حمله محدود و یا گسترده آمریكا به ایران است و غایت این اقدام جلوگیری از تداوم شكست های مستمر آمریكا در منطقه است.
۵) فشار به حماس در فلسطین برای قبول خواسته های اسراییل در جهت به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی. الگویی كه آمریكا مورد استفاده قرار می دهد مبتنی بر حداكثر سازی فشار سازمان یافته علیه كشورهایی است كه توان ایجاد جنبش مقاومت را در برابر سیاست های هژمونیك آمریكا سازمان دهی می كنند. درشرایط حاضر موج های امنیتی و سیاسی متعارضی شكل گرفته اند كه هر یك از این امواج بیانگر پویایی های خاصی است كه توسط بازیگران فوق ایجاد شده اند.
واشنگتن باید این واقعیت را در ك كند كه بدون ایفای نقش و خواست جمهوری اسلامی نمی تواند ثبات و امنیت را در خاورمیانه برقرار كند. ایران با فرهنگی زنده، جغرافیایی وسیع و متحدین استراتژیك در منطقه، مهمترین عامل تحولات منطقه ای است و هیچ عاملی نمی تواند ایران را در حاشیه نگه دارد.
پیوندهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایران كشورهای مختلف منطقه از جمله عراق لبنان، سوریه و ... افزایش محبوبیت در افكار و قلوب مسلمانان جهان بواسطه تفكر جهادی مبارزه با استكبار جهانی چنان جایگاه مستحكمی به ایران بخشیده است كه آن را به یك كانون ژئوپلتیك و ژئو استراتژیك تبدیل كرده است. سیاست انزوای ایران دیگر نتیجه بخش نخواهد بود و فقط بر درد سرهای منطقه و عاملان آن خواهد افزود.
منبع : سایت بصیرت
منبع : روزنامه کیهان