شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


خانواده و تربیت کودک


خانواده و تربیت کودک
خانواده، زمینه‌ ساز بسیاری از انحرافات و یا شرافتمندی‌هاست. وضع متزلزل جهان امروز تا حدود زیادی ناشی از وضع نابسامان خانواده‌هاست. و اگر بنا باشد دنیای نامتعادل و اوضاع بحرانی امروز بشر تا حدودی سر و سامان یابد، ناگزیر باید تجدید نظری در وضع خانواده، به عمل آید و این نهاد مهم اجتماعی ارزش و قداست الهی خود را بازیابد.
براساس تجارب و تحقیقات صاحب‌نظران اگر خانواده‌ها متعادل و بهنجار باشند قطعا در رابطه با وضع جامعه بشری یا مسئله‌ای نخواهیم داشت و یا با دشواری‌های کمتری مواجهه خواهیم بود. دشواری‌و مصیبت به هنگامی است که در عرصه حیات جهانی خانواده‌ها نابهنجار، نابسامان و نامتعادل باشند.
۱) از منظر صاحب‌نظران، خانواده نابسامان خانواده‌‌ای است که زن و شوهر به هر علتی از عهده انجام وظایف خود در رابطه با کودک برنیاید و راه رشد را خواسته و ناخواسته بر روی کودک سد کنند مثل خانواده‌های از هم گسسته، متارکه شده، طلاق داده و گرفته، معتاد، منحرف و آلوده و... در حقیقت خانواده نابسامان خانواده‌ای است جرم‌ساز، مجرم‌تراش، منحرف کننده، ویران ساز بنای فطرت و اخلاق. این گونه خانواده‌ها، میوه‌های تلخ از خود بر جای می‌گذارند.
۲) در هر خانواده پدر و مادر را می‌توان از یک نظر به باغبانان و از جهت دیگر به چوبان‌هایی تشبیه کرد که شرایط و امنیت لازم برای رشد امانت‌های خویش را باید فراهم آورند. تربیت کودک مسئله‌ای آسان و در عین حال دشوار است. نابسامانی‌ها، انحرافات، اصالت‌ها و شرافت‌ها همه ناشی از سوء یا حسن تربیت است. اگر خانواده‌ها در تربیت کودک خود به وجه شایسته‌ای انجام وظیفه کنند دیگر موجبی برای فساد و تبهکاری او باقی نمی‌ماند.
۳) تربیت نیازی شدید برای کودک است. نیازی شدیدتر از غذای کودک، زیرا این نوع تغذیه درونی است و اگر مادری نتواند آن را برای کودک تامین کند باید اعتراف نماید که کاری برای او انجام نداده‌ است. روش صحیح تربیت موجب حفظ و حراست کودک از آفات و زمینه‌ای برای فعالیت‌های اندیشیده اوست.
۴) تربیت عبارتست از هدایت و اداره جریان ارتقایی و تکامل بشر به گونه‌ای که او را به سوی الله جهت دهد و حاصل آن داشتن انسانی متفکر مومن، متعهد، مسئول در برابر محیط ارزیاب و منقد و در جنبه‌ رفتار عامل به تعالیم مکتب است.
تربیت امری هدفدار است و طبعا در همه زمینه‌ها و جوانب آن اهدافی وجود دارد که مربی با در نظر داشتن آن اهداف سعی دارد کودکان را بدان سو بکشاند. این اهداف در جوامع و مکاتب مختلف متفاوت و در اسلام نیز بر مبنای فطرت، با توجه به نیازهای جامعه انسانی و براساس تعالیم اسلامی و در کل وصول به سعادت و لقای الهی است.
۵) در تربیت سعی بر این است زمینه‌ها و امکاناتی را که در وجود آدمی به امانت نهاده شده و به صورت بالقوه است به فعل درآوریم و تلاش‌ها و سرمایه‌گذاری‌هایی انجام دهیم که به کمک آنها رشد و سازندگی، شکوفایی استعدادها، ارتقای زندگی میسر گردد و دگرگونی و تحولی در آن مورد نظر است که در سایه آن آدمی به کمال مورد نظر برسد. در تربیت مسئله تلقین، آموزش، ایجاد مهارت، تاسیس اعتقاد، تشکیل عادات مناسب، پرورش فکر و ذهن و اعضاء، ایجاد خوی و ملکه مطرح است و این امری است که از روزگاران گذشته وجود داشته و در عصر ما شکل و صورت علمی یافته است.
۶) دستیابی به اهداف و مقاصد تربیت نیازمند به اجرای روش‌ها و فنون ویژه است. بدون داشتن روش چگونه می‌توان کودک را به نقطه مفهود رساند. صاحب‌نظران معتقدند در این راه ضروری است اصول و ضوابط حاکم بر طبیعت و رفتار بشر را بشناسیم، جنبه‌های ضعف و قدرت طبیعتی آدمی را دریابیم و بدانیم چه عواملی قادرند او را به پیش برند و چه عوامل دیگر سبب توقف و سکون او هستند.
والدین کودک باید بدانند تحت چه شرایطی کودک به راه می‌‌افتد و در سایه چه عواملی این حرکت شتاب می‌گیرد. آیا طفل با مهر و محبت، تحسین و تشویق بیشتر به راه می‌افتد یا با تنبیه و ملامت و تهدید؟ و در هر کدام تا چه حد و با چه شیوه‌ای می‌توان حرکت کرد.
۷) در طریق تربیت کودک هوشیاری و آگاهی والدین امری ضروری و اجتناب ناپذیر است زیرا که آینده کودک در گرو اعمال روش آگاهانه آنهاست. اصولا تربیت فرزند مهمترین برنامه زندگی والدین را تشکیل می‌دهد و اینان سازندگان دائمی فرد و جامعه‌اند و در چنین امر مهمی نمی‌توانند بدون برنامه وهدف و بدون هوشیاری آگاهی‌های لازم باشند.
۸) غفلت از تربیت کودک موجب آن می‌شود که شخصیت طفل و عزت نفس او رشد نکند، با راه و رسم حیات اجتماعی آشنا و مانوس نشوند، همچون علف هرزی شوند که خودرو باید رشد یابند و بزرگ شوند، به گفته یکی از دانشمندان همچون گوساله‌ای می‌شوند که مادرش او را نلیسیده باشد و طبیعی است در چنین صورتی، از چنین افراد، جز فساد اخلاق و بزهکاری و جنایت نمی‌توان انتظار داشت. تجارب و بررسی‌های محققان اثبات کرده است که چنین کودکان نه خود توانسته‌اند انسانی لایق و در خور شان انسانی باشند نه جامعه از وجودشان توانسته بهره‌ای گیرد.
۹) والدین کودک در امر تربیت او وظایفی دارند که این وظایف در جنبه کلی عبارتند از: پاسداری، رشد، حفظ امانت الهی، به فعل رساندن آمادگی‌های بالقوه او، سوق دادن کودک به سوی غایاتی شایسته، آماده کردن فرد برای ورود به عرصه حیات اجتماعی، آشنا کردن او به حقوق و تکالیف فردی، آگاه کردن او به امور خلاف و ناشایست و عوارض آن، نظام بخشیدن به اعمال و رفتار او، تعدیل و هدایت غرایز او، پرورش ابعاد وجودی و شخصیت او...
صاحب‌نظران اعتقاد دارند در این راه والدین باید همکاری و تشریک مساعی داشته باشند، از اهداف و مقاصد هم حفاظت نمایند، نفوذ و شخصیت خود را در راه ارشاد او به کار برند، بکوشند سعادت و خیری برای کودک فراهم نمایند.
والدین باید الگوی رفتار، کردار، گفتار کودک باشند و ملکات فاضله را از راه الگو در کودک نفوذ دهند. همفکری و هماهنگی آنان در این زمینه کارساز است.
● نکته تلخ در عصر و زمان ما:
در عصر و زمان ما، بسیاری از والدین، به دلایل و توجیهاتی که گاهی رنگ مذهبی هم بدان داده‌اند، در جامعه ما و در سطح وسیع‌تر و در جامعه جهانی، از زیر بار وظیفه‌ای که در امر تربیت فرزند، به حکم شرع و عقل، برایشان مقدر است شانه خالی کرده و می‌کنند با شیوه‌‌های عملی و رفتار خود وضعی را پدید آورده‌اند که زیان عواقب آن در دهه‌های بعد معلوم خواهد شد، گو اینکه دود برخاسته از آن امروز هم چشم آنها و بشریت را سوزاند، و می‌سوزانده چه تاسف بار است به هنگامی که آدمی برخی از کودکان را می‌یابد که:
▪ به خاطر درگیری و نزاع والدین مضطرب و نگرانند.
▪ به علت متارکه و طلاق والدین چون توپ دست به دست می‌شوند.
▪ پدر دارند ولی به علت کثرت اشتغال و غیبت آنها یتیم‌اند.
▪ مادر دارند ولی به علت کار بیرون، اگرچه به ضرورت، از مهر و عاطفه‌ او محرومند.
▪ مورد طردند به علت جنس پسر یا دختر بودن، زشتی ، نارسایی و عقب ماندگی خود.
▪ به علت جهل و غفلت والدین یله و رهایند.
▪ به خاطر سخت‌گیری والدین در امر تربیت و انضباط به جان آمده و در رنجند.
▪ والدین‌شان آلوده، معتاد، منحرف یا در حبس و زندانند...
هنگامی که انسان آینده این کودکان را در نظر مجسم می‌کند، بی‌اختیار از خود خواهد پرسید که: فرجام این طفل چه خواهد شد؟ درد نابسامانی او را چه کسی درمان خواهد کرد؟ عقده‌های ناشی از این نابسامانی را چه کسی خواهد گشود؟ درد و رنج و مصیبت او را چه کسی تسلیت خواهد داد؟ چه کسی قادر است نداهای تلخی را که در درون وجود او کاشته و میوه‌های تلخی خواهد داد شیرین کند؟ و بالاخره دود نابسامانی او چشمان چه کسانی را رنج خواهد داد؟ مسئول او کیست؟ چه کسی باید جوابگوی وضع بعدی حیات و انحرافات او باشد؟ آیا او در آینده مجرم، جنایتکار، و یا لااقل مستعد جرم و جنایت نخواهد شد؟ راستی آیا بهتر نبود او از همان کودکی می‌مرد تا این همه تلخی‌ها و مرارت‌ها را نمی‌چشید؟ و آیا والدین او با تولید چنین نسلی خدمت کرده‌اند یا خیانت؟...
● جان کلام:
این قلم چون صاحب‌نظران دلسوز اعتقاد دارد درست تربیت کردن بسی آسان‌تر از تربیت مجدد است و این نکته‌ای است که والدین به آن باید هوشیار باشند. مخصوصا به این امر هم باید توجه شود که تربیت مجدد نیاز به صبر و حوصله و بردباری بیشتر و فنون و آگاهی زیادتری نیازمند است و هر کسی نمی‌تواند در این راه موفق باشد. ما در هیچ مرحله‌ای از عمر از اصلاح نابسامانی‌ها و انحرافات در کودک نومید نیستیم و اگر کودکی فاسد و منحرف در کنار ما باشد نباید از او قطع امید کنیم. اصل امانتداری والدین ایجاب می‌کند که همچنان نقش و وظیفه خود را در رابطه با او ایفا کنند.
اسدالله افشار
منابع:
-۱ بزهکاری اطفال و نوجوانان دکتر صلاحی
-۲ پرورش کودک و رفع مشکلات روانی دکتر فرهودی
-۳ درباره تربیت فرزندان ترجمه صادق سرابی
-۴ خانواده و دشواری‌های رفتاری دکتر علی قائمی
-۵ کودک و خانواده‌ نابسامان دکتر علی قائمی
-۶ روان‌شناسی کودک ترجمه غلامعلی سرمد
-۷ خانواده و تدابیر تربیتی دکتر بیانی
منبع : روزنامه رسالت