پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا
کوچه به کوچه
نویسنده : ایبد - طاهره
نقاش : عبداللهی - میترا
محل نشر : مشهد
تاریخ نشر : ۱۳۸۱/۱۲/۰۱
رده دیویی : ۸fa۳.
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۳۳۳-۲۵۸-۶
این کتاب یکی دیگر از داستانهای مذهبی درباره واقعه کربلا میباشد .داستان این مجموعه درباره قاسم پسر حبیب بن مظاهر است, او مدتی بود از پدرش که برای یاری امام حسین (ع) از کوفه رفته بود خبر نداشت .قاسم بسیار غمگین و دلگیر بود و بی ـ هدف و بدون توجه به دیگران در بازارهای کوفه راه میرفت که ناگهان سواری توجه او را جلب کرد .آن سوار چیزی را با طناب به گردن اسبش آویزان کرده بود وقتی قاسم خوب نگاه کرد چیزی را دید که هزگز باورش نمیشد آری آن سر پدرش بود که آن ظالم با تمسخر در کوچهها میگرداند و به دیگران نشان میداد او که دیگر طاقت دیدن آن صحنهـ ها را نداشت بیاختیار بدنبال آن سوار به راه افتاد بعد از مدتی سوار متوجه او شد و وقتی فهمید او فرزند حبیب بن مظاهر است خندید و قاسم را به عقب هل داد و رفت, ناگهان قاسم فکری به نظرش رسید به خانه رفت و خنجری برداشت و به جستجوی سوار رفت و توانست در یک فرصت مناسب انتقام پدرش را از آن سوار ظالم که فقط به فکر دریافت جایزه از عبیدالله بود بگیرد و به زندگی کثیف او خاتمه دهد و مطمئن بود با این کارش روح پدرش را شاد کرده است .
نقاش : عبداللهی - میترا
محل نشر : مشهد
تاریخ نشر : ۱۳۸۱/۱۲/۰۱
رده دیویی : ۸fa۳.
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۳۳۳-۲۵۸-۶
این کتاب یکی دیگر از داستانهای مذهبی درباره واقعه کربلا میباشد .داستان این مجموعه درباره قاسم پسر حبیب بن مظاهر است, او مدتی بود از پدرش که برای یاری امام حسین (ع) از کوفه رفته بود خبر نداشت .قاسم بسیار غمگین و دلگیر بود و بی ـ هدف و بدون توجه به دیگران در بازارهای کوفه راه میرفت که ناگهان سواری توجه او را جلب کرد .آن سوار چیزی را با طناب به گردن اسبش آویزان کرده بود وقتی قاسم خوب نگاه کرد چیزی را دید که هزگز باورش نمیشد آری آن سر پدرش بود که آن ظالم با تمسخر در کوچهها میگرداند و به دیگران نشان میداد او که دیگر طاقت دیدن آن صحنهـ ها را نداشت بیاختیار بدنبال آن سوار به راه افتاد بعد از مدتی سوار متوجه او شد و وقتی فهمید او فرزند حبیب بن مظاهر است خندید و قاسم را به عقب هل داد و رفت, ناگهان قاسم فکری به نظرش رسید به خانه رفت و خنجری برداشت و به جستجوی سوار رفت و توانست در یک فرصت مناسب انتقام پدرش را از آن سوار ظالم که فقط به فکر دریافت جایزه از عبیدالله بود بگیرد و به زندگی کثیف او خاتمه دهد و مطمئن بود با این کارش روح پدرش را شاد کرده است .
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت سیزدهم روز دختر دولت انتخابات مجلس شورای اسلامی رافائل گروسی رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب حجاب انتخابات مجلس
قتل تهران پلیس هواشناسی شهرداری تهران سلامت بارش باران آموزش و پرورش سیل قوه قضاییه شهرداری سازمان هواشناسی
گاز نمایشگاه نفت مالیات خودرو قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا مسکن حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون فضای مجازی محمدمهدی اسماعیلی کتاب سینمای ایران سریال دفاع مقدس تئاتر موسیقی سینما
اینوتکس دانشجویان دانش بنیان
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل جنگ غزه فلسطین رفح آمریکا حماس روسیه حمله به رفح نوار غزه ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر ذوب آهن بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران نساجی لیگ برتر فوتبال ایران
اینترنت تبلیغات اپل عیسی زارع پور سامسونگ ناسا گوگل آب مایکروسافت شبکه اجتماعی
سرطان سنگ کلیه هندوانه بیماران خاص کمردرد اعتیاد بیمه سبزیجات افسردگی