سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


روی دور خوش شانسی


روی دور خوش شانسی
آیا واقعاً بعضی آدم ها خوش شانس تر از بقیه هستند یا همه چیز فقط به مخ شان برمی گردد؟ پاسخ هر دو است. ALS یک بیماری عصبی- عضلانی است که آنقدر به نورون های حرکتی حمله می کند تا سرانجام ضعف، تحلیل و ناتوانی ماهیچه به مرگ قطعی منجر شود. قربانیان این بیماری هولناک را می توان به خاطر آنکه احساس بدبیاری می کنند، بخشید. از طرف دیگر «لو گریگ» بازیکن بیسبال خطاب به جمعیتی که استادیوم یانکی را پر کرده بود، گفت؛ «شما طی دو هفته گذشته چیزهای زیادی درباره شکستگی شدیدی که داشتم، خواندید. اما حالا من خودم را خوش شانس ترین فرد روی زمین می دانم.» اسب آهنین (Iron Horse لقب لو گریگ بود) پس از آن بسیاری از اقبال ها و موهبت هایش را برشمرد؛ فهرستی که دو بار با «من خوش شانسم» و «مهم همین است» قطع شد.
مشخصاً شانس حالتی ذهنی است. بیش از این است؟ برای بررسی علمی این پرسش «ریچارد وایزمن» روانشناس تجربی، «آزمایشگاه شانس» را در دانشگاه هرتفوردشایر انگلستان راه اندازی کرد. «وایزمن» آزمون هایی را انجام داد تا ببیند آیا کسانی که خود را خوش شانس می دانند در واقع بخت بیشتری هم برای برنده شدن در لاتاری دارند یا نه. او ۷۰۰ داوطلب خریدار بلیت های لاتاری را برای پر کردن پرسشنامه ها به کار گرفت. وی معیاری خودنوشت تنظیم کرد تا بداند آنها خود را خوش اقبال می دانند یا بدشانس. اگرچه تعداد خوش شانس های با اعتماد به نفس دو برابر بدشانس هایی بود که سرانجام برنده شدند، اما هیچ فرقی بین برنده ها وجود نداشت.
پس از آن «وایزمن» معیار متعارف «رضایتمندی از زندگی» را پیش روی داوطلبان گذاشت که در آن از هر کس جداگانه خواسته شده بود میزان رضایت خود را از زندگی خانوادگی، زندگی شخصی، شرایط اقتصادی، سلامتی و حرفه اش ارزیابی کند. نتایج جالب بود. «وایزمن» در کتاب جذاب و هوشیارانه اش «عامل شانس» چنین اشاره می کند؛ « افراد خوش شانس در همه حوزه های زندگی بسیار راضی تر از افراد بدشانس یا بی طرف هستند.» آیا این حالت رضایتمندی ذهن به زندگی حقیقی هم وارد شده و باعث می شود کسی به خوش شانسی شهره شود؟ بله، به این شکل.
«وایزمن» پنج معیار شخصیتی برجسته (Big Five) ارائه داد؛ سازشکاری، وظیفه شناسی، برونگرایی، روان رنجوری و جسارت. اگرچه در مورد سازشکاری و وظیفه شناسی تفاوتی بین خوش شانس ها و بدشانس ها وجود نداشت، اما «وایزمن» تفاوت های چشمگیری را در برونگرایی، روان رنجوری و جسارت یافت.
«برونگرایی» افراد خوش شانس به طور مشهودی سرتر از بدشانس ها بود. «برونگرایی از سه طریق، احتمال برخورد خوش شانس ها را با پیشامدهای خوش اقبال به نحو چشمگیری افزایش می دهد. معاشرت با افراد بیشتر، بهره بردن از «گیرایی اجتماعی» و در تماس بودن با افراد.» برای مثال افراد خوش اقبال اغلب دو برابر بدشانس ها لبخند بر لب دارند و نگاهشان بیشتر با دیگران درگیر است که به برخوردهای اجتماعی و ایجاد فرصت های بیشتر منجر می شود.
شاخص «روان رنجوری» میزان آسودگی یا اضطراب فرد را می سنجد و طبق یافته «وایزمن»؛ «خوش شانس های مضطرب نصف بدشانس ها بودند، چون خوش شانس ها خیال شان راحت تر از بقیه است و به فرصت های تصادفی (حتی در زمانی که انتظارش را ندارند) توجه نشان می دهند.» در یک آزمون قرار بود داوطلبان تعداد تصویرهای یک روزنامه را بشمرند. تعداد خوش شانس هایی که به آگهی نیم صفحه یی صفحه دوم با حروف درشت و خوانا با این مضمون توجه نشان دادند بیشتر بود؛ دیگر نشمارید. در این روزنامه ۴۳ تصویر وجود دارد.
علاوه بر این «وایزمن» دریافت که خوش شانس ها «جسارت» خیلی بیشتری هم نسبت به بدشانس ها دارند. «افراد خوش شانس در زندگی پذیرای تجربه های جدید هستند... پایبندی به عرف ندارند و عاشق پیش بینی ناپذیری اند.» خوش شانس ها به خودی خود بیشتر سفر می کنند، با فرصت های تازه رودررو می شوند و از موقعیت های منحصر به فرد استقبال می کنند. البته انتظارات هم نقش مهمی در شانس ایفا می کند. افراد خوش اقبال در انتظار وقوع چیزهای بهتری هستند و با روبه رو شدن، از آنها بهره می برند. اما حتی در مواجهه با بدبیاری هم خوش شانس ها شکست شان را به اقبالی بلند تبدیل می کنند. نمونه اش یکی از رنج بردگان دیرین ALS تاریخ، «استفن هاوکینگ» است که می نویسد؛ «خوش شانس بودم که به سمت کار در فیزیک نظری کشیده شدم، چون یکی از معدود حوزه هایی است که شرایط من در آن نقصی جدی محسوب نمی شود.» «هاوکینگ» ناتوان در حرکت و محبوس در ویلچر، با دستمایه قرار دادن سرنوشتش از آن به عنوان اقبالی بهره برد تا درک ما را از جهان تغییر دهد، که البته تغییر هم داد. مهم همین است.
مایکل شرمر
ترجمه؛ الهیار امیری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید