سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


سیر تحول مفهوم خودشکوفایی، فراخودشکوفایی، اهمیت راهبرد‌های معطوف به خودشکوفایی در سیاست‌گذاری‌ سلامت روان ـ بخش پایانی


سیر تحول مفهوم خودشکوفایی، فراخودشکوفایی، اهمیت راهبرد‌های معطوف به خودشکوفایی در سیاست‌گذاری‌ سلامت روان ـ بخش پایانی
● فراتر از خودشکوفایی
در کتاب‌های متعدد علمی، هرم نیازهای اساسی مازلو دارای ۵ بعد است که پیشتر اشاره شد. اما در کتاب « یافته‌های بعدی طبیعت انسانی‌» مازلو، که در سال ۱۹۷۱ بعد از مرگ او توسط بستگانش انتشار یافت، او تفکر بعدی‌اش را اعلام کرد. فرایندهایی وجود دارد که از خود، در خود شکوفایی، عبور می‌کند. نام این فرآیند رهایی از خود (Selflessness) یا فراتر از خودشکوفایی (Beyond self- actualization) است. پیام مازلو این است که برای رسیدن به تجربه اوج (peak experience)، افراد باید از خود به سوی دیگران حرکت کنند. عدالت اجتماعی، فکر و عمل قابل تغییر، مفاهیمی است که مرتبط با این جهت‌گیری است.
اریک اریکسون نیز معتقد است رهایی از خود یا توانایی نگاه انداختن به بیرون از خود یک مشخصه اصلی سطوح بالایی رشد انسان است. در نظریه تجربه سیالی (flow) سی‌زنت میهالی نیز افرادی که می‌توانند از محدودیت‌های خود (self) فارغ شوند و روی تکلیف در حال انجام تمرکز بالایی را داشته باشند، دارای رشد شخصی بالاتری نیز هستند.
به این ترتیب مازلو هرم خود را از ۵ بعد به ۶ بعد تبدیل کرد که از نظر بسیاری از روانشناسان غافل ماند.
● نظریه‌های جدید
مفهوم خود شکوفایی بعد از مازلو و را جرز، توسط محققان زیادی مورد بررسی علمی قرار گرفت. هر چند به نظر می‌رسد که این سازه هنوز مفهوم بندی اولیه خود را از دست نداده است، اما تلاش‌های مفیدی برای بسط آن انجام شده است.
لکلرز (leclerce) در سال ۱۹۹۸ دست به تحقیق گسترده‌ای برای برطرف کردن نواقص و محدودیت‌های نظریه‌ خود شکوفایی زد. از جمله این نواقص شامل نامعین بودن ( uncertainty)، عدم اجماع (consensus) و فقدان تعریف واحدی از خود شکوفایی می‌باشد. لکلرز ابتدا مجموعه‌ای از مشخصه‌های افراد خود شکوفا را از منابع مختلف استخراج و سپس به کمک روش دلفی به ارزیابی این شاخص‌ها پرداخت. وی و همکارانش در تحلیل نهایی به ۳۶ صفت دست یافته که؛ ۱۷مورد از آن‌ها جزء بعد گشودگی به تجربه «من از احساساتم آگاهم، نسبت به ارگانیزمم صادقم، خودم را آن طور که هستم می‌پذیرم»
۱۵تای آن‌ها مربوط به ارجاع به خود « بنا به اعتقادات خود عمل کنم، قادرم در برابر فشار اجتماع مقاومت کنم، به موازات قضاوت اجتماع حرکت نمی‌کنم، نسبت به ابراز احساسات خود آزادم»
و ۴ تا نیز دو صفت مشترک می‌باشند.
آن‌ها سپس به تعریف منسجمی از خود شکوفایی رسیدند که عبارت است از: فرآیندی که از طریق آن نیروهای بالقوه فردی از طریق هماهنگی (سازش) با خود ادراکی فردی و تجربه‌ی شخصی رشد و توسعه می‌یابند.
هنگامی که این تعریف را به اجزایش خرد کنیم، شاهد عناصر زیر هستیم:
ـ یک فرآیند:
این یک پویایی و زنجیری ساختاری از پدیده‌های زمانی است که به حالت بودن تحمیل می‌شود. این فرایند، به وسیله یک میل بنیادی که در هر انسانی وجود دارد، بر انگیخته می‌شود. این فرآیند جهانی است و محدود به طبقه یا فرهنگ خاصی نمی‌شود. در عین حال فردی است. یعنی هر فردی از طریق راهی که خود انتخاب می‌کند، به خود شکوفایی می‌رسد.
ـ رشد و توسعه نیروهای بالقوه فردی:
هدف نهایی این تمایل بنیادی، رشد تمامیت شخصی از طریق استفاده و بهبود منابع و ظرفیت‌های شخصی است.
ـ هماهنگی یا سازش:
یکپارچه‌سازی این رشد باید در یک کارکرد هماهنگ ارگانیزم حاصل آید.
در مورد سازش خود ادراکی فردی که همان ارجاع به خود است و تجربه‌ی شخصی که گشودگی به تجربه نام دارد، پیشتر توضیح داده شد.
● سیر تحول مفهوم خودشکوفایی
مفهوم خود شکوفایی از زمان‌های بسیار پیش (فلاسفه یونان باستان) به شکل خاص خود مورد توجه بوده است. مفهوم "eudaimonic" که ترجمه فارسی مشخصی ندارد، اشاره به آن نوع بهزیستی ( well – Being) می‌کند که فراتر از کوشش انسان برای کسب لذت و دوری از درد یا همان بهزیستی لذت گرا (hedonic well – being ) قرار می‌گیرد.
در دوره شکل گیری روانشناسی نوین در حدود اواخر قرن هجدهم، خود شکوفایی به عنوان تجلی "eudaimonic" مفهوم‌بندی شد. طبق این دیدگاه افراد حاضرند حتی برای رشد و تعالی خود، استرس را به جان بخرند. مثلاً فردی را در نظر بگیرید که ساعت‌ها دود چراغ می‌خورد، اما لحظه‌ای از مطالعه دست برنمی‌کشد. یا فردی که روزه می‌گیرد و گرسنگی را تحمل می‌کند. مازلو و راجرز به طور مشخص‌تری خود شکوفایی را پی گرفتند. آن‌ها به روش علمی اعتقاد چندانی نداشتند. به همین دلیل مفهوم خود شکوفایی که توسط آن‌ها پی ریزی شده است، بسیار ذهنی بوده و از این لحاظ مورد انتقاد بسیاری از دانشمندان قرار گرفته است.
پس از مازلو و راجرز سعی شده است با روش علمی که خصوصیات مهم آن تکرارپذیری و ابطال‌پذیری است، به کندوکاو میراثی که مازلو و راجرز به جای گذاشته‌اند نگاه شود. هر چند کوشش‌هایی در این زمینه انجام شده است ( مانند لکلرز و دیگران ) اما این کوشش‌ها زیاد چشمگیر نیستند. زیرا زمان زیادی از این تلاش‌ها نمی‌گذرد و دیگراین‌که مفهوم خودشکوفایی یک مفهوم بسیار پیچیده است و به راحتی در بوته آزمایش کنترل شده یا سایر روش‌های کمی قرار نمی‌گیرد. شاید حق با مازلو باشد که می‌گوید روش علمی نمی‌تواند بسیاری از جنبه‌های انسان را مطالعه کند. به نظر می‌رسد مفهوم خود شکوفایی به دلیل دشواری مطالعه آن زیاد مورد توجه کوشش‌های علمی نیست. خود شکوفایی مازلو به مفاهیم خردتری تبدیل شده است که تجربه سیالی سیزنت یکی ازآن‌ها می‌باشد. امروزه از تئوری‌بندیهای کلی نظیر تئوری مازلو اجتناب می‌شود و دانشمندان علوم رفتاری سعی می‌کنند مسیرهای تعالی انسان را بسیار جزئی‌تر و البته طبعاً روشن‌تر مطالعه کنند.
● خودشکوفایی و سیاست‌گذاری سلامت ر وان
سازه‌هایی از قبیل خودشکوفایی، تجربه‌ی اوج، تجربه سیالی، عشق، بهزیستی و ... به‌عنوان منابع پیشگیری اولیه مطرح می‌شوند. هنگامی که انسان خود را دارای توانایی‌های بالقوه بی‌شماری بداند و در جهت شکوفایی آن تلاش نماید، به نظر می‌رسد مرزهای نابهنجاری و حتی هنجار را در می‌نوردد و وارد حوزه فراتر از هنجار یا کمال می‌شود.
این مفهوم می‌تواند از اعتبار بالایی در دیدگاه سلامت محور برخوردار باشد. دیدگاه سلامت محور در مقابل نگاه بیماری محور بر ارتقای سلامت روان در سیاست‌گذاری‌ سلامت روان تأکید دارد.
از منظر دیدگاه روانشناسی انسانگرا، افرادی که دارای اختلال روانی هستند، نتوانسته‌اند نیروهای درونی خویش را کشف کنند. اگر افراد را با نیازهای فراتر از زیستی، یعنی نیازهای روانشناختی (نیازهایی که انسان بودن به معنای واقعی در آن تجلی پیدا خواهد کرد) و کمال آشنا سازیم و موانع را برطرف کنیم، شاید کمتر در آن جامعه با بیماری‌های روان و یا حتی تن (طبق فرضیه‌ی وابستگی تن و روان) مواجه شویم.
"اریک فرام" روانشناس مکتب روانکاوی (psychoanalysis) می‌گوید: « من به قابلیت انسان برای رسیدن به کمال اعتقاد دارم. رسیدن به کمال به این معنی است که انسان می‌تواند به هدفش دست یابد. ولی به این معنا نیست که باید برسد. اگر انسان نخواهد زندگی کند، بالاجبار موجودی مخرب می‌شود». موانع اصلی رسیدن به تمامیت شخصی و یا خود شکوفایی و فراتر از خود شکوفایی، مشکلات زیستی بشر است.
امروزه تعداد بی‌شماری از افراد در جهان زیر خط فقر قرار دارند. بیماری‌های مهلک از جمله ایدز، هپاتیت، بیماری‌های عروقی و ... جنگ‌های گاه و بی‌گاه و ... نیاز ایمنی بشر را تهدید می‌کند. افراد ساعات زیادی را صرف تهیه مسکن، غذا و آب و ... می‌کنند. این، مانع از آن می‌شود که بشر خود را و ظرفیت‌های خویش را بشناسد و انسان بودن را تجربه کند. سیاست های کلی جامعه باید به سویی رود که:
ـ هر فردی برای تهیه نیازهای اولیه خود دغدغه‌ای نداشته باشد.
ـ به کودکان احترام متقابل و دوست داشتن آموزش داده شود (نیازهای ۳ و ۴)
ـ به نقاط قوت و ارزش‌های فرد اهمیت داده شود (این اهمیت و توجه از والدین شروع شده و به معلمان و مسئولین نهادها و ... وصل می‌شود)
و به این ترتیب فردی به جامعه معرفی می‌شود که از ارزش‌های انسانی آگاه است و می‌تواند توانایی‌های خود را شکوفا سازد.
منابع:
Csikszentmihalyi, M. ۱۹۹۰. Flow: the psychology of optimal experience. Harper perennial Press-
Jerold,D Bozarth.۱۹۹۱. Actualization: A Functional concept in client – centered ,therapy-
Leclerce and et al. ۱۹۹۸.the self – actualization concept-
A content validation. Social Behavior and personality. Vol ۱۳
Lloyd Green and George Burke. ۲۰۰۷. Beyond self-
actualization.Texas state university
سلیگمن، مارتین و روزنهان . ۱۳۸۲ آسیب شناسی روانی . ترجمه سید محمدی، یحیی. نشر ارسباران فراهانی، محمدنقی. ۱۳۷۸. روانشناسی شخصیت. نشر دانشگاه تربیت معلم تهران
یاسایی، مهشید . ۱۳۷۸. بررسی خودشکوفایی اساتید دانشگاه تربیت معلم تهران. طرح پژوهشی موسسه تحقیقات تربیتی
تدوین:
سیدعلی اصغرحسینی ـ دانشجوی کارشناسی ارشد روان‌شناسی، دانشگاه تربیت معلم ـ خبرنگار روانشناسی سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید