سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

خود شیفتگی


خود شیفتگی
شاید همه ما در دوره هایی از زندگی خود با افرادی مواجه بوده ایم كه خود را در بسیاری از جهات از دیگران برتر می دانند و همیشه احساس خود بزرگ بینی و مهم بودن دارند: «من تا به حال هیچ گاه شكست نخورده ام» ، «می توانم با قدرت بیانم روی همه نفوذ داشته باشم» ، «دست به هر چیزی می زنم طلا می شود.» ، «آن قدر جذاب هستم كه همه ناخودآگاه متوجه من می شوند» و من، من، من... اینها، جملات و عباراتی هستند كه از زبان انسان های خودشیفته بیان می شوند. خودشیفتگی یكی از اختلالات روانشناختی محسوب می شود. این اختلال در دوران كودكی همه افراد ممكن است وجود داشته باشد. البته با گذراندن دوران رشد و خروج از كودكی انتظار می رود كه این اختلال به تدریج از بین برود. همگی ما در دوران كودكی خود و در چند هفته اول زندگی قبل از آن كه مادر و یا پرستار خود را بشناسیم حالتی از درخود رفتگی را تجربه كرده ایم. در سنین یك، دو و سه سالگی، نیز باز هم همان حالات خودمحوری در تمامی كودكان دیده می شود. كودك در این سنین احساس می كند كه همه چیز در انحصار اوست و تمامی دنیا و هر چیزی كه در اطرافش است باید تحت تملك او باشند. این حالات خودمحوری در كودك با افزایش سن و شناخت بیشتر او نسبت به دنیا و همچنین واقف شدن به این موضوع كه دیگران لزوماً مانند او نیستند و هر كسی آرزوها، افكار و عقاید خودش را دارد، تغییر می كند. ولی اگر این تغییر و تحول در كودك بوجود نیاید، شخصیت و هویت او در دوران بزرگسالی همچنان خودشیفته باقی می ماند. دكتر ابوالقاسم مهری نژاد ، روانشناس، در خصوص علل و عوامل خودشیفتگی می گوید: «ارزش گذاری بیش از حد، مورد توجه قرار گرفتن و در رأس توجه بودن در طول دوران تربیت از عواملی هستند كه این بحران را بوجود می آورند. محدودیت روابط اجتماعی و عدم برخورداری از فرصت هایی كه فرد بتواند با همسالانش تعامل داشته باشد موجب پایداری این اختلال می شوند. همچنین ناامنی، ترس، طرد و عدم تأیید از سوی اطرافیان از دیگر عواملی هستند كه باعث می شوند توجه فرد به خودش معطوف شود.» دكتر مهری نژاد در خصوص دیگر عوامل تشدید خودشیفتگی می گوید: «مهارت های تخصصی، برتری در ویژگی های جسمانی، موفقیت های پی در پی و در نتیجه تشویق ها و ترغیب های بیش از حد نیز فرد را به سوی خود دوست داری سوق می دهد.»
در این اختلال تمام انرژی روانی فرد فقط متوجه خودش است. به طوری كه او دیگر قادر نیست علاقه و محبت خود را در مورد دیگران نیز به كار برد. این افراد فقط می توانند با كسانی كه مثل آنها هستند و مانند آنها فكر می كنند و می اندیشند، ارتباط برقرار كنند. اگر از آنها انتقاد شود و یا اگر در انجام كاری شكست بخورند، به سرعت واكنش نشان می دهند. از دیگران بهره كشی می كنند و در روابط بین فردی استثمارگرند، نسبت به ظاهر خود حساس هستند و از اطرافتان خود انتظار تعریف و تمجید بیش از حد دارند. دكتر مهری نژاد در خصوص مهمترین علت این اختلال می افزاید: «برای این اختلال یك علت مشخص شده وجود دارد و آن این است كه فرد خودشیفته احتمالاً در همدلی و روابط عاطفی با مادر خود دچار مشكل بوده و یا این كه از طرف والدین خود بخصوص مادر در همان اوایل زندگی طرد شده است.»
آمارها شیوع تثبیت شده تعداد افراد خودشیفته در كل جمعیت را حدود ۱ درصد پیش بینی كرده اند كه البته تصور می شود تعداد آنها شایع تر از این رقم است. همچنین تعداد افرادی كه به درمانگاه ها و كلینیك های تخصصی مراجعه می كنند حدود ۲ تا ۱۶ درصدشان به این اختلال مبتلا هستند. وجود ناهمگونی و به هم ریختگی در روابط این افراد علاوه بر روابط خانوادگی و زناشویی روابط بین فردی و شغلی را نیز شامل می شود. دكتر محمود ساعتچی روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در خصوص مشكلات این افراد در محیط كار و خانواده می گوید: «اگر ویژگی های گوناگون فرد خودشیفته را مورد توجه قرار دهیم به این نتیجه می رسیم كه آثار منفی فرد خودشیفته در محیط كار بسیار متنوع و گسترده است. فردخودشیفته هدف زندگی خود را ارضاء نیازهای خود می داند و بنابراین علاقه و هدف اصلی او ارضاء خواسته ها و نیازهای خویش است. به نیازهای دیگران توجهی ندارد هر چند كه به ظاهر، تظاهر می كند كه این چنین نیست. بنابراین در محیط كار همه همكاران او با گذشت زمان بالاخره به مرحله ای می رسند كه او را دوست داشتنی نمی یابند، از همكاری با او اجتناب می كنند و با شیوه های مختلف می كوشند كه برخورد كمتری با او داشته باشند. به دلیل آن كه فرد خودشیفته در مراحل گوناگون رشد شخصیت از دیدگاه فروید، در اولین مرحله رشد شخصیت خود یعنی نهاد متوقف شده اند، بنابراین براساس اصل كسب لذت و اجتناب از درد، عمل می كنند. اگر چنین فردی مدیر یك واحد باشد، به رشد و ارتقاء مهارت های شناختی، هیجانی و حركتی افراد تحت نظارت خود توجهی ندارد و همه تلاش خود را معطوف آن می سازد كه از توان و استعداد و مهارت های آنان در جهت كسب امتیاز و شهرت برای خود استفاده كند.» دكتر ساعتچی در ادامه، در خصوص مشكلات این افراد با خانواده هایشان می افزاید: «وضعیت چنین افرادی در خانواده های آنان نیز به همین سبك و سیاق است.یعنی همسر آنها به عنوان وسیله ای تلقی می شود كه نیازهای زیستی، اجتماعی و فرهنگی او را ارضاء كند و در نهایت همسر برایش ارزش جدی ندارد. روابط خانوادگی این افراد معمولاً مغشوش و درگیری های لفظی، مشاجره ها و عدم تفاهم در خانواده آنها زیاد به چشم می خورد. به عبارت دیگر می توان گفت آثار و نتایج زندگی این افراد در خانواده باعث ایجاد پریشانی فكری، اعتماد به نفس پایین و بسیاری دیگر از افكار و نگرش های منفی در بین اعضا خانواده می شود.»
این اختلال ممكن است بسیار مزمن و صعب العلاج باشد و علاوه بر اختلالات دیگر نیز به همراه آن فرد را تهدید می كنند. افسردگی و اضطراب بیمارگونه گرایش به الكل و مواد مخدر و ... در اكثر مواقع به دنبال این بیماری ظاهر می شوند. برای كمك به این بیماران انواع روش های درمانی روانشناسی از قبیل روان درمانی فردی، گروهی و محیط درمانی به كار می رود. البته اگر فرد خودشیفته در مقابل این روش ها مقاومت كند، هیچ كدام از آنها نمی توانند مفید واقع شوند. این افراد حتی ممكن است در مقابل پزشك معالج نیز از خود مقاومت شدیدی نشان دهند. از میان تمام این روش های درمانی، گروه درمانی بیشتر مفید واقع می شود. در این روش عده ای از افراد خود شیفته در جلسه ای با روانشناس ملاقات كرده و در این میان روانشناس با بررسی مشكلات مشترك آنها، برایشان برنامه های خاص درمانی در نظر می گیرد. این بیماران در ارتباط با برخورد مستقیم با هم بهتر می توانند به خود و به دیگر بیماران كمك كنند.


سمیه شرافتی
منبع : روزنامه همشهری