جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


پایان یک عاشقانه سخت


پایان یک عاشقانه سخت
همه منتظرند؛ به جز «او» که با شکم برآمده و موهای سفید بر تخت افتاده و از درد به خود می‌پیچد؛ کاری باید کرد؟ اما چه کاری وقتی «مرفین» هم نمی‌تواند درد را آرام کند. چه انتظار تلخ و بی‌سرانجامی که زود از راه می‌رسد و شوک‌های ۱۰۰، ۲۰۰، ۳۰۰ ژول هم نمی‌توانند آنها را بشکند. صدای تپش زندگی به بوق ممتدی تبدیل می‌شود و پلک‌های خسته بر دایره چشمانی می‌افتد که به دنبال زندگی بخشیدن به دیگران بود و همه اینها تصاویری بود که هفته گذشته آخرین قسمت «روزگار قریب» را رقم زد...
روزگار قریب که بعد از حدود یک سال همراهی پرشور مخاطبان کلید پایان خورد؛ پایانی که برای خیلی‌ها غیرمنتظره بود در حالی که تنها یک بار زیرنویس آخرین قسمت مجموعه بر صفحه تلویزیون دیده شد و تا قبل از آن حرفی از پایان آن به میان نیامده بود اما حقیقت، پایان یافتن روزگار قریب بود؛ با مرگ دکتر محمد قریب، بنیانگذار طب نوین اطفال در ایران و از بنیانگذاران مرکز طبی کودکان. به همین بهانه نگاهی داشته‌ایم به مجموعه روزگار قریب و حواشی آن که برخلاف بسیاری از فیلم‌های این سال‌ها که مورد اعتراض پزشکان قرار می‌گرفت نه تنها با اعتراض روبه‌رو نشد، که مورد استقبال و پسند این قشر هم قرار گرفت.
● از روزگار غریب تا روزگار قریب
این روزها اگر از خیابانی بگذرید که نامش قریب است یا اگر در دانشگاهی درس بخوانید که اسم یکی از تالارهایش قریب است و یا حتی اگر در روزنامه درباره بزرگداشت دکتر قریب تیتری نگاهتان را بدزدد بدون شک لحظه‌ای مکث خواهید کرد؛ مکثی که پر است از تصاویری که از روبه‌روی چشمانشان می‌گذرند؛ شاید تصویر شادن، دختربچه‌ای که سرطان بر موهایش چنگ انداخته بود با گیس‌های سیاه مصنوعی، یا مادری که فقر دختر و پسرش را با خود به ته چاه مرگ می‌برد یا پسربچه‌ای با چشمان آهک‌زده،یا دلجویی از پدر و مادری، فرزند از دست داده و صدها تصویر تلخ دیگر که شیرین شده با حضور مهربانانه پزشکی که دست نوازشش به اندازه قدرت طبابتش بزرگ است و پشت سر تمام این تصاویر، کیانوش عیاری کارگردانی ایستاده که امروز نه تنها نام دکتر قریب را برای بسیاری از ما به نامی آشنا تبدیل کرده که غبار تصویری چند ساله را درباره پزشکی و پزشکان از ذهن ما و صفحه تلویزیون و حتی ذهن پزشکان شسته است.
کیانوش عیاری با آن چنان ظرافتی به ساخت این مجموعه که نزدیک به شش سال طول کشید همت گماشته بود که می‌توان با تمام وجود این گفته او را درک کرد که اجازه ندادم بدون برنامه یک پرنده از گوشه کادر من پرواز کند. عیاری در گفتگویی هم که با هفته‌نامه سلامت در دی‌ماه سال گذشته انجام داده درباره سنگینی و حساسیتش درباره این پروژه گفته بود: «گاهی حین فیلمبرداری آن قدر خسته می‌شدم که سر صحنه به حرفه‌ام دشنام می‌دادم و به دوستانم می‌گفتم اگر عاقل باشیم، در این حرفه نمی‌مانیم و به حکم عقل سراغ کار دیگری می‌رویم.»
جالب است عیاری که ساخت این مجموعه را با تحقیقات میدانی از آشنایان، دانشجویان دکتر و خانواده او شروع کرده بود، درباره اطلاعاتی که از زندگی و کار دکتر قریب وجود داشت می‌گوید: «نه تنها منابع چندانی نداشتیم که خانواده دکتر هم با تعجب می‌گفتند زندگی او چیز زیادی برای تصویر شدن ندارد و شما چطور می‌خواهید ۳۲ قسمت ۵۰ تا ۶۰ دقیقه‌ای از زندگی او را بازسازی کنید؟»
اما آیا آن چیزی که دیدیم و شخصیتی که از دکتر قریب در ذهنمان ساختیم، تنها تصویری خیالی بود یا بازنمایی واقعی از شخصیتی ممتاز؟ عیاری در این باره هم بارها در مصاحبه‌های مختلف گفته بود من نمی‌خواستم شخصیت اصلی قصه کاملا شبیه نسخه واقعی‌اش باشد و در عین حال نمی‌خواستم خیلی از او دور باشم تا بیننده نتواند شخصیت او را بپذیرد، به همین خاطر پیش از هر چیز روی خوی و منش او تمرکز کردم که توسط بسیاری از نزدیکان و شاگردانش ستایش می‌شد و باریک‌بینی و نکته‌سنجی داریوش عیاری خیلی زود جواب خود را نه تنها از مخاطبان گرفت که مورد توجه خانواده دکتر قریب هم واقع شد تا جایی که دکتر حسین قریب که در آمریکا زندگی می‌کند و این مجموعه را از طریق اینترنت می‌دیده می‌گوید: «روزگار قریب، به گونه‌ای بود که مرا در زندگی همه افرادش شریک کرده بود.» حسین قریب با تاکید بر اینکه این باورپذیری ربطی به مستند بودن حوادث ندارد گفته بود: «زنده بودن فضا و گرم و زنده بودن رابطه‌ها بود که مرا به دیدن این مجموعه مشتاق می‌کرد.»
● فیلمی بدون گاف‌‌های پزشکی
روزگار قریب به پایان رسید، بعد از پنج سال فیلمبرداری و یک سال روی آنتن بودن و در حالی که سوژه اصلی یک پزشک بود و بیشترین حجم کار در بیمارستان سپری می‌شد و محور داستان‌ها بیماران و بیماری‌ها بود اما کمترین انتقادها را از سوی جامعه پزشکی متوجه خود کرد. به گفته یکی از پزشکان در یکی از قسمت‌های این مجموعه می‌دیدیم که دکتر قریب به همراه بچه‌ها به دفتر مهندس بازرگان می‌رود و مهندس آبدارچی را می‌فرستد تا برای بچه‌ها بستنی بخرد. آبدارچی وقتی برمی‌گردد می‌خواهد بستنی را به بچه‌ها بدهد دکتر متوجه راه رفتن غیرعادی او می‌شود و از او می‌خواهد تا برای معاینه روی تخت دراز بکشد. قریب بعد از این معاینه به او تاکید می‌کند که حتما به بیمارستان مراجعه کند. نگرانی از حال او باعث می‌شود تا دکتر نیمه‌های شب با دفتر مهندس بازرگان تماس بگیرد اما تلفن را کسی جواب نمی‌دهد و دکتر با اضطراب از اینکه برای پیرمرد اتفاقی افتاده راهی دفتر می‌شود و می‌بیند پیرمرد به علت لخته شدن خون در عروق عمقی پایش دچار علایم آمبولی ریوی شده که تمام این علایم دقیقا با علایم بیماری مشابهت داشتند.
در صحنه‌ای دیگر وقتی دکتر قریب از دختربچه‌ای که به‌دست مادرش داخل چاه افتاده و نجات پیدا کرده می‌شنود که قبلا هم مادر می‌خواسته آنها را با مرگ موش بکشد، سریعا احتمال سرطان خون را می‌دهد و تمام اینها باعث می‌شود تا در جای جای فیلم و با رخ دادن هر اتفاق پزشکی با وقایع کاملا تحقیق شده و از نظر علمی مورد تایید روبه‌رو باشیم. این دقت‌نظر تا جایی است که تاریخ و حواشی جریانات پزشکی را هم دربرمی‌گیرد و در قسمتی از مجموعه روزگار قریب می‌بینیم آیت‌ا... فیروزآبادی، رییس بیمارستان که نقش او را رضا کیانیان بازی می‌کرد قوطی‌های پنی‌سیلین را به خاطر کم بودن و گرانی و فروخته شدن در بازارهای آزاد خودش به پرستاران می‌دهد و این اتفاقی است که واقعا در دهه‌های ۵۰ اتفاق می‌افتاده است.
شاید اگر تلویزیون در کارهای قبلی خود گوشه‌ای از این دقت نظر را در ساخت موضوعات پزشکی در نظر می‌گرفت این نکته‌ها در مجموعه «روزگار قریب» این چنین و با این شدت به چشم نمی‌آمد اما ساخت این مجموعه به‌طور دقیق در زمانی اتفاق افتاده که سوژه‌های پزشکی دستمایه بسیاری از فیلم‌ها قرار می‌گیرند در حالی که کمترین توجهی نه تنها به تطبیق سوژه با واقعیت پزشکی نمی‌شود که آن‌چنان یک پدیده پزشکی به خاطر قصه تغییر می‌یابد که نه‌تنها پزشکان و اهالی این حرفه را متعجب می‌کند که مخاطبان معمولی دیگر را به خنده می‌اندازد.
● مروری بر اخلاق پزشکی
دکتر قریب مطبی در کنار مطب پسرش حسین دارد اما وقتی کاری برایش‌ پیش می‌آید و می‌خواهد برود از او می‌خواهد تا بیماران او را هم معاینه کند. این شرط را می‌گذارد که از آنها که ندارند چیزی نگیرد و از آنها که دارند حق ویزیت او را بگیرد. همراهی با بیمار، همدردی با او، عشق به کار و انسان‌ها پیش از هر فکر مادی دیگری اخلاقی بود که در دکتر قریب تصویر شده بود؛ تصویری که نه تنها بینندگان تلویزیون را به مقایسه شخصیت دکتر قریب با پزشکان امروزی وامی‌داشت، که تلنگری هم بود برای پزشکانی که سوگند خورده‌اند جان بیمار را ورای همه فکرهایشان قرار دهند.
● پایان یک زندگی عاشقانه
دکتر قریب روی تخت بیمارستان افتاده است؛ درد می‌کشد و مورفین هم او را آرام نمی‌تواند بکند؛ پروفسور عدل با چشان پر از اشک به او نگاه می‌کند؛ به او که از میان دست‌ها می‌رود و شوک‌هایی که هر چه شدت می‌گیرند ناتوان‌تر می‌شود.
روزگار قریب به پایان می‌رسد و امروز دکتر محمد قریب برای تنها یک نام تالار یا خیابان یا بنیانگذار طب کودک نیست و تصویری از انسانی است که عاشقانه انسان‌ها را دوست داشت؛ تصویری عاشقانه که کیانوش عیاری عاشقانه بدان جان داد.
سارا جمال‌آبادی
منبع : روزنامه سلامت