پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


به بهانه اکران فیلم <رئیس> ساخته مسعود کیمیایی‌


به بهانه اکران فیلم <رئیس> ساخته مسعود کیمیایی‌
● چیزی که دل تماشاگر را نشانه می‌گیرد، اما ...
مسعود کیمیایی، فیلمساز مطرح کشور، متولد ۱۳۲۰ تهران است. فیلم <قیصر> او هنوز تازگی خاص خودش را دارد و در حافظه هنری دوستدارانش برای همیشه ثبت شده است.
این روزها آخرین ساخته او <رئیس> بر پرده سینماها در حال اکران است. اگر به کارنامه فیلمسازی مسعود کیمیایی نگاه کنیم، می‌بینیم که در طول این سال‌ها او کارگردانی چیره‌دست و پرکار بوده و صاحب سبکی ویژه و خاص در سینمای معاصر ما شده است، چرا که با ساخت <قیصر> و <گوزن‌ها> موج نویی از سینمای ایران پایه‌ریزی کرد. بعد از این فیلم‌ها گریم در فیلم‌های ایرانی جدی شد و جلوه‌ای تازه به خود گرفت. البته عبدالله اسکندری، گریمور مطرح معاصر، در این میان نقش اساسی داشت. قیصر، گوزن‌ها و <داش آکل> از مهمترین آثار مسعود کیمیایی و از ماندگارترین کارهای او در سال‌های قبل از انقلا‌ب هستند و هر چند فیلم‌های دیگری هم در کارنامه هنری او در قبل از انقلا‌ب دیده می‌شود، ولی هیچ‌گاه به پای این سه اثر او نمی‌رسند. او پس از انقلا‌ب نیز کارنامه درخشانی دارد. <خط قرمز> اولین فیلم سینمایی کیمیایی پس از انقلا‌ب بود که براساس داستان <شب سمور> بهرام بیضایی، دیگر همتای مطرح و صاحب نام او در عرصه فیلمسازی، در سال ۱۳۶۱ توسط کارگاه آزاد فیلم ساخته شد و پس از آن وی <تیغ و ابریشم> را در سال ۶۵ و بعد < سرب> را در سال ۶۷ و آنگاه <دندان مار> را در سال ۶۸ و سپس <گروهبان> را در سال ۶۹ و <ردپای گرگ> را در سال ۱۳۷۱ ساخت. سپس <تجارت> را در سال ۱۳۷۳ و <ضیافت> را در سال ۷۴ و آنگاه <سلطان> را در سال ۱۳۷۵ و <مرسدس> را در سال ۱۳۷۶ مقابل دوربین برد. در ادامه نیز <فریاد> را در سال ۱۳۷۷ و <اعتراض> را در سال ۱۳۷۸ و سپس <سربازهای جمعه> را در سال ۸۲ و آنگاه <حکم> را در سال ۸۴ و سپس <رئیس> را در سال ۸۵ ساخت.
قطعا کارگردانی با این حجم عظیم کار و این کلکسیون هنری بی‌شک فیلمساز صاحب سبکی است. باید قبول کرد که <مسعود کیمیایی> از معدود کارگردانان خوش‌قریحه و زبردست سینمای ماست و باید گفت که او بخشی از تاریخ سینمای ماست. ‌
● و اما رئیس‌
وقتی نظر کیمیایی را در مورد <رئیس> جویا شدیم، به علت جراحی فکش، بریده بریده گفت: هر اثری اگر قابل توجه و در خور باشد، جای خود را قطعا بازخواهد کرد و نیازی به تعریف و تمجید ندارد. اگرچه امروز در جریان رئالیسم سخت اجتماعی، شعر چاپ کردن سخت است.
سوال می‌کنیم مثل کار آقای کیارستمی؟ مکثی می‌کند و می‌خندد: نه، نه. منظورم چیز دیگری است. داستان نوشتن سخت است و فیلم ساختن هم معضلی جدی است، ولی باید فارغ از این هیاهوها و جریانات کار خود را درست انجام داد.
کیمیایی از ادامه صحبتش منصرف می‌شود و می‌گوید این دو سه سال مصاحبه‌های زیادی انجام داده است و فکر می‌کند که دیگر کفایت می‌کند.
اما فیلم <رئیس> که از ششم تیرماه به روی پرده آمده، با در اختیار داشتن ۲۳ سینما در پایتخت و اکران همزمان در برخی مراکز استان‌ها فروش خوب و قابل توجهی داشته، به طوری که در حد فیلم‌های روز قرار گرفته است.
● دست‌اندرکاران رئیس‌
طبق اکثر فیلم‌های مسعود کیمیایی، <رئیس> با نویسندگی و تهیه‌کنندگی خود او مقابل دوربین رفته است، تدوینگر فیلم <رئیس> مصطفی خرقه‌پوش است و مدیر فیلمبردار آن علیرضا زرین‌دست که یکی از چهره‌های صاحب‌نام عرصه فیلمبرداری است. مسعود کیمیایی به او اعتماد زیادی دارد و <خط قرمز> و همچنین <فریاد> و <حکم> و <سربازهای جمعه> را با دوربین او به تصویر کشیده است. فارغ از اینها زرین دست با حرکات استادانه خود بخصوص در لا‌نگ‌شات‌ها ثابت کرده است که فیلمبردار چیره‌دستی است، اکبر ناظمی هم صدابرداری فیلم را انجام داده و اسحق خانزادی میکس و صداگذاری را و موسیقی متن فیلم را فرزین قره‌گوزلو و چهره‌پردازی را عاطفه رضوی و طراحی صحنه و لباس برعهده <کیوان مقدم> و جلوه‌های ویژه را اصغر پورهاجریان انجام داده است و اما بازیگران این فیلم: فرامرز قریبیان، خسرو شکیبایی، امین تارخ، داریوش ارجمند، پولا‌د کیمیایی، لعیا زنگنه، مهناز افشار و بعضی چهره‌های جوان که مسعود کیمیایی دوست دارد از آنها هم تست‌ و بازی بگیرد. ‌
● انتقاد همیشگی‌
انتقادی که از جانب منتقدان و مخاطبان اصلی هنر هفتم بر مسعود کیمیایی وارد شده و به آن اشاره‌ای هم شد، این است که کیمیایی همچنان در قید و بند و در حصار همان قالب‌ها و کلیشه‌های کهن مانده است و نمی‌خواهد به روز و مدرن شود؛ درست برعکس همتای خود عباس کیارستمی که مرزها را شکسته و در بعد بین‌المللی برای خودش در میان بزرگان سینمای جهان جایی ویژه باز کرده است، چرا که در هنر فیلمسازی، همیشه بدعتی در کارش داشته است و وقتی با او در مورد اثر تازه و جنجال برانگیزش <حافظ به روایت کیارستمی> صحبت می‌کردیم که این روزها بحث داغ محافل هنری و ادبی است، می‌گفت: به نظر من اگر ما امروز مدرن نباشیم مثل این است که نفس نکشیم.
ولی همتای او مسعود کیمیایی نمی‌خواهد این کلیشه را بشکند و به روز شود؛ خواسته‌ای که خیلی از اهالی هنر و هنرپیشگان مطرح سینما از جمله <امین تارخ> عنوان کرده است که در فیلم <رئیس> یکی از نقش‌های اصلی (رضا) را مقابل فرامرز قریبیان خیلی خوب بازی می‌کند. او اولین همکاری‌اش را با کیمیایی در فیلم <سرب> تجربه کرده که به ۱۹ سال پیش برمی‌گردد، یعنی سال ۶۷. بعد از گذشت این همه سال، این باور در ذهن مخاطبان وجود دارد که شاید این اولین و آخرین همکاری این بازیگر و کارگردان باشد، اما ناگهان کیمیایی از تارخ برای یک کاراکتر تقریبا متفاوت دعوت به همکاری می‌کند و باز شاهد تجربه جدیدی از همکاری او با <کیمیایی> ‌هستیم. اما از گفته‌های تارخ چنین استنباط می‌شود که از پرداخت کاراکتر رضا در <رئیس> چندان راضی نیست. او تفاوت دانیال <سرب> را با رضای <رئیس> را اینچنین عنوان می‌کند: <من هر دو را دوست دارم؛ یعنی هم کاراکتر فیلم <سرب> که یک جوان یهودی و ترسو و بزدل که خیلی حرفی برای گفتن نداشت و تحت‌تاثیر یکسری از امواج سروصدایش درآمده بود و روی این خصوصیت‌اش پرداخت خوبی هم صورت گرفته بود؛ اما از طریق کاراکتر <رضا> در فیلم <رئیس> با یک آدم پخته روبه‌رو هستیم که جبهه بوده و یک رابطه رفیقانه بیست و چندساله را پشت‌سر گذاشته است. حالا‌ هم در مقام آدمی که موقعیتی در نظام دارد ریسک می‌کند و پای رفیقش و رفاقتش می‌ایستد؛ مفهومی که همیشه مورد علا‌قه کیمیایی بوده که این کاراکتر بسیار پخته و آب‌دیده و جهان‌دیده‌تر از کاراکتر <سرب>‌درآمده و درست نقطه مقابل آن است.>
ولی او در ادامه چنین روایت می‌کند: <اصولا‌ فیلم سرب تعریف شده‌تر از <رئیس> بود؛ من وقتی فیلم سرب را بازی می‌کردم مطمئن بودم که با یک کار موفق روبه‌رو می‌شویم، اما <رئیس> را که بازی می‌کردم دچار تردید بودم و با قاطعیت نمی‌توانستم بگویم که یک گوزن‌ها، قیصر یا سرب را از لحاظ ساختار خواهیم دید؛ اما معتقدم که سینمای کیمیایی یک جورهایی چسبیده و وصل‌شده به سینمای ایران که جدانشدنی است و بخش عمده‌اش هم به‌خاطر سابقه درخشان ایشان است و خودش که یک <آن> و کاریزمایی دارد که به‌هرحال در فیلم‌هایش خودش را نشان می‌دهد؛ نمی‌شود کارگردانی چند فیلم درخشان داشته باشد و به منزله یک نقطه عطف باشد در تاریخ سینمای ایران و تا چند دهه کارش را ادامه بدهد ولی خاصیتی نداشته باشد. طبیعی است که سینمای کیمیایی یک سینمای باخاصیت است اینکه بعضی از فیلم‌هایش دچار عدم‌موفقیت می‌شود.> تارخ با تواضع عنوان می‌کند: <من کوچک‌ترانه پیشنهاد می‌دهم که چقدر خوب است فیلمنامه‌های آقای کیمیایی به وسیله یکی دو فیلمنامه‌نویس نوشته شوند، اصلا‌ح بشوند و انرژی روی فیلمنامه گذاشته شود؛ چون همیشه طرح‌ها و فکرهایش خوب است ولی شخصیت‌ها و کاراکترها اضافه وارد می‌شوند و گاهی هم این شخصیت‌ها به واسطه رفاقت پشت صحنه یا بنا به لقب‌های پشت صحنه‌ای وارد می‌شوند، چون کیمیایی آدم رفیق‌بازی است و این رفیق‌بازی را در خود حرفه هم اعمال می‌کند. اگر دقت کرده باشید در بسیاری از فیلم‌هایش هنرپیشه‌های مشترک وجود دارد. یعنی چند هنرپیشه هستند که در همه فیلم‌هایش هستند.>
می‌پرسم: مثلا‌ همین پولا‌د کیمیایی پسر کیمیایی؟
با خنده پاسخ می‌دهد: نه منظورم شخصیت‌ها و کاراکترهای حرفه‌ای مثل داریوش ارجمند، عزت‌الله انتظامی، فرامرز قریبیان، محمدرضا فروتن و... است. یعنی اگر شده خودش را به چهار میخ بکشد برای اینها نقش می‌تراشد و نقش می‌گذارد و یا نقش را مناسب آن بازیگر می‌کند؛ حالا‌ لزوما این اتفاق در نقش‌های اول نیست. شاید در نقش‌های پایین‌تر باشد و همین موضوع برای من جذاب است که رفاقت صمیمانه با حرفه‌اش هم آمیخته شده است.
● امان از اعتیاد
کیمیایی قبلا‌ تریلوژی خود را در باب اعتیاد با فیلم‌های <گوزن‌ها>، <تیغ و ابریشم> و <اعتراض> کامل کرده و نشان داده بود که چقدر نسبت به اجتماع و محیط پیرامون احساس مسوولیت می‌کند، بازهم نتوانست بی‌تفاوت از کنار این مسئله که به معضلی جدی تبدیل شده، بگذرد.
کیمیایی در <گوزن‌ها> در پی آن بود که زمینه اضمحلا‌ل و فروپاشی شخصیتی مانند سید (بهروز وثوقی) را در مناسبات اجتماعی پیدا کند. از نگاه و دید این فیلمساز، جامعه است که شخصیتی مانند قدرت (فرامرز قریبیان) را به سرقت و شخصیتی مانند سید را به خودویران‌گری و نابودی (اعتیاد) می‌کشاند؛ سید در گوزن‌ها مسیری را پشت‌سر می‌گذارد و از نکبت و استیصال ناشی از اعتیاد فاصله می‌گیرد و عاقبت به عنوان یک قربانی جان می‌دهد، اما قدرت به عنوان یک منجی، سید را به یاد روزهای گذشته می‌اندازد.
اما در <تیغ و ابریشم>، سوسن مکاشی (فریماه فرجامی) نقش یکی از معتادهای متفاوت سینمای ایران را بازی می‌کند؛ دختری تحصیلکرده و نه طبق کلیشه‌ها بی‌سواد و بی‌پول که فعالیت سیاسی هم داشته و از نسل آرمان‌خواهی بوده که قصد داشته است دنیا را تغییر بدهد، اما سرانجام خودش نابود می‌شود. بازی درخشان فرجامی، نقش سوسن مکاشی را به یکی از ماندگارترین زنان معتاد سینمای ایران تبدیل کرد؛ زنی که اعتیادش ریشه در مناسبات اجتماعی و سیاسی داشت.
ولی در <اعتراض>، دیگر فیلم کیمیایی در باب اعتیاد، تصویری از جامعه ایران در یکی از مهمترین تقاطع زمانی از نظر سیاسی اجتماعی ارائه می‌شود، <اعتراض> شمایلی است از نسل معترضی که خواسته‌ها و مطالبات خود را فریاد می‌زند؛ قاسم (پارسا پیروزفر) در این فیلم جوانی است تنها و زخم خورده که به افیون پناه می‌برد و مانند خیلی دیگر از فیلم‌های کیمیایی؛ رفیقش او را نجات می‌دهد. رضا (محمدرضا فروتن) تلا‌ش می‌کند قاسم را از حصار تنهایی و افسردگی‌اش دور کند؛ رفاقتی که یادآور سید و رضا <در گوزن‌هاست> اما در فیلم <رئیس> سیامک (پولا‌د کیمیایی) جوانی که تا زباله شدن رفته است، لیست ۲۵ جوان را در جیب دارد که باید به آنها مواد مخدر برساند.
رضا (امین تارخ) پدر سیامک، بعد از چند سال دوری از ایران برای ادای دین و پدری کردن به وطن باز می‌گردد. در این بحبوحه و گیر و دار در حالی که خودش هنوز یک فراری است و به کشور دیگری رفته و پناهنده شده، تنها رفیق دوران جوانی‌اش را در کنار خود می‌بیند، یعنی دوستی که بسیار با هم بوده‌اند و چرخیده‌اند؛ درس خوانده‌اند؛ سینما رفته‌اند و بیلیارد بازی کرده‌اند. شاید او باشد که هنوز رضا را باور کند؛ رضای دیگر (فرامرز قریبیان) یک سرهنگ شاغل و تنهاست؛ زن سرهنگ با دو فرزند پسرش در یک حادثه رانندگی از جهان رفته‌اند. سرهنگ، رضا را باور دارد و می‌داند که او گناهکار نیست. آنچه این وسط می‌ماند، عشق و رفاقت و دوستی است و مردانگی رضای گناه کرده. سیامک کتابچه نام‌های تمام مشتری‌هایش را آتش زده و می‌سوزاند، سیامک عشق از دست رفته را در میان نام‌های کتابچه‌اش بازیافته و پیدا کرده و خط زده است، اما عاشقان سیاه‌بخت؛ به دنبال قطره‌ای از زندگی از دست رفته‌شان می‌دوند... .
● مشکل کیمیایی‌
مشکل کیمیایی یک جور شلختگی و آشفتگی در کارهای این چند ساله اخیر اوست. یعنی ناگهان همه چیز آشفته می‌شود و ما نمی‌دانیم دقیقا فیلم دارد به کجا می‌رود و یا نهایتا این <رئیس> که این همه از او صحبت شده و می‌شود چه کسی است؟ چه حرکتی از او دیدیم و می‌بینیم که باور کنیم آدم خطرناکی است؟ همان‌قدر که کاراکتر خود <رئیس> دچار شلختگی است و تعریف نشده و باورناپذیر به همان میزان رابطه میان این دو دوست قدیمی هم اینگونه است یعنی با یک دیالوگ نمی‌شود یک گذشته را راجع به دو رفیق گفت و ما باید تا حدی شاهد گذشته آنها باشیم که چه بوده و چه بینشان رد و بدل شده. حتی کدهایی هم که کیمیایی از گذشته می‌دهد، جا نیفتاده است و به تماشاگر منتقل نمی‌شود؛ به عبارتی فکری می‌آید اما پرورش پیدا نمی‌کند و جا و مکانش را در فیلمنامه پیدا نمی‌کند.‌ ای کاش فکر حضور دو رفیق که ۲۰ سال پیش از هم جدا شده‌اند و یکی در جبهه بوده و یکی دیگر مجبور شده که از ایران فرار کند و بی‌گناه هم به نظر می‌رسد، حالا‌ برگشته و با رفیق ۲۰ سال پیش خود دنبال پسرش می‌گردد که خیلی فکر خوبی است، اما باید یک مقداری قوام پیدا می‌کرد و می‌شد گذشته‌شان را با یک نما و فلا‌ش‌بک دید. مثلا‌ اگر روی علت رفتن رضا از ایران مانور داده می‌شد یا یک مقدار واقعی‌تر به سوژه نگاه می‌شد تا تماشاگر هم بتواند با فیلم و کارگردان همذات‌پنداری کند، نتیجه بهتری به دست می‌آمد. اینکه فیلم کیمیایی دارد خوب می‌فروشد، منهای بازیگران فوق‌العاده و معروفی که دارد، به علت خاصیت پنهان فیلم‌های اوست که تماشاگر با آن روبه‌رو است. یعنی در واقع چیزی در فیلم‌های او هست که دل تماشاگر را نشانه می‌گیرد؛ شاید ترکیبی از دیالوگ‌ها؛ کاراکترهایی که مردم با آنها نوستالژی دارند، قهرمان‌پردازی که امروزه در سینمای ایران از آن امتناع و پرهیز می‌شود و مردم به این قهرمان‌پردازی‌ها نیاز دارند روابط رفاقتی و دوستانه و صمیمیت که برای تماشاگر جذاب و دوست‌داشتنی است. به علا‌وه شخصیت خود کیمیایی که در واقع بخشی از تاریخ سینمای ماست، اما پیشکسوتی او و تجربه و شناختن‌اش به همراه فکری نو و همچنین اعتماد به جوانان است که می‌تواند یک اتفاق خوب و تازه را مثل <قیصر> و <گوزن‌ها> در پی داشته باشد.
منبع : روزنامه کارگزاران