شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نهادینه سازی گفتمان امام، نیاز امروز


نهادینه سازی گفتمان امام، نیاز امروز
تداوم فعالیت جریانات سیاسی مختلف در کشور پس از رحلت امام خمینی (ره) موقعیت مناسبی را برای محک پایبندی عملکرد و اندیشه های انقلابیون دهه ۵۰ به آرمانهای انقلاب بوجود آورد تا همان طور که امام (ره) در وصیتنامه خویش اشاره نموده بودند برای قضاوت پیرامون رجال سیاسی هر عصری "میزان در حال فعلی افراد" باشد. افرادی که هر یک به نوبه خویش در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی سهمی بزرگ و قابل توجه داشته و پس از آن نیز همواره داعیه دار حمایت از آرمانهای انقلاب اسلامی و اسلام اصیل بودند. البته عده ای در این میان ترجیح دادند تا در سکوت، به فعالیتهای خود ادامه دهند اما عده ای دیگر نیز هموراه خود را از ملازمان اصلی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران دانسته و سعی داشتند تا در این مسیر پر پیچ و خم سهم قابل توجهی از مبارزات را به نام خود در تاریخ ثبت کنند.
اما تاریخ پس از انقلاب اسلامی ایران با فراز و نشیبهای فراوان و غیرقابل پیش بینی همراه بود. از تشکیل دولت موقت تا خیانتهای بنی صدر و شهادت بزرگانی چون مطهری، بهشتی، رجایی، باهنر، قدوسی، ربانی املشی و ... که هریک تا حد قابل ملاحظه ای به مثابه مانعی بزرگ برای تداوم مسیر انقلاب اسلامی پدیدار گشتند لکن تبدیل هر یک از بحران های مذکور به فرصتهای جدید برای انقلاب نوپای اسلامی، موجب گشت تا دشمن خط جدیدی از نفوذ در سطوح و لایه های مدیریتی نطام جمهوری اسلامی ایران را آغاز کند.
هشدار تلویحی حضرت امام (ره) به آقای منتظری در پیام تاریخی خویش به نمایندگان نخستین دوره مجلس خبرگان در تیرماه ۱۳۶۴ که به صراحت اذعان داشته بود: "بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان، بیش از هرکس چشم طمع به شما دوخته اند و اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما با چهره های صد در صد اسلامی و انقلابی ممکن است –خدای نخواسته- فاجعه به بار آوردند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف کشانند و با دست شما، به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود ..." بیش از هر چیز می تواند شاهدی برای ادعای فوق باشد. در واقع سخن بیراهی نیست اگر مدعی شویم جریان ضد انقلاب که پس از دوره های آغازین نظام جمهوری اسلامی ایران سعی داشت تا با توسل به میلیشای خود و حذف فیزیکی انقلابیون، مسیر اصلی انقلاب اسلامی را منحرف کند به مرور زمان به خوبی متوجه این حقیقت گشت که جنبشی که مبنای ایدئولو‍ژیک آن مقدم بر هر عامل دیگر در وقوع آن باشد با ترور و خشونت نه تنها متوقف نخواهد شد که با جهش ببیشتری به مسیر خود ادامه خواهد داد لذا تنها راه مبارزه با آن جز نفوذ در سطوح عالی مدیریتی آن نیست و به تدریج پروسه ای به نام "مهدی هاشمی" کلید خورد. در این نوشتار فرصتی برای واکاوی و تبیین جزییات "باند مهدی هاشمی" نیست و صد البته که هدف از این نوشتار نیز چنینی چیزی نیست اما توجه به مسیری که دشمن طی سالهای ابتدایی انقلاب طی می کند تا به چنین مقصدی رهنمون گردد قابل توجه است، هر چند به اعتقاد بسیاری مدل کوچک شده نفوذ "جریان مهدی هاشمی" در ابتدای انقلاب توانست در ترور دفتر نخست وزیری و مواردی دیگر به خوبی کارگر افتد.
اما مروری گذرا بر تجارب به دست آمده از پیروزی انقلاب تا وفات حضرت امام (ره) که بیش از یک دهه به طول می انجامد و متعاقبا عکس العمل ایشان در مواجهه با رویدادهای این بازه زمانی بیش از هر چیز امروز می تواند راهگشا باشد.
"اسلام ناب، اسلام آمریکایی" گفتمانی بود که برای نخستین بار از سوی حضرت امام (ره) و در دو سال آخر عمر پربرکت ایشان وارد ادبیات سیاسی کشور شد. تناقض در پذیرش مسایل مختلف و گوناگونی که هیچگاه با اسلام حقیقی و اصیل سر سازش ندارند نکته ای است که به کرات در گفتمان امام خمینی (ره) هویداست و تاکید قابل توجه ایشان بر نهادینه سازی چنین ادبیاتی در سالهای آخر عمرشان نیز نکته ای است که باید به تنهایی مورد تامل قرار گیرد. در مقام تبیین و ذکر مصداق برای اسلام آمریکایی شاید بیش از هر چیز بتوان نفاق، التقاط، تفکر سرمایه داری، سلطنت طلبی، تحجر، رفاه زدگی و ... را مورد اشاره قرار داد اما دقت بدین نکته که تا کنون تا چه اندازه نفس چنین ادبیاتی برای نسل حاضر و حتی نسل انقلابی گذشته مورد اهمیت بوده و توانسته نهادینه گردد نکته ای است که شاید پاسخ بدان چندان امیدوارکننده نباشد.
متاسفانه باید اذعان داشت در سالهای پس از ارتحال حضرت امام (ره) تفکر سرمایه داری تا حد قابل ملاحظه ای توانست آحاد مدیران جامعه و به تدریج نیز ملت را از روحیه و تفکر انقلابی مورد نطر امام خمینی (ره) برحذر دارد. التقاط به معنی حقیقی آن همچنان نیز در میان برخی از مدعیان خط امام (ره) رواج دارد به گونه ای که یک روز خود را سوسیال دمکرات و روز دیگر لیبرال دمکرات می خوانند و البته که در این میان بعضا تحجر و در مواردی نیز روحیه رفاه زدگی خودنمایی می کند. امروز "خط نفاق" همان چیزی است که بیش از پیش عرصه مبارزه را برای مبارزین واقعی به تنگ آورده است به صورتی که هر کس به ظن خویش خود را مسلمان و انقلابی می پندارد اما نکته ای را که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی پیرامون "اسلام آمریکایی" و "اهمیت شناخت و مبارزه با آن" فرمودند بیش از هر چیز می تواند مبین مطالب مطروحه باشد:
"راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد که متاسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نمایان متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بی درد کاملا مشخص نشده است و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو فکر متضاد وجود داشته باشد از واجبات سیاسی بسیار مهمی است (صحیفه نور، ج۲۱ ص ۱۲۲)
لذا به نظر می رسد امروز بیش از هر چیز نهادینه سازی گفتمان معمار بزرگ انقلاب اسلامی به خصوص در موضوع "اسلام ناب- اسلام آمریکایی" همان است که خلا آن به خوبی محسوس و ملموس است و بعد فکری و عملی نسل حاضر و گذشته از این مهم، مشکلی است که برای رفع آن باید اقدامی عاجل و درخور ترتیب داد.
امیرحسین ثابتی
منبع : رجا نیوز