شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بی مرگی ، جاودانگی


بی مرگی ، جاودانگی
تداوم وجودی شخصیت پس از مرگ. در معنای گسترده آن: پیوستن به روح جهانی و یا خدا و یا ادامه وجودی فرد در دنیای بعدی دنیای دیگر
بی مرگی فردی، رویا و آرزوی دیرین بشری است که بدنبال ترس از مرگ و از دست دادن زندگی جلوه نموده و در تمام فرهنگ ها مطرح بوده و هست. ׳
بنابر برداشت های مذهبی کهن با ریشه در مصر و ایران باستان روح در لحظه مرگ از بدن جدا شده و به آسمان نورانی می رود و در صورت بدی و بد بودن، به تاریکی مطلق می پیوندد. ׳
مفهوم بی مرگی روح، در فلسفه، نخستین بار از سوی افلاطون و سپس سیسرو پرداخته شده است. ׳
مطابق آموزش های افلاطون روح در حرکت دایمی و بی آغاز و پایانی است که تنها به خود متکی است و در نتیجه باید جاودانه باشد. ׳
در هستی شناسی، روح را عنصری غیر مادی در نظر گرفته اند که قابل تخریب و نابودی نیست دکارت، لایبنیتس.
در یزدان شناسی، خواست خداوندی مبنی بر دمیدن روح در جهان، روح نمی تواند در این دنیا به تکامل رسد و باید به جهان غیر مادی دیگری سفر نماید. ׳
مطابق برداشت های عمومی، در زندگی روزمره، عدالت در این دنیا وجود ندارد، بنابر این باید در دنیای دیگری که ادامه این دنیاست، عدالت واقعی اجرا شود. کانت این پدیده را دارای ارزش عملی مثبتی دانسته و خواهان بسط این ایده جهت رشد اخلاقی توده هاست. اپیکور، لوکرز، اسپینوزا، هیوم، هگل، شوپنهاور، مارکس، ... با این رویکرد مخالفت نموده و آن را از جنبه های گوناگون مورد انتقاد قرار داده اند. ׳
در فلسفه کنونی، موضوع بی مرگی روح انسانی را در دایره باورها و گمان های سوبژکتیو ارزیابی نموده و آن را به تصمیم شخصی کنش گر واگذار کرده اند. هر فردی بر پایه احساس، تجربه ها و ایدآل های خود می تواند آن را پذیرفته و یا رد نماید و نیازی به اثبات یا استدلال در این مورد وجود ندارد.
منبع : فلسفه