چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

آخرین تور اروپایی بوش


آخرین تور اروپایی بوش
جورج دبلیو. بوش در آخرین تور اروپایی(۱۶-۹ ژوئن ۲۰۰۸) خود پس از شرکت در نشست سران ایالات متحده-اتحادیه اروپایی در اسلوونی از شش کشور دیگر اروپایی نیز دیدار کرد. وی در ۱۰ ژوئن به صورت جداگانه با رئیس جمهور اسلوونی دانیلو تورک، و نخست وزیر اسلوونی یانز یانسا و سپس رهبران اتحادیه اروپایی در بردو کاسل در نشست سران ایالات متحده-اتحادیه اروپایی دیدار کرد. جورج بوش، در نشست مشترک سران ایالات متحده-اتحادیه اروپایی که در شهر بردو اسلوونی برگزار شد شرکت کرد. کشور اسلوونی هم اکنون ریاست دوره ای اتحادیه اروپایی را بر عهده دارد. در این نشست یک روزه در مورد همکاری های مشترک اروپا و آمریکا، توسعه روابط با روسیه و همچنین وضعیت موجود در شبه جزیره بالکان بحث و گفت وگو شد.
دیمیتری روپل، وزیر امور خارجه اسلوونی در این زمینه اعلام کرد که در این نشست در مورد تغییرات آب و هوایی نیز مذاکره و بحث شد. در این نشست همچنین موضوعاتی همچون مسائل تجاری، برنامه هسته ای ایران و اوضاع موجود در خاورمیانه مورد بحث و بررسی قرار گرفتند. دو طرف قول دادند که همکاری ها را در زمینه های تغییرات آب و هوا، امنیت انرژی و حفظ ثبات بازار بین المللی بانکداری تقویت کنند . در کنفرانس مطبوعاتی پس از این نشست، یانز یانسا نخست وزیر اسلوونی که کشورش رئیس نوبتی کنونی اتحادیه اروپایی است گفت: اتحادیه و آمریکا در مسایلی از جمله کاهش خروج گاز گلخانه ای اختلافات نظر داشتند اما رهبران دو طرف تاکید کردند که به صورت مشترک با چالش های مهم جهانی از جمله تغییرات آب و هوا مقابله خواهند کرد. حوزه مانوئل باروسو رئیس کمیسیون اتحادیه اروپایی گفت: پیشرفته ترین کشورها باید در کاهش خروج گاز گلخانه ای اولین کشور باشند و آمریکا و اتحادیه اروپایی باید در این مساله به صورت نزدیکتر همکاری کنند. در بیانیه ای مصوبه در این نشست نیز آمده است که با توجه به نقش بیشتر کشور چین به عنوان یک عضو جامعه جهانی، اروپا و آمریکا به تماس سازنده با چین ادامه و به چین تشویق می کنند در کمک به حل مسایل مورد توجه جهان نقش بیشتری ایفا کند.
اما آمریکا و اتحادیه اروپا، بار دیگر در اقدامی تکراری و پیش بینی شده، ایران را تهدید کرده اند، در صورتی که برنامه غنی سازی اورانیوم خود را به حال تعلیق درنیاورد، حاضرند در تکمیل تحریم های سازمان ملل متحد علیه ایران، تدابیر اضافی را به اجرا درآورند. این هشدار در بیانیه پایانی اجلاس سران ایالات متحده- اتحادیه اروپایی در اسلوونی، داده شده است. جورج بوش که در پایان اجلاس اسلوونی در یک کنفرانس خبری مشترک به همراه نخست وزیر اسلوونی و "خوزه مانوئل باروسو"، رئیس کمیسیون اروپا شرکت کرده بود، مدعی شد، چنانچه ایران دارای تسلیحات هسته ای شود، برای صلح دنیا بی نهایت خطرناک خواهد بود. همچنین مقامات اتحادیه اروپایی مدعی اند، انتظار در پیش گرفتن تدابیری برای محدود کردن فعالیت های بانکی ایران می رود. جورج بوش، در سفر خود به اروپا در مورد موضوعات مختلفی با سران کشورهای اروپایی گفت وگو کرد که یکی از مهمترین آنها موضوع ایران است. بوش خواهان افزایش فشارها بر ایران است تا جمهوری اسلامی از برنامه غنی سازی اورانیوم دست بکشد. مساله غنی سازی در کانون کشمکش اتمی با ایران قرار گرفته است. بیانیه پایانی اجلاس سران ایالات متحده - اتحادیه اروپایی در اسلوونی حاکی از توافق اصولی بر سر اعمال فشارهای بیشتر بر ایران است. فشار در درجه نخست متوجه بانک های ایرانی می باشد. احمدی نژاد دستور داده، دارایی های ایران را از بانک های اروپایی خارج کنند. یکی از خواسته های ایالات متحده تحریم بانک ملی توسط اتحادیه اروپایی و توقف فعالیت شعب بانک ملی ایران در هامبورگ، لندن و پاریس است.
در عین حال تحلیلگران معتقدند واشینگتن هنوز از روش چماق و هویج در مقابل ایران استفاده می کند و سفر خاویر سولانا بر مبنای این روند است. بیانیه پایانی نشست سران اتحادیه اروپا و آمریکا در اسلوونی تاییدکننده توافق اصولی بر سر اعمال فشارهای "فوق العاده و اضافی" بر ایران است. پس از این اجلاس جورج بوش با اطمینان خاطر اعلام کرد که اگر دولت ایران خواسته های شورای امنیت را اجابت نکند، مجازات بین المللی ایران از طریق توافق های دیگری تکمیل می شود. دیپلمات های ارشد اروپایی، پس از اظهارات بوش، همرایی خود را با جورج بوش به نمایش گذاشتند. خانم بنیتا فررو-ولدنر کمیسر امور خارجی اروپا، از جمله آنان بود. وی به خبرنگاران گفت: "ما می خواهیم ایران کاملا متوجه شود، که ما جدی هستیم." فشارهای جدی تر، قرار است نخست بر موسسات مالی ایران می شود. هدف از این فشارها بنابر بیانیه پایانی اجلاس اسلوونی آن است که «مانع از آن بشوند که بانک های ایرانی از نظام بانکی بین المللی بهره برند برای اینکه از گسترش (سلاح های اتمی) و حمایت از تروریسم دست بردارند». ادعایی که اروپا نتوانسته آن را اثبات کند.
در آلمان، بوش در کاخ مزه برگ(Mesederg) در شمال برلین، مهمان آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان بود و در ۱۰ ژوئن میهمان شام وی بود. وی در روز ۱۱ ژوئن با مرکل دیدار کرد و یک کنفرانس خبری برگزار کرد. بحران خاورمیانه، برنامه هسته ای ایران و نشست آینده سران ۸ کشور صنعتی، محورهای دیدار بوش و مرکل بودند. صدر اعظم آلمان پیشتر اعلام کرده بود که موضوعات مورد بحث آنقدر زیاد است که قصد ندارد "وقت زیادی برای صحبت در مورد خداحافظی بگذارد". در گفت وگوهای آنان، علاوه بر مسائل گمرگی مطرح در روابط تجاری اروپا و آمریکا، دو موضوع برجستگی داشتند:
۱) خواست آمریکا در این مورد که آلمان در افغانستان حضور قویتری داشته باشد، از جمله حضور قویتر نظامی،
۲) کشمکش اتمی با تهران. آنگلا مرکل در دیدار با جورج بوش اظهار داشت که اگر ایران به اجرای برنامه هسته ای خود ادامه دهد، باید این کشور را مشمول تحریم های جدید کرد. آمریکا به آلمان به چشم عاملی کلیدی در برخورد با مساله ایران می نگرد.
حضور آلمان در نشست های رایزنی در مورد برنامه اتمی جمهوری اسلامی در کنار اعضای دایمی شورای امنیت حاکی از اهمیت آلمان در این ارتباط است. سیاستمداران آلمانی در روزهای اخیر در مورد جورج بوش و سیاست های وی با لحنی انتقادی سخن گفته اند. آنگلا مرکل اساس را بر ضرورت همکاری اروپا و آمریکا گذاشته و با نوشتن مقاله ای در روزنامه "زوددویچه تسایتونگ" بر ضرورت تحکیم پیوندهای موجود و رفع مشکلات تاکید کرده است. مفسران، انتظار خاصی از دیدار آنها در مزه برگ نداشتند. فشار بر ایران، موضوعی از پیش مطرح شده بود و تشدید آن، مستقل از تاکیدهایی است که بوش در سفر خود به اروپا به راه انداخته است.
در ایتالیا، بوش در ادامه سفر، در ۱۲ ژوئن وارد رم شد و با رئیس جمهور ایتالیا، جورجیو ناپولیتانو در کاخ ریاست جمهوری کوئیرینال رم دیدار کرد. وی سپس با سیلویو برلوسکونی نخست وزیر در دفتر نخست وزیری ایتالیا (پالاتسو چیگی) دیدار کرد و یک کنفرانس خبری داشت. وی همچنین در روز ۱۳ ژوئن با پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک های جهان در واتیکان دیدار کرد. برلوسکونی نخست وزیر ایتالیا پس از دیدار خود با بوش در حالتی از سرسپردگی از همراهی کامل کشورش با واشینگتن درباره مساله هسته ای ایران خبر داد و بر عدم هرگونه اختلاف نظری درباره دو پرونده حساس ایران و افغانستان تاکید کرد. برلوسکنی همچنین از این فرصت برای اعلام حمایت شخصی خود از "جان مک کین" کاندیدای جمهوریخواه آمریکا استفاده کرد.. نخست وزیر ایتالیا همچنین از توافق رم و واشینگتن درباره مسائل مطرح در کوزوو و عراق خبر داد. در همین حال، بوش در این نشست خبری بر نقش مهم ایتالیا در مذاکرات گروه ۱+۵ با ایران در زمینه پرونده هسته ای تاکید کرد.ایتالیا خواستار حضور در گروه ۱+۵ در زمینه مذاکره با ایران است و بوش نیز قول داد که این درخواست رم را مورد نظر قرار خواهد داد. این درحالی است که آلمان با حضور ایتالیا در این گروه مخالف است. به گفته خبرنگاران، بوش و برلوسکنی از اینکه بار دیگر به عنوان رهبران دو کشور آمریکا و ایتالیا با یکدیگر دیدار می کنند، خوشحالی بسیاری از خود نشان دادند و چندین بار در برابر عکاسان دست یکدیگر را به گرمی فشردند.
در فرانسه، در ۱۳ ژوئن بوش در سازمان توسعه و همکاری (اقتصادیOECD) در پاریس سخنرانی کرد. سپس شام خداحافظی میهمان نیکلا سارکوزی" رئیس جمهوری فرانسه در کاخ الیزه بود. بوش در روز ۱۴ ژوئن با سارکوزی دیدار کرده وکنفرانس خبری داشت. بوش و سارکوزی در مذاکرات رسمی، درباره مسائل منطقه ای و بین المللی همچون پرونده هسته ای ایران، حضور نیروهای نظامی در افغانستان و مساله نفت به بحث و تبادل نظر پرداختند در بریتانیا، در ۱۵ ژوئن، بوش با ملکه الیزابت دوم در ویدسور کاسل دیدار کرد. سپس شام میهمان گوردون براون نخست وزیر بریتانیای کبیر در کاخ نخست وزیری بود. در انتقاد از دیدار این دو، برخی مطبوعات اروپایی دیدار بوش و براون در آخرین سفر اروپایی رئیس جمهوری آمریکا را دیدار دو رهبر ضعیف شده و بی اعتبار خواندند. به جای بلر، بوش با جانشین وی براون دیدار کرد که حداقل آشکارا هرگز همنوایی خود با سیاست های رئیس جمهوری آمریکا را اعلام نکرده است. براون نیز بعد از یک سری خطاهای محرز در سیاست هایش در سطح پایینی از اعتبار قرار دارد. بر اساس نتایج یک همه پرسی که در اوایل هفته گذشته در انگلیس انجام گرفت براون بدترین ارزیابی ممکن را دریافت کرده است. با توجه به اینکه سلف براون، تونی بلر به واسطه دنباله روی بی چون و چرا از سیاست های بوش عنوان سگ پودل وی را در این کشور از آن خود کرده است، براون بر خلاف بلر فاصله آشکار با رئیس جمهوری آمریکا را حفظ کرده است. وی در دیدار اخیر خود در آوریل از واشینگتن از این فرصت برای اولین گفت وگوها با جانشینان احتمالی بوش استفاده کرد. این در حالی است که کارشناسان انگلیسی در این باره مشکوکند که تغییر قدرت اجرایی در واشینگتن یک تغییر گرایش های سیاسی انگلیس در قبال آمریکا را به دنبال داشته باشد.
حکومت انگلیس تحت نخست وزیری براون، سیاست خارجی همکاری با شرکای بزرگ اروپایی خود را مد نظر دارد. جورج بوش در گفت وگو با روزنامه انگلیسی آبزرور اعلام کرد از گوردون براون نخست وزیر انگلیس کشوری که هم اکنون ۴ هزار نیروی نظامی در عراق دارد، می خواهد تا هیچ گونه زمان بندی برای خروج نیروها از عراق تعیین نکند. بوش با تشکر از همراهی گوردون براون با افکار وی و ارتش آمریکا اظهار داشت: پاسخ ما این است که نباید زمان بندی قطعی برای خروج نیروها از عراق باشد. این در حالی است که گوردون جاندرو" سخنگوی کاخ سفید اطلاعات منتشر شده در روزنامه "آبزرور" مبنی بر هشدار رئیس جمهوری آمریکا به "گوردون براون" نخست وزیر انگلیس درباره خروج زودهنگام از عراق را رد کرد.موضوع هسته ای ایران، امنیت انرژی، تقویت روند به اصطلاح صلح خاورمیانه، کمک به مردم آفریقا، مبارزه برای شکست افراطی گری در عراق، افغانستان و سراسر جهان از مسائل مورد بحث بوش و براون بود.
در ارزیابی این سفر باید گفت، پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، سیاست خارجی آمریکا به طور اساسی دگرگون شد; سیاست های یک جانبه گرایانه بوش بر مبنای استراتژی پیشگیرانه نظامی و بی توجهی به متحدان اروپایی خود در این زمینه عامل انشقاق و اختلاف در اتحادیه اروپا و شکاف در روابط فرا آتلانتیکی شد.
تا پیش از انتخابات ۲۰۰۱ در آمریکا اکثر اروپایی ها روابط دوستانه ای با هم داشتند. در آن زمان شایعاتی وجود داشت مبنی بر اینکه رئیس جمهور انتخاب شده در آمریکا سیاست کابویی داشته و چیزی از جهان نمی داند و بوش نیز نتوانست در دوران ریاست جمهوری اش این حالت را مخفی نگه دارد. اولین سفر اروپایی بوش در ژانویه ۲۰۰۱ بود که وی در این سفر خود در دانشگاهی در ورشو سخنرانی کرد که در آن به تمام مسائلی که در هفت سال آینده باید در مناسبات آمریکا و اروپا به آن توجه می شد پرداخت.
بوش در آن زمان فلسفه سیاست خارجی اش را بر مبنای این سخنان تشریح کرد. وی درباره مفاهیم آزادی و دموکراسی و حقوق ملت ها سخن گفت و اگر قول های بوش در آن زمان سند بود بعدها اروپایی ها این گونه دچار دلسردی و ناامیدی نمی شدند. رئیس جمهور در آن زمان، تاکید کرد: اگر آمریکا و اروپا از هم جدا شوند سرگذشت غم انگیزی در انتظار آنها خواهد بود و اگر آنها شریک هم باشند هیچ بلا و مصیبتی به آنها وارد نخواهد شد.
با آمدن ۱۱ سپتامبر همه آن ایده های سیاست خارجی که امروزه در جبهه نومحافظه کاران آمریکایی دیده می شود آشکار شد; از جمله اعتقاد به قدرت شخصی، مقاومت در برابر مشاوره و مذاکره و بی توجهی به معیارهای حقوق بشر. به این ترتیب ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ منشا بسیاری از سو»تفاهمات و بی فکری ها بود و چه بهتر می شد اگر رئیس جمهور آمریکا به پلاکاردهایی که در دست تظاهر کنندگان بود و روی آن نوشته شده بود "جنگ، نه" توجه می کرد و آن را می شنید.
با این همه جنگ شروع شد و این جنگی بود که گریبان اتحادیه اروپایی را نیز گرفت. ناتو تمام اعضای خود را به هماهنگی در این زمینه موظف کرد که حتی در واشینگتن هم حقیقتا هیچ کس آن را نمی خواست. حمله به افغانستان یک پروژه آمریکایی بود که تقاضای کمک از اروپا محترمانه به اطلاع آنها رسید. این تجاوز منشا غرض ورزی شد و غرض ها، خشم و کینه را به وجود آورد و این خشم و غضب ها، آرزوی جنگ را سبب شد و عرق ملی و میهن پرستی ندیده گرفته شد. این در حالی است که در آمریکا هیچ شکی وجود نداشت که حکومت برای مسائل درستی مبارزه می کند. غلیان حس خود درست بینی در حکومت آمریکا منشا تشکیل یک استراتژی و یک دکترین جدید در حکومت شد که البته نام رئیس جمهور این کشور را به دنبال خود می کشید، اما نقشه های آن در دفتر معاون رئیس جمهور و بخش های سیاسی پنتاگون نوشته می شد.
اروپا در این دوره اتیکت هایی از جمله ضعیف، ترسو، نداشتن شایستگی برای اصلاحات و تمایل نداشتن برای مبارزه را دریافت کرد و این همان اروپایی بود که در رویاهای ملی گرایانه اش غرق شده بود و اتحاد و هماهنگی و دموکراسی را ارائه می داد. کاخ سفید تحت ریاست بوش به اروپا بی توجهی کرد، با آن مشورت نمی کرد و مراعات و ملاحظه این اتحادیه را نکرد. بوش معتقد بود یا با ما باشید یا علیه ما. این جمله حتی درباره متحدان آمریکا که ناگهان دریافته بودند که خشونت و وحشیگری در دکترین جدید آمریکا، قاره اروپا را هم در بر گرفته است صدق می کرد. در واشینگتن یک دوره جدیدی گشوده شده بود که سرشار از رویاهای امپریالیستی و تلاش برای هژمونی بود. تحت ریاست جمهوری بوش و در شوک حادثه ۱۱ سپتامبر سیاست امنیتی و سیاست خارجی آمریکا به طور اساسی دگرگون شد و این کشور خود را از اتحادیه ها و سازمان های چند جانبه بین المللی جدا کرد و معیارهای حقوق بشر را از نو تفسیر کرد و در این باره با متحدان خود مشورت نکرد. در مرکز سیاست های بوش، استراتژی نظامی قرار داشت و از نظر این استراتژی یک جنگ بازدارنده بهتر از هر سیاست بازدارنده ای بود اروپا با چنین سیاستی نابود شد،زیرا از نظر آمریکا در سیاست هایش هیچ موردی برای سوال کردن وجود نداشت و هر کس که خود را به این جریان متصل می کرد متحد وی محسوب می شد. به این ترتیب روند اختلاف و جدایی دراتحادیه اروپایی در بهار ۲۰۰۲ شروع شده و نقطه اوج آن یک سال بعد با شروع جنگ عراق بود.
این در حالی است که روند و دکترین شخصی بوش با افزایش ناارامی ها در عراق کم کم از رمق افتاد و حتی زمانی که رایس در بهار ۲۰۰۵ بعد از انتخاب مجددش یک تغییر رویه در سیاست های آمریکا را وعده داد و اطمینان داد که آمریکا از این پس شنونده خواهد بود برنامه ریزان حکومتی نتوانستند همه زخم هایی را که سیاست های یکجانبه گرایانه بوش ایجاد کرده بود، ببندند. از طرف دیگر هر سیاستمدار اروپایی در آن زمان می دانست که مشارکت با واشینگتن، آلوده شدن به مواد رادیواکتیو است و کسی که خود را در امور بوش دخالت می داد از انتخاب دوباره توسط طرفدارانش فاصله می گرفت.
نویسنده : نادعلی بای
منبع : روزنامه مردم سالاری