پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

خیاط در کوزه افتاد


خیاط در کوزه افتاد
در زمان های قدیم خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود ، هر وقت کسی از دنیا می رفت و او را به گورستان می بردند از کنار مغازه ی او می گذشتند !
روزی خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مرده ها را بشمارد و چون سواد نداشت یک کوزه را به دیوار آویزان کرد و مشتی سنگ هم پهلوی آن گذاشت . هر وقت از جلوی مغازه اش جنازه ای را به گورستان می بردند ، سنگی داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی کرده و سنگ ها را می شمرد . کم کم دوستانش هم این قضیه را فهمیده و به عنوان سرگرمی مدام از او می پرسیدند : " امروز چند نفر توی کوزه افتادند ؟ "
چندین روز گذشت و خیاط از دنیا رفت . یک روز مردی که از فوت خیاط بی خبر بود به مغازه ی او رفت و مغازه را بسته دید . از همسایه ها پرسید : " خیاط کجاست ؟ " همسایه ها گفتند : " خیاط هم در کوزه افتاد . " این حرف از آن زمان ضرب المثل شده و هر وقت کسی به یک بلا دچار می شود که قبلاً در مورد آن حرف می زده است می گویند : " خیاط در کوزه افتاد . "
منبع : نونهال