یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


متهم گریخت!


متهم گریخت!
▪ فیلمنامه: امیر عباس پیام
▪ کارگردان: سعید سلطانی
▪ بازیگران: سیروس گرجستانی، محسن طنابنده، مهرانه مهین ترابی، جواد رضویان، بهاره رهنما و...
▪ خلاصه داستان: سرکار آصف قرقی، در حین انجام مأموریت و بدرقه یک متهم با حوادثی مواجه می شود که این حوادث به فرار متهم منجر می گردند. دادگاه نظامی هفت روز به او مهلت می دهد تا در آستانه بازنشستگی متهم را پیدا کند و برگرداند.
در همین حین یک سارق، اسلحه سرکار را از خانه او می دزد و...
«مأمور بدرقه» یکی از مجموعه های پرمخاطب روزهای ماه مبارک رمضان است که در گروه ویژه برنامه های تلویزیونی این ایام از شبکه تهران و شبکه های استانی به روی آنتن می رود.
برای شناخت بیشتر این مجموعه و بررسی دلایل و نحوه انتخاب داستان و تولید آن، شاید بد نباشد به یکی از محبوبترین اشکال طنز تلویزیونی در یک دهه اخیر که توسط رضا عطاران و اتفاقاً در میان همین ویژه برنامه های ماه رمضان ساخته شده است، نیم نگاهی بیندازیم. این دست سریالها با داستان ساده گرفتاری خانواده ای از طبقه متوسط و پایین تر جامعه شروع می شود و ساختار آن با افزوده شدن تصاعدی بدبیاری های قهرمان بیچاره، ادامه پیدا می کند.
همین بدبیاری ها و دردسرهایی که از دل هم زاده می شوند و لحظه به لحظه افزایش پیدا می کنند، عنصر تعلیق را در داستان سریال افزایش می دهند و درگیر سازی مخاطب با بدشانسی ها و بیچارگی های قهرمان را به واسطه همذات پنداری- به خاطر شباهتهای زندگی قهرمان با مخاطب- چند برابر می کنند.
بهترین الگو و نمونه مشابه چنین شیوه و داستانی، سریال «متهم گریخت» بود که چند سال قبل به یکی از پرطرفدارترین و بهترینهای تلویزیون مبدل شد هنوز هم خاطره تماشای آن در ذهن تماشاگران تلویزیون باقی مانده است.
سعید سلطانی، امسال در «مأمور بدرقه» تجربه ای کاملاً مشابه با تجربه پیشین عطاران درباره سریال «متهم گریخت» را تکرار کرده و جالب تر از این، آنکه قهرمان سریال سلطانی هم مثل قهرمان «متهم گریخت» با بازی سیروس گرجستانی و همان چهره خسته و مهربان، ساده و بدشانس تصویر شده است. گرجستانی این بار هم در نقش مشابهی دیگر، یک مرد خانواده دار صادق و ساده است که به خاطر درگیر شدن ناخواسته با حادثه ای(سرقت یا قاچاق...) زندگی اش را در خطر می بیند؛ بنابراین دست به کار می شود تا متهم یا عامل رویداد و گرفتاری را پیدا کند. در این مسیر، بدشانسی ها و اتفاقها، حوادث را طوری برای او رقم می زنند که شرایط هر لحظه بیش از پیش برایش سخت تر می شود.
چنین ساختار روایی و پرداخت داستانی ای در وهله اول به واسطه فضای ساده و باورپذیر زندگی آدمهایش، تماشاگر را مجذوب می کند و در ادامه با به میان آوردن حوادث و رویدادهای ریز و درشت، این درگیری را با تمایل به همذات پنداری تقویت می کند و افزایش می دهد. تماشاگر «مأمور بدرقه» بلافاصله پس از یافتن خود در زندگی آدمهای معمولی داستان با آنها یکی می شود؛ در مقابل مشکلات آنها احساس نگرانی می کند و با درد سرهایشان همدرد می شود.
اما در نقطه مقابل، آنچه این درگیر سازی و به دنبال آن جذب مخاطب را چندین برابر می کند، کارکرد کمیک داستان است. سعید سلطانی، مثل رضا عطاران از این نکته مهم غافل نبوده و تلخی و غم انگیزی دردسرهای قهرمانش را با حوادث و رویدادهای کمیک جبران کرده و در واقع همه رویدادها را با لحنی شیرین در مقابل تماشاگرش قرار داده است. تماشاگر «مأمور بدرقه» حتی در اوج بدبختی و گرفتاری «سرکار استوار» باز هم لبخند بر لب دارد و هر چند نگران حوادث است، با اشتیاق آن را دنبال می کند.
نمونه چنین کارکردی را می توان در صحنه ای که رحیم (برادر سرکار استوار) تمام ماجراهای ناخواسته روی داده در زمان عروسی آصف را تعریف می کند، مشاهده کرد. در این محدوده، با وجود همه حوادث ناگوار و بدی که سالها پیش برای قهرمان سریال افتاده است، تماشاگر می خندد و با آن ارتباط برقرار می کند.
وجود دردسرهای ریز و درشت سرکار و سرباز ساده او، کارکردهای کمیک داستان را ایجاد می کند و در کنار آن یک شخصیت حقه باز و شوخ طبع که نزدیک به متهم است، با بازی جواد رضویان این کارکردها را تقویت می نماید.
در این میان، بزرگترین کاستی سریال سلطانی، سادگی بیش از اندازه آن است.
سادگی و باورپذیری فضا و دردسرهای داستان، عنصر و ویژگی ای است که می تواند یک نقطه قوت باشد و لحن و پرداخت داستان و رویدادها را نیز به سادگی برای تماشاگر جذاب سازد. اما ضعف «مأمور بدرقه» آن است که داستان و حوادث آن در بخشهایی از سریال از فرط سادگی به سطحی انگاری و ابتذال کشیده می شود.
بعضی از شوخی ها و مایه های طنز داستان بیش از اندازه بی مایه و سطحی هستند و به نظر بی مزه می آیند. در بسیاری از بخشها هم این ویژگی زیاده از حد بر سایر ویژگیهای داستانی غالب می شود. اینکه جزئیات در داستان به مسائل مهم تبدیل شوند، به خودی خود باعث خنده دار شدن روایت و اتفاقات می شود؛ اما حوادث «مأمور بدرقه» در بخشهایی از آن، آن قدر با اضافه گویی و زیاده پردازی همراهند که این تأثیر را کاهش می دهند. مثلاً در قسمتی که آصف با برادرش رحیم روبرو می شود، همه صحبتها و درگیریها میان آن دو ارزش و اهمیت داستانی و کمیک ندارند.
اتفاقهای این مواجهه بعضاً به تفصیل و با آب و تاب زیاد تعریف می شوند و حوصله مخاطب را از دیدن رویدادها سر می برند.
فیلمنامه «امیر عباس پیام» با قرار دادن یک داستان سر راست- فرار متهم و تلاش برای یافتن او و رابطه اش با گروه متهمان- توانسته ظرفیتهای لازم برای وقوع اتفاقها و کشمکشهای دراماتیک را به وجود آورد و نویسنده و کارگردان شیوه و لحن مناسبی را برای دستیابی به طنز و سرگرمی بهانه قرار داده اند، اما واقعیت آن است که داستان در حوزه پرداختن به جزئیات و فصل بندی اهمیت طنز و رویدادهایش، دچار کاستیهایی است که بیشتر به نگاه شتابزده و سطحی سازندگان آن بر می گردد.
حضور بازیگرانی چون سیروس گرجستانی، مهرانه مهین ترابی، جواد رضویان و بهاره رهنما که پیش از این و در سریالهای مشابه سالهای گذشته موفق نشان داده و توانسته اند تماشاگران تلویزیون را به بازی و چهره شان عادت دهند، از دیگر نقاط قوت کار سعید سلطانی است؛ هر چند کارگردان حتی می توانست از وجود آنها نیز بیشتر استفاده کند و به نفع جذابیتهای سریالش بهره ببرد.
آی سان نوروزی
منبع : روزنامه قدس