یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


زندگی به سبک ایده‌آل


زندگی به سبک ایده‌آل
ابتدا قرار بود در مورد شیوه زندگی پزشکان مطلبی تهیه کنم، اما به دلیل بی‌توجهی عمومی بخش سلامت و سایر بخش‌های دولتی موثر در ترویج هدفمند یک شیوه زندگی سالم در کشور، ترجیح دادم به مفهوم شیوه زندگی، شیوه زندگی سالم و عوامل موثر در آن بپردازم و قضاوت در مورد شیوه زندگی پزشکان و این که اساسا به دلیل پزشک بودنشان می‌توانند یا باید شیوه زندگی سالم‌تری داشته باشند را به عهده خوانندگان محترم سپید بگذارم...
واژه« شیوه زندگی» متکی بر این ایده است که مردم به طور معمول الگوی قابل تشخیصی از رفتار را در زندگی روزانه خود به نمایش می‌گذارند. واژه «شیوه زندگی سالم» نیز ناشی از این ایده است که الگوی روزانه فعالیت مردم می‌تواند به عنوان رفتار سالم یا ناسالم ارزشیابی و قضاوت شود. به طور معمول، یک شیوه زندگی سالم به عنوان زندگی متعادلی مشخص می‌شود که در آن هر فرد به طور آگاهانه انتخاب می‌کند؛ البته مجموعه انتخاب‌های افراد متأثر از عوامل زیادی است. در زندگی واقعی، شیوه زندگی محصول ترکیبی از انتخاب‌ها، شانس‌ها و منابع است. «روتن» برخی از عناوین متفاوت مطرح در بحث شیوه زندگی را شامل شرایط یا منابع زندگی، جریان زندگی، شیوه زندگی و شانس‌های زندگی می‌دانست.
شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر محیط زندگی، از مهم‌ترین عوامل تعیین‌کننده شیوه زندگی مردم است. «شیلدز» و برخی از دیگر جامعه‌شناسان معتقد بودند که شیوه زندگی مردم در اصل، تصویری از فرهنگ آنهاست و اهمیت انتخاب مردم بر شیوه زندگی آنها کمتر از عوامل تعیین کننده اجتماعی است. شیوه زندگی مردم، مجموعه‌ای از عناصر نهادین موثر در شکل‌گیری مدل رفتار، آرایش و سلایق آنها را در بر می‌گیرد.
به اعتقاد «لالوند»، شیوه زندگی مجموعه‌ای از تصمیم‌های متخذه به وسیله مردم است که بر سلامت‌شان تأثیر می‌گذارد و کم یا زیاد تحت کنترل آنها است. عادت‌های بد بهداشتی، موجب ایجاد مخاطرات خودخواسته برای مردم می‌شود و وقتی که موجب بیماری یا مرگ شود، می‌توان شیوه زندگی قربانی را عامل موثر در بیماری یا مرگ آنها دانست.
مباحث اولیه شیوه زندگی به طور ابتدایی بر تغذیه، تحرک فیزیکی، استعمال دخانیات و مصرف الکل متمرکز بود. برنامه‌های بهبود شیوه زندگی نیز متکی بر این تصور بود که آموزش مردم می‌تواند شیوه زندگی آنها را تغییر دهد، اما طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، شیوه زندگی راهی است برای زندگی مردم بر اساس الگوهای قابل تعریف رفتار که از طریق تعامل بین ویژگی‌های فردی، روابط بین فردی و گروهی و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه تعیین می‌شود، بنابراین الگوی رفتار مردم در پاسخ به شرایط متغیر جامعه، دایم در حال تغییر است و بهبود سلامت مردم از طریق تغییر شیوه زندگی آنها باید هم در راستای تغییر فرد و هم در راستای تغییر شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی موثر در رفتار مردم مانند قدرت تطابق، یادگیری مادام‌العمر، احتیاط‌های ایمنی در خانه، مدرسه و محل کار، فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه، احساس هدفمند و معنادار بودن زندگی و نیز احساس معنویت و امید باشد.
طبق نظر «مکلوری» و همکاران، رفتار بهداشتی مردم به وسیله عوامل درون فردی، بین‌فردی و گروهی، عوامل ساختاری، عوامل اجتماعی و سیاست‌های همگانی تعیین می‌شود که قرار گرفتن چهار عامل از این عوامل در خارج از حوزه فردی و در محیط زندگی، نشان دهنده اهمیت بیشتر مداخله‌های محیطی نسبت به مداخلات فردی تغییر شیوه زندگی است. به اعتقاد «فرولیشی و «پوتوین» تعریف دوباره شیوه زندگی، نیازمند بررسی شیوه زندگی جمعی مردم است. این دو محقق مفهوم معاصر شیوه زندگی را نیز با تجسم اولیه آن بر اساس نظر «ماکس وبر» بسیار متفاوت می‌دانند. ماکس وبر شیوه زندگی را مبتنی بر شرایط و تفاوت موجود میان گروه‌های اجتماعی تعریف می‌کرد و معتقد بود که شیوه زندگی مردم به وسیله مدل‌های مصرف، تقویت می‌شود.
نوسازی مفهوم شیوه زندگی، نیازمند توجه به مفهوم وابستگی متقابل است که به معنای وابستگی مردم با جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند. برای این کار هویت‌ها، انتخاب‌ها و شیوه زندگی هر فرد با توجه به میزان وابستگی متقابلش تعریف می‌شود. در یک تفکر مبتنی بر وابستگی متقابل، شیوه زندگی سالم کمتر به عنوان مهارت‌های سلامت فردی اکتسابی و بیشتر به عنوان صلاحیت‌های اکتسابی و انتخاب مسیری برای خلق یک محیط حمایتی مشترک برای زندگی سالم درک می‌شود. حال باید دید جامعه کجاست؟
طبق تعریف «گرین» و «کریوتر» جامعه فضایی است متشکل از مردمی با ارزش‌های مشترک و علایق متقابل در زمینه ارتقای سلامت خود، اطرافیان و محیط زندگی‌شان. جامعه، کانون تعامل بین مردم و بسیاری از عوامل تعیین کننده سلامت مانند محیط زیست است. تأثیر جامعه بر سلامت مردم، تک بعدی نیست: «جامعه من، سلامت من را متاثر می‌سازد». ارتباط مذکور دو بعدی (مردم، سلامت جامعه را تقویت یا تضعیف می‌کنند و بر تندرستی دیگران موثرند) و با ارتباط درونی (جامعه و شهروندانش جدایی‌ناپذیر هستند) است.
یک شیوه زندگی سالم می‌تواند به عنوان تعریفی عمومی از رفتار مردم در سه بعد فردی، بین‌فردی و گروهی (بین اعضای خانواده، همسالان، اهل محله، همکاران) و رابطه مردم و جامعه در نظر گرفته شود. یک شیوه زندگی سالم، تلاشی برای تامین تعادل منطقی و خردمندانه (اصلاح یا افزایش) سلامت فرد، سلامت و تندرستی دیگران و سلامت جامعه است.
مردم اغلب انتخاب می‌کنند، اما انتخاب‌های بسیاری از آنها محدود است. در تنظیم انتخاب‌های در دسترس، عواملی مانند آموزش، روابط بین فردی و اجتماعی، جامعه‌پذیری، فردیت، توانایی‌های جسمی و روانی، عوامل موقعیتی و اهداف نهایی و مالی و سایر منابع درگیرند. مردم در متن هنجارهای اجتماعی، در گستره جامعه و با شرایط اقتصادی متعدد، دست به انتخاب می‌زنند. برای افراد برخوردار از درآمدها و آموزش بالاتر، فرصت‌های انتخاب بیشتر است، اما این به آن معنا نیست که آنهایی که از دانش و منابع کافی برخوردارند، همیشه رفتار سالم‌تری را انتخاب می‌کنند.
وقتی که سلامت بیشتر به عنوان حاصل انتخاب‌های جمعی مورد ملاحظه قرار گیرد، پیوندهای واضح موجود میان انتخاب شیوه زندگی و شرایط زندگی نمایان می‌شود و ضرورت توجه جدی به وابستگی متقابل بین عملکرد فردی مردم و بافت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز واضح‌تر می‌شود. بسیاری از مردم به شیوهایی زندگی می‌کنند که می‌دانند ناسالم است، اما می‌خواهند به نیازهای اصلی و فوری خود پاسخ دهند. به منظور مقابله با انتخاب شیوه زندگی ناسالم باید عوامل موثر در عرصه زندگی مردم درک و تغییر داده شوند تا انتخاب‌های سالم‌تر امکان‌پذیر شود.
مدل کیفیت زندگی مرکز ارتقای سلامت دانشگاه تورنتو بیانگر «بودن، شایسته بودن و وابسته بودن» است.
به اعتقاد ریبورن، روتمن و همکاران، این مدل پیشنهاد می‌کند که مردم کیفیت زندگی را به عنوان یک هدف نهایی تعریف می‌کنند و سلامت، مفهوم تلاش‌های فردی و جمعی آنها در راستای تحقق آن هدف نهایی است.
سلامت و بیماری، ریشه در تعامل پیچیده بین مردم، عوامل ساختاری اجتماعی (مانند موفقیت تحصیلی و شغلی)، عوامل فرهنگی (مانند باورهای سلامت جوامع گوناگون و خرده فرهنگ‌های همسانان) دارد که به صورت خطرها یا عوامل حفاظتی خاص دیده می‌شوند. علاوه بر عوامل مذکور، فشارهای جلب مشتری بازار و اطلاعات منابع متعدد نیز ممکن است بر درک سلامت و خطر اثر گذارد.
معلوم شده است که تعامل بین مجاورت مردم با عوامل موثر بر سلامت، عوامل متغیر اجتماعی و زمینه‌های ژنتیک، موجب تجربه درجه‌های گوناگونی از سلامت و بیماری به وسیله افراد و جمعیت‌های مورد نظر می‌شود.
در چنین حالتی، شیوه زندگی سالم به صورت تعامل بین انتخاب‌ها و عادات مردم با موقعیت‌های اجتماعی، آسیب‌پذیری‌ها و مجاورت‌های محلی با خطرها تعریف می‌شود. زمان صرف شده داخل و خارج از خانه و نوع همسایگی در محله زندگی نیز همانند عادت‌های غذایی، تحرک فیزیکی و مصرف الکل یا دارو، از عوامل موثر بر شیوه زندگی هستند.
به اعتقاد فرولیش و پوتوین، انتخاب‌های شیوه زندگی، رفتارهای اتفاقی و مستقل از ساختار و بافت جامعه نیستند، بلکه انتخاب‌هایی متاثر از شانس‌های زندگی‌اند. پنج عامل مهم تعیین کننده انتخاب‌های شیوه زندگی شامل مهارت‌های فردی، استرس، فرهنگ، روابط اجتماعی و احساس کنترل است. مهارت‌های زندگی، توانایی‌های تطبیق و رفتارهای مثبتی هستند که مردم را قادر به رویارویی موثر با تقاضاهای زندگی روزانه می‌سازند. چنین مهارت‌هایی شامل مهارت‌های فردی، بین فردی، شناختی و فیزیکی مانند سواد خواندن و شمردن، تصمیم‌گیری و حل مساله، تفکر خلاق و نقاد، همدلی، حمایت متقابل، خودیاری، جلب حمایت، ارتباطات و تطابق است.
انتخاب‌های مردم به شدت تحت تاثیر استرس است. هنجارهای جامعه و استانداردهای رفتاری مردم نیز انتخاب فردی آنها را محدود می‌کنند. احساس کنترل زندگی و موفقیت، یکی دیگر از مولفه‌های مهم انتخاب شیوه زندگی است. سطوح بالای استرس، نشان دهنده فقدان کنترل طولانی‌مدت است که موجب اضطراب و احساس ناامنی می‌شود.
به اعتقاد برونر، استرس مسوول دامنه گسترده‌ای از تغییرهای فیزیولوژیک شامل افسردگی، استعداد ابتلای به عفونت، دیابت، فشار خون بالا و خطر بیشتر حمله قلبی است. لوماس بیان می‌کند که تأثیر حمایت و همبستگی اجتماعی بر بیماری قلبی‌عروقی، بسیار قوی‌تر از مراقبت‌های پزشکی است.
والرشتاین، نقش ناتوانی را به عنوان عامل خطری برای بیماری و در مقابل، نقش توانمندسازی را به عنوان یک راهبرد ارتقای سلامت گزارش کرد. او معتقد بود که برخورداری مردم از احساس کنترل بر سرنوشت یا فقدان آن، به صورت یک عامل خطر آشکار می‌شود.
یک فرضیه موثر آن است که فقدان احساس کنترل بر سرنوشت در مردمی که بسیاری از تقاضاهایشان بی‌جواب مانده یا به طور مزمن در شرایط حاشیه‌ای قرار گرفته‌اند و نیز در شهروندان فاقد منابع، حمایت‌ها یا توانایی‌های لازم برای توسعه کنترل بر زندگی‌شان، استعداد ابتلای آنها را به بیماری افزایش می‌دهد.
یک جامعه سالم، احساس تعلق و برخورداری از ارزش را در مردم ایجاد می‌کند که چنین احساسی از استرس و انزوای اجتماعی آنها می‌کاهد و احساس کنترل‌شان را بر زندگی افزایش می‌دهد. محیط حمایتی می‌تواند در خانه، مدارس، محل‌های کار و محل‌های تفریح خلق شود.
در شرایطی که پاسخ فردی به عواقب بهداشتی استرس شامل کنترل آن با دارو یا مدیریت فردی استرس است، سازمان جهانی بهداشت رویارویی اجتماعی با دلایل استرس از طریق خلق محیط‌های حمایتی در خانه، مدارس، شرکت‌ها و سازمان‌ها را رویکرد مقبول‌تری می‌داند. به اعتقاد هانسون و اینپرس، حمایت و ارتباط اجتماعی با خانواده، دوستان و جامعه، عوامل مهمی برای سلامت و کاهش مرگ زودهنگام هستند.
اکنون حمایت اجتماعی به عنوان یک عامل تعیین کننده مهم سلامت شناخته شده است. ممکن است ثبات تأثیر روابط اجتماعی بر سلامت، بیشتر و حتی خیلی بیشتر از تأثیر رعایت فردی شیوه زندگی سالم و اجتناب از رفتارهای پرخطر باشد. حمایت اجتماعی، حفاظی در برابر حوادث گوناگون زندگی و شرایط زندگی بوده و نیز منبعی عاطفی و کاربردی برای افزایش قدرت سازش و نیز افزایش کیفیت زندگی شهروندان است. وابستگی و تعلق به یک گروه اجتماعی یا هویت محلی موجب می‌شود مردم مراقبت شدن، دوست داشته شدن و محترم شمرده شدن را احساس کنند.
بنا بر اعلام سازمان جهانی بهداشت، احساس چنین تعلقی، موجب برخورداری از احساس ارزش و کنترل می‌شود که اثر حفاظتی این دو عنصر بر سلامت مردم بسیار قوی است.
به اعتقاد کاپلان و همکاران، کاواچی و همکاران و نیز اکسمن و همکاران، احتمال تجربه افسردگی و بیماری روانی، خطرات بارداری و ناتوانی مزمن در مردم برخوردار از حمایت اجتماعی کمتر، بیشتر است. بنا بر اعلام سازمان جهانی بهداشت، روابط اجتماعی مناسب می‌تواند عواقب استرس را کاهش دهد. مداخله‌های حمایت اجتماعی، نتایج پزشکی را در مجموعه‌ای از جمعیت‌های پرخطر بهبود می‌بخشد.
اصلاح شیوه زندگی مردم نیازمند تامین فرصت‌هایی برای توسعه راهبردهای سازشی و تقویت انعطاف‌پذیری فردی، گروهی و جمعی آنهاست. یک شیوه زندگی سالم در برگیرنده تعادلی بین استقلال فردی مردم و تعامل‌شان با جامعه است.
رویکردهای اجتماعی اصلاح شیوه زندگی شامل آموزش مهارت‌هایی است که به تقویت سرمایه اجتماعی کمک می‌کنند و رویکردهای زیستی اجتماعی اصلاح شیوه زندگی بر ارتقای ظرفیت جامعه و توانمندسازی مردم، متمرکزند.
هدف نهایی ترویج یک شیوه زندگی سالم در بین مردم، توسعه تعادلی منطقی بین وابستگی متقابل مردم با آزادی و اختیار آنها و فرصت‌ها و موقعیت‌های موجود در جامعه است که به این منظور بهینه‌سازی منابع جامعه و تعیین سطح اقدام جمعی مورد نیاز برای رویارویی موثر با یک مساله مهم است. توسعه شیوه زندگی سالم به معنای اصلاح محتوا و روابط شیوه زندگی مردم با مهارت‌ها و صلاحیت‌های اکتسابی فردی و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زندگی آنهاست.
پزشکان هم بخشی از این مردم‌ هستند که نه پیش و نه پس از تحصیل علم پزشکی و نه امروز که به مردم خدمت می‌کنند، کسی (دستگاهی) به فکر ترویج موثر و هدفمند شیوه زندگی سالم در بین آنها نبوده و نیست و چون صاحبان تمامی مشاغل و حرف دیگر با آسیب‌های فردی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی خاصی روبه‌رو هستند که می‌شد با ترویج به موقع و هدفمند یک شیوه زندگی سالم، از آنها پیشگیری کرد و صرف برخورداری از دانش بالا در علوم پزشکی، هرگز نمی‌تواند ضامن برخورداری آنها از یک شیوه زندگی سالم باشد.
دکتر شهرام رفیعی‌فر
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید