شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


زیبایی‌شناسی و ذهنیت از کانت تا نیچه


زیبایی‌شناسی و ذهنیت از کانت تا نیچه
نویسنده : مجیدی، فریبرز,بووی، آندرو
شماره کنگره : ۹ب۷۲آ/ ۲۲۱ BH
شابک : ۹۶۴-۸۸۰۲-۵۱-۳
رده دیویی : ۱۱۱.۸۵۰۹۴۳۰۹۰۳۳
تاریخ نشر : ۸۵۰۶۰۷
تعداد صفحه : ۵۹۶
نوبت چاپ : ۱

نگارنده با اشاره به دگرگوني رابطه بين هنر و فلسفه و نقش اين دگرگوني در توليد موسيقي و پذيرش آن، تصريح مي‌كند: به منظور كمك به جبران ناچيز انگاشتن نقش زيبايي‌شناسي، بر برخي از گرازش‌هاي عمده درباره‌ي عامل انساين شناخت (ذهن شناسنده) بر استنباط‌هايي از هنر و زبان تاكيد خواهد شد كه در خلال تاريخ زيبايي‌شناسي كانتي و پس از كانت به ظهور رسيده‌اند. هدف من اين است كه هم‌ مجموعه‌اي از كج‌فهمي‌هاي مربوط به تاريخ انديشه‌ي جديد را كه در بعضي از حوزه‌هاي علوم انساني به صورت سنت رايج درآمده‌اند. اصلاح كنم و هم صورت‌هاي موجه و پذيرفتن برخي از مبحث‌هاي ناديده گرفته شده و بد فهميده شده در آن تاريخ را آشكار سازم. مباحث كتاب بدين‌قرار است: فلسفه‌ي جديد و پيدايش نظريه‌ي زيبايي‌شناسي كانت، ايده‌آليسم آلماني و رمانتيسم آغازين آسمان، تفكراتي درباره‌ي عامل شناسايي (سوژه) (فيشه، هولدرلين، ونوواليس)، شلينگ، هنر به منزله‌ي افراز فلسفه، هگل، آغاز نظريه‌ي زيبايي‌شناختي و پايان هنر، اشلاير ماخر: هنر و تفسير، موسيقي و زبان و ادبيات و نيچه و سرنوشت انديشه‌ي رمانتيك. به تصريح نگارنده: بعيد نيست كه تاريخچه‌ي نظريه‌ي زيبايي‌شناختي و هنر در مدرنيته به دليل آن كه مي‌تواند پرده از روي روابط تغيير يابنده‌ي ميان كردارهاي مختلف انساني و انواع معني‌هايي كه آن كردارها القا مي‌كنند بردارد، در عصر حاضر بيش‌ترين اهميت را داشته باشد. بي‌ترديد هم پيش‌فرض‌هاي علمي‌اي كه بر بخش‌هاي مهم فلسفه‌ي معاصر در سنت تحليلي اثر مي‌گذارند، و هم بدگمان‌هاي مبالغه‌آميز درباره‌ي علم و فناوري كه در قسمتي از تفكر زيبايي‌شناختي در سنت اروپايي نقشي ايفا مي‌كنند، از جلب و جذب آن چه شايد درباره‌ي سنت زيبايي شناختي، بيش‌ترين اهميت را داشت، عاجزند. نقص و نارسايي طرح شالوده‌ريزي قطعي فلسفه نبايد لزوما يا به انكار همه‌ي گزارش‌هاي غير علمي درباره‌ي جايگاه‌ ما در اشياء و امور بينجامد يا به اين دعوي كه اصل ذهينت در واقع، اصل سلطه‌ي ديگري‌اي است كه در غفلت فناوري معرفي از هستي‌ نمايان است. ذهن شناسانده‌اي كه در حد اعلاي سنت زيبايي‌شناختي آشكار مي‌شود، ظاهرا به خطرهاي سركوب ديگري‌اي كه ممكن است از ابراز وجودش ناشي شوند، آگاه است. يكي از منابع بدگمان‌هاي شالوده‌گرايي فيشته همين بود. در عين حال، اين ذهن شناسانده هم به امكان فراروندگي وقوف دارد و هم به امكان خودفريبي ويرانگرانه و اين هردو امكان از آن‌جا ناشي مي‌شوند كه او نمي‌تواند زمينه و بنياد خودش باشد. چنين عقيده‌اي درباره‌ي پايگاه متزلزل عامل شناسايي در پرتو تجربه‌ي مدرنيته، پذيرفتني‌تراز هرچيز ديگري در نظرم جلوه مي‌كند.