پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گریز رفرمیستی از نقد منصفانه دولت


گریز رفرمیستی از نقد منصفانه دولت
نقد سیاست خارجی یک دولت یا ساختار سیاسی ،اعم از مدرن یا عقب مانده،باز یا بسته ،پایدار یا ناپایدار و...پیش نیازهایی را می طلبد.مهم ترین این پیش نیازها جمع آوری مستندات و چینش غیرمغرضانه آنها در کنار یکدیگر است.در جایی که نقد با نگاه مغرضانه در آمیزد،خروجی تحلیل بسیار ضعیف و غیر قابل اتکا خواهد بود.از سوی دیگر،در نقد سیاست خارجی یک دولت ما با رفتار،رویکرد،کنش و واکنش،قدرت چانه زنی و... سر و کار داریم.از این رو حدود و ثغور تحلیل علمی ،آکادمیک و عقل پسند سیستم های سیاسی کاملا مشخص است.آنچه مسلم است ،هیچ کس نباید درصدد تخطئه کامل سیاست خارجی یک دولت بر آید.در این جا اصالت با نگاه کل گرایانه نبوده و باید با استناد به نگاهی جزءگرایانه و دقیق به نقد استراتژیهای یک دولت پرداخت.
پس از پیروزی قاطع اصولگرایان در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ،جریان اصلاح طلب و خصوصا مدعیان نخبه گرایی در سیاست خارجی دوران اصلاحات به هیچ عنوان در صدد تحلیل درست و واقع بینانه سیاست خارجی دولت اصولگرا بر نیامده و صرفا از تریبونهای جبهه مشارکت در مسیر بزرگنمایی کاذب رویکردهای رفرمیستی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ بر آمدند.اخیرا آقای محسن میردامادی در گفتگو با سایت باران ،همان هجمه های قبلی آقایان امین زاده و صدر را در خصوص سیاست خارجی دولت نهم تکرار نموده است.در قسمتی از این اظهارات آمده است:
“تعبیر صحیح آن است که بگوییم سیاست خارجی دولت خاتمی “تعاملی” بود، اما این سیاست در دولت نهم، “تقابلی”است.دولت خاتمی با در پیش گرفتن سیاست “تنش زدایی”، موجب اقبال کشورهای مختلف بخصوص کشورهای اروپایی به ایران و دیدگاههای شخص خاتمی شد. البته سیاست “تعامل با جهان خارج” تنها منحصر به اروپا و کشورهای غربی نبود و ما شاهد بهترین دوره روابط با کشورهای منطقه همچون عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس در دوره خاتمی بودیم.”
به راستی آقای میردامادی و همقطاران ایشان چه درکی از سیاست خارجی تقابلی و تهاجمی دارند؟”تقابل”در نظام بین الملل اجتناب ناپذیر است.اساسا فلسفه ایجاد چالشهای پایدار در طول قرون متمادی،وجود سلیقه ها ،انگیزه ها و اهداف متنوع سران عالم سیاست بوده است.حال ایده آلیستها سعی در فرار از تقابل داشته و رئالیستها سعی در پررنگ نمودن آن.در طول ۸ سال دوران اصلاحات وزارت امور خارجه کشورمان میان این دو تلقی متفاوت سرگردان ماند و متاسفانه امروزه نیز سران اصلاح طلب این سرگردانی را همچنان به دنبال خود حمل می کنند.آنچه در دنیا اصالت دارد،هنر “هدایت تقابل “است،نه کلیت وجود یا عدم وجود آن.بر اساس خوش بینانه ترین محاسبات منطقی و ریاضی،هیچ کشوری نمی تواند “تقابل”را از چرخه گرداننده سیاست خارجی خود حذف نماید.از سوی دیگر،عدم درک مفهوم تقابل مرهون عدم درک مفهوم تعامل است.اگر اصلاح طلبان معتقدند که سیاستهای دوران ۸ ساله حضور آنها در وزارت امور خارجه “تعاملی “بوده است،جبرا باید آثار این تعامل نیز تاکنون موجود باشد.مسلما لبخندهای مصنوعی جک استراو،وعده های عمل نشده گرهارد شرودر و سوسیال دموکراتهای آلمان و سیگنالهای گمراه کننده ژاک شیراک را نمی توان به عنوان نمادهای تعامل موثر اصلاح طلبان با غرب بر شمرد.این در حالیست که “تعامل “و”تقابل”در سیاست خارجی هر کشور ماهیتی زیر بنایی داشته که علائم خود را در روبنای روابط منعکس می نمایند.اما این تعریف در زمان حاکمیت اصلاحات حالتی معکوس یافت،یعنی “تعامل”ماهیتی روبنایی پیدا کرد که به هیچ عنوان با زیربنا و عمق سیاست خارجی ما مرتبط نبود.اصلاح طلبان علیرغم صرف هزینه های هنگفت سیاسی ،تفاوتی میان “اروپای در حال گذار”و”اروپای ثابت”قائل نشدند و با اعتماد بیش از حد نسبت به اروپای سرگردان میان کاخ سفید و کاخ کرملین ،به راحتی غنی سازی اورانیوم را به حالت تعلیق در آوردند.اما دولت نهم ماهیت اروپا را به گونه ای ماهرانه درک نمود.بر این اساس شوک حاصله از تغییر رفتارهای ناگهانی اروپا دیگر بر دستگاه سیاست خارجی ما کارساز نیست.اما اگر این شوک در زمان اصلاحات بر ما وارد می شد،آنگاه با معمایی سخت رو به رو می شدیم که حل آن مستوجب اتلاف قدرت و زمان زیادی بود.در زمان حاکمیت اصلاحات،دولت در قالب رویکردی خوش بینانه سعی کرد “تهدیدات طبیعی بر خاسته از زیاده خواهی غرب “را در میان شعارهای رفرمیستی خود مستحیل سازد،اما دولت فعلی توان خود را صرف مقابله با این تهدیدات نموده است.در نهایت اینکه نقد منصفانه و مستند سیاست خارجی دولت اصولگرا تنها در سایه در نظر گرفتن پیشرفتهای صورت گرفته در طول دو سال اخیر و پرهیز از جنجال سازیهای مغرضانه امکانپذیر خواهد بود.مسئله ای که سران جریان اصلاحات هنوز نتوانسته اند اهمیت آن را درک نمایند.
منبع : روزنامه رسالت