سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


ساده، روان، تاثیرگذار


ساده، روان، تاثیرگذار
حسین سینجلی-بر اساس اسناد تاریخی و نوشته های کسانیکه در حوزه تاریخ تئاتر فعالیت می کنند، در زمان های قدیم اجرای نمایش ها براساس نام نمایشنامه و نمایشنامه نویس ها مطرح می شدند، مانند تئاتر «شکسپیر» یا «سوفوکل» و... و این ها هیچکدام با نام بازیگر یا کارگردانشان مطرح نشده اند. اما از زمان «استانیسلاوسکی» این تعریف تغییر یافت. و در واقع او اولین کسی بود که «کارگردان» را بعنوان یک عنصر مستقل در تئاتر معرفی کرد و نمایشنامه را نیز یکی از عناصر تئاتر مانند بازیگران و کارگردان ها که بسیار مهم هستند، دانست. در زمان قبل از استانیسلاوسکی بازیگرها، بین نمایشنامه و تماشاگر بیشتر در حد یک مترجم بودند و موظف بودند که فقط با بیان خوب، دیالوگ ها را عنوان کنند. هر چیزی هم که در نمایشنامه نوشته شده بود، کارگردان به نظرش باید آن را روی صحنه می آورد. مثلا اگر در متن به یک قصر اشاره شده بود، آن قصر حتما باید ساخته می شد. به هر روی استانیسلاوسکی این قواعد کهنه را دچار تغییراتی بنیادین کرد و در واقع به بازیگر اهمیت داد و متوجه شد که باید به تحلیل شخصیت ها بپردازد و براساس حس و تفکر آن لحظه پرسوناژ که دیالوگ های خاصی را عنوان کرده، همان دیالوگ ها را در صحنه ادا کند. و امروزه نیز پس از گذشت بیش از ۱۰۰ سال از زمان آموزش های استانیسلاوسکی، شاهدیم که توجه به احساسات و قدرت تجزیه و تحلیل بازیگر، در حوزه نمایش از اهمیت زیادی قائل است. علاوه بر این در دنیای امروز بی شک برای تماشاگری که تجربه های مختلفی را در دوره های مختلف و در سبک های مختلف پشت سر گذاشته، نمایشنامه و نمایشنامه نویس یا کارگردان و یا بازیگر و... هیچکدام به تنهایی اهمیت خاصی بر دیگری ندارد بلکه تماشاگر امروز برای انتخاب دیدن یک نمایش به مجموع عواملی که در به اجرا آوردن آن نمایش سهیم بوده اند می نگرد و چنانچه به قولی آن نمایش حداقل پنج بعلاوه یک را دارا باشد، قاعدتا مورد گزینش مخاطب برای دیدن قرار می گیرد.
به هر روی هدف از نوشتن این مقدمه، رسیدن به اجرای نمایش «مرغ دریایی» از شاهکارهای «آنتوان چخوف» به کارگردانی دکتر«محمدرضا خاکی» بود که بالاخره پس از کش و قوس های فراوان و چندین بار تعویق زمان اجرا و تعویض بازیگران، این روزها با گروهی متشکل از افراد حرفه ای و دانشجوهای تئاتر در سالن اصلی تالار مولوی به روی صحنه رفته است. نمایشی که در یک نگاه کلی به بروشور آن، می توان به این نتیجه رسید که حداقل آن پنج بعلاوه یک را در میان دیگر نمایش های در حال اجرا دارد. برای نمونه وجود نمایشنامه ای از «چخوف» (آن هم مرغ دریایی)، حضور دو استاد برجسته دانشگاه و چندین بازیگر حرفه ای تئاتر و... می تواند دلیلی بر این مدعی باشد.
واقعیت اینست که نوشتن و قضاوت کردن درباره نمایشنامه «مرغ دریایی»، که اثری است بی نهایت لطیف، و نشان دهنده نبوغ نویسنده در حوزه نمایشنامه نویسی، کمی جرات می خواهد و سخت است، اما در این نمی توان تردید داشت که «مرغ دریایی» شخصی ترین اثر «چخوف» است و در عین حال نقطه عطفی در زندگی وی بشمار می رود، که قطعا بهترین و مشهورترین نمایشنامه این داستان نویس چیره دست روس نیز هست. «چخوف» در این نمایشنامه افکار و ایده های والایش درباره هنر، قریحه هنری و چیستی هنر را با صراحت و شفافیتی کم نظیر ابراز می کند. سراسر این نمایشنامه پر است از رنج، حرمان، یاس و پوچی های آدم های به تنگ آمده از یکنواختی و روزمرگی زندگی. «مرغ دریایی» پر است از عشق، عشق های ناکام و شکست خورده، عشق های پرملال و کهنه و عشق های یک جانبه و مصیبت بار. داستانی با شش رابطه پیچیده عاشقانه که بستر اصلی نمایشنامه «مرغ دریایی» است. شخصیت های «مرغ دریایی» به مانند اغلب شخصیت های چخوفی مردمانی ساده، مردد، سست نهاد و حقیر هستند، که گاه از سر بیکاری و تنها برای قابل تحمل ساختن رخوت و ملال زندگی به سادگی دل می بازند. کسانیکه گاه برغم استعدادهای غیرقابل انکار، بواسطه بی هدفی و یا گمراهی به دامان ابتذال و بی انگیزگی غلتیده و می غلطند.
در نمایش «مرغ دریایی» به کارگردانی دکتر خاکی، پرسوناژها به خوبی به همدیگر ارتباط داده شده اند و مشخص است که افراد برای چه کسی و چرا این اعمال را روی صحنه انجام می دهند. از سویی دیگر معمولا در متون نمایشی و داستانی، هر دیالوگی به ترتیب برای دیالوگ دیگر حالت یک پیش نیاز را دارد، یعنی یک دیالوگ، مگر بصورت مونولوگ وگرنه همواره نیازمند به دیالوگ دیگر است و باید گفت که این اصل در نمایش «مرغ دریایی» به درستی بکار گرفته شده است. از طرفی دیگر، واکنش های روحی و روانی پرسوناژها با دیالوگی که بر زبان می آورند، کاملا متناسب و همخوانی دارد. پرسوناژها به اقتضای شرایط متن پردازش شده اند، و برای هر کدام از آن ها از قبل، بایدها و نبایدهای معینی وجود دارد. دکتر خاکی، در انتقال ساده مفهوم نمایش خود موفق عمل کرده و اجرای «مرغ دریایی» براحتی تماشاگر را متوجه موضوعی که در آن مطرح می شود می کند، اما شاید تنها موردی که بتوان به آن اشاره کرد در پرداخت کمدی اثر است. دکتر خاکی برای پرداختن به کمدی «مرغ دریایی» به جز موقعیت و موضوع اصلی، کمتر به سراغ خلق کمدی موقعیت رفته و همه قدرت های اجرایی نمایش خود را را به خلاقیت و مهارت بازیگران و مهم تر از آن به پردازش زبان و گفتار کمیک محدود کرده است. نکته دیگر اینکه در «مرغ دریایی» طراحی صحنه و لباس نیز قابل اعتنا است. آنجاکه لباس های هر یک از شخصیت ها علاوه بر حس زیبایی شناسانه آن ، بر اساس نوع شخصیت او تدارک دیده شده است. نور نیز کاربرد دراماتیک مشخصی دارد و موسیقی نمایش هم برغم حس آمیز بودنش، بر اصل خواسته کارگردان غالب نمی شود.
در نهایت می توان گفت که «مرغ دریایی» به کارگردانی دکتر «محمدرضا خاکی» نمایش خوبی است که تماشاگرش را به تامل وامی دارد و مفهومش را به درستی انتقال می دهد و مخاطب را با رضایت بدرقه می کند اما به هر روی درباره این نمایش و نمایشنامه آن می توان این را نیز اضافه کرد که «مرغ دریایی» داستانی است به سادگی زندگی و صد البته به پیچیدگی آن، که شاید در نگاه نخست مفهوم پیچیده و گیج کننده ای از زندگی ارائه دهد و به درستی نتوان آن را درک کرد ولی از زوایه ای دیگر به نظر می آید که نویسنده، تفسیر و تعبیر نمایشنامه را که در واقع تفسیر و تعبیر خود زندگی است، به عهده خواننده یا تماشاگر گذاشته است.
منبع : روزنامه ابتکار