جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

شناخت گستره دین و رابطه آن با دنیا بحثی برون دینی است یا درون دینی؟


شناخت گستره دین و رابطه آن با دنیا بحثی برون دینی است یا درون دینی؟
در تشخیص قلمرو دین علاوه بر استفاده از روش برون دینی می‌توان از روش درون دینی نیز استفاده نمود.بلكه باید گفت استفاده از روش‌های درون دینی اولویت دارد زیرا ...
امروزه متد یا روش دین‌شناسی یكی از مباحث ریشه‌ای و اساسی در دین‌پژوهی است. متدلوژی و روش‌شناسی تنها در دین‌شناسی اهمیت ندارد بلكه در همه علوم از اهمیت خاصی برخوردار است به گونه‌ای كه رشته مستقلی به نام متدلوژی شكل گرفته است.در بحث قلمروشناسی دین نیز یكی از محورهای مهم، بررسی روش شناخت قلمرو دین می‌باشد برای تشخیص گستره دین از چه متد و روشی باید استفاده كرد؟ آیا می‌توانیم از روش‌های درون دینی استفاده كنیم یعنی با مراجعه به كتاب و سنت قلمرو دین را تشخیص دهیم؟ برخی گفته‌اند: [۱][۱] تنها شیوه تشخیص گستره دین استفاده از روشهای برون دینی می‌باشد روش‌های برون دینی متعددی برای تعیین قلمرو دین ارائه شده است آنچه اینك برای ما اهمیت دارد بررسی ادله كسانی است كه استفاده از روش‌های درون دینی یعنی مراجعه به متون دینی را صحیح نمی‌دانند.
●دلیل اول: بعضی با صامت انگاشتن متون دینی مراجعه به این متون را نادرست دانسته‌اند و گفته‌اند: قبل از ورود در فهم دین باید معیار فهم دین را در دست داشت و یكی از معیارها تعیین حدود انتظارات خویش از دین است.[۲][۲] یعنی تعیین اینكه دین چه می‌تواند بكند و آمده و آماده است تا چه بكند.[۳][۳] به عبارت دیگر نمی‌توان برای تعیین قلمرو و تواناییهای دین به متون دینی مراجعه كرد زیرا فهم این متون خودش متوقف بر تعیین قلمرو و تواناییهای دین است و سرّ این امر در صامت بودن متون دینی[۴][۴] و تهی بودن الفاظ متون دینی از معنا[۵][۵] و تاثیر پیش‌فرضهای مفسر در شكل‌گیری معنا می‌باشد و از این رو است كه اگر به فرض كسی چنان بپندارد كه از كتاب و سنت می‌توان جمیع نكات خرد و درشت شوون زندگی و امور عالم را استخراج كرد، در آن صورت عبارات دینی برای او معانی دیگری خواهند یافت.[۶][۶]
بررسی دلیل اول: این دلیل كه بر پاره‌ای از نظریات معرفت‌شناسانه و هرمنوتیكی مبتنی است با چالش‌های جدی روبه روست كه به برخی از آنها اشاره می‌شود:
۱. ادعای بی‌دلیل:
ادعای تاثیر پیش‌فرضها بر متون دینی در حقیقت همان نظریه گادامر در باب فهم است. گادامر در باب فهم معتقد است فهم متن در اثر امتزاج پیش دانسته‌های مفسر و پاسخ متن به پرسش مفسر حاصل می‌گردد.[۷][۷] گادامر می‌گوید «تفسیر كردن دقیقاً به معنای وارد كردن پیش تصورات خویش در بازی است؛ تا جایی كه معنای متن واقعاً بتواند برای ما به سخن درآید.»[۸][۸]
البته گادامر به خالی بودن الفاظ از معنا و صامت بودن متن معتقد نیست و تصریح می‌كند كه «شخصی كه در فهم متن می‌كوشد، خود را آماده كرده است كه متن به او چیزی بگوید»[۹][۹] و در جای دیگر گوید «شخصی كه می‌خواهد بفهمد، باید از وادی آنچه در متن گفته شده، پرسش كند. او باید متن را همچون پاسخ یك پرسش بفهمد.»[۱۰][۱۰]به هر حال ادعای صامت بودن متن سخنی بدون دلیل است كه نه قائلی در میان فیلسوفان هرمنوتیك دارد و نه كسی بر آن دلیلی اقامه كرده است.
۲. نقد نظریه‌ گادامر (امتزاج افق‌ها):
نظریه گادامر كه در این دلیل مورد استفاده قرار گرفته نظریه‌ای باطل است. هر چند نقد این نظریه معمولاً در مباحث هرمنوتیك مطرح می‌گردد ولی لازم است كه در اینجا برخی از چالش‌های این نظریه گفته شود.الف: خلط پیش دانسته‌ها: اشتباه اساسی گادامر در این نظریه آن است كه نتوانسته است میان اقسام پیش دانسته‌های مفسر تفكیك قائل شود و گمان كرده است كه هر پیش دانسته‌ای در هر لفظی از الفاظ متن تاثیر می‌گذارد و حال آنكه اولاً الفاظ یكسان نیستند بلكه برخی متشابه و برخی محكم‌اند و پیش دانسته‌ها در محكمات نمی‌توانند تاثیر بگذارند و ثانیا تاثیر پیش دانسته‌ها به یك گونه نیست اینك به توضیح این دو نكته می‌پردازیم:نكته اول: محكم و متشابه:[۱۱][۱۱] الفاظ محكم عبارتند از الفاظی كه معنای خود را به وضوح افاده می‌كنند و جای احتمال معنای دیگری باقی نمی‌گذارند مانند الفاظی كه نص و صریح‌اند و یا الفاظی كه به جهت داشتن قرائنی دارای وضوح و صراحتند اما الفاظ متشابه الفاظی هستند كه معناهای متعددی را افاده می‌كنند و معنای روشن و صریحی ندارند با توجه به تفاوت الفاظ محكم و متشابه روشن می‌شود كه پیش دانسته‌ها تنها می‌توانند در الفاظ متشابه اثرگذار باشند اما الفاظی كه محكم و در معنای خود صریح و روشن‌اند گرفتار پیش دانسته‌ها نمی‌شوند بلكه می‌توانند به تصحیح و تكمیل پیش‌دانسته‌ها كمك كنند.نكته دوم: اقسام پیش دانسته: همانگونه كه گفته شد تاثیر پیش‌دانسته‌ها در متن یكسان نیست و می‌توان پیش دانسته‌ها را از جهت نقشی كه در رابطه با متن دارند به سه دسته تقسیم كرد پیش دانسته‌های پذیرش فهم؛ پیش دانسته‌های تحصیل فهم و پیش دانسته‌های تحمیل بر متن.الف. پیش دانسته‌های پذیرش فهم :همان تصدیقاتی است كه مایه قبول و پذیرش یك سخن می‌شود. مانند ادله وحیانی بودن قرآن. این گونه پیش دانسته‌ها نقشی در معنادهی لفظ ندارند و تنها به متن اعتبار می‌بخشند.ب. پیش دانسته‌های تحصیل فهم: معارف و دانسته‌هایی است كه فهم یك متن بر آنها توقف دارند مانند قواعد زبان عرب، آشنایی به لغت عرب برای فهم یك متن عربی این گونه پیش‌فرض‌ها نقش استخراج معنا از متن را دارند و معنا را از چاه متن بیرون می‌آورند نه اینكه معنایی را بر متن تحمیل كنند مانند پرسشهایی كه تشنه شنیدن پاسخ متن‌اند.ج. پیش دانسته‌های تحمیلی: معارف و دانش‌هایی است كه سخن متن نیست بلكه خواسته آدمی و انتظار انسان است كه بر متن تحمیل می‌شود این گونه پیش دانسته‌ها نه تنها نقشی در تبیین متن و معنا یابی متن ندارند بلكه مانع فهم صحیح هستند و این گونه پیش فرضهاست كه تفسیر به رای نتیجه آنست.به عبارت دیگر این گونه پیش دانسته‌ها مانع فهم صحیح می‌گردند و از فهم سخن متن جلوگیری می‌كنند.
با توجه به اقسام پیش دانسته‌ها و وجود الفاظ محكم در متن باید با آشنایی به پیش‌دانسته‌های تحصیل فهم و مراجعه به الفاظ محكم و معنا كردن الفاظ متشابه در پرتو الفاظ محكم به شنیدن سخن متن گوش فراداد و در جستجوی معنای متن تلاش كرد و از هرگونه تحمیل پیش دانسته‌ای بر متن خودداری ورزید تا به فهم معنای متن نائل شد.
۳. پیامدهای نظریه صامت بودن متن (و از جمله متون دینی):
الف: بسته شدن باب تفهیم و تفهم: براساس این نظریه دلالت الفاظ امری فردی و شخصی خواهد بود زیرا پیش‌فرض مشتركی در میان مفسران وجود نخواهد داشت در این صورت امكان تبادل نظر و گفتگو و تفاهم از بین خواهد رفت و هر كسی تنها خودش می‌داند كه از متن چه می‌فهمد و از فهم دیگری بی‌خبر و از انتقال فهم خود به دیگری عاجز خواهد بود. حال آنكه ما به طور آشكار شاهد وقوع تفاهم و تخاطب در میان انسان‌ها هستیم و براساس این تفاهم‌ها زندگی می‌كنیم.
ب: لغویت بعثت انبیاء: اگر فهم متون دینی در گرو پیش‌دانسته‌های مفسر باشد در حقیقت مفسر در متن با دانسته‌های خود مواجه است و دستش از كلام الهی كوتاه است زیرا این دلیل متن را صامت می‌انگارد به گونه‌ای كه پیش دانسته‌های مفسر آن را به سخن می‌آورد بنابراین طومار رسالت درهم پیچیده خواهد شد و بیّنه و نور بودن و هدایتگری كتاب‌های آسمانی همچون قرآن منتفی خواهد بود و تلاش انبیاء در رساندن پیام الهی و تعالیم زندگی ساز ناكام خواهد ماند.
شكی نیست نمی‌توان لغویت بعثت انبیاء را كه مستلزم لغویت فعل خدا است پذیرفت زیرا خداوند حكیم است و تمام افعالش را براساس حكمت و هدف درست انجام می‌دهد و از این رو است كه نظریه صامت بودن متون دینی نادرست می‌باشد.اكنون كه نمی‌توان پیامدهای منفی نظریه صامت بودن متون دینی و شكل‌گیری معنا براساس پیش‌فرضها را پذیرفت باید گفت این نظریه علاوه بر آنكه بی‌دلیل است به خاطر چنین لوازم باطلی قابل پذیرش نیست در نتیجه برای تشخیص گستره دین می‌توان از روش درون دینی یعنی مراجعه به متون دینی استفاده كرد.دلیل دوم: دلیل دیگری كه بر نادرستی رجوع به متون دینی در تعیین قلمرو دین اقامه شده است این سخن می‌باشد كه اگر فرض كردیم كه آدمیان به دین مراجعه كردند و از دین شنیدند كه برای تامین كدام منظور آمده است باز مطلب به اینجا ختم نمی‌شود چرا كه صدق و كذب این دعاوی باید در بیرون از متون دینی ارزیابی شود.به عبارت دیگر اگر فهم متون دینی را در هنگام مراجعه به متن بپذیریم باید چنین فهمی با معیارهای بیرون دینی ارزیابی و تكذیب وتصدیق گردد.
●بررسی دلیل دوم:
در ارزیابی این دلیل باید دو جهت بررسی شود یكی اینكه آیا فهم متون دینی فی نفسه معتبر است یا باید با معیارهای بیرون دینی همچون انتظارات بشر از دین سنجیده شود دیگر اینكه چگونه می‌توان تشخیص داد كه فهم حاصل از كتاب و سنت فهمی درست و مطابق با واقع است بررسی نكته دوم در اینجا لزومی ندارد و همین قدر كافی است كه توجه شود هر گاه فهم متون دینی روش‌مند و براساس قواعد و ضوابط تفسیر صورت پذیرد فهمی معتبر است[۱۲][۱۲] و می‌تواند ملاك پذیرش و عمل قرار گیرد.و اما در بررسی جهت اول باید گفت در این دلیل میان پذیرش اصل دین و پذیرش معنای فهمیده شده از متن خلط شده است. اصل پذیرش دین جنبه برون دینی دارد مانند اینكه مسلمانان باید از راه دلائل عقلی و معجزات به حقانیت اسلام پی‌ببرند اما بعد از گذراندن این مرحله وقتی سراغ متون دینی یعنی قرآن كریم و سنت معتبر معصومین آمدیم و با ادعاهای دینی و مفاهیم و مسائل دینی برآمده از متون دینی مواجه شدیم باید آن ادعاها را به دلیل اعتبار و حجیت متون دینی بپذیریم و به پیروی از آن مسائل دینی اقدام كنیم نه اینكه عقل خود را ملاك ارزیابی سخن وحی و كلام الهی قرار دهیم به عبارت دیگر پس از پذیرش خدا و متون دینی با توجه به علم الهی و عصمت وحی باید وحی اصل قرار گیرد و عقل به فهم و تبعیت از آن فراخوانده شود.
نتیجه: پس از ارزیابی برخی ادله منكران استفاده از روش درون دینی برای تشخیص قلمرو دین و پس از توضیحاتی كه گذشت روشن شد كه در تشخیص قلمرو دین علاوه بر استفاده از روش برون دینی می‌توان از روش درون دینی نیز استفاده نمود.بلكه باید گفت استفاده از روش‌های درون دینی اولویت دارد زیرا خداوند بهتر از انسان می‌تواند نیازهای انسان را تشخیص دهد و عقل با توجه به محدودیتهایش (خطا، جهل، هوای و هوس و ...) امكان خطا در تشخیص قلمرو دین را دارد خصوصاً با توجه به اینكه عقل كلی‌نگر است و نمی‌تواند جزئیات مورد نیاز به هدایتگری الهی را تشخیص دهد در حالیكه با استفاده از علم الهی و كتاب آسمانی و متون دینی به راحتی می‌توان فهمید كه انسان در چه قلمروهایی نیاز به وحی وهدایتهای آسمانی دارد.
سید محمد علی داعی نژاد
[۱][۱] . سروش، عبدالكریم، مدارا و مدیریت، موسسه فرهنگی صراط، ص ۱۳۸، چاپ اول.
[۲][۲] . ر.ك: همان، ص ۱۳۶.
[۳][۳] . ر.ك: همان، ص ۱۳۸.
[۴][۴] . سروش، عبدالكریم، قبض و بسط تئوریك شریعت، موسسه فرهنگی صراط، ص ۱۷۲، چاپ اول
[۵][۵] . ر.ك: همان، ص ۱۹۸.
[۶][۶] . مدارا و مدیریت، ص ۱۳۵.
[۷][۷] . واعظی، احمد، درآمدی بر هرمنوتیك، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص ۲۶۶ و ۲۶۵، چاپ اول.
[۸][۸] . ر.ك: همان، ص ۲۵۱.
[۹][۹] . همان.
[۱۰][۱۰] . ر.ك: همان، ص ۲۹۹.
[۱۱][۱۱] . سعیدی‌روشن، محمدباقر، علوم قرآن، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ص ۲۹۱ ـ ۲۹۰، چاپ اول.
[۱۲][۱۲] . در این زمینه می‌توانید به كتاب «روش‌شناسی تفسیر قرآن تالیف علی‌اكبر بابایی، غلامعلی عزیزی‌كیا، مجتبی روحانی‌راد زیر نظر محمود رجبی» مراجعه كنید.
منبع : حلقه