دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


تلاش قدرت های بزرگ برای تسلط بر انرژی خزر


تلاش قدرت های بزرگ برای تسلط بر انرژی خزر
«از دریای خزر بوی خون به مشام می رسد» این جمله مشهوری است که صفر مراد نیازوف رئیس جمهور سابق ترکمنستان آن را عنوان کرد. پس از آنکه روسیه اخیراً توافقنامه ای با ترکمنستان و قزاقستان درباره انتقال گاز طبیعی به بازارهای اروپا و غرب امضا کرد، مصداق سخن فوق بیشتر مشخص شد. با امضای این توافقنامه در واقع مسکو فصل جدیدی از بازی سیطره بر منابع انرژی در آسیای میانه را آغاز کرد. بازاری که با فروپاشی شوروی سابق در سال ۱۹۹۱ آغاز شد و همچنان ادامه دارد. امری که باعث شده تا سایر بازیگران از جمله اتحادیه اروپا، آمریکا و چین در پی یافتن استراتژی های جدید برای رویارویی با سلطه روسیه بر منطقه باشند و یا این که حداقل عرصه را برای روسیه باز نگذارند. نخستین کشوری که سریعاً در مقابل این تحولات عکس العمل نشان داد، آمریکا بود. وزیر انرژی آمریکا در واکنش به توافقنامه فوق گفت: این توافقنامه به نفع اروپا نیست. اروپا سعی می کند تا منابع دستیابی به انرژی خویش را متنوع کند بر خلاف روسیه که در گذشته نیز ثابت کرده در استفاده از انرژی به عنوان سلاح اقتصادی و سیاسی کوتاهی نمی کند. همان اقدامی که در خصوص بحران اکراین رخ داد و روسیه صدور گاز به این کشور را قطع کرد.
استیون کینریکی از متخصصان و پژوهشگران شاخص آمریکا تأکید می کند: منطقه دریای خزر به مرکز درگیری بین المللی و به یکی از مناطق پرالتهاب تبدیل خواهد شد. آمریکا در تلاش است تا با انجام اقدام های غیر علنی بر دریای خزر سیطره یابد. همچنین تلاش های روسیه، ایران و سایر دولت های منطقه باعث شده تا دریای خزر به جدید ترین عرصه برای سیاست های قدرت های بزرگ مبدل شود. سران روس در خصوص خواسته های آمریکا در دریای خزر بدگمان هستند زیرا آنها فراموش نمی کنند که روسیه بیش از یک قرن بر منطقه سلطه داشته و از اقدام هایی که آن را اقدام های خصمانه آمریکا در منطقه می نامند خشمگین هستند.
یکی از سیاستمداران آمریکایی می گوید: ما ثابت می کنیم که قدرتی شاخص در منطقه هستیم، چین، روسیه، ایران و اروپا و سایرین خواهان تسلیم شدن ما هستند. در واقع تمام دوستان و دشمنان ادعا می کنند که می توانند بر منطقه سلطه یابند. کلفرد نوبل سرمایه دار اروپایی تصریح می کند در منطقه دریای خزر درگیری آشکاری میان نفت و سیاست به چشم می خورد.
اهمیت دریای خزر به این دلیل است که در این منطقه مقدار زیادی مخازن نفتی وجود دارد و هنوز دست نخورده باقی مانده است. این مسأله باعث شده تا دریای خزر به مرکز رقابت شدید میان شرکت های سرمایه گذاری بزرگ جهان و قدرت های بزرگی همچون روسیه و آمریکا مبدل شود. دریای خزر دارای چهار منطقه اصلی مخازن نفت و گاز است که اکثر آنها از ساحل دور بوده و در مرکز دریا واقع شده اند. علت فوق و اختلافات میان کشورهای ساحلی این دریا استفاده و بهره برداری از منابع یاد شده را با مشکل مواجه کرده است. براساس برآورد اداره اطلاعات انرژی آمریکا که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد، ذخایر نفتی شناخته شده دریای خزر چیزی در حدود۱۸ الی ۳۴ میلیارد بشکه است. در حالی که براساس برآوردهای احتمالی ذخایر نفتی چیزی در حدود ۲۵۰ الی ۲۷۰ میلیارد بشکه است که در این صورت یک سوم ذخایر نفت خاورمیانه را تشکیل می دهد. ذخایر گاز طبیعی دریای خزر در حدود ۱۷۰ میلیارد متر مکعب توسط اداره اطلاعات انرژی آمریکا برآورد شده این در حالیست که براساس برآوردهای احتمالی ذخایر گازی دریای خزر در حدود ۲۴۳ الی ۲۴۸ میلیارد متر مکعب است. ترکمنستان و قزاقستان از نظر داشتن ذخایر گازی در فهرست ۲۰ کشور برتر گاز جهان قرار می گیرند، اما ازبکستان که نزدیک دریای خزر قرار دارد ولی کشوری ساحلی محسوب نمی شود از ذخایر گاز قابل توجهی برخوردار است.
پس از جنگ آمریکا و افغانستان موشک های آمریکایی در تعدادی از جمهوری های آسیای میانه در مرز های جنوبی روسیه و مرزهای غربی چین در قزاقستان مستقر شدند که به بهانه مبارزه با تروریسم سایر مسائل استراتژیکی همچون محاصره روسیه و چین، نزدیکی به ایران و هند و سیطره برگذرگاه نفت را مد نظر قرار دادند. پس از جنگ عراق با توسعه پایگاه های آمریکایی در خلیج فارس و عراق، آمریکا دایره محاصره را تنگ تر کرد.
در مقابل روسیه نیز به سیاست امنیتی در گرجستان و اکراین ادامه داد. روسیه از طریق امضای یک تفاهمنامه استراتژیک با چین سعی کرد تا محاصره تحمیلی بر روسیه را بشکند علاوه بر آن روابط تجاری خویش را با هند، ایران و عربستان تحکیم بخشید.
رقابت بین المللی برای دستیابی به نفت دریای خزر توسط ۴ بازیگر اصلی انجام می شود که عبارتند از : آمریکا، اروپا، روسیه و چین. همچنین قدرت های منطقه ای مثل ایران و ترکیه و کشورهای پیرامون دریای خزر نیز سایر بازیگران را تشکیل می دهند.
در ادامه هر کدام از بازیگران دخیل در این رقابت ها را جداگانه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
۱) روسیه: مسکو تلاش می کند تا از طریق رویارویی با همبستگی اروپایی -آمریکایی که در طرح سپر موشکی آمریکا در اروپای شرقی متبلور است حضور قدرتمند خویش در منطقه را به اثبات برساند. یکی از بهترین راه ها برای اثبات مسأله فوق سلطه بر خطوط صدور گاز و بستن توافقنامه هایی است که سلطه کامل روسیه بر منابع انرژی مورد نیاز اروپا را تضمین می کند.
توافقنامه ای که اخیراً روسیه با ترکمنستان امضا کرد صددرصد به نفع روسیه خواهد بود زیرا روسیه گاز ترکمنستان را با قیمت خیلی کمتر از بازار می خرد و با سود زیاد به اروپا می فروشد.
ساخت لوله های گازی جدید به روسیه اجازه خواهد داد تا سالانه حدود ۸۰ میلیارد مترمکعب گاز از ترکمنستان خریداری کند که باعث نفوذ بیشتر در کشور های آسیای میانه خواهد شد. مرگ صفر مراد نیازوف نیز که موقتاً مانع از رؤیای اروپا و روسیه برای دسترسی به گاز طبیعی کشورش می شد به این مسأله کمک کرد.
۲) چین: با وجود آن که چین در سال های اخیر با رشد فزاینده اقتصادی همراه بوده است و در حالی که این کشور برای جلوگیری از رشد شدید جمعیت خویش اقدام های گسترده ای را انجام می دهد ولی سالانه حدود ۱۴ میلیون نفر بر شمار جمعیت این کشور افزوده می شود. از آن زمانی که در اواخر دهه ۷۰ اصلاحات در چین آغاز شد این کشور روزبه روز پیشرفت کرد و خود را به عنوان یک قدرت اقتصادی مطرح کرد. با وجود پیشرفت هایی که چین در سال های اخیر داشته اما همچنان از مشکلات زیادی رنج می برد.
یکی از مشکلات عدم وجود نفت کافی در این کشور است و چین همچنان در بسیاری از زمینه ها بر زغال سنگ تکیه دارد. چین با یکی از کشورهای نزدیک دریای خزر یعنی قزاقستان مرزهایی طولانی دارد. این کشور در سال ۱۹۹۷ یک یادداشت تفاهم را درباره ساخت خط نفتی امضا کرد. در این زمان بود که روسیه و آمریکا از نفوذ چین در میان کشورهای حوزه دریای خزر نگران شدند. نکته آشکار این است که دشمنی تاریخی چین و روسیه از دشمنی آمریکا و چین بیشتر است. مسأله قابل توجه این که در حال حاضر چین سرمایه و تکنولوژی لازم برای استفاده از ثروت های نفت دریای خزر را ندارد و سرنوشت همکاری با قزاقستان نیز همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.
۳) اروپا: مشکل اروپا فقط به سیطره دولت روسیه بر تولید و صادرات نفت و گاز روسیه محدود نمی شود بلکه یک مشکل بزرگ دیگری نیز وجود دارد که اهمیت زیادی دارد. آن مشکل این است که روسیه بر خطوط حمل و نقل نفت و گاز جمهوری های استقلال یافته نیز تسلط دارد زیرا خطوط حمل و نقل نفت و گاز این جمهوری ها از طریق اراضی روسیه به اروپا متصل می شود. امری که باعث می شود تا روسیه بتواند شروط و قیمت های مورد نظر خویش درباره این خطوط و محتویات آنها را اعمال نماید. بنابراین اروپایی ها از اواسط دهه نود خود را به جمهوری های تازه استقلال یافته نزدیک کردند از جمله می توان به قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان اشاره کرد. آنها تلاش کردند این کشورها را راضی کنند تا تولیدات خویش را از طریق خطوط جدیدی صادر کنند که از اراضی روسیه رد نشود. اخیراً طرح خط باکو- جیهان برای حمل و نقل نفت دریای خزر از آذربایجان از طریق اراضی گرجستان به بندر جیهان مطرح شده است. حتی اخیراً کنسرسیومی برای اجرای طرح تشکیل شده که هزینه آن به ۴ میلیارد دلار می رسد. اما به علت عدم شرکت قزاقستان در طرح فوق و عدم توانایی نفت آذربایجان برای راه اندازی طرح، طرح فوق در حال شکست است.
۴) آمریکا: فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به آمریکا این فرصت را اعطا کرد تا با امکانات تسلیحاتی شوروی آشنا شود. بنابر این کشورهای آسیای میانه از ۲ نظر برای آمریکا مهم و حیاتی شدند اول این که: تضمین عدم بازگشت کشورهای مستقل به زیر نفوذ روسیه و دوم: عدم قرار گرفتن ثروت های این کشورها زیر سلطه روس. اهمیت استراتژیک این کشورها فقط به خطر روسیه محدود نمی شود بلکه آمریکا تلاش می کند تا از نفوذ چین در شرق و نفوذ ایران در جنوب این منطقه جلوگیری کند. در گزارش استراتژیک سالانه شورای امنیت ملی آمریکا عنوان شده درگیری در باره دریای خزر ممکن است حتی به درگیری های مسلحانه منتهی شود. این گزارش دریای خزر در شمال و خلیج فارس در جنوب را ۲ نقطه در راستای محاصره ایران عنوان کرده است و بر ضرورت توجه به آذربایجان به عنوان نقطه ای برای استقرار پایگاه ها و نیروهای نظامی به عنوان نقطه حد فاصل ایران و روسیه تأکید کرده است. واشنگتن سعی می کند تا با ایجاد اختلافاتی میان آذربایجان و ایران از اختلافات میان این ۲ کشور استفاده کند. حتی آمریکا به آذربایجان وعده داده که سرمایه گذاری هایی بیش از ۲۰ میلیارد دلار را در بخش نفت دریای خزر انجام دهد.
۵) ایران: ایران از مرزهای شمالی به دریای خزر و ازطریق مرزهای جنوبی به خلیج فارس متصل است. در دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق تهران و مسکو مشترکاً بر دریای خزر سلطه داشتند. این دو کشور در عهدنامه هایی که در سال های ۱۹۳۱ و ۱۹۴۱ امضا کردند به سهم مشترک تأکید کردند. اما پس از فروپاشی شوروی و ظهور ۳ کشور ساحلی دریای خزر آنها نیز خواهان آب های منطقه ای خویش شدند که عبارتند از: آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان. فروپاشی شوروی باعث شد تا سرنوشت ۲ عهد نامه یاد شده گذشته نیز به طور ناشناخته باقی بماند. درباره نفت دریای خزر و ایران پیش بینی می شود که ایران در آینده به عامل اصلی انتقال نفت دریای خزر از طریق خلیج فارس مبدل شود.
سؤالی که امروزه در عرصه بین المللی مطرح است این است که راز توجه آمریکا به دریای خزر چیست؟ آیا هدف آمریکا نفت دریای خزر است یا حضور نظامی در منطقه؟
برخی علت تلاش های آمریکا را دسترسی به نفت دریای خزر می دانند ولی برخی ها معتقدند برنامه ریزی های آمریکا فقط در راستای سلطه اقتصادی نیست بلکه آمریکا سلطه نظامی در منطقه و حضور نظامی در آسیای میانه را نیز مد نظر دارد. کارشناسان معتقدند که چه بسا حضور و تلاش های آمریکا در دریای خزر منجر به درگیری های مسلحانه و جنگ هایی در منطقه شود که آتش آن خلیج فارس را نیز در بر بگیرد. اکنون دریای خزر یک بار دیگر مورد اهتمام و توجه است. روسیه از نفوذ آمریکا در برخی از کشورهای تازه استقلال یافته احساس نگرانی می کند. امری که این منطقه را برای تبدیل شدن به عرصه درگیری های مسلحانه مطرح می کند، درگیری هایی است که آمریکا، روسیه و دیگر کشورها خواهند داشت، آیا جنگ سرد جدیدی در خزر شکل خواهد گرفت.
مترجم: اسد شکورپور
منبع : روزنامه اعتماد