جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

پنجره ای برای تماشاگری، میدانی برای بازیگری


پنجره ای برای تماشاگری، میدانی برای بازیگری
دعوا میان ایشان گویا از جنس دعوایی است كه همواره میان «بازیگر» و «تماشاگر» در گرفته است. برخی حفظ حیثیت دین - وطبیعتاً فهم معنای دین- را در تن دادن به قواعد بازی آن می دانند. به گمان ایشان مادام كه كسی در حلقه اهل حیرت دینی در نیاید و خود میان مروه و صفای دینداری سعی نكند و از شیدایی وپریشانی متدینان نصیبی نبرد فی الواقع به درك معنای دین و شناخت زیر و بالایش راه نخواهد برد. به نزد ایشان یگانه شیوه حفظ، كسب و كشف رموز دین، در آمدن در سلك بازیگران میدان دینداری است. برخی دیگر اما رأیی دیگر دارند. حسب نظر ایشان می توان دیندار نبود اما دین شناس بود. می توان از جذبات دینی بی بهره بود اما حدود و ثغور دین را شناخت. به بیان دیگر می توان و می باید در ساخت دین، تماشاگر بود تا به شناخت عینی (Objective) از آن توفیق یافت. این نزاع را كه از آغاز آفرینش، بشر شاهد بوده است شاید پایان آفرینش خاتمت بخشد.
جامعه شناسان اغلب و علی الاصول از جنس دوم اند. به تماشاگری روی خوش نشان می دهند تا بازیگری. خوش دارند حتی اگر خود دیندارند، بیرون از دایره تعلقات دینی بنشینند و حال و هیبت دینداران را نظاره و سنجش كنند. به این اعتبار به عوض آنكه در پی پاسخ به سؤال از گوهر و ماهیت دین باشند در عقب تجلیات بیرونی پدیده دینی اند. اشكال و صور تحقق بیرونی دین را محل تأمل قرار می دهند. رفتارها و نهادهای دینی را به كاوش می گیرند. تعامل دین - به عنوان یك واقعیت اجتماعی - را با سایر واقعیات اجتماعی بر می رسند. كوتاه سخن آنكه جامعه شناسی، دین را در مقام تحقق به مطالعه می گیرد نه در مقام تعریف. به تعبیر برایان ویلسون، جامعه شناس شاخص دین: «ما ممكن است به این واقعیت بدیهی تن بدهیم كه در یك سطح، جامعه شناسی هرگز به اندازه یك مؤمن معتقد از دین فهم نخواهد كرد. اما در سطح دیگر، چون جامعه شناس از بیرون می نگرد ممكن است منظری دقیق تر درباره دین پیدا كند. دقیق تر از آنی كه برای كسانی ممكن است كه متعهد و معتقد هستند و فقط می توانند از درون بنگرند.» پیشینه جامعه شناسی دین، همزاد و همسال خود جامعه شناسی است. با این همه به رغم چالاكی و فربگی دانش جامعه شناسی دین در سطح جهان، جای افسوس است كه این شاخه از دانایی در جغرافیای معرفت ایرانیان جاگیر و پاگیر نشده است. مجموعه آثاری كه در این حوزه، پارسیان فراهم آورده اند به زحمت از عدد انگشتان یك دست فراتر می رود. تازه اگر آثاری را كه با رویكردجامعه شناسانه به دین نظر كرده اند و نویسندگان آنها خود داعیه ورود به جامعه شناسی دین را ندارند هم بر این سیاهه بیفزاییم، عده و عدد این آثار به تعداد انگشتان دو دست خواهد رسید. در این فضای سرد و ساكت، «درآمدی بر جامعه شناسی دین» چندی است منتشر شده است؛ كم حجم، روان، پاكیزه، خوشخوان و البته غیر تخصصی. كسی اگر گریبان ناشر یامترجم را بگیرد و سؤالشان كند كه در حالی كه هنوز حتی یك متن پایه در حوزه جامعه شناسی دین ترجمه نشده، چرا به ترجمه و نشر كتابی «پاپ» و غیر تخصصی همت كرده اید به نظرمن بی جا سؤال نكرده است! ناشر یا مترجم هم اگر پاسخ دهند كه كتاب ما در عین تخصصی نبودن، این هنر را دارد كه مخاطب فارسی زبان را با مباحث جامعه شناسی دین آشنا می كند و آشتی می دهد، باز هم بی جا نگفته اند! به هر روی پیش چشم كسی كه می خواهد در زبان پارسی از این دانش سراغ بگیرد دو سه كتابی بیش نیست و طبیعتاً یكی از آخرین و بهترین آن آثار، «در آمدی بر جامعه شناسی دین» تألیف فیل زاكرمن و ترجمه خشایار دیهیمی است كه به همت انتشارات لوح فكر در ۲۵۵ صفحه و در قالب ۶ فصل، یك مقدمه، یك نتیجه گیری، یك كتابشناسی انگلیسی به همراه یادداشت ناشر و مقدمه مترجم عرضه شده است.
زاكرمن، مؤلف اثر، آشكارا اعلام می كند كه درعرصه دین، یك لا ادری است (ص۱۹) و مدعی تجربه ای كه بتوان تجربه عمیقاً مذهبی، فراعادی، رازورانه یا روحانی و دگرگون كننده زندگی خواند نیست. (ص۲۵). از این هم بالاتر: «من شخصاً وقتی پای دعاو نماز به میان می آید حسابی بی میل‎/ دمغ می شوم... هرگز از ته دل باور نداشته ام كه آرزوی قلبی مرا كسی یا چیزی می شنود و اجابت می كند.» (ص۳۰) با این همه خود را سخت مجذوب مذهب و دین می داند (ص۳۸) و دین را دلمشغولی شخصی و همیشگی خود به شمار می آورد. (ص۳۹) میان آن وجه لاادری و این دغدغه همیشگی نسبت به دین، زاكر من گویا نسبت و ارتباطی می بیند تا آنجا كه درك این دیالكتیك را در مقیاس اجتماعی، همان چیزی می داند كه كل جامعه شناسی دین راجع به آن است. (ص۴۰) به عبارت دیگر در حالی كه مؤلف هیچ فصل مستقل و مجزایی را به تعریف علم جامعه شناسی دین اختصاص نداده است، دست كم یك فصل نسبتاً مفصل را به مناسبات میان «جامعه شناسی» و «دین» اختصاص می دهد. او در شرح پیوندهای میان این دو، دست كم ده دلیل‎/ قرینه عرضه می كند تا ثابت نماید میان جامعه شناسی و دین ربط وثیقی بر قرار است: اول اینكه جامعه شناسی به مطالعه گروه های اجتماعی می پردازد و دین هم بی گمان به تشكیل دینداران به عنوان گروه اجتماعی منجر می شود. دوم اینكه جامعه شناسی در پی فهم تعامل های اجتماعی است و دین هم شامل تعامل انسان با خداست و هم شامل تعامل انسان ها با انسان ها. سوم اینكه جامعه شناسی به ساختارها و نهادهای اجتماعی نظر دارد و دین هم بنا به تعریف یك نهاد اجتماعی است. چهارم اینكه جامعه شناسی به مطالعه الگوهای اجتماعی نظر دارد و دین هم الهام بخش الگوهای اجتماعی متعددی است. پنجم اینكه جامعه شناسی معتقد است كه فرد فقط بر بستر تاریخی - اجتماعی خود قابل فهم است و دین هم ربط و نسبت معنی داری با دو عنصر تاریخ و جغرافیا دارد. ششم اینكه جامعه شناسی به نحوه شكل پذیری و تأثیر پذیری افراد از محیط اجتماعی علاقه مند است و دین هم از مهم ترین مؤلفه ها در متأثر ساختن فرد است. هفتم آنكه جامعه شناسی سخت شیفته نحوه مقاومت انسان ها در برابر نیروهای اجتماعی است و دین هم مهم ترین نقشی كه دارد در برابر تغییرات انسان ها به لحاظ دینی مقاومت می كند. هشتم آنكه جامعه شناسی به دنبال برساختن اجتماعی واقعیت است و دین هم اتفاقاً در معرض این سؤال مهم است كه آیا از «بالا» می آید یا شكل استعلا یافته واقعیت زمینی است. نهم آنكه جامعه شناسی میل به افشاگری و پرتوافكنی دارد و دین هم جزو چیزهایی است كه ممكن است مدعیات آن در معرض افشاگری های دانش جامعه شناسی باشد. دهم آنكه جامعه شناسی متضمن رویكردی انتقادی به فهم جهان است و این رویكرد انتقادی می تواند بر گزاره های مقدس دینی اطلاق شود.زاكرمن به اعتبار این ده قرینه‎/ دلیل معتقد است میان جامعه شناسی و دین پیوندهای استواری برقرار است و نمی توان آن دو را از یكدیگر منفك كرد. غلظت نگاه جامعه شناختی زاكرمن تا آنجاست كه تقریباً تمامی فصول كتاب خود را در خدمت اثبات این فرضیه در می آورد كه دین امری گروهی یا اجتماعی است و مذهبی بودن فرد منشأ اجتماعی دارد. (ص ۷۶) او این ایده كلی را باز هم جزئی تر می كند و تأثیر زمان و مكان را در نوع تدین یك فرد، در قالب یك فصل مجزا صورتبندی می كند تا آنجا كه نتیجه می گیرد دین و هویت دینی همیشه وابسته به دو عامل زمان و مكان است. (ص ۷۸) شاید از این هم بالاتر: او فتوا می دهد كه این دو عامل «برجسته ترین» عوامل تعیین كننده هویت دینی است. (ص ۹۲) معنایی كه زاكرمن از اجتماعی بودن دین مراد می كند به دقیق ترین و صریح ترین عبارت این است: «فرایند جذب جنبه های بیشمار فرهنگ دور و برمان. این فرایند، فرایند آموختن غیررسمی و درونی كردن ناخودآگاهانه هنجارها، اعتقادات و ارزش های خانواده مان، جامعه مان، ملت مان و غیره است.» (ص ۹۴)
اما درست است كه زندگی اجتماعی بر دین تأثیر تعیین كننده می گذارد (و زاكرمن فصل پنجم كتاب خود را به شرح مفصل این واقعیت اختصاص می دهد) اما دین هم به نوبه خود بر زندگی اجتماعی تأثیر می گذارد. به عبارت دیگر اگرچه «دین را نباید همچون واقعیت‎/ موجودیتی در خود و قائم به ذات فهم كرد و مورد مطالعه قرار داد بلكه به عكس، دین همیشه درگیر و گرفتار محیط اجتماعی - فرهنگی خاص است.»(ص ۱۴۱) اما دین از سوی دیگر، هرگز صرفاً واكنشی نیست. دین هرگز صرفاً تابعی منفعل نیست.» (همان جا) میان دین و واقعیت اجتماعی، رابطه ای دیالكتیكی از جنس تأثیر و تأثر حاكم است.» عناصر غیردینی محیط اجتماعی - فرهنگی به ناگزیر بر زندگی دینی تأثیر می گذارند و دین دائماً به طور متقابل بر این محیط تأثیر می گذاردو عناصر محیط اجتماعی - فرهنگی را شكل می دهد.» (ص ۱۷۶) زاكرمن همه جا برای اثبات مدعیاتش به دامان واقعیت ها و استنادهای عینی و تاریخی می آویزد. وقتی می خواهد تأثیر اجتماع بر دین را شرح كند به مثال هایی مثل فمینیسم و مسائل نژادی استناد می كند و وقتی می خواهد تأثیر دین بر زندگی اجتماعی را توضیح دهد به نمونه هایی مثل جنبش حقوق مدنی آمریكا و نیز نوع سلوك و اخلاق جنسی انسان ها استشهاد می نماید. راز خوشخوان بودن كتاب زاكرمن همین است. او لزومی نمی بیند كه جامعه آماری یا شواهد مثال خود را تنها از میان كتاب های تخصصی و دانشمندان شاخص و یا قبایل باستانی و یا طایفه های بدوی استرالیا و نیوزیلند برگزیند. دلایل او و شواهدش خیلی ساده و دم دست هستند: برادران و خواهرانش، همسرش، خواهر زنش، معشوقه دوران جوانی اش، همكلاسی هایش، شاگردان گوناگونش كه از ملیت های مختلف اند و ... شاید خیلی ها این شیوه تحقیق را «ساده سازی» قلمداد كنند اما زاكرمن آن را نه ساده سازی بلكه ساده نویسی می خواند. او بر صدر كتابش، عبارتی نشانده كه میل او را به سادگی و ساده نویسی به خوبی عیان می كند: «زبان خاص جامعه شناسی معمولاً پر از اصطلاحات لاتین و جمله هایی با ساختار پیچیده است. انگار اگر از كلمات و جملات عادی استفاده شود قوت و قدرت استدلال ها از میان می رود. من از این سنت بدم می آید. بخش اندكی از آن جامعه شناسی كه من شیفته اش هستم نیازمند واژه های فنی و جمله های تزئینی است اما حاضر نیستم از جملات و واژه هایی استفاده كنم كه متنی را پیچیده كند تا به نظر علمی بیاید.»(ص ۱۳)
به اعتبار همین ویژگی هاست كه اگر چه كتاب زاكرمن یك كتاب مقدماتی و كاربردی است اما در عین حال دانشگاهی هم هست. كتاب البته خالی از عیب نیست. خصوصاً از حیث مسائل فنی و جدید جامعه شناسی دین مثل سكولاریسم، دین و هویت، دین و جهانی شدن و ... . اما بی گمان مطالعه آن به خصوص از حیث آشنایی با متدلوژی جامعه شناسی انگلوساكسون، بصیرت افزا و درس آموز است.
مترجم كتاب - خشایار دیهیمی - تاكنون در همه حوزه ای دست كرده بود الا حوزه دین پژوهی! شاید - فقط شاید - گرایش شكاكانه زاكرمن در عرصه دین، دیهیمی را به صرافت انداخته است كه گویی كسی از جنس خود را یافته است! به هر روی گو اینكه دیهیمی تاكنون در باب دین چیزی به پارسی در نیاورده است اما حقاً ترجمه این كتاب، نثری به روانی آب دارد. همان طور كه زاكرمن به گفته خودش از سنت دشوارنویسی نفرت دارد دیهیمی هم با استخدام سبك خاصی از ترجمه، ورود هر گونه دشواری و اظهار فضل را بر متن پارسی بسته است. نثر او به نثر معیار و دور از كژتابی بسیار نزدیك است و حس نامطبوع «ترجمه ای بودن» از اثر كمتر بر می آید. گاهی اوقات تركیبات كوچه بازاری را به خوبی در متن گنجانده است كه بسیار شیرین است مانند: «كلكشان كنده شود» (ص ۱۳۳)، «خل و چل» (ص ۲۲۱)، «جیم شدن گه گداری» (ص ۲۰۶)، «مثل نخود و كشمش» (ص ۱۲۲). گاهی هم این دست واژگان و تركیب های قشنگ در قالب یك جمله در می آید: «وقتی كه رفتم تلفن را از پریز بكشم تلفن زنگ زد. صدایی غضب آلود گفت: گوش كن سیا، هر چی خواستی گفتی ولی اگه هفته دیگه بیایی مونتگمری یه عمر پشیمون می شی.» (ص ۱۸۵)
با این همه در برخی موارد معدود از كلمات نامأنوس استفاده كرده است مثل «انتحال» (ص ۱۳۳)، «ثقیل الهضم» (ص ۱۲۷). بردیهیمی این خرده وارد است كه تقریباً هیچ جا از«توضیحات مترجم» استفاده نكرده است و اعلام را هیچ جا معرفی نكرده است. زشت تر آنكه بعضی مواقع اعلام را با ضبط انگلیسی ولی با حروف فارسی نوشته است! مثلاً به جای آنكه بگوید «كلیسای اتحاد» گفته و آورده است: «یونیفیكیشن چرچ» (ص ۱۲۵) كه شاید بر مترجم اهل و فحلی همچون دیهیمی بخشودنی نباشد. كلمات و عبارات فراوانی در متن وجود دارد كه وظیفه مترجم، توضیح لااقل یك سطری در باب آنها بوده است مثل شاهدان یهوه (ص ۹۳)، گورو گرانت صاحب (ص ۱۰۱)، شیكرها (ص ۱۱۵)، هونچو (ص ۱۲۴)، ادونتیست ها (ص ۱۲۱) و ...
به رغم اینها همه «درآمدی بر جامعه شناسی دین» كتابی خواندنی و بهره بردنی و توصیه كردنی است. استادان می توانند بخوانند تا شیوه عرضه آسان مطالب دشوار را بیاموزند. دانشجویان می توانند بخوانند تا اطلاعات تكمیلی و حاشیه ای را فرا گیرند و مبتدتان می توانند بخوانند تا افق مبارك جامعه شناسی دین را برای خود رسم كنند.

امیر یوسف
منبع : روزنامه ایران