جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


تفکر ناب چیست و چه اصولی دارد ؟


تفکر ناب چیست و چه اصولی دارد ؟
عرصه كنونی كسب و كار ، تصویری جدید از سازمان ارائه می‌كند كه با این نگرش جدید ، سازمان مجموعه‌ای از فرایندهایی است كه هدف آنها ایجاد ارزش برای مشتریست و مستلزم ایجاد ارزش برای مشتری ، آفرینش ارزش در خود سازمان است . برنامه سازمانی كه می خواهد رویكرد فوق را دنبال كند در وهله اول ورود به حوزه سیگماهاست و در مرحله بعد طی مراحل بهبود تا رسیدن به سطح شش‌سیگما(Six Sigma) یعنی ۳.۴ خطا در یك میلیون فرصت می‌باشد . مفهوم بنیادی تفكر ناب ، در ریشه‌کن كردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان نهفته است . تفکر ناب نگرشی است برای افزایش بهره‌وری و ارزش‌آفرینی مستمر و حداقل کردن هزینه‌ها و اتلافات ؛ به این ترتیب می‌توان دروازه ورود به سرزمین سیگماها را رفع عیوب ، اتلافات و خطاهای مشهود از طریق روشهای سریع ، نظیر مفاهیم و تكنیكهای تفكر ناب(Lean Thinking) دانست ؛ چرا كه برای افزایش نرخ سیگما نیاز است افزایش نمایی در كاهش عیوب و اتلافات بوجود آید .
تفكر ناب را می‌توان در پنج اصل خلاصه نمود ؛ با درك دقیق این اصول و سپس با تلاش برای گره زدن آنها به یكدیگر ، می‌توان ضمن بكارگیری كامل شیوه‌ها و فنون ناب به راهكاری پایدار در ناب‌سازی سازمان و فرایندهای آن دست یافت . این پنج اصل عبارتند از:
۱) تعیین دقیق ارزش هر محصول معین (Value) .
۲) شناسایی جریان ارزش محصول (Value Stream) .
۳) ایجاد حركت بدون وقفه در این ارزش (Flow) .
۴) امكان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولید كننده بیرون بكشد (Pull ) .
۵) تعقیب كمال (Perfection) .
▪ اصل اول - تعیین ارزش (Value)
نقطه شروع اساسی تفكر ناب ، ارزش است . این تنها مصرف كننده نهایی است كه می‌تواند ارزش را تعریف كند و ارزش ، تنها هنگامی دارای معنا و مفهوم است كه در چهارچوب یك محصول معین بیان شود ، محصولی كه نیازهای مصرف‌كننده خود را با قیمتی معین و در زمانی معین برآورده سازد . توجه داشته باشیم كه این تولیدكننده است كه ارزش را می‌آفریند .
در این اصل دو موضوع بایستی موردتوجه قرار گیرد ؛ یكی محصولات معینی است كه تولیدكننده منتظر است تا مصرف‌كنندگان معینی ، در ازای قیمت معینی آنها را خریداری كنند تا سبب چرخش كسب و كار شركت باشد و دیگری نحوه اصلاح عملیات تولید و كیفیت تحویل این محصولات است به گونه‌ای كه بطور پیوسته از هزینه‌های اصلی آنها كاسته شود . از این رو ، تفكر ناب باید با تلاشی آگاهانه آغاز شود برای تعریف دقیق ارزش در چهارچوب محصولاتی معین كه واجد قابلیتهای معینی هستند و در ازای بهایی معین ارائه می‌شوند كه حاصل برقراری گفتگو با مشتریان معین است .
بنگاههای اقتصادی ناب پیوسته باید همراه با گروه‌های محصول خود ، به بازنگری مستمر ارزش بپردازند و همواره از خود بپرسند كه آیا بهترین تعریف را برای آن یافته‌اند ؟ ضرورت بسیار دارد كه تولید كنندگان به تعریف مجدد ارزش بپردازند چرا كه این امر كلید دستیابی به خریداران بیشتر است و توانایی یافتن خریداران بیشتر و فروش سریعتر ، اهمیت بسیاری برای موفقیت در تفكر ناب دارد . سازمانهای ناب در این صورت ، خواهند توانست مقادیر قابل توجهی از منابع و ذخایر خود را آزاد كنند .
عنصر نهایی در تعریف ارزش ، هزینه هدف است . وقتی محصول تعریف می‌شود ، مهمترین وظیفه در امر تعیین ارزش ، آن است كه بر اساس مقدار منابع و نیروی موردنیاز برای ساخت محصولی كه واجد مشخصات و قابلیتهای معینی است هزینه هدف تعیین شود ، بشرط آنكه اتلاف(Muda) مشهود و موجود در فرایند حذف شده باشد .
بنگاههای اقتصادی ناب مجموعه قیمتها و مشخصه‌هایی را كه توسط شركتهای معمول و متعارف به خریداران پیشنهاد می‌شود ، بررسی می‌كنند و سپس می‌پرسند از طریق كاربرد شیوه‌های ناب ، چه مقدار از هزینه‌ها قابل كاهش است و آنها در واقع می‌پرسند كه هزینه بدون مودای (Muda Free Cost) این محصول ، وقتی كه گامهای غیرضروری حذف شوند و ارزش به حركت درآید ، چقدر خواهد بود ؟ چنین هزینه هدفی به طور قطع ، بسیار پایینتر از هزینه‌هایی است كه رقبا متحمل می‌شوند . كوتاه سخن اینكه تعیین درست ارزش ، نخستین گام در راستای تفكر ناب است و راهی كه به تهیه كالا یا خدمات اشتباه می‌انجامد همانا اتلاف (Muda) است .
▪ اصل دوم - شناسایی جریان ارزش (Value Stream)
جریان ارزش مجموعه‌ایی است از كلیه اعمال ضروری برای یك محصول معین ، این موضوع شامل همه فرایندهای تولید محصولات و خدمات یعنی از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر می‌گیرد . شناسایی كل جریان ارزش برای هر محصول معین و گاهی برای خانواده هر محصول گام بعدی تفكر ناب است . به این طریق وجود حجم بسیار زیاد اتلاف (Muda) در سازمان برملا می گردد .
نقشه جریان ارزش همه اعمال لازم برای طراحی ، سفارش و ساخت یك محصول معین را شناسایی می كند ، تجزیه‌وتحلیل جریان ارزش ، نشان می‌دهد كه در طول جریان ارزش سه نوع فعالیت صورت می‌گیرد :
۱) فعالیتهایی كه معلوم می‌شود آشكارا ارزش‌آفرینند .
۲) فعالیتهایی كه معلوم می‌شود ارزش‌آفرین نیستند ولی بدلیل دانش فنی موجود و داراییهای تولیدی ، اجتناب ناپذیرند . (مودای نوع اول)
۳) فعالیتهای اضافی بسیاری كه معلوم می‌شود هیچ ارزشی نمی‌آفرینند و بی‌درنگ قابل حذف هستند . (مودای نوع دوم)
توجه داشته باشیم پس از تفكیك فعالیتهای سازمان به سه دسته فوق ، موداهای نوع دوم بی‌درنگ می‌توانند حذف شوند و راه برای رفتن به سوی رفع فعالیتهای باقیمانده‌ای (مودای نوع اول) كه ارزش‌آفرین نیستند هموار خواهد شد.
▪ اصل سوم - ایجاد حركت بدون وقفه در این ارزش (Flow)
هنگامی كه ارزش به طور دقیق تعیین می‌شود و بنگاه اقتصادی ناب جریان ارزش یك محصول معین را نقشه‌برداری كرده و گامهای پر اتلاف حذف می‌شوند ، آنگاه نوبت گام بعدی تفكر ناب فرا می‌رسد كه همانا به حركت درآوردن گامهای ارزش‌آفرین است . حركت (Flow) عبارتست از انجام وظایف بطور پیش رونده در طول جریان ارزش به گونه‌ای كه یك محصول بدون توقف ، بدون ضایعات و بدون پس‌روی ، از طراحی به بازار ، از سفارش به تحویل و از مواد خام به دست خریدار برسد . برای دستیابی به این منظور ، وقتی ارزش تعریف شد و كل جریان ارزش مشخص شد ، نخستین گام ، توجه بر یك هدف واقعی است ؛ یعنی تمركز بر یك طرح معین ، یك سفارش معین ، خود محصول و پیش چشم داشتن آن از آغاز تا پایان . گام دوم نادیده گرفتن مرزهای سنتی مشاغل ، مسیرهای شغلی ، كاركردها و شركتهاست تا بنگاه اقتصادی ناب شكل گیرد ، پدیده ای كه می‌تواند همه موانع موجود بر سر راه حركت پیوسته محصول معین را از میان بردارد . سومین گام ، بازاندیشی وظایف معین و ابزارآلات است ، به این منظور كه هرگونه پس‌روی و وقفه از بین برود و طراحی ، سفارش و تولید یك محصول معین بتواند پیوسته پیش برود .
بطور خلاصه شیوه به حركت درآوردن ارزش عبارتند از:
۱) عطف توجه به یك هدف واقعی ، یعنی تمركز بر یك طرح معین یا یك سفارش معین و یا خود محصول و تحت‌نظر گرفتن آن از آغاز تا پایان .
۲) نادیده گرفتن مرزهای سنتی مشاغل ، مسیرهای شغلی ، كاركردها و سازمان‌ها تا یك سازمان ناب پدید آید.
۳) بازاندیشی وظایف كاری به این منظور كه موداها (Muda) حذف شوند .
این سه مرحله باید همزمان انجام شوند ؛ این اصل تمامی ساختارها یا فعالیتهایی كه موجب مودا (Muda) در جریان تولید می‏شوند و زمان انتظار ساخت را افزایش می‏دهند، شناسایی و حذف می‏کند .
▪ اصل چهارم - ایجاد سیستم كششی (Pull)
امكان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولیدكننده بیرون بكشد ؛ بیرون كشیدن (Pull) به معنای آن است كه هیچ شركتی در بالای جریان ، كالا یا خدماتی را تولید نكند مگر آنكه مشتری پایین جریان ، آنرا خواسته باشد . بهترین راه برای درك منطق بیرون كشیدن آن است كه ابتدا به‌ سراغ یك مشتری واقعی برویم كه یك محصول واقعی می‌خواهد ، سپس به عقب بازگردیم و همه گامهایی كه باید برداشته شود تا محصول مورد نظر به دست مشتری برسد را مورد بررسی قرار دهیم . این سیستم در تقابل با بیرون راندن (Push) قرار می‌گیرد . اصل بیرون كشیدن قوانین و قواعد مربوط به برنامه‌ریزی و كنترل موجودی مواد و محصولات (كامل و یا نیمه‌ساخته) ، همچنین نحوه تغذیه خطوط تولید و نحوه ارتباط كارخانه مادر با تامین كنندگان (Supplier) را دگرگون خواهد نمود . بكارگیری تكنیك تولید به موقع (JIT) راهگشای كار سازمانها در امكان دادن به مشتریست تا بتواند این ارزش را از تولید كننده بیرون بكشد .
▪ اصل پنجم - تعقیب كمال (Perfection)
هنگامیكه سازمان ها به تعیین درست ارزش ، شناسایی كل جریان ارزش ، ایجاد گامهای ارزش‌آفرین برای ایجاد حركت پیوسته محصولات معین دست می‌یازند و اجازه می‌دهند تا مشتری ارزش را از بنگاه اقتصادی بیرون كشد زمان پرداختن به اصل پنجم تفكر ناب ، یعنی تعقیب كمال است . و كمال عبارتست از بین بردن كامل مودا (Muda) به گونه‌ایكه همه فعالیتهایی كه طی جریان ارزش انجام می‌گیرند ، ارزش‌آفرین باشند .
● بستر سازی و توسعه فرهنگ سازمانی با مفاهیم تفكر ناب
سازمانها جهت تبدیل شدن به بنگاه اقتصادی ناب ، بایستی بسترهای مناسب را جهت نهادینه شدن تفكر ناب در كلیه سطوح مهیا نمایند ؛ نهادینه شدن این تفكر ارتباط تنگاتنگی با نوع نگرش و ارزشهای حاكم بر سازمان و كاركنان آن دارد . ناب اندیشیدن بایستی در سازمان به یك فرهنگ تبدیل شود و بدانیم هر قدر التزام و تعهد افراد به ارزشهای اساسی و محوری سازمان (نظیر ناب اندیشیدن) بیشتر باشد و اعضای بیشتری به این ارزش معتقد باشند آن فرهنگ و ارزش قوی‌تر است و تاثیر بیشتری بر رفتار اعضای سازمان دارد ؛ در یك فرهنگ قوی توافق بیشتری درباره رسالت سازمان وجود دارد و وحدت هدف موجب همبستگی ، وفاداری ، تعهد سازمانی و كاهش ترك خدمت می‌شود ؛ در یك فرهنگ قوی ، مدیریت برای هدایت رفتار كاركنان نیاز كمتری به قوانین و رویه‌های رسمی دارد چرا كه وقتی كاركنان فرهنگ سازمان را بپذیرند راهنماهای رفتار ، درونی می‌شود ؛ از طرفی برای آنكه افراد سازمان ارزشهای فرهنگ را بپذیرند باید آنها را بشناسند . بنابراین اولین اقدام عملی جهت بسترسازی برای نهادینه شدن تفكر ناب در یك سازمان ، آموزش این مفاهیم به كاركنان آن سازمان است و رسیدن به این باور كه :
▪ تغییر نتایج یعنی :
ما باید رفتارمان را تغییر دهیم وبرای تغییر رفتار ما باید تفكرمان را تغییر دهیم .و چون همه چیز برخاسته از اندیشه آدمیان است نه تكنولوژی و دانش ، انسان در شیوه نوین تولید در مركز سیستم جای می‌گیرد و به آن روح و معنا می‌بخشد .
منبع : پایگاه جامع مهندسی صنایع ایران