چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

از رؤیای جمهوری فلسطین تا واقعیت جمهوری اسلامی فلسطین


از رؤیای جمهوری فلسطین تا واقعیت جمهوری اسلامی فلسطین
برای اولین بار در تاریخ فلسطین (بعد از بوجود آمدن اسرائیل) نیروهای آزادیبخش فلسطینی توانسته اند بدون موافقت با اسرائیل یا دولتهای غربی با استقلال کامل منطقه اشغالی را کاملا از شر نیروهای اشغالگر و نیروهای همکاری کننده با اشغالگران آزاد سازند. اما آزادسازی قهرمانانه نوار غزه توسط حماس در اکثر رسانه های عمومی به عنوان شکست و سرخوردگی به مردم دنیا خورانده میشود. لحظه ای نیست که صهیونیستها با تمام توان سعی در وحشی نشان دادن نیروهای حماس نکنند. این روزها تصویر اشغال دفاتر الفتح و دولت خودگردان محمود عباس به عنوان نشانه های هرج و مرج بر صفحه اول روزنامه های غربی و اسرائیلی نقش میبندد. رهبران دنیای غرب و رسانه های غربی با استفاده از این موقعیت سعی در مایوس کردن مردم از مبارزه فلسطین برای استقلال و نشان دادن فلسطینیان به عنوان نیروهایی افراطی و برادرکش به دنیا هستند. اما واقعیت آزادی غزه توسط حماس چیز دیگری است و دلایل این پیروزی در جای دیگری نهفته است. در این نوشته سعی خواهیم کرد که مقدمه ای از اوضاع کنونی را ارائه داده و اوضاع کنونی فلسطین را از زاویه ای بی طرف توضیح دهیم.
برای درک بهتری از اوضاع باید چند سال به عقب برگشت و اوضاع فلسطین را بین سقوط صدام و انتخاب حماس در انتخابات فلسطین مرور کرد.
سقوط صدام نه تنها کمک های میلیونی رژیم بعثی عراق به سازمان آزادیبخش فلسطین را متوقف کرد، بلکه قطع حمایت مستقیم از طرف عراق عرفات را در پیش چشمان آمریکا و اسرائیل بی ارزش تر و بی مصرف تر نیز کرد. بعد از شکست صدام، جرج بوش علنا شروع به انتقاد از عرفات کرد و یکباره صحبت اسرائیل درباره «فقدان شریک صلح در بین فلسطینی ها» تبدیل به وردی بر زبان رهبران دنیای غرب و مطبوعات آنها شد. در عین حال اسرائیل با تنگ کردن حلقه محاصره در رام الله آرام آرام عرفات را از بدنه دولت خودمختار و سازمان آزادیبخش و الفتح جدا کرده و سرانجام با استفاده از نقشه ای تایید شده توسط آمریکا او را مسموم کرده و از میدان خارج کردند. از طرف دیگر در دوران حصر عرفات، رهبران عرب طرفدار آمریکا مانند عربستان که با غیبت صدام وارد صحنه شده و نیروهای رادیکال در الفتح را منزوی کردند. آنها بعد از مرگ ابوعمار با فشار مستقیم روی الفتح باعث به قدرت رسیدن عناصر فرصت طلب و بی مایه ای مانند محمود عباس در رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین شدند و بیماری مسری خودفروختگی در دنیای عرب را به رهبری سکولار فلسطین انتقال دادند.
برنامه آمریکا در این وهله تشویق تغییر جهت در رهبری فلسطین توسط انتخاباتی به ظاهر آزاد بود. آنها فکر میکردند که میتوانند مردم فلسطین را برای تایید برنامه های خود در انتخابات اغفال کرده و رهبران سازش پذیری مانند محمد عباس را با رای آنها به قدرت برسانند. اما مردم فلسطین که با چشمهای باز تمام جریانات فوق را مشاهده کرده بودند، به هیچ وجه امکان نداشت که با رای خود به آرزوهای آمریکا، اسرائیل و یاران عرب آنها جامه عمل بپوشانند. مسئله ای که حماس را به عنوان نیرویی سیاسی در فلسطین جذاب کرد قاطعیت حماس در به رسمیت نشناختن اسرائیل بود. فراموش نکنیم، اسرائیل هنوز بعد از ۶۰ سال مرزهای خود را با فلسطین و کشورهای عرب همسایه (بجز مصر) مشخص نکرده و در طول عمر خود بطور دائم در حال تعرض به کشورهای منطقه و گسترش خاک تحت تملک خود بوده است. بر خلاف من و شما که به رسمیت شناختن اسرائیل از لحاظ حقوقی و سیاسی چیزی از ما کم نمیکند، برای فلسطینیان به رسمیت شناختن دولتی که بدون داشتن مرزهای مشخص و به طور قانونی آنها را از حقوق و زمین خود محروم کرده، به معنی به رسمیت شناختن تمام بی عدالتی هایی است که در طول ۶۰ سال به آنها وارد آمده است. برای فلسطینی ها به رسمیت شناختن اسرائیل امضاء گذاشتن زیر معامله نابرابر و ناحقی است که برای یک ملت هنوز زاده نشده صد بار از مرگ هم بدتر میباشد.
بعد از انتخابات ژانویه ۲۰۰۶ و پیروزی حماس، اسرائیل و آمریکا در کنار محاصره اقتصادی فلسطین و قطع کمکهای مدنی و مالی به فلسطین، شروع به ترغیب سازمان آزادیبخش به کارشکنی در مقابل دولت حماس و احترام نگذاشتن به نتایج انتخابات آزادی کردند که سازمانهای بین المللی آن را با تایید رسانده بودند. واکنش اول اسرائیل و آمریکا به این انتخابات محاصره اقتصادی کل مناطق اشعالی و سپس حمله نظامی تابستان پارسال به غزه و نابودی ساختارهای اقتصادی این منطقه بود. اما این استراتژی از یک طرف با مقاومت دلیرانه مردم غزه و از طرف دیگر با شکست بزرگ اسرائیل در جنوب لبنان پایان گرفت. نتیجه این شکست مفتضح برای اسرائیل تغییر استراتژی درگیری مستقیم با حماس و تعویض آن با ترغیب و تسلیح الفتح و سازمان آزادیبخش فلسطین برای درگیر شدن با حماس بود. به عبارت دیگر اسرائیل و آمریکا تصمیم گرفتند تا کاری را که خود مستقیم از انجام آن عاجز بودند به دست محمود عباس و نیروهای نظامی زیر نظر او انجام دهند.
بنا بر این در طول نزدیک به یکسال بعد از شکست اسرائیل در لبنان، آمریکا از طریق مصر و اسرائیل ملیونها دلار سلاح برای قوی تر کردن الفتح دربرابر حماس به کرانه باختری و غزه فرستاده است و در یک فرایند آرام الفتح به جنگ مسلحانه در برابر دولت قانونی حماس تشویق شده است. یکسال بعد از انتخابات با وساطت عربستان، حماس و الفتح با تشکیل دولت متحد موافقت کردند، اما این تظاهر به اتحاد تاکتیکی بود که آمریکا و الفتح میخواستند از آن برای وقت کشی و آماده کردن نیروها برای حمله همه جانبه به نیروهای حماس استفاده کنند. برای همین حماس بعد از روٌیت اولین آثار تهاجم همه جانبه از طرف الفتح مانند حمله به محل سکونت نخست وزیر، از تمام قدرت خود استفاده کرد و بطور غافلگیرانه ای نیروهای الفتح در غزه را خلع سلاح کامل کرده و کل منطقه کوچک ولی پر جمعیت غزه را برای اولین بار بعد از بوجود آمدن اسرائیل آزاد کرد.
بر خلاف نظرات رایج در مطبوعات جهانی و همچنین بلندگوهای تبلیغاتی نزدیک به اصلاح طلبان ایران، حماس برای این کار نه تنها نباید سرزنش شود، بلکه باید مورد تحسین و حمایت واقع شود، بخاطر اینکه گزینه دیگر به جز آزادی کامل غزه، جنگ خانه به خانه و محله به محله ای بود که آمریکا و اسرائیل از یکسال پیش نیروهای الفتح را برای آن آماده میکردند. حماس با خنثی کردن این نقشه برای اولین بار قسمتی از فلسطین اشغالی را کاملا آزاد کرده و تحت کنترل کامل نیروهای مقاومت در آورده است. این واقعیتی است که ما نیتوانیم از مطبوعات غربی انتظار انعکاس منصفانه آنرا داشته باشیم.
در هفته های آینده، حماس برای اولین بار شانس خود را برای برقراری نظم و آرامش در غزه به آزمایش خواهد گذاشت. هم اکنون گزارشهای رسیده از غزه بیانگر اینست که با کنار رفتن نیروهای نظامی الفتح و حاکمیت کامل پلیس حماس وضع امنیت و ترافیک در غزه از پیش بهتر شده و مردم برای اولین بار در دو ماه گذشته به راحتی در خیابانها قدم زده و رفت و آمد میکنند.
همچنین بر عکس نظرات غربی ها حماس با آزادسازی غزه، آرزوی جنگ داخلی و خانه به خانه در غزه را در نطفه خفه کرده و به آمریکا و اسرائیل نشان داده که آنها نخواهند توانست از نیروهای فلسطینی بر علیه فلسطینی ها استفاده کنند و آنها برای نابودی حماس باید آستینهای خودشان را بالا زده و دستهای آغشته به خون خود را بیشتر در خون فلسطینیها فرو کنند. زیبایی عمل حماس در این نکته میگنجد که: علیرغم تمایل رهبری الفتح برای خدمتگزاری به اربابان منطقه، الان خود آمریکا و اسرائیل هستند که باید بهای چنین تجاوز و حمله ای را در انظار عمومی مردم جهان و منطقه و دنیای اسلام پرداخت کنند.
بنا به گزارشهای خبری، ایهود باراک، وزیر جدید دفاع و رهبر حزب کارگر اسرائیل در حال آماده سازی ارتش برای حمله و اشغال دوباره غزه است .
در چنین موقعیتی آزادسازی کامل غزه در بلند مدت با نابود کردن شانس تبدیل الفتح به نیروی سرکوبگر داخلی، این امکان را به رهبری الفتح میدهد که بجای انجام دستورات استعماری آمریکا و اسرائیل، در رفتار خود تجدید نظر کرده و حملات احتمالی ناتو یا اسرائیل به غزه را در آینده با دستانی پاک محکوم کنند و با امید روزهای بهتر، به نیرو های مقاومت بپیوندند.
امروز بهترین قدم بعدی برای حماس اعلام موجودیت فلسطین و درخواست به رسمیت شناخته شدن این دولت در دنیاست. این توصیه در وهله اول غیر ممکن و افراطی به نظر میاید، اما دقت در وضعیت موجود عملی بودن این ایده را بیشتر و بیشتر ثابت خواهد کرد. اولا خود دولت اسرائیل در چنین فرایندی و توسط افراطی ترین نیروهای "آزادیبخش" یهودی در خاک فلسطین که هم با اعراب و هم با انگلیسی ها در حال نبرد مسلحانه بودند به وجود آمد. ثانیا این اعلام موجودیت به دولتهای واقعی طرفدار استقلال فلسطین فرصت میدهد تا موضع خود را به گوش جهانیان برسانند. همچنین با بر انگیختن شور پیروزی در میان مسلمانان و اعراب تصویر منفی و شکست خورده ای که مطبوعات غربی درباره اوضاع کنونی ترسیم کرده اند را خرد کرده و یک شبه آنرا با شعف و شادی در خیابانهای شهرهای عربی و مسلمان دنیا عوض خواهد کرد. از طرف دیگر دولتهای دست نشانده کشورهای عرب برسر به رسمیت شناختن کشور فلسطین از طرف مردم خود تحت فشار قرار خواهند گرفت. از طرفی با بوجود آمدن کشور مستقل فلسطین در غزه، طرفداران اسرائیل از حربه فشار بر مسلمانان و اعراب برای برسمیت شناختن اسرائیل خلع سلاح خواهند شد، چرا که از آن لحظه به بعد هر درخواستی برای به رسمیت شناخته شدن اسرائیل با درخواستی از سوی دیگر برای به رسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطین همراه خواهد بود.
این اعلام استقلال باید بدون چشم پوشی از ادعای مالکیت نسبت به بقیه فلسطین انجام شده و نیروهای الفتح را برای آزادسازی و استقلال کرانه باختری به رقابت با حماس دعوت کند. از هم اکنون محبوبیت دولت دست نشانده محمود عباس در کرانه باختری بخاطر همکاری نزدیک با ارتش اسرائیل و آتش زدن مغازه ها و دستگیری طرفدارن حماس رو به افول است.
بنابر این اعلام استقلال فلسطین و تشکیل دولت مستقل فلسطینی در غزه وضعیت عباس و دولت اضطراری او را با بحران های بیشتری روبرو خواهد کرد. چنین اعلام استقلالی خواهد توانست که تشکیل مجلس و دولت قانونی را تا آزادسازی و مشخص شدن مرزهای کرانه باختری و رفراندوم برای ماهیت دولت فلسطینی عقب انداخته و در فرصت بدست آمده حماس را از نیروی صرفا چریکی به نیرویی کارآمد و متخصص در امور کشورداری تبدیل کند.
اگر چنین اعلام استقلالی با اعلام آتش بس یکطرفه با اسرائیل از طرف حماس توأم باشد، حماس با خنثی کردن اسرائیل در استفاده از حربه «دفاع از خود» قادر خواهد بود که عقلانیت و قانونی بودن خود را در برابر جهانیان به نمایش بگذارد. در چنین موقعیتی اشغال دوباره غزه توسط اسرائیل بجز وحشیگری و فاشیست گرایی دولت یهودی در چشم جهانیان چیز دیگری نخواهد بود. در صورت رفتار معقولانه و شجاع، حماس قادر خواهد بود که با اعلام استقلال، اسرائیل و آمریکا را محترمانه در برابر عملی انجام شده قرار داده و آنها را مجبور کند که به گزینه های دیگری بجز حمله نظامی به غزه روی آورند.
منبع: وبلاگ گل آرا حمزه
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی