دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

گفتگوی منتشر نشده با دکتر(؟)کردان


گفتگوی منتشر نشده با دکتر(؟)کردان
-الو. دکتر کردان؟
-بله جانم بفرمائید؟
-این ناخن شست پای ما یه دفعه ذق ذق می کنه، یه وقت می خواستیم شما خلاصه یه ویزیتی بکنین...
-اشتباه گرفتی آقا، من دکتر اونجوری نیستم...
- دکتر جون مگه خودت نگفتی مدرکه ضایع بوده پس واسه چی من گفتم دکتر، گفتی جانم؟
-میرزا تویی؟ چه عجب اینطرفا؟
-لطفا با من گرم نگیر همه خیال می کنن با هم تو آکسفورد دکترا گرفتیم. من ستون نویس کهنه کار کیهانم، تو هم وزیر کشور همین.
-خیلی خب بابا... چه خبرا؟ برادر حسن چطوره؟
یعنی تو «حسن خطرناکه رو» می شناسی؟
اونو نمی گم، برادر حسن کیهانو می گم.
-البته زیاد با هم فرقی ندارن ولی اونم خوبه، فکر کنم برو بچ رو فرستاده واست یه کتاب نیمه پنهان در آرن... خب اون بالاها چه خبر؟
-هیچی امن و امان...
-شنیدم گفتی نمره مدرسه ات همیشه ۱۸.۵ یا ۱۹ بوده.
-خب آره بوده دیگه.
پس این اس ام اس نهضت سوادآموزی چیه؟
-اینا کار ]...[ از اولشم نمی خواست من وزیر بشم. تازشم همین الان می دم کپی مدرکمو واست بیارن روزنامه. ده تا پیک موتوری آن لاین در ساختمون وزارت کشور آماده ان، دادم هزار تا کپی از فوق دیپلمم گرفتن، هر کی شک کرد سریع با پیک واسش می فرستیم... بگم کیهان کی تحویل می گیره؟
- بی خیال بابا! حرفت واسه ما سنده همون جوری که واسه مجلس سند بود... حالا نمره انضباطت چند می شد؟
- اون که همیشه ۲۰ بود.
- آره دارمت! سیبیل ناظم مدرسه مونم همیشه چرب بود.
- آخه اون زیاد کباب می خورد.
-کباب خورش کردن!
-داری تهمت می زنی ها...
-من غلط کردم. بعدشم اصلا نمی خوام کیهان مث سایت الف توقیف بشه. بذار یه لقمه نونمونو بخوریم... حالا خودمونیم عمرا فکرشم نمی کردی یه روز وزیر بشی ها...
-ببین آقای روزنامه نگار کهنه کار، یه جوری کشور رو بچرخونم که همه انگشت به دهن بمونن.
-آره خب... فقط مراقب باش سرمون زیاد گیج نره! همون طرح تحول اقتصادی واسه ملت کافیه، تو دیگه قربونت زیاد ما رو نچرخون. راستی انگار حاج علی به ات گفته که بکشی کنار...
-من بنا به تکلیف وسط اومدم و تا انجامش اون وسط خواهم موند.
-حالا چی هست این تکلیف؟ سه بار از روی چوپان دروغگو یا املای بدون غلط از دهقان فداکار؟
-عیب نداره تو هم ما رو تخریب کن میرزا...
-رئیس جمهور هم بدجوری هواتو داره؟
-خب از قدیم گفتن قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری...
-بازار طلا واس چی تعطیل شد؟
-اونم درست می شه؛ یعنی خودم درستش می کنم.
-شنیدم به بچه های وزارت کشور هم خوب رسیدی؟
-باید به نیروها رسید تا به ات برسن؛ این یه ضرب المثل فیلادلفیاییه!
-فیلادلفیا البته کشور نیست، یک ایالته!
-باشه چه فرقی می کنه!
-راستی شنیدم تو دستور کارته که ۱۷ شهرستان رو بکنی روستا و ۲۴ تا روستا رو هم بکنی شهرستان و ۳ تا شهر رو بزنی به اسم استان؟
-یه کارایی دارم می کنم ولی چون محرمانه اس بعدا به خوت اس ام اس می زنم. استان زیاد نمی کنم ولی تا دلت بخواد شهرستان می زنم!
-سوال آخر... چرا دوباره سر نامه استعفا همه رو گذاشتی سر کار ناقلا؟
-این «ناقلا» هم جزء سوال بود؟
-نه به جون تو حال با کنم با این اعتماد به نفست...
-چاکرتیم! این نامه کار من نبود. چند نفر هستن توی «نهاد» بیکارن هی چپ و راست کاغذ سیاه می کنن واسه اینو و اون... چند تا از اینا واسه اسفندیار هم آماده کردن ولی خب اون اصلا سمت نهاد نمیاد... آهان تا یادم نرفته اینو بگم که کار کردن به مدرک نیس داداش...
-خوب شد گفتی وگرنه تو گلوت باعث خفگی می شد... لطف کردی با میرزا حرف زدی.
-موفق باشی.
-راستی من می خواستم واسه دوره فوق آماده شم؛ آشنا ماشنا نداری؟
... (صدای بوق ممتد از آن سوی خط به گوش می رسد...)
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید