جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا


نگاه نامشخص به فقرا


نگاه نامشخص به فقرا
مفهوم رفاه، مفهوم پرتحولی است، به خصوص طی ۲۰ سال گذشته، مفاهیم متعدد دیگری نیز از آن منشعب شده و تصور سیاستگذاران را در مورد گروه هدف تغییر داده است و بر این اساس، نظام های رفاهی متفاوتی شکل گرفته اند. بنا براین ابتدا باید مشخص کرد که نظام رفاهی در کشور ما چگونه نظامی است. البته روشن است که دستیابی به یک نظام رفاهی مشخص نیازمند وفاق میان سیاستگذاران است. مسوول این امر نهادهایی هستند که به همین مناسبت به وجود آمده اند و باید سیاست های لازم را طراحی و تعریف کنند و به تصویب برسانند. در ادامه نیز ساز و کارهای عملیاتی شدن آن را نیز فراهم کنند. بنابراین نخستین گام، تعریف مفهوم رفاه و سیاست های رفاهی است. در این صورت می توانیم بدانیم که فقرا چگونه و به چه میزان مورد هدف سیاست های رفاهی کشور قرار می گیرند.
نظام رفاهی ایران متاثر از فرآیند نوگرایی یا مدرنیزاسیون بوده و ما نیز از آن به عنوان یک الگوی رفاهی دولت های مدرن آن زمان، در جامعه خود پیروی کرده ایم، در صورتی که الگوی مذکور دائماً در حال تغییر است. در الگوهای پیشین فقرا به صورت فردی منفعل در نظر گرفته می شدند که همواره نیازمند کمک های دولت بودند. در حالی که باید در بلندمدت فقرا را به عنوان افراد فعالی نگریست که می توانند در فرآیند فقرزدایی خود ایفای نقش کنند. طی این فرآیند، قابلیت و توانایی های آنها رشد کرده و از زمره فقرا خارج شده و دیگر صدقه بگیر نخواهند بود، بلکه به مدد توانایی های خود زندگی خواهند کرد. نوع نگاه صدقه دهی به فقرا در نظام کشور ما باید تغییر کند. فقر صرفاً محرومیت درآمدی نیست و بخشی از آن شکل فرهنگی دارد زیرا برخی افراد به علت عدم دسترسی به امکاناتی مانند آموزش و فرهنگ مسلط و قوام بخش آسیب خورده اند. در نتیجه تظاهر این محرومیت ها در بین افراد به شکل های مختلف خود متجلی می شود.
مشکل دیگر تحقیرهایی است که از فقر ناشی می شوند و افراد برای اینکه تحقیر نشوند، خود را به شکل گروه های متمکن درآورده تا برچسب فقر و تحقیر را از خود بردارند. لذا مشاهده می شود که اشکال مختلف فقر خود را صرفاً در بعد اقتصادی نمایان نمی سازد، بلکه در بعد فرهنگی و اجتماعی نیز وارد می شوند. بنابراین نقش خانواده در اینجا بسیار مهم است. مساله دوشغله شدن نان آور خانواده یا حتی اشتغال همسران یک خانواده از پدیده های جدید در جامعه ماست که نشانه های آشکار سطح رفاه عمومی خانوارها در کشور است.
اثر مستقیم و فوری چنین اشتغال هایی این است که فرزندان در این خانواده ها رها می شوند و تحت تربیتی که قوام بخش یک زندگی مستقل و شرافتمندانه در جامعه باشد، قرار نمی گیرند. به همین دلیل شاهد گسست فرهنگی عمیقی میان نسل قدیم و جدید هستیم. ریشه بسیاری از این نابسامانی ها و این موارد مسائل رفاهی است. ۱۶۰- ۱۵۰ سال پیش بر اساس تعریف موجود از فقر در یکی از کشورهای صنعتی، فقیر کسی تعریف می شد که برای به دست آوردن مایحتاج اساسی خود مجبور باشد بیش از ساعات متعارف کار کند. اگر ما این تعریف را در جامعه خود به کار ببندیم، مشاهده می کنیم که بسیاری از افراد مشمول این تعریف می شوند به طوری که نه تنها نان آور خانواده، بلکه همسر او نیز به اشتغال می پردازد تا بخش دیگری از نیازهای خانواده را تامین کند. از این رو سیاست های اقتصادی و اجتماعی موجود نیازمند بازبینی و تجدید نظر اساسی هستند. سیاست هایی که امروزه در جامعه اجرا می شود چنین انسجامی ندارد و خود عامل بروز بسیاری از مشکلات از جمله تورم و بیکاری هستند. قربانیان اصلی این تورم، فقرا هستند.
چنان که در پیش توضیح دادم تا کنون نظریه و نگاه منسجم و دیدگاه مشخصی نسبت به مساله فقر وجود نداشته و اغلب به صورت پرداخت یارانه مستقیم و غیرمستقیم بوده است. نگاه ما به فقر مشخص نیست و به همین علت نیز تعریف دقیقی در این زمینه وجود نداشته است. در ۱۵ سال اخیر نیز تاکید دولت ها بر مساله رشد اقتصادی بوده است، نه فقرزدایی که این مساله خود نیازمند بحثی مستقل است. در هر حال باید دیدگاهی منسجم و تعریفی دقیق در این زمینه ارائه کرد تا بتوان سیاست های فقرزدایی را در جهت حل مساله تنظیم کرد.
در مورد مساله فقر، اولین نکته یی که باید مورد توجه قرار داد نوع نگاه به فقر است. متاسفانه در جامعه ما نوعی نگاه بدوی به این مساله وجود دارد و به فقیر به عنوان فردی که محتاج کمک است، نگریسته می شود و یارانه نوعی صدقه به حساب می آید. در حالی که فقر، محصول نظام اجتماعی است و بنابراین رفع آن نیز از مسوولیت های دولت ها است. از همین روست که قانون اساسی نیز بر مسوولیت دولت بر فقرزدایی تاکید دارد.
سوال دیگر اینکه هدف از فقرزدایی چیست؟ این نیز از جمله نکاتی است که ظاهراً مغفول مانده است. در نظام های لیبرال، هدف از فقرزدایی را استقلال فردی تعریف کرده اند. در اسلام این هدف بسیار متعالی تر است و آن حفظ عزت نفس انسان هاست به گونه یی که عزت نفس مومن از خودش محترم تر می شود. تصویری که در قرون وسطی از فقر وجود داشت این بود که «خداوند فقرا را خلق کرده است تا انسان ها به ثواب برسند». به این ترتیب مساله حقوق انسان ها و فقرا مطرح نیست. در چنین نگاهی به فقر، می توان انتظار داشت که فقرا به عنوان ابزار رفاه ثروتمندان و اغنیا دیده شوند.
همچنین شیوه توزیع یارانه ها، بیانگر همین نوع نگاه ما نسبت به فقر و فقیر است. وظیفه دولت و نظام اجتماعی، امکان پذیر کردن مناسبات به گونه یی است که همه افراد بتوانند ظرفیت های خود را ارتقا دهند و حداکثر بهره گیری را از آنها برای یک زندگی شرافتمندانه داشته باشند. کشوری که فاقد منابع است الزاماً فقیر نیست. با انجام چنین مقایسه یی، سهم و نقش دولت و نظام اجتماعی در شکل گیری اشکال مختلف فقر در ایران برجسته می شود. لذا باید به نقش دولت اهمیت داد و این دولت است که باید پاسخگو باشد. مشارکت بخش خصوصی در فقرزدایی، کاملاً داوطلبانه بوده و الزامی نیست. بنابراین برای طراحی سیاست های فقرزدایی، نخست باید دانست که دولت مسوول است؛ چنان که قانون اساسی نیز موکد آن است.
دوم اینکه باید دید فقیر چه فردی است. فرد فقیر ظرفیت هایی برای فقرزدایی دارد و نباید او را فردی منفعل در نظر گرفت که صدقه بگیر باشد، بلکه او فردی فعال است که باید در فرآیند فقرزدایی شرکت داده شود.
سوم مساله چگونگی مشارکت فقیر در فرآیند فقرزدایی خود است زیرا فقیر دچار محرومیت های تغذیه یی و آموزشی است و از این رو باید او را یاری کرد تا به این محرومیت ها غلبه کند.
چهارم، مساله توانمندسازی فقرا است. یعنی به ازای کمک دولت، خود فقیر بتواند عزت نفس خود را در یک زندگی توام با رشد و شکوفایی حفظ کند. آموزشی که به فقیر داده می شود، نقش محوری در فرآیند توانمندسازی او دارد. آموزش، باید به گونه یی باشد که متناسب با نیازهای بازار و به ویژه ناظر به تقاضای آینده بازار باشد. در جامعه ایران، نهادهایی که متصدی آموزش به فقرا هستند، فعالیت هایی نظیر گلیم بافی، جاجیم بافی و از این قبیل را ارائه می دهند، که این آموزش ها سبب بازتوزیع فقر در آینده می شود زیرا امروزه کسی با این آموزش ها نمی تواند زندگی مستقل و جدا از فقر داشته باشد. بنابراین هرچند این اقدامات ارزشمند است اما منجر به از بین رفتن فقر نمی شود. پنجم، فقرزدایی، یک فرآیند بلندمدت است و یک اقدام مقطعی نیست و لذا برای تحقق آن باید مناسبات و روابط اجتماعی تصحیح شود و به تبع آن برنامه های متناسب، طراحی و اجرا شود.
ششم، آینده نگری است. به این معنا که چه سیاست هایی را در حال حاضر اتخاذ کنیم تا آیندگان فقیر نشوند. بنابراین باید منابع محدود را به صورت بهینه به افراد تخصیص دهیم. توزیع منابع به صورت روغن و گوشت و برنج به بازار مجدداً به توزیع فقر می انجامد و نابرابری ساختاری در جامعه به وجود می آورد. به همین علت دولت باید به عنوان نهادی قدرتمند، مناسبات را تصحیح کند و تا این اقدامات صورت نگیرد، نمی توان انتظار داشت که فقرزدایی به معنای واقعی آن انجام شود. بازنگری سیاست های کلی و نیز جهت گیری های سیاست های اقتصادی با ویژگی های آینده نگری و پایداری ضرورت تام و ناگزیر برای دستیابی به سیاست های موفق فقرزدایی است.
به این ترتیب در نظام فقرزدایی آینده نگر کودکان فقیر در اولویت قرار دارند. کودکان فقیر به اجبار والدین وارد خیابان ها می شوند. باید این کودکان از آموزش مناسب و توام با کیفیت بهره مند شوند، به عنوان مثال محل آموزشی آ نها با محل زندگی شان فاصله زیادی نداشته باشد. متاسفانه این مشکل در نظام آموزش و پرورش به عنوان معضلی اساسی هنوز وجود دارد و به همین علت است که گفته می شود مساله فقر با نظام اجتماعی در ارتباط است. با آینده نگری صحیح باید مدارس مناسبی در این مناطق ایجاد شود تا کودکان از حداقل امکانات لازم برای تحصیل برخوردار شوند.
حسین راغفر
منبع : روزنامه اعتماد