چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


ققنوس‌های زیتون


ققنوس‌های زیتون
بدون شك یكی از ریشه های شكوفایی و تثبیت مقاومت اسلامی در لبنان، عملیات هایی است كه در عرف رسانه های غربی به عملیات انتحاری مشهور شده است، ولی مجاهدان شیعه لبنانی و برادران مبارز فلسطینی، به آن عملیات استشهادی یعنی شهادت طلبانه می گویند. ابعاد و بازتاب های تاریخی این عملیات ها كه ابتدا در لبنان و با عملیات شهادت طلبانه قهرمان جاویدان، شهید احمدجعفر قصیر در سال ۱۳۶۱ هجری شمسی(۱۹۸۲ میلادی) شروع شد، بسیار گسترده تر بوده است، عملیاتی كه قصیر با فدا كردن خود پایگاه فرماندهی ارتش اسرائیل در شهر صور را منفجر كرد و باعث كشته شدن ۱۴۱ نظامی اسرائیلی و ۲۰ افسر عالی رتبه از جمله؛ آموس ریمون، رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل شد. كتاب «پاره های پولاد» یا «زبرالحدید» كه نام خود را از آیه مباركه سوره كهف گرفته است، نخستین تحقیق مبسوطی است كه درباره عملیات های استشهادی لبنان در ایران منتشر شده است. به همین بهانه و در روزهایی كه قلب همه آزادگان جهان برای پیروزی مقاومت اسلامی لبنان می تپد، با نویسنده این كتاب گفت وگو كرده ایم كه تقدیمتان می شود.
● كمی از بافت فرهنگی- اجتماعی لبنان برای مان بگویید و موقعیت شیعیان را در آن كشور بررسی كنید.
- لبنان جمع كل فرهنگ ها و سنت هاست. مثلاً به لحاظ این كه در زمانی زیر سلطه فرانسه بوده است، فرهنگ فرانسوی بسیار روی آن تأثیر گذاشته است. از جهت دیگر لبنان و به خصوص مناطق خاصی از آن مثل جبل عامل، مهداسلام و تشیع بوده است واز فرهنگ اسلامی بسیار متأثر بوده است. فرهنگ عربی هم كه در خود آن جای دارد. لبنان كشوری است كه بیشتر به طایفه گری معروف می باشد. بافت آن فرقه ای است و خیلی هم برای این فرقه ها اهمیت قائلند. می توان به تعبیری گفت لبنان كشور ۷۲ ملت است. از طرفی فرهنگ ایرانی هم مخصوصاً بعد از انقلاب روی آن بسیار تأثیر داشته است. نصف جمعیت آن شیعه است. حدود پانصد الی هفتصد هزار نفر سنی دارد، ششصد هزار نفر مسیحی دارد و بقیه كمونیست و یهودی و... هستند. این كه می گوییم قوم گرایی و فرقه گرایی در آن جا رایج است، مسیحی های مارونی تماماً زیر بلیت فرانسه هستند، یعنی مثلاً همین فالا نژیست ها. دروزی مذهب ها كه ولید جنبلاط ، رهبر آنها ، رهبری حزب سوسیالیست ترقی خواه را دارد، زیر بلیت انگلیس هستند. اصلاً انگلیس این دین دروزی را تشكیل داد و اینها فرقه بسیار مشكوكی هستند و عامل انگلیس اند. مسیحیان ارتدكس در آنجا قبلاً زیر نظر روسیه بود. حزب كمونیست هم باز زیر نظر روسیه بودند. مسلمانان سنی شان غالباً خط فكری شان را از عربستان و وهابیت می گیرند. شیعه همیشه در آنجا قومی بوده است كه سركوب می شده و به اصطلاح مظلوم ترین فرقه لبنان بوده است. مثلاً قانون است كه اولاً باید رئیس جمهور مارونی باشد، بعد نخست وزیر سنی باشد، آن وقت رئیس مجلس كه در مقایسه با دیگر كارها تقریباً هیچ كاره است، شیعه می باشد. درمراتب ارادتشان هم مشابه همین قانون هست. این قانون كه «قانون طایفه» نام دارد توسط فرانسه وضع شده است.
●این تشتت موجود در بافت جامعه لبنان، تا چه حد ممكن است هدف مند و با برنامه ریزی باشد؟
- این احتمال بسیار وجود دارد. از طرفی همه این آشفتگی های دینی فرهنگی همیشه فقط به ضرر شیعیان بوده است. از طرف دیگر لبنان همیشه مهد جنگ های داخلی بوده است. مثلاً در یك خیابان مسیحی ها و طرف دیگر مسلمانان بوده اند كه هشت سال با هم جنگ داشته اند. بعد مثلاً پشت خیابان مسلمان نشینی باز منطقه ای مال سازمان املی ها بوده است و منطقه ای دیگر كنار آن از آن حزب الله بوده است. باز اینها هم با خودشان جداگانه جنگ داشته اند!
آن وقت دوباره مثلاً منطقه صبرا و شتیلا منطقه سنی نشین های فلسطینی بوده است كه باز، هم سازمان املی ها و هم حزب الله با این گروه درگیر بوده اند. اینها اصلاً سلاح جزو واجباتشان بوده است به طوری كه یكی از منبع درآمدهای كشورهای غربی تولید كننده اسلحه، همین لبنان بوده است. یك بچه ۱۵ ساله در آنجا می توانست هر گونه اسلحه ای را با پول برای دیگران تهیه كند.
حدود بیست، سی سال لبنان درگیر این جنگ های داخلی بوده است و اصلاً نمی گذاشتند وضعیت داخلی آن آرام بماند، چرا كه اگر این گونه می شد مسلمانان تازه با خود فكر می كردند كه دشمن واقعی و اصلی شان كیست؟! همان چیزی كه امام موسی صدر خودش را برای آن به كشتن داد؛ یعنی فهماندن این كه دشمن اصلی در این بین، اسرائیل است.
●روند تشكیل حزب الله لبنان را با توضیح موقعیت شهید چمران، امام موسی صدر و سازمان امل، تشریح كنید.
- شیعیان لبنانی همیشه شیعه هایی ولایی بوده اند و به قول خودشان «یك رگ از سلمان فارسی» دارند! آنها همیشه برای روحانیت شیعه احترام و جایگاه خاصی قائل بوده اند. شاید همین امر بود كه باعث شد پس از بحران ها و جنگ های داخلی لبنان، وقتی امام موسی صدر- با وجود این كه ایرانی بود- به دعوت علامه شرف الدین به لبنان رفت با استقبال خوب و گسترده شیعیان آنجا مواجه شد. این گونه موارد(یعنی پذیرش یك غیرعرب یا همان عجم از طرف اعراب، در جوامع عربی تقریباً بی سابقه است حال در اینجا امام موسی صدر نه تنها در میان قوم شیعیان لبنان پذیرفته شد بلكه، هم رهبری آنها را بر عهده گرفت و هم بسیار موثر بر آن قوم بود. این قضیه با امام موسی صدر شروع شد اما متأ سفانه عمر وی كفاف ادامه آن را نداد. طبیعتاً حضور موسی صدر و تأثیر او بر گسترش روزافزون تشیع در لبنان، دشمنی احزاب بسیاری را در برابر ایشان برمی انگیخت و بنابراین طی توطئه های مختلفی به هر ترتیبی بود وی را از صحنه حضور در لبنان محو كردند. فقدان امام موسی صدر مجدداً برای شیعیان لبنان ضربه بزرگی ایجاد كرد. بعد از شهادت او جنگ های داخلی مجدداً قوت گرفت ،چرا كه او علم وحدت بود. شهید چمران هم با پیروزی انقلاب اسلامی، به ایران بازگشت و پس از آن دیگر سازمان امل كاملاً بی سردار و رهبر شد. كم كم جنگ قدرت در این سازمان پیش آمد و در واقع سازمان امل از لحاظ هدف و مقصد منحرف شد. مجدداً شیعیان در لبنان به طور كامل دچار بحران شده بودند.
●حضور ایران در لبنان، با توجه به جنگی كه از طرف عراق بر آن تحمیل شده بود و اینك شاید ایران خود، در شرایط داخلی بسیار سختی قرار داشت، چگونه توجیه و توضیح داده می شود؟ این حضور از چه موقع و به چه دلایلی آغاز شد؟
- پس از آزادسازی خرمشهر توسط ایرانی ها و عقب راندن عراقی ها، اسرائیل تهاجمی سراسری را علیه لبنان آغاز كرد. بسیاری، عمیقاً معتقدند كه این حمله بهانه ای بود برای انحراف جنگ ایران و عراق. در آن زمان دو ابرقدرت بزرگ شرق و غرب یعنی اتحاد جماهیر شوروی و آمریكا، با هم متحد شده بودند. آنها از پیروزی ایران در برابر عراق هراس داشتند. از طرفی، صدام پس از قضیه فتح خرمشهر در ایران، دچار بحران شدیدی شد.
در جایی خواندم كه صدام در یك سخنرانی گفته بود: «وقتی ایران، محمره(خرمشهر) را گرفت، من به شدت احساس خطر كردم، دیدم ایرانی ها دارند می آیند كه بغداد را بگیرند، بنابراین دستور دادم گارد ریاست جمهوری- كه از قوی ترین نیروهای عراق بود- دور بغداد یك دیوار دفاعی تشكیل دهند.»
قدرت های بزرگ دنیا در صورت پیروزی ایران در جنگ، بسیاری از منافع شان را در خطر می دیدند به همین خاطر با هم متحد شده بودند تا به هر ترتیبی هست نگذارند ایران پیروز شود.
یك روز، یك گروه فلسطینی به رهبری ابونضال(كه یك تروریست بود و زیر نظر صدام كار می كرد)، سفیر اسرائیل در لندن را ترور كرد. همان شب كابینه اسرائیل تشكیل جلسه اضطراری داد و طرح و دستور حمله به لبنان صادر شد. اسرائیل همواره این گونه طرح ها را در سر دارد و مطمئناً این قضیه ای نیست كه بتوان در یك شب ناگهان تصمیم گرفت. آمادگی برای حمله و ایجاد جنگ، حتماً پیشینه می خواهد مثل جنگی كه امروز اسرائیل به همان شیوه در لبنان به راه انداخته این طور نیست كه به خاطر دو تا اسیر، یك دفعه اسرائیل چنین تهاجمی انجام بدهد، بلكه از ماه ها پیش به دنبال بهانه می گشت. آن روزها هم با ترور سفیر اسرائیل در لبنان، این بهانه را به دست آورد. بعدها روزنامه گاردین(Gaurdian) از قول رئیس آن گروه تروریستی، طی متن جلسه دادگاه نوشت: «ما دستور داشتیم برای منحرف كردن جنگ ایران و عراق، این كار را بكنیم.» وقتی اسرائیل به لبنان حمله كرد، صدام یك ژست پان عربیسم به خود گرفت و گفت: «من سربازانم را از مرزهای ایران عقب می كشم و به ایرانی ها اجازه می دهم از اینجا رد شوند و خود را برای كمك، به لبنان برسانند. بعد از سوریه كه با لبنان هم مرز بود و مجبور به همراهی و كمك به آنها بود، تنها كشوری كه در آن زمان به لبنان كمك كرد، ایران بود، نه عربستان، نه اردن، نه كویت و عراق و دیگران، هیچ كدام كوچك ترین دخالت و كمكی در این زمینه نكردند. این خود گویا است كه توطئه ای در كار بوده است برای این كه ایران وسط جنگ خودش با عراق، درگیر این قضیه هم بشود.
پس از اعزام نیروهای ایرانی به لبنان، كمی از جنگ خودمان غافل شدیم. شهید صیاد شیرازی در خاطراتش نقل می كند كه وقتی برای گزارش وضعیت ایران در این قضیه و برخورد سوری ها- كه حتی اجازه انجام عملیات به ایرانی ها نمی دادند- نزد امام رفتند، امام فرموده بودند كه آنها سریع نیروهایشان را به ایران باز گردانند و دلیل این گفته را این گونه ذكر كرده بودند كه جلوی شما جبهه ای به وسعت ایران تا لبنان گسترانیده اند. آیا شما قدرت تأمین این همه نیرو را دارید؟ كلاً نیروهای ایرانی حدود ۲۰ روز در لبنان بودند كه مواجه با اسارت حاج احمد متوسلیان شد. بعد بازگشتند اما نطفه حضور آنها چند وقت بعد ثمره داد و با تشكیل حزب الله لبنان، آنها برای خود در جنوب لبنان خط مقدمی در مقابله با اسرائیل تشكیل دادند.● تاریخچه ای كلی از چگونگی شكل گیری نقشه عملیات شهادت طلبانه و اولین دفعه ای كه این عملیات انجام شد بگویید؟
- اولین بار، بعد از شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر در عراق به دست صدام، از آنجا كه حزب بعث عراق در لبنان دفتر داشت و دائماً با شیعیان در منطقه اشرفیه و دیگر مناطق درگیری داشت، شیعیان لبنان طرح حمله به سفارت عراق را در بیروت ریختند. جانباز بزرگواری بود به نام ابومریم كه یك دست و یك پایش قطع شده بود. او در یك ماشین مملو از مواد منفجره نشست و عملیاتی استشهادی انجام داد علیه سفارت عراق. این اولین عملیات استشهادی در تاریخ لبنان بود. ضربه سنگینی به سفارت عراق زده شد و اما بعد از این عملیات، در گفت وگویی با وزیر جنگ اسرائیل، وقتی از او پرسیدند كه كجای كار شما گیر داشت و چه چیز در لبنان برایتان مشكل آفرین شد، او گفته بود: «ما به لبنان رفتیم كه عده ای را از مرگ بترسانیم، اما وقتی اینها كسانی هستند كه خودشان را به كشتن می دهند، ما دیگر از چه چیز بترسانیمشان؟»
در تاریخ فلسطین ما چنین چیزی را اصلاً نمی بینیم. جسارت و جرأتی كه ما امروز از آنها می بینیم مال نسل جدیدشان است وگرنه نسل های قدیمی تر فلسطین حتی جسارت همین سنگ انداختن های رو در رو را نداشته اند. بچه هایی كه ما امروز می بینیم با جرأت جلوی تانك ها می ایستند و با سنگ به آنها حمله می كنند، استثناهای عظیم در تاریخ فلسطینند. اگر رهبران گذشته فلسطین جسارت اینها را می داشتند، فلسطین خیلی پیش از اینها پیروز شده بود.
●در آن تاریخ خاص، فتوای امام خمینی(ره) در مورد انجام عملیات های استشهادی و شهادت طلبانه چگونه بود؟ كل نگاه به این قضیه از دیدگاه شرع و عرف چگونه است و تفاوت عملیات استشهادی با خودكشی در شرع اسلام چیست؟
- بیشتر مباحث دینی و شرعی در این مورد، در كتاب «پاره های پولاد» آورده شده است.
اما علنی ترین و واضح ترین فتوای امام(ره) در ارتباط با عملیات شهادت طلبانه را آنگاه می بینیم كه او حسین فهمیده را رهبر ۱۳ساله ای می خواند كه نارنجك به خود می بندد و باعث انفجار تانك دشمن می شود. این یك فتوای عمومی است برای كسانی كه فتوای شرعی را قبول ندارند. برخی علمای اهل تشیع در لبنان این گونه عملیات را خودكشی و حرام می دانستند، اما برای حزب الله، ملاك نظر شرعی امام خمینی بود. سیدحسن نصرالله در مصاحبه ای دیگر كه با او داشتم گفت كه وقتی فیلم برخی عملیات های استشهادی را برای امام(ره) می برند، امام در مورد شهدای عملیات شهادت طلبانه، می گویند كه اینها عارفان حقیقی هستند. خب، می بینید كه اینها نظر یك رهبر و ولی فقیه و مرجع مجتهد بود.
مسئله دیگر اینكه پس از قتل عام ها و جنایات اسرائیل و آمریكا در لبنان و فلسطین، عملیات استشهادی تبدیل به سلاحی شد برای عقب راندن اسرائیلی ها در خاك لبنان و وارد كردن فشار به آنها. كار به جایی رسید كه با مبارزات حزب الله لبنان، در عرض پنج سال اسرائیل تلفاتی داد كه در طول پنجاه سال و در جنگ های فراوانش با چندین كشور عربی، چنین تلفاتی را نداده نبود.
● در دنیا، با وجود اینكه از عملیات استشهادی در كشورهای مسلمان نشین، رعب وجود دارد، اما آیا نمی توان گفت كه این مسئله به بهانه یا نقطه ضعفی مبدل گردیده برای تروریست خواندن و بدنام كردن مسلمانان، هر چند نگاه های تبلیغاتی در این ماجرا كاملاً یكسویه و یك جانبه و بدون در نظر گرفتن جنایات اسرائیل است؟
- ببینید ما چه بخواهیم و چه نخواهیم اینها به مسلمانان، تروریست خواهند گفت. حالا چاره چیست؟ اینكه ما نجنگیم، دست روی دست بگذاریم و اجازه دهیم آنها هر گونه جنایت و كشتاری كه می خواهند، انجام دهند؟ با هر چیزی بخواهیم با آنها مبارزه كنیم، محكوم به تروریست بودیم چه با كاتیوشا بجنگیم چه با موشك و چه توسط علمیات استشهادی. حدود ۲۵ الی۳۰ سال است كه در سازمان ملل مسئله ای وجود دارد و آن اینكه مردم لبنان نمی توانند بیش از ۵كیلومتر از ساحل به طرف داخل دریای مدیترانه پیش بروند، حتی ماهیگیرانشان، اما سازمان ملل اسم این قضیه را گذاشته اند دفاع از امنیت و تمامیت ارضی اسرائیل. بنابراین مسلمانان همیشه از این لحاظ هم مورد ظلم و اتهام هستند.
● آیا همه اسرائیلی ها نظامی هستند كه علیه شان عملیات استشهادی صورت بگیرد؟
- امروز تقریباً همه اسرائیلی ها مسلحند و نیروهای نظامی محسوب می شوند. آنها به معنای واقعی ارتش ندارند بلكه تمام افراد و مردمشان، ارتش اسرائیل را تشكیل می دهند. این شهرك نشین هایی كه ما می شنویم همه نظامی اند و مسلح. این كافه تریاها هم كه در داخل بعضی از آنها عملیات استشهادی انجام گرفته است (البته در فلسطین) اصلاً اكثراً مخصوص ارتش صهیونیستی است. بحث دیگری هم در اینجا مطرح می شود آن هم مسئله مقابله به مثل. اسرائیل، زنان و بچه ها و مردم عادی را هم می كشد و بلكه قتل عام می كند تازه فلسطینی ها خیلی كوتاه می آیند كه سعی می كنند فقط نظامی های اسرائیلی را هدف عملیات هاشان قرار دهند.
● در ادامه تشریح تفاوت های عملیات استشهادی با انتحاری، بگویید این گونه عملیات های شهادت طلبانه، دیگر از چه طریق برای نیروهای دشمن مشكل ساز می شوند؟
- در این راستا، اسرائیلی ها از چند جنبه دچار مشكل شدند. مثلاً در مناطقی در تل آویو، گفتند جوانان فلسطینی حق عبور ندارند و عبور و مرور فقط با كارت شناسایی انجام می شد. یك بار یك مهندس فلسطینی پس از ۳۰ سال زندگی در آمریكا برای دیدن خانواده اش به فلسطین آمد. اما چند روز كه از ورودش به فلسطین گذشت، ناگهان یك ماشین گرفت، با تمام سرعت به میان نظامیان اسرائیلی رفت و ماشین را منفجر كرد. این باعث تعجب خیلی ها شد كه چه طور كسی كه ۳۰ سال دور از فلسطین و در آمریكا به سر می برده، به محض بازگشت چنین كاری می كند؟! پس مشكل جدیدی برایشان ایجاد شده بود و آن اینكه دیگر نمی شد با كارت شناسایی و فلسطینی و غیرفلسطینی، دوست و دشمن را تشخیص داد، حتی فلسطینی های تبعه ی اروپا هم پیدا می شدند كه خیلی غیرمنتظره دست به عملیات شهادت طلبانه می زدند. اسرائیل دید دارد از همه جا ضربه می خورد و عملاً در برابر این سلاح فلج شد.
● و راه حل مقابله با این سلاح حزب الله از طرف اسرائیل چه بود؟
- اسرائیل دست به حربه دیگری زد و آن مشابه سازی است. تا پیش از آن، انقلاب اسلامی ایران و شیعیان دنیا از طرف سران كشورهای عربی محكوم به این بودند كه چرا دین را با سیاست آمیخته است و اینكه دین از سیاست جدا است. اما ناگهان ما دیدیم كه از داخل اهل تسنن، بن لادن می آید بیرون، ملاعمر می آید بیرون. اینها كه سنی بودند پس چطور دست به عملیات های نظامی سیاسی می زنند؟ راه حل شان همین بود. آمدند اسلام انقلابی جدیدی ساختند كه طبق آن، طرف به خود مواد منفجره می بندد و در كربلا، در میان شیعیان همه را منفجر می كند آن هم با گفتن الله اكبر!! اسلام انقلابی درست كردند كه اولین هدفش شیعه هایند و بعد آمریكا! آمریكا از طریق امثال بن لادن چنین چیزی را از دل اسلام بیرون آورد. مثلاً پرچم لااله الاالله ... محمد رسول الله... را می زد كنارش، بعد گروگان های بی گناه كره ای را مثل گوسفند سر می برید. آن وقت از آن فیلمبرداری كرده و در دنیا پخش كرد. آن بچه كره ای دیگر تا ابد با دیدن یا شنیدن تركیب لااله الاالله یاد توحش و خونخواری و ظلم می افتد!! دیگر وقتی از آنها می پرسند عملیات استشهادی چیست می گویند همان كه در عراق، مردم و زائران را دارد تكه تكه می كند! الان دیگر در عملیات انتحاری، نظامی آمریكایی یا اسرائیلی كشته نمی شود بلكه هدف اول و آخر مردم هستند. اینها همه نشان دهنده تحریف زیركانه این گونه مبارزات و دید مردم نسبت به آنها است.
در دنیا دیگر مردم فلسطینی ها را به عنوان عوامل عملیات استشهادی نمی شناسند بلكه لبنانی ها، فلسطینی ها، عراقی ها و آن را كه حملات یازده سپتامبر را انجام داد، همه را در یك سطح می بینند و یكی می دانند! در این بین تنها گروهی كه مصون می مانند اسرائیلی ها هستند.
● در مورد كتاب «پاره های پولاد» بگویید. چرا، چگونه و از كجا شروع شد؟
- سال ۱۳۶۲ زمانی كه مقر نظامی ماینز آمریكا منفجر شد، خبر آن در روزنامه ها این گونه منتشر شد كه یك سرباز آمریكایی كه نگهبان دم در مقر بوده است، شاهد بوده است كامیونی به طرف مقر می آید كه یك جوان با محاسن و خندان با سرعت زیاد آن را می راند! او همین طور می خندیده تا كامیون پر از مواد منفجره را به مقر آمریكایی ها كوبیده است. از همان موقع قضیه خنده این جوان برایم سؤال شد تا اینكه در سال ۱۳۷۴ كه دوباره به لبنان رفتم با دوستی آشنا شدم به نام ابواحمد قصیر. از طریق او با بسیاری از رموز عملیات های استشهادی و ماجراهای آنان آشنا شدم. با خانواده های بسیاری دیدار داشتم و حتی به چند تا از محل های این عملیات ها رفتم. سپس تصمیم به ثبت تمام این قضایا گرفتم. وقایعی كه در كتاب آورده ام همه مستند است. بعداً برای تدوین كتاب حتی سفارش دادم چند كتاب از لبنان و نیز اروپا به عنوان منبع برایم بیاورند. اسم كتاب را اول به خاطر حكم عملیاتی ام در لبنان، «آمریكایی ها را بكشید» گذاشتم، اما به آن مجوز داده نشد. البته در كل، در ابتدا كتاب مجوز نگرفت و به غیر از اسم آن ایرادهای دیگر برآن وارد كردند از جمله اینكه مثلاً باید حكم امام را در مورد عملیات شهادت طلبانه از كتاب حذف كنی و یا عجیب تر اینكه از من خواستند برای چاپ كتاب ابتدا از دفتر حزب الله لبنان در ایران مجوز و نامه رسمی بیاورم! این خیلی عجیب بود كه من باید در كشور خودم برای چاپ یك كتاب، از خارجی ها مجوز بگیرم. به علاوه اینكه كسی كه از من خواسته بود این كتاب را درآورم، سید حسن نصرالله بود و برای من، نماینده های لبنانی در دفتر ایران مهم نبودند بلكه حسن نصرالله حرف اول را می زد. مدتی طولانی كتاب چاپ شد تا اینكه با همت و یاری یكی از دوستانم در انتشارات مؤسسه شهید آوینی، كتاب فقط با تغییر نامش به «پاره های پولاد» و بدون هیچ گونه حذف دیگری در متن، چاپ شد. سید حسن نصرالله از من خواسته بود ابتدا در ایران كتاب را در آورم تا او بتواند ترجمه آن را در لبنان چاپ كند چرا كه به خاطر شرایط خاص لبنان، تدوین یا نوشتن چنین كتابی در آنجا امكان پذیر نبود بلكه ترجمه آن آسانتر می توانست چاپ شود. همین روزها منتظر خبر چاپش به عربی بودم كه اسرائیل به لبنان حمله كرد و باز این ماجرا، عقب افتاد.
● چه كسی كتاب را به عربی ترجمه كرد؟
- خود ابواحمد قصیر. اصلاً به خاطر محبت ها و كمك های او در تمام این مدت، امتیاز چاپ عربی كتاب را هم به او واگذار كرده بودم.
سارا زیبا كلام
منبع : روزنامه همشهری