یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نسخه ای برای حماس


نسخه ای برای حماس
حماس برای رسیدن به قدرت و نیل به اکثریت در مجلس تلاش نمی کرد، نه به آن علت که در ابتدای بحث به آن اشاره شد، بلکه حماس با توجه به ویژگیهای کنونی مسئله فلسطین، قصد و نیت دستیابی به قدرت و اقتدار را نداشت، گرچه در برخی از مصاحبه های مطبوعاتی با رهبران آن، سعی برای رسیدن به قدرت نفی نشده که در هر حال یک امر طبیعی است.
وضعیت فلسطین دارای شاخص های مختص به خود است که اوضاع را دشوار می سازد. ما در این جا در قبال یک دولت مستقل با حاکمیت و حتی با حاکمیت ناقصی که اکثر کشورهای عربی و اسلامی در سایه تسلط غرب بر جهان، دارند نیستم. دولت خودگردان فلسطین در یک وضعیت پیچیده و بغرنجی میان یک دولت مستقل و یک منطقه اشغال شده قرار گرفته است.
در نهایت باید گفت حکومت خودگردان تحت اشغال است. این حکومت خودگردان در وضعیتی قرار ندارد که با واقعیت های موجود همزیستی کند. بلکه این حکومت برای رسیدن به یک دولت مستقل و آزادی بقیه سرزمین های اشغالی آن در حال مبارزه است. ۵/۹۸ درصد از سرزمین تاریخی فلسطین تحت اشغال است؛ اگر بگوییم غزه آزاد شده است. در حالی که غزه نیز کاملاً آزاد نشده است. همچنین ۹۰ درصد از کناره باختری رود اردن تحت اشراف و نه تحت حاکمیت دولت خودگردان اداره می شود. در این راستا، در مقابل ما یک دولت خودگردان قرار دارد که اشغالگران بر ورودی و خروجی آن تحکم دارند. بر آب، برق و تردد افراد آن تحکم دارند. از لحاظ امنیتی نیز در تحکم اسرائیل است. این رژیم هر وقت بخواهد بازداشت می کند و یا دست به ترور می زند.
شلومو غازیت مدیر سابق اطلاعات ارتش اسرائیل در مقاله ای در روزنامه معاریو در ۱۷ ژانویه ۲۰۰۶، گزارشی از وضعیت دولت خودگردان ارایه داد که اشاره به آن مناسب است. او می گوید: حکومت نظامی رسماً پایان یافته ولی اشغال نظامی اسرائیل هنوز خاتمه نیافته است و اسرائیل در مناطق اشغالی فعالیت دارد و بدون هیچ مانع و بازدارنده ای به اقدامات خود ادامه می دهد. اسرائیل طی ده سال اخیر نحوه اشغالگری و اداره سرزمین های اشغالی فلسطین را آسان تر و راحت تر کرده است.
این وضعیت دولت خودگردان است که برخی می خواهند حماس را بیازمایند که آیا توان خلق معجزه در آن دارد یا خیر؟ البته این همهٔ مسئله نیست. ما در وضعیت فلسطین در قبال یک منازعه عادی میان دو ملت و یا میان دو دولت قرار نداریم. بلکه در قبال یک منازعه عربی منطقه ای و جهانی هستیم.
اشغالگری وجود دارد که بیشترین نفوذ را در جهان دارد و جهان برای آن آماده و بسیج می شود. نبرد، نبرد تاریخی و پیچیده ایست. اسرائیل برای امپراطوری آمریکا بسیار با اهمیت است، نه به خاطر اهمیت دولت اسرائیل برای منافع این امپراطوری بلکه به خاطر هیمنه یهودیان و حتی لیکودی ها بر ساختار تصمیم گیری در ایالات متحده آمریکا.
قابل توجه است که بدانیم دولت خودگردان در شرایط استثنایی تشکیل شده و بر پایه و تسلط یک گروه بنا گردید که بر تمام شئونات آن تحکم دارد. فتح تمام دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی و همچنین تمام وزارتخانه ها و نهادهای دولتی را در اختیار دارد. هنگامی که ما درباره یک دولت که در شرایط استثنایی و بر اساس قرارداد اسلو تشکیل شده، صحبت می کنیم در واقع دوباره به یک دولت فاسد که سرا پای آن در فساد غوطه ور است، می پردازیم. این مسأله نشانگر پیچیدگی وضعیت فلسطین است. شاید در اینجا گفته شود خوب چرا حماس در این وضعیت در حاکمیت مشارکت می کند. ما در اینجا مخالفت خود را با این مشارکت اعلام می کنیم. ما بر این باور هستیم که انتخاب برای یک اقلیت مهم است، اما انتخاب برای اکثریت مهمتر و دشوارتر است.
ولی هواداران که پیروزی و کسب اکثریت در مجلس، هیچ وقت در ذهنشان خطور نمی کرد اعتقاد دارند به هرحال کسب اکثریت توسط حماس ممکن است دستاوردهایی در مجلس قانونگذاری داشته باشد، ازجمله کاهش خطرات مرحله سیاسی نوین که نتیجه طرح نقشه راه و الزامات آن و بازگوکننده تعهدات قرارداد اسلو است، در رأس این تعهدات مبارزه با گروه ها و سازمان های فلسطین و نابودی زیرساخت های آن ها قرار دارد.
در همین جا می توان گفت حماس در مقابل دو مشکل اساسی قرار گرفته است. اول آنچه به اصلاح وضعیت دولت خودگردان و دستگاه های امنیتی و نهادهای آن مربوط می شود و مشکل دوم مطالبی است که به مقاومت و مذاکرات مربوط می شود. در این جا این پرسش مطرح می شود که رفتار حماس در قبال این دو مسأله چگونه خواهد بود.
در مورد مسئله نخست که به نظر من از همه پیچیده تر است، رفتار جنبش فتح و تلاشش برای شکست تجربه حضور حماس در قدرت این مسأله را پیچیده تر خواهد کرد.
اساس تحرک فتح در راستای تداوم تسلطش بر ارگان دولت خودگردان خود بود و در این وضعیت به حماس اجازه تحول و تغییر رادیکالی نخواهد داد و این به آن معناست که دستاوردهای این دولت جدید برای فتح و نتایج منفی و خصومت مردمی آن برای حماس خواهدبود.
این معادله متأسفانه فتح را به خود مشغول داشته و فتح حکومتی تهی از محتوا را تسلیم حماس خواهد کرد. در این جا به گفته عبدالوهاب الانسی از رهبران تجمع اصلاح اسلامی یمنی اشاره می کنم که در دهه نود در حکومت ائتلافی با حزب کنگره حاکم به عنوان نخست وزیر یمن تعیین شد. او اظهار داشت: ما در حکومت بودیم ولی در قدرت نبودیم.
اگر حماس به طور جدی تلاشی برای ایجاد تغییر در وضعیت داشته باشد از سوی فتح با یک عکس العمل شدید روبرو خواهد شد و شاید با کودتایی شبیه کودتای الجزایر مواجه شود تا از طریق یک برخورد، اختیارات و مسئولیت ها به رئیسی دیگر که به طور عملی رهبر فتح است واگذار شود. این حادثه به انحلال پارلمان و اعلام حالت فوق العاده بنابر حساسیت های وضعیت فلسطین، منجر خواهد شد.
در این وضعیت پیچیده و در پرتو دشواری مقابله و برخورد با جنبش فتح و هزینه های کلان آن برای ملت فلسطین، حماس باید بیاندیشد که چه کار کند. شاید حماس در این وضعیت به یک حکومت تکنوکرات، که با ریاست مدیری مستقل و پاکیزه و خوش نام بیاندیشد که مأموریت این حکومت رتق و فتق اوضاع امنیتی و ساختاری داخلی فلسطین است و هدفش کاهش فشارهای معیشتی بر ملت فلسطین، و اگر آمریکا و اروپا به فلسطینی ها کمک نکردند در این جا حماس به کشورهای عربی پناه می برد و شعارش اینچنین خواهد بود: در برابر کسانی که می خواهند فلسطینیان را ذلیل کنند به آن ها کمک کنید. به اعتقاد من کمک اعراب قابل توجه خواهد بود، به ویژه آنکه این شعار به معنای مقابله با توهین اسرائیل به ملت فلسطین و حقوق آن هم هست.
این حکومت به اصلاحات برای کاهش فشارهای معیشتی بر ملت فلسطین مبادرت کند در همین حال به آن ها برای مواجهه با فشارهای اسرائیل و بین المللی کمک کند و پس از حصول آرامش با توافق ملی به موضوع مقاومت بپردازد.
مسأله دوم که حماس با آن روبرو خواهد بود مسأله مذاکرات و مقاومت است. در این جا باید گفت این مشکل پیچیده نخواهد بود اگر در حل مسأله اول موفق شود. آنچه در این زمینه باید گفت اینست که بحران صلح هیچ گاه یک مشکل فلسطینی نبوده است بلکه همیشه مشکل، خود اسرائیلی ها بوده اند. زیرا آن ها نمی خواهند حداقل امتیازات را به فلسطینی ها اعطا کنند.
مقوله یاسر عرفات را به یاد آوریم که چیز محال و ناممکنی را مطالبه نمی کرد. او یک دولت می خواست که بر سرزمین های اشغالی در سال ۱۹۶۷ از جمله قدس حکومت کند. حتی در این رهگذر ممکن بود از قضیه آوارگان و بازگشت آن ها چشم پوشی کند ولی هرگز ابوعمار را کمک نکردند و در نهایت او را به قتل رساندند.
در پرتو این نگاه است که حماس باید با این پرونده تعامل کند. باید از کشیده شدن به سوی به رسمیت شناختن دولت اسرائیل، برحذر باشد. این اسرائیلی ها هستند که باید حقوق حقه فلسطینی ها را به رسمیت بشناسند و باید قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل را اجرا کنند، و هنگامی که آن را اجرا کردند، شرایط تغییر خواهد کرد.
حماس باید در این زمینه خطاهای فتح را تکرار نکند زیرا هیچ موردی برای مذاکره با اسرائیلی ها وجود ندارد. اگر قطعنامه های بین المللی روشن است پس اسرائیل باید آن ها را اجرا کند. نباید طرح نقشه راه را به رسمیت شناخت زیرا حقوق فلسطینی ها را پایمال می کند. می توان این مشکل را از طریق مراحل سیاسی پی در پی و مستمر حل کرد. در این برهه از زمان می توان مرجعیت مذاکره توسط سازمان آزادیبخش فلسطین را احیا کرد. لیکن سازمان آزادیبخش فلسطین باید بر اساس شرایط نوین و با توجه به توزیع قدرت و میزان توان گروه های مختلف فلسطینی در صحنه بازسازی شود.
در این راستا همچنین می توان یک کمیته ملی از شخصیت های فلسطینی خارج و داخل سرزمین های فلسطین تشکیل داد که مسئولیت آن مدیریت عملیات سیاسی در چارچوب مرجعیت ملی و عنوان آن سرکوب و نابودی اشغالگری در کناره رود اردن و غزه و بازگشت آوارگان و آزادی زندانیان است. این پرونده را می توان به مصر احاله نمود البته اگر مشروط مطرح شده و مصر آن را بپذیرد.
اما مسأله به رسمیت شناختن اسرائیل موضوعی است که به هرحال هیچ ضرورتی برای ورود به آن نیست. چه بسا در حکومت های اسرائیل احزابی حضور دارند که چیزی به نام ملت فلسطین را به رسمیت نمی شناسند. پس چرا از حماس می خواهند تا اشغالگری را که ۷۸% از سرزمین تاریخی فلسطین را رسماً اشغال کرده است، و مابقی نیز عملاً در اشغال آن است را به رسمیت بشناسد. به یاد آوریم که حزب الله اسرائیل را بدون قید و شرط وادار به عقب نشینی از جنوب لبنان نمود.
پس از این پرونده، پرونده مقاومت مطرح می شود. در این جا باید شرایط اجماع ملی پیرامون برنامه مقاومت ملی فراهم شود که شعار مرحله ای آن نابودی بدون قید و شرط اشغالگری در کناره باختری رود اردن و غزه است. این شعار بدون توجه به رفتار متقابل اسرائیل باید مطرح شود. شاید اسرائیل بر اساس طرح شارون و جانشینش اولمرت رفتار کند. یعنی عقب نشینی یک جانبه از کناره باختری رود اردن و گرد آوردن فلسطینی ها در مجتمع های مسکونی در شرق دیوار حائل.
در این جا نیز باید حماس اشتباهات فتح را تکرار نکند و هر گونه هماهنگی با عقب نشینی اسرائیلی ها را نپذیرد. همان طور که در مسئله غزه واقع شد. این امر نباید همیشه گرویی در دست اسرائیلی ها باشد و باید به هر وسیله مقاومت را مسالمت آمیز و قهرآمیز ادامه داد باید این مسئله را روشن کرد که اوضاع اسفناک منطقه عربی و جهان در پرتوی سلطه گری آمریکا در عراق و افغانستان، تداوم طولانی نخواهد داشت، و با شکست پی درپی آمریکا تغییر خواهد کرد. در این هنگام اسرائیلی ها نمی توانند شروط خود را بر فلسطینی ها تحمیل کنند.
در این راستا فرصتی برای توسعه مقاومت و پایداری و آزادی غزه و کناره رود اردن فراهم خواهد آمد. و اگر تغییری حاصل نشد و سلطه گری اسرائیل تداوم داشت نزاع و نبرد ادامه خواهد داشت و وضع در جهان عرب و اسلام بهبود خواهد یافت و به سطحی خواهد رسید که پرونده صهیونیست ها در منطقه از بن و ریشه کنده شود. و در این جاست که امت اسلامی در مسیر بیداری و وحدت به حرکت درخواهند آمد.
* پژوهشگر و اندیشه پرداز فلسطینی که با جنبش حماس همکاری می کند
یاسر الزعاتره
منبع : روزنامه همشهری