یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تعارض امنیت و علم‌آموزی؟


تعارض امنیت و علم‌آموزی؟
موضوع هشدار وزارت اطلاعات به استادان دانشگاه برای مراقبت از تماس‌های مشکوک با مراکز پژوهشی در غرب، یک موضوع جدی و قابل تعقیب از سوی عالمان و فرهیختگان جامعه ماست. وظیفه آن وزارت و دیگر نهادهای امنیتی مانند هر کشوری در دنیا، دغدغه امنیت و امر جاسوسی است که به هیچ روی امر غریبی نیست. این کاری است که کشورهای غربی، بسیار پیشرفته تر و گسترده تر، اما با رعایت جنبه های ظاهری و نیز علمی، آن را دنبال می کنند.
در کنار آن این هم اصلی بسیار مهم و جدی است که نباید ایران به طور عام و دانشگاهها و اساتید ما به طور خاص از کاروان دانش بشری باز بمانند و تنها و تنها در حصاری تنگ ومحدود، سربه زیر انداخته، چنین تصور کنند که بدون ارتباط و تماس، همه دانشها را می توان در چنته خویش درآورد.
موضوع دستگیری دو نفر ایرانی‌الاصل در ماه گذشته، آن هم به دلیل پژوهش در حوزه های ممنوعه، سبب شده است تا در این زمینه مباحثی مطرح شده و از یک سو حکومت بر اساس اصل بسیار مهم «امنیت» موضوع را پیگیری کند و از سوی دیگر نگرانی هایی برای پژوهشگرانی که کارهای دوجانبه دارند، پدید آید.
بسیار روشن است که استادان ما به هزار و یک دلیل، باید از تحقیقاتی که در خارج از کشور در عرصه های مختلف انجام می شود، آگاه شوند. بدون ارتباط، ورود ما در باشگاه علمی جهان، امکان پذیر نیست، یا اگر از طریق اینترنت و غیره امکان پذیر باشد در حد مطلوب نخواهد بود. قطع ارتباط ما با جهان دانش، مرگ دانش را در پی دارد و تکبر و انزوا و خودمحوری علمی، هیچ مشکلی را از ما حل نخواهد کرد. اگر قرار باشد ما تمدنی بنا کنیم که جهانی باشد، هرچند برپایه اصول ویژه خود، باید جهانی بیندیشیم.
آنچه مهم است این که چنین نیازی ما را مجبور می کند تا در ارتباط با مراکز پژوهشی قرار بگیریم و درست همین جاست که «گردنه» هایی پدید می آید که دشمنان ملل جهان سومی و از جمله دنیای اسلام، بر سر آن قرار گرفته و به صید شکارهای خود بپردازند.
پژوهش و تحقیق و ابتکار و خلاقیت علمی و نظریه پردازی ، واقعا امری عزیز و شریف است. اما بنا به دلایل مختلف و درست به خاطر این عزت و شرافتش هست که دشمنان در آن طمع کرده، از آن به عنوان پلی برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می کنند.
یکی از حوزه هایی که بیشترین مشکل را دارد، حوزه «ایرانشناسی» است. در اینجا بهانه، تحقیق درباره «ایران» است و به خصوص موضوع «ایران معاصر» که می تواند برای «سیاست» دیگران سودمند باشد.
در حال حاضر به دلیل کثرت ایرانیان خارج از کشور و نیز رفتن شماری از دانشجویان و دانش پژوهان ایرانی به بلاد دیگر، این حوزه بسیار پررونق است، به طوری که می توان گفت ایرانشناسی در غرب از انحصار غربیان درآمده و اکنون تقریبا در اختیار ایرانیان قرار گرفته است. با این حال، سنت غربی، حمایت از این قبیل پژوهشها، به دلایل مختلف است، از کنجکاوی های علمی که برخی از انگیزه‌های نخست این ماجراست بگیرید تا بهره وری های سیاسی و حتی امنیتی که بدون تردید مورد توجه قدرتهاست.
در این میان، این پرسش که این ایرانیان پژوهشگر وابسته به چه جریانهایی هستند، بسیار اهمیت دارد. برای مثال آیا گروه های سلطنت طلب در این امور مداخله بیشتری دارند یا جریان هایی مانند مجاهدین خلق یا توده ای ها و چپ های وامانده گذشته که اکنون در قیافه سوسیالیست های تخیلی در اروپا فعالیت می کنند؟
در این زمینه باید گفت، اصولا گروه هایی مانند مجاهدین خلق به رغم همه خوشخدمتی هایی که به عنوان جاسوسی برای امریکا و غرب داشته اند و نهایت خدمتی كه به امریکا کرده اند، نه تنها هیچ سررشته ای در این امور ندارند، بلکه با رقبای سختی که همان سطنت طلبان هستند، روبرو بوده و آنان اجازه چنین فعالیتی را در مراکز دانشگاهی و پژوهشی به آنان نمی دهند. به عکس، این قبیل امور در غرب، به طور عمده در اختیار سلطنت طلبان و گروه های نزدیک به آنهاست که هیچ میانه ای با گروه های افراطی چپ و یا حتی میانه رو ندارند.
● اما سلطنت طلبان در این میان دارای چه گرایش های فکری هستند؟
در حال حاضر بسیاری از مراکز پژوهشی در غرب، تا آنجا که به ایرانیان مربوط می شود، افزون بر آن که بسیار غربگرا و لائیک هستند و کمترین میانه ای با جمهوری اسلامی ندارند، به تدریج گرفتار برخی از جریان های انحرافی وابسته به محافل صهیونیستی و بهائیگری می شوند.
نباید انکار کرد که شمار فراوانی از ایرانیان – از ثروتمندانی که به ایران علاقه مندند تا محققان جوانی که به تازگی به این جرگه پیوسته اند - از روی عشق و علاقه به مباحث ایرانشناسی روی آورده و در این زمینه خدماتی هم داشته و دارند و در بسیاری از مواقع جای خالی ایران را در کشورهای غربی به خصوص امریکا پرکرده اند. اما نفوذ افراد و افکار بهایی در این مراکز امری است که به دلایل مختلف از ابتدای انقلاب به این سو، در این قبیل مؤسسات وجود داشته و دارد و می توان گفت که اخیرا جدی تر هم شده است.
یک سنت معمول در دانشگاه های غربی مانند دیگر نقاط دنیا استخدام افراد کارکشته در هر زمینه است.نباید تصور کرد که حتی در غرب چنین اموری صرفا عالمانه دنبال می شود. بلکه در بسیاری از اوقات، جریان های خاصی با اختصاص مبالغی پول به عنوان وقف و یا با خریدن چهره های دانشگاهی و یا اعمال نفوذ از هر طریق دیگر، کسانی را در رأس کرسی های خاصی قرار می دهند. در این زمینه کرسی ایرانشناسی در بسیاری از مراکز همیشه در معرض این قبیل اعمال نفوذها هست. در مورد جلسات علمی و همایشها این امر وضوح بیشتری دارد، به طوری که کمتر همایشی است كه به نوعی به مباحث ایرانشناسی به خصوص دوره معاصر مربوط باشد و چندین نفر از بهاییان شناخته‌شده در آن حضور فعال نداشته باشند.
شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد طی سالهای اخیر شماری از افراد وابسته به جریان بهائیت نه صرفا بر اساس صلاحیت های علمی بلکه به صورت عمدی و با هدایت خاص به این مراکز نفوذ کرده اند و درست به دلیل ارتباط استواری که در یکصد سال گذشته میان بهائیت و صهیونیسم بوده، این جریان مورد حمایت لابی های صهیونیستی هم قرار داشته و دارد. در این زمینه، شماری از ثروتمندان ایرانی که پولی در این باره می پردازند، بسا غافل از این جریان هستند.
● به هر روی، و به رغم وجود چنین روندی در کارهای پژوهشی و مؤسسات آموزشی، آیا به مصلحت ماست تا از همه آنها فاصله گرفته و همه مباحث و موضوعات را امنیتی مطرح کنیم؟
به نظر نویسنده این سطور چنین تصوری نادرست و بیش از آن که ناشی از مصلحت اندیشی باشد، نشان ضعف حضور ما در این قبیل مراکز است.
در غرب به همان مقدار که این قبیل اعمال نفوذها وجود دارد ـ درست مثل سازمان های بین المللی ـ اما راهکارهایی هم برای حضور دیگران هست و به قیاس همان نهادهای بین المللی ما باید در این حوزه ها وارد شویم. مهم شناخت آنها و یادگرفتن روش های درست برای حضور و نفوذ در آنهاست. تاثیر منفی امنیتی نگاه كردن به این موضوع و بازتاب آن روی مساله علم آموزی می تواند باز هم كسان بیشتری را به خصوص از اساتید به آن سوی سوق داده و ارتباط آنان را با داخل ایران قطع كند.
هر مقدار که فاصله ما با این قبیل مراکز بیشتر شود و به هر اندازه که با این قبیل موضوعات به جای آن که بر اساس یک سیاست فرهنگی برخورد شود، امنیتی ملاحظه شود، ما نه تنها از نفوذ در آن سوی آب باز می مانیم بلکه دچار انزوای علمی بیشتری هم خواهیم شد.
اگر قرار است ما پیرو آیین حضرت محمد (ص) باشیم که فرمود: اطلبواالعلم و لو بالصین، در این صورت می بایست برای ایجاد ارتباط با جهان دانش تلاش بیشتری کرده و با استفاده درست و بجا هم به نشر افکار خویش در آن سوی مرزها بشتابیم و هم از دانش و علم جهانی بهره‌ور شویم. بی تردید بحث امنیت بسیار اهمیت دارد و باید در نهایت وسواس و بدور از تأثیرگذاری بر روند دانش طلبی کار را دنبال کرده و به گونه‌ای عمل شود كه روی علم آموزی و بهره‌گیری علمی ما از دیگران تأثیر منفی نگذارد.
رسول جعفریان