یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
سهم نخبگان و توده در دموکراسی
نخبگان جامعه ما در مقایسه با مردم عادی کمتر توانایی مالی دارند و با تعمیم دادن این اصل چنین وانمود شدهاست که نخبگان و روشنفکران، افرادی بدون مسوولیت، ناتوان، بدبخت، ضد فرهنگ، مصرفکننده اندیشههای دیگران و مزاحم فرهنگ و جامعه هستند. به عبارت دیگر، نخبگان نه میتوانند در جریان دموکراسیخواهی کلان کشور موثر باشند و نه باید به آنها اجازه داد که در این جریان شرکت کنند.
آیا تودهها به همان اندازه نخبگان در جریان دموکراسیخواهی مشارکت دارند یا اینکه جنس مشارکت توده با نخبگان متفاوت است؟ این سوال از زمانی در ادبیات اجتماعی و فلسفه سیاسی مطرح شدهاست که تعاریف متعددی درباره دموکراسی و مردم بهوجود آمدهاست.
عدهای مردم را انبوهی از افراد بدون شکل و سازمان و قاعده میدانند که حرکت آنها میتواند هم در جهت حرکت بسیجکنندگان باشد و هم در تضاد با آن. اما در هرصورت، حرکت توده به چگونگی ساماندهی نیروها وابسته است. از طرفی دیگر، تعریفی که از جامعه با ساختار متکثر و با وجود گروههای متعدد اجتماعی ارائه میشود در این بحث نیز کاربرد. هر گاه بپذیریم که نخبگان هم جایی در جامعه دارند، آن وقت میباید جایگاه آن را مشخص کنیم. در جامعهای که نخبگان و روشنفکران به عنوان افرادی تاثیرگذار - از نظر اندیشه و تخصص - جایگاه مشخصی دارند، نوع ساماندهی و آرایش نیروها متفاوت از جامعهای خواهد بود که در آن فقط انبوهی از مردم جدا جدا شده زندگی میکنند و تنها از طریق رسانه بسیج جمعی میشوند. با این مقدمه به یک اصل اساسی نیز خواهیم رسید و آن این است: تعریف ما از جامعه در ساماندهی حیات اجتماعی و فرآیند حرکت به جلو - جریان دموکراسی خواهی و مشارکت طلبی - تعیینکننده است.
البته با توجه به ادبیات نظری موجود که بیشتر از جهان غربی و مدرن به ایران وارد شده، چنین برمیآید که هیچ تعریف روشن و یکدستی از مفهوم نخبه و روشنفکر وجود ندارد. همه کسانی که در طول سالیان سال در این زمینه بحث و گفتوگو کرده اند، بهطور یکسان نمیاندیشند. عده ای نخبگان را همان افراد معمولی اما با تجربه بیشتر میدانند. عده ای دیگر نخبگان را افرادی جدا شده از جامعه و با ادعاهای بسیار متفاوت از مردم عادی میدانند. و عده ای هم معتقدند نخبگان همان روشنفکران و صاحبان خرد و اندیشه هستند که توانایی مدیریت و تصمیمگیری در مورد آینده کشور و فرهنگ را دارند. حال این که کدام یک از تعاریف و تعابیر فوق را در مورد نخبه در جامعه بپذیریم، اندیشه و قضاوت ما در مورد جامعه و سیاست و زندگی متفاوت خواهد بود.
عدهای از متخصصان و روشنفکران ایرانی، از قبیل جلال آل احمد از روشنفکران با عناوینی چون غربزده و فکلی یاد کردهاند. با وجود اینکه این افراد قصد نداشتند تا روشنفکران راستین را با این القاب از صحنه عمل و زندگی و اثرگذاری خارج کنند، ولی نتیجه کارشان همین شدهاست. به همین خاطر نیز روشنفکران ایرانی در طول سده اخیر کمتر توانستهاند از نتایج کار و تلاش خویش برای بهبود جامعه استفاده کنند؛ آنها که جریانساز بودهاند به سرعت قربانی جریاناتی شدهاند که خود تولید کردهاند. بهطور خاص، جریان روشنفکری ایرانی که دیندار هم است، قربانی جریانی شده که خود تولید کردهاست. روشنفکران ایرانی مدعی عدالتخواهی، مساواتطلبی، دموکراسی، رفاه و پیشرفت ایران به واسطه همین فرایند مورد بیمهری قرار گرفته و حاشیهنشین شدهاند. چرا؟
چون فضایی که افراد شاخص این جریان به وجود آوردهاند، علیه خود تمام شدهاست. چرا؟ چون اینگونه تلقین کردهاند که روشنفکر و نخبه شبیهترین فرد به انسان غربی است و کمترین تناسبی هم با انسان شرقی و ایرانی ندارد. میگویند، نگاه کنید این روشنفکر است که لباس شیک و سفید و کفش تمیز میپوشد و بعد از غذا مسواک میزند و حالا این آدم چگونه و با چه صلاحیتی میتواند به مشاهده رفتار و آداب مردم کشور خود بپردازد؟ خب، این صفات را هیچ انسان عامی و عادی در جامعه ندارد و به همین دلیل نخبه با انسان عادی متفاوت است. صفت عادی و عامی نیز در مقابل صفت نخبه و فرهیخته قرار میگیرد.
این نوع نگاه به افراد و جامعه نتیجه دیگری هم به طور غیر مستقیم در پی دارد: تلاش برای همسانسازی نخبگان با افراد معمولی و عادی؛ در چنین فضایی معیار انسانیت و آدمیت، افراد عادی میشوند و نخبگان و روشنفکران نیز دست از کار کشیده و عادی و عامی میشوند. سخن و کردار همه مثل هم میشود. شیوه زندگی آنها هم یکسان میشود. جالب است! این جهان اجتماعی حاصل کار جاهلانه منتقدان روشنفکری در ایران و جهان سوم و جهان غربی است. شاید باور نکنید که سهم نابخردانه فردی چون «سی رایت میلز» در تخریب جامعهشناسی از دشمنان قسمخورده آن بسیار بیشتر باشد. «سی رایت میلز» با طرح احمقانهای به تخریب بنیانهای نظری در جامعهشناسی آمریکا و در نهایت، جامعهشناسی جهان پرداخت. او قصد داشت درکی انسانی - آن هم انسان عادی که درگیر زندگی روزمره و معاش و گذران لحظههاست - را جایگزین جامعهشناسی که قصد مطالعه ساختارهای پیچیده را دارد، بکند. این کار را هم کرد، اما هزینه و قیمت آن برابر با نابودی جامعهشناسی بود. پس از حمله او به جامعهشناسی بود که جامعهشناسان از نظریهپردازی دست کشیده و در طول چهار دهه در دنیا کاری نظری جدیدی انجام ندادند و هنگامی فرصت و توانایی این کار را یافتند که حتی مدافعان «سی رایت میلز» هم مردهبودند. حال نمی دانم که در چه زمانی نخبهگرایی و روشنفکری در ایران جایگاهی خواهد یافت. آیا میباید به انتظار نابودی مدافعان اندیشه کج روشنفکری به معنای غربی شدن باشیم؟ یا اینکه کاری دیگر باید کرد؟ البته لازم نیست که به انتظار این امر بنشینیم، چون این اتفاق همین الان در حال وقوع است. البته این را هم درک میکنیم که تلاش برای برجسته کردن نخبگان و فرهیختگان میتواند جامعه را دچار تقابل جدید - توده و نخبه - کند. دوگانگی جمعیت به این شکل زیانهایی دارد که مجال بحث در مورد آن نیست.
در هر صورت، نگاه حاکم بر جامعه که مطابق آن روشنفکران و نخبگان همان افراد غربی هستند، دردسرهای بسیاری را برای همه فراهم کردهاست. برای مخالفان روشنفکری، حاصلی جز دفاع از جهل و نادانی، آن هم به نام سنت نداشته و برای روشنفکران هم تنها مایه ناامیدی، سردرگمی و عصیانگری بودهاست. به همین دلیل امروز میباید تعریفی درست و منطقی از روشنفکر ارائه دهیم تا مناقشه غیرواقعبینانهای هم که به وجود آمده، به فراموشی سپرده شود. این مناقشه را همگان تحت عنوان تقابل «سنت و مدرنیته» میشناسیم. مخالفان روشنفکری ایرانی، مدافع سنت شدهاند و مدافعان غرب و جهان غربی، مدافع مدرنیته. در حالی که این خلاف واقعیت است. سنتگرایان و مدرنیستها در ایران راه را به اشتباه میروند. ادعای من این است که روشنفکران اصیل، مدافعان سنت هستند و مخالفان آنها - که باید از لفظ مرتجع در مورد آنان استفاده کرد - مخالف سنت.
اگر این بحث را روشن کنیم، میبینیم که به چه میزان در حق روشنفکران و مدافعان سنت در ایران جفا شدهاست و فرصتطلبان و مرتجعان از موقعیتهای پیش آمده چه بهرهها گرفتهاند. متاسفانه نخبگان جامعه ما در مقایسه با مردم عادی کمتر توانایی مالی دارند و با تعمیم دادن این اصل چنین وانمود شدهاست که نخبگان و روشنفکران، افرادی بدون مسوولیت، ناتوان، بدبخت، ضد فرهنگ، مصرفکننده اندیشههای دیگران و مزاحم فرهنگ و جامعه هستند. به عبارت دیگر، نخبگان نه میتوانند در جریان دموکراسیخواهی کلان کشور موثر باشند و نه باید به آنها اجازه داد که در این جریان شرکت کنند. آنها معمولا تصمیمات اشتباه میگیرند. به عبارت دیگر، در عقل و اندیشه و سلامت آنها باید شک کرد. باید شرایط را به گونه ای طراحی کرد که آنها نتوانند برای خود تصمیم بگیرند.
میدانید چرا؟ چون این گروه به خاطر قدرت تاثیرگذاری بر ساختار اجتماعی و الگو بودنشان برای توده میتوانند منشا خطرات عمده و اساسی باشند. آنها با محور شدن میتوانند معیارهای دروغین و ساختگی در جامعه را نفی کنند و دردسرهای جدیدی ایجاد کنند. برای جلوگیری از خطرات ناشی از رشد دموکراسیخواهی در جامعه بهتر است به بنیانگذاران این جنبش روزگار را تنگ کرد، بلکه جنبش دچار فروپاشی شود.
آیا این نوع نگاه در مورد مردم هم صادق است؟ آیا مردم (توده) هم مانند روشنفکران و نخبگان توان تصمیم گیری در مورد زندگی خودشان را ندارند؟ آیا آنها باید نوع زندگی رهبران و مدیران کشورشان را الگو قرار دهند و اینگونه سازمان بیابند؟ برای جلوگیری از حاکم شدن این نگاه باید فاصله میان مردم با مسوولین و سیاستگذاران را از بین برد. این هم شعار جالبی است که در کشوری چون ایران هر روز تکرار می شود و بهخصوص در هنگام انتخابات، چرا که برای انتخابات حضور تودهای مردم لازم است. در انتخابات واقعا مردم ایران رای میدهند. اینکه عدهای سعی میکنند که این جریان را ساختگی بدانند، کمی دور از انصاف است. حداقل میتوان ادعا کرد که افرادی مانند بنده و اعضای خانواده و فامیلم در بیشتر انتخابات کشور شرکت کردهایم. ما همه خودمان رای دادهایم، با آگاهی و بر اساس گرایشهای سیاسیمان. پس اینکه گفته میشود از صندوقهای رای نام افرادی بیرون میآید که کسی به آنها رای نداده، اشتباه است. اتفاقا مردم به کسانی رای می دهند که صاحبان قدرت هستند. اینکه حسن به جای حسین انتخاب شده، نمیتواند در سرنوشت انتخابات تغییری ایجاد کند. هم حسن و هم حسین مورد وثوق صاحبان قدرت و منزلت هستند. شهروندان هم به حسن یا به حسین رای خواهند داد. پس مشکل از کجاست؟ آیا اصلا مشکلی وجود دارد؟ یا اینکه مشکلی نیست و ما دچار مشکل هستیم؟
حال به بحث خودمان بازگردیم. گفته شد که صاحبان اندیشه و خرد و نخبگان بر اساس اقوالی ناپسند توانایی تصمیمگیری در مورد سرنوشت خود و دیگران را ندارند. پس نباید به نخبگان اجازه انتخاب شدن و انتخاب کردن داد، بلکه باید به جای آنها تصمیم گرفت و جامعه را از خطا برحذر داشت. اما مردم هم میتوانند انتخاب کنند و هم اینکه نیازی به نظارت و کنترل ندارند. به همین خاطر شورای نگهبان بیش از آن که به جریان عملی انتخابات توجه کند، متوجه انتخاب شدگان است. به عبارتی، تاکید بر اینکه چه کسی میتواند کاندیدا شود برای شورای نگهبان مهمتر از این است که افراد چگونه می توانند به مجلس و شورا بروند. آنها میتوانند از راههای بسیاری به کرسی نمایندگی دست یابند. اینکه مردم چگونه و برای چه به جریان انتخابات وصل میشوند هم برای این شورا مهم نیست. آنچه اهمیت دارد این است که وسایل ارتباط جمعی و به طور خاص رادیو و تلویزیون در این زمینه تلاشی مضاعف میکنند. این دو رسانه میتوانند از تاریخ، اسلام، ایرانیت، امام، دین و آخرت مایه بگذارند و مردم را روانه حوزههای انتخابی کنند و به آنها بگویند که رای بدهند و برایشان هم مهم نباشد که در آینده چه خواهد شد. در هر صورت، آینده انتخابات و سرنوشت کشور و فرهنگ که نیازی به بحث و گفتوگوی عقلی و حساب شده ندارد. فقط احساس برانگیخته میتواند به افزایش آراء کمک کند.
تقی آزاد ارمکی
استاد گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران
استاد گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران
منبع : بنیاد باران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس شورای اسلامی مجلس شورای نگهبان ایران دولت حجاب دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر شهرداری تهران پلیس شورای شهر تهران قتل سیل وزارت بهداشت کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم
تئاتر تلویزیون سریال محمدرضا گلزار ازدواج سریال حشاشین سینمای ایران سینما فیلم موسیقی قرآن کریم سریال پایتخت
سازمان سنجش ناسا کنکور ۱۴۰۳ خورشید
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس ترکیه نوار غزه
فوتبال فوتسال پرسپولیس استقلال تیم ملی فوتسال ایران بازی جام حذفی آلومینیوم اراک سپاهان باشگاه پرسپولیس تراکتور وحید شمسایی
هوش مصنوعی اپل فناوری همراه اول ایرانسل آیفون تبلیغات سامسونگ اینترنت بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان نخبگان
موز خواب بارداری دندانپزشکی کاهش وزن مالاریا آلزایمر