پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

راه دشوار عدالت


راه دشوار عدالت
مفهوم عدالت هم به لحاظ تئوریک و هم به لحاظ تاریخی واجد بار و پیشینه معنایی خاصی است که در حیطه های رایج و عامیانه هم تا حد زیادی حفظ شده است. تعاریف فراوانی از این واژه ظرف دو سال گذشته در محیط های علمی و سیاسی ارائه شده که قصد پرداختن به آن را نداریم،بلکه می خواهیم به تبیین معنای عدالت از نگاه مردمی بپردازیم که چشم امید خود را به تحقق عدالت در سطوح گوناگون جامعه دوخته اند.
از نگاه این مردم، سامان بخشیدن به یک وضعیت نابسامان و به هم ریخته و تصویب (به معنای درست کردن) اموری که از روال منطقی و موزون خویش خارج شده اند به گونه ای که سهم همگان براساس نقش و تلاش آنها در فرآیندها به طور کامل لحاظ گردد، "عدالت" نام می گیرد.
براساس چنین تعریف عامی از عدالت هیچ عقل سلیمی در ضرورت و اهمیت ایجاد این مقوله و حرکت های مبتنی بر آن کوچکترین تردیدی به خود راه نمی دهد و از اهتمام دائمی به آن غفلت نمی ورزد.
لیکن برای اجرای عدالت در ایران با توجه به خصوصیات و ویژگی های تاریخی آن بایستی سه سطح را مورد توجه قرار داد که در این نوشتار به تبیین مختصر آن می پردازیم.
سطح اول اجرای عدالت برای جامعه ایران، ایجاد تغییرات قطعی در ساختارهای پذیرفته شده ای است که بسیاری قائل به نبود و یا تحول در آن نیستند. در این سطح نحوه تغییر، میزان و شدت آن و روش های تغییر مورد بحث قرار می گیرد، علاوه برآنکه دلیل حامیان تغییر و سطح علمی آنها را نیز بایستی لحاظ نمود.
بنابراین نظر، بسیاری از قوانین، سیستم ها و حتی مدیران بایستی دستخوش تغییر قرار گیرند. در سطح مورد نظر حفظ آرامش و پرهیز از عوارض سوء ناشی از تکان های شدید به خصوص در سطح مدیران پر اهمیت است چراکه تغییر در سطح مدیریت ها البته آسان ترین تغییرات و پرسر و صداترین آنها نیز می باشد و به همین صورت تغییر در حوزه سیستم ها بسیار سخت و صعب بوده و از هوشمندی بالا و آینده نگری های لازم برخوردار می باشد.
سطح دوم یک حرکت موجد عدالت، برقراری ارتباط فکری و عملی با حوزه خواص و نخبگان جامعه است.
اصولاً در ایجاد حرکت های عدالت طلبانه در سطوح عالی و اولیه نیازی به بسیج توده ها و حمایت آنها نیست. حرکت های عدالتخواهانه برای مورد توجه و اعتنا قرار گرفتن و مسموع واقع شدن و تداوم واقعی، نیاز به جلب نظر و پشتیبانی افکار عمومی دارد. لیکن ماهیت این امر با مرحله طراحی و اجرای اولیه آن متفاوت است. نکته دیگر در باب خاستگاه(نخبه گرایانه) عدالت این است که اساساً کشف و شناخت نقصان ها به آگاهی، تخصص و انگیزه های بیشتری نیاز دارد که نوعاً و در شرایط متعارف تنها در میان خواص و نخبگان جامعه چه نخبگان همسو و یا غیر همسو پیدا می شود.
باید توجه کرد که دولتی یا غیر دولتی بودن جریان عدالت طلبی اصل تعیین کننده ای به شمار نمی آید و این مسئله بیشتر به ظرفیت های یک نظام سیاسی بر می گردد که تا چه حد برای پذیرش چنین حرکت هایی آمادگی دارد.
سطح سوم که مهمترین سطح یک حرکت عدالت محور است، وجود یک نقشه راه برای شکل دهی و سامان بخشی حرکت های عدالت محور است.
این مسئله از جمله نکاتی است که بیشتر مورد غفلت عدالت محوران جامعه ما قرار گرفته است. طراحان یک حرکت عدالتخواهانه وقتی شعار امحاء فساد اقتصادی را می دهند بدون آنکه اجزاء و نحوه مقابله قاطعانه را در یک فرآیند زمان بندی شده و با اولیت بندی متناسب با دارایی های خود (اعم از دارایی های سیاسی و اجتماعی) از قبل دیده باشند تنها حامل یک طرح مبهم و کلی در ذهن خود هستند. اتفاقاً به دلیل این که در اجرای عدالت باید جوانب بخشی، حوزه ای، موضعی و موردی به خوبی دیده شود پذیرفته نیست که طرح مورد نظر به اجمال و در پرده بیان شود.
طالب و داعیه دار عدالت ناگزیر است تا درک و تشخیص خویش را دقیق، مستند و شفاف بیان نماید و برنامه راهکار حال نگر و آینده نگر خود را صریح و مستدل بیان نماید.
امروز عدالت علی رغم تلاش های فراوان مردم و مجریان همچنان در حد یک شعار، یک ایده کلی و یک اعلام آمادگی صرف برای تغییرات در وضیعت معیشت، اشتغال و ... باقی مانده است.
شاید بسیاری از کسانی که در دانشگاه و جامعه و دولت شعار عدالت می دادند در آن زمان نمی دانستند چه بار سنگینی را بردوش گرفته و چه تعهد عظیم و خطیری بر عهده گرفته اند و شاید هنوز هم متوجه این امر بزرگ نشده اند.
اما شاید علی رغم اینکه بحث عدالتخواهی در سطوح سه گانه ای که برای آن متصور شدیم به خوبی اجرا نشده دلیل دیگری را هم از عدم توفیق این امر بتوان برشمرد.
از جنبه ارادی به نظر می رسد که چون واژه عدالت، شعار و ایده فراگیر و جذابی است و می تواند گرایش های مختلف از طیف منتقدین و متعهدین درون نظام تا مخالفین برانداز را مشغول خود نماید تا همواره منتظر آنچه در آینده بوجود خواهد آمد باشند. لذا آگاهانه و هوشیارانه سعی می شود گزارش پیشرفت روند و ابعاد عدالت، در همین حد کلی حفظ شود چرا که هرگونه تفصیل و توضیح خصوصاً ارائه آن در قالب یک برنامه مدون و زمان بندی شده می تواند این توقف انتقادی را از یک حالت نیمه فعال به حالت تهاجمی درآورد.
شاید هم بتوان ادعا کرد که برای بسیاری از عدالت خواهان صورت مسئله به تفصیل روشن نباشد به عنوان مثال در یک مطالعه گذرا و کلی برسخنان و پیام های ارائه شده از سوی آقای رییس جمهور که همواره در سخنان خود دغدغه اجرای عدالت را دارند و با تکیه بر همین محور نیز حوزه های داخلی و بین المللی را مورد خطاب و کنش قرار می دهند از دیگر دولتمردان کمتر عنوان عدالت و یا واژه های مترادف با آن شنیده می شود گویی دیگران چنان در کارهای اجرایی و روزمره غرق شده اند که میثاق خود را با رییس جمهور محترم فراموش نموده اند و یا اگر به یاد دارند در معنای عدالت دچار تشتت و پراکندگی آرا با رییس جمهور هستند.
به هر حال برای اینکه نشان داده شود عدالت تنها به عنوان یک شعار تاکتیکی برای از میدان به در کردن رقیب در زمان انتخابات نبوده بلکه یک راهکار استراتژیک برای بهبود و بهسازی امور و یا یک آرمان ایدئولوژیک به منظور ایجاد یک سلسله تحولات بنیادی در جهت گیری های نظام است تنها سخن گفتن و عمل محدود بدون طرح و نقشه قبلی کفایت نمی کند.
روند طبیعی شکل گیری یک حرکت عدالت طلبانه با طرح انتقادات و بیان و تبیین مشکلات و نارسایی ها، نمایان ساختن انحرافات از نسخه اصلی و حتی افشای خیانت های احتمالی آغاز شده و به یک ایده و آرمان مورد قبول و همگانی تبدیل می گردد. این انتقادات و عیب جوییها به تدریج یک قالب و سمت و سوی مشخص پیدا می کند و رفته رفته مطالبات و اهداف مشخص تری می یابد.
ضرورت اتکای یک حرکت عدالت طلبانه بر تحلیل تئوریک و کلان از اوضاع و از روند تحولات و از عوامل تأثیرگذار و همچنین لزوم ارتزاق آن از یک منبع ایدئولوژیک برای شناخت نقصان ها و تشخیص اهداف و ارائه تصویری از آینده ضروری است.
اینکه پرچمداران عدالت ندانند و نتوانند مسیر حرکت خویش و وضع آینده آن را در چارچوب یک نظریه توانمند بیان و پیش بینی کنند و یا نتوانند اهداف و مسیر و غایت مطلوب خود را به روشنی معرفی نمایند و به عبارتی همه چیز را به دست اتفاقات ناشناخته بسپارند به هیچ وجه مقبول نیست.
دولتمردان چه بخواهند و چه نخواهند از همان ابتدا انتظارات مردم را نسبت به مقوله عدالت بسیار بالا برده اند. از همان ابتدا به گونه ای صحبت نمودند که قرار است اتفاقات جدی در جامعه رخ دهد و حال اگر مردم با یک الگوی نامناسب و برنامه ناسنجیده در حوزه توسعه مواجه شوند معلوم نیست نتایج ناشی از آن با جامعه چه خواهد کرد و چه اثرات روانی ماندگاری برساخت اجتماعی وارد می کند.
مگر یک جامعه تا چه حد می تواند شوک های پشت سر را به سلامت بگذراند. جامعه ایران هنوز از شوک سازندگی در نیامده به شوک اصلاحات وارد شد و حال اگر تصویر مناسبی از عدالت برای آن ترسیم نگردد باز شوکی دیگر به آن وارد می شود و به ازای هر شوک هزاران درد مزمن دیگر گریبانگیر جامعه می گردد.
ما فرصت های بسیاری را از دست داده ایم و در حال از دست دادنیم. مردم حق دارند که به دنبال آرامش، ثبات، تعادل و طمأنینه باشند. این ها هیچکدام با دیندار بودن، انقلابی بودن، روشنفکربودن، عدالت طلب بودن، توسعه جو بودن و به طور کلی انسان رو به کمال بودن آنها تضادی ندارد.
همه این مطالب را بیان کردیم که به اینجا برسیم که راه رسیدن به عدالت راهی دشوار و بسیار سخت و صعب است. هم دولتمردان باید حرکتی شایسته و تلاشی شبانه روزی و متفکرانه نمایند و هم مردم دولتمردان را با نصیحت ها، اندرزها و ارائه طریق ها و مشارکت در برخی حوزه ها یاری نمایند.
برقراری عدالت در ایران یک برنامه کلان چندین ساله می خواهد. فعالیت ها و کارهای مقطعی و در محدوده یک شهر و روستای کوچک البته امری پسندیده و در خور تحسین است اما قطعاً همه عدالت نیست.
حمیدرضا علی قزوینی، عضو هیات علمی دانشگاه
منبع : سایت الف