شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

داده های وحیانی و یافته های انسانی


داده های وحیانی و یافته های انسانی
نویسنده مسأله رابطه عقل و ایمان را تبیین کرده، سپس به ذکر پنج راه حلی که هانس فرای، الهی دان آمریکایی ارائه داده است می پردازد و با ذکر سخنان متعارضی در باب رابطه عقل و ایمان نتیجه می گیرد که باید این مسأله را که بزرگترین مشکل و مسأله ماست جدی بگیریم.
● مقدمه
ما انسانها دو دسته علوم و معارف در اختیار داریم: یکی یافته های انسانی و دیگری داده های وحیانی. حال مسأله این است که به هنگام ناسازگاری، کدام یک را برگیریم؟ به چه دلیل؟ و چگونه؟ اگر انسانی بخواهد هم متدین باشد و هم متعقل، با این دو مجموعه که در بسیاری از موارد با یکدیگر نمی سازند، چه باید بکند؟ هانس فرای، الهی دان آمریکایی نخستین کسی است که راههای جمع میان تدیّن و تعقل را در ضمن پنج راه مطرح کرد. این راهها عبارت اند از:
▪ شخص نخست باید به سراغ مکتبهای بشری برود و یکی را برگزیند; سپس به سراغ متون دینی خودش برود و هر آموزه ای را با مکتب برگزیده خودش سازگار یافت بپذیرد و بقیه را فرو گذارده این روش مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» است و بیشترین پیرو را در جهان کنونی دارد.
▪ پیش فرض راه دوم این است که برخی مکتبها با دین سازگارترند; لذا شخص باید فلسفه ها یا جهان بینی های بشری ای را که نسبت به دین سیتزه جویی کمتری دارند انتخاب کند. این راه هرچند مکتبها را جدی می گیرد، ولی بیش از راه اول دین را پاس می دارد. رودولف بولتمان بزرگترین الهی دان پروتستان مذهب قرن بیستم به این روش اعتقاد داشت و اگزیستانسیالیسم را سازگارترین فلسفه بشری با دین می دید. به گفته کیت یندل فیلسوف دین معاصر، دین چیزی نیست جز یک تشخیص به علاوه یک معالجه و درمان و به عقیده بولتمان، عهد جدید و اگزیستانسیالیسم از این نظر متفق القولند; هم مسیحیت و هم اگزیستانسیالیسم برآنند که مشکل اصلی آدمی احساس عدم امنیت است. توکل به خدا هم به ما احساس امنیت می دهد و هم ما را به تنگنای زمین و زمان گرفتار نمی کند. جمع رهایی و امنیت فقط با توکل به خدا ممکن می شود; اما این اعتماد نیز با تصمیم گیری ای از سر ایمان به دست می آید; نه به مدد برهان که در این گونه امور نمی توان برهانی اقامه کرد. گام دوم در این راه آن است که با فلسفه ای که برگزیده است به حک و اصلاح دین بپردازد و این همان کاری است که بولتمان با اسطوره زدایی از کتاب مقدس مسیحیان انجام داد و از دین هر چه را با اگزیستانسیالیسم ناسازگار دید به نام اسطوره زدایی عنوان قشر دین از دین طرد و نفی کرد.
▪ پیش فرض این راه این است که هیچ یک از مکتبهای بشری، حق مطلق یا باطل مطلق نیست. علاوه بر این ممکن است یک نظام و مکتب بشری در قیاس با یک مکتب دیگر از یک جهت به دین نزدیکتر باشد و از جهت دیگر از دین دورتر باشد. پس هر مکتبی می تواند در فهم و تفسیر بخشی از معارف وحیانی به کار آید; لذا باید بین دین و مکاتب بشری باب گفتگوی جدی و عمیق را گشود و قبل از گفتگو اصلا نمی توان پیش بینی کرد که کدام آموزه دینی یا کدام مجموعه از آموزه های دینی با کدام مکتب بشری قرابت بیشتری دارد. پل تیلیش که مشهورترین رهرو این راه سوم در قرن بیستم است و دارای مذهب پروتستانی است، کوشید تا مسیحیت با هر چه در کل فرهنگ جدید بشری با آن مناسبت دارد ترکیب و تلفیق کند و اینکه الاهیات او را «الاهیات فرهنگ» هم نامیده اند از همین جاست. وی روش خود را در پل زدن میان ایمان مسیحی و فرهنگ جدید، «روش همبستگی» نامید. طبق این روش، محتوای متون مقدس دینی و مذهبی را در هر عصر و زمانی از راه جوابهایی که این متون به سؤالات ناشی از وضعیت فرهنگی آن عصر و زمان می دهند می توان و باید شناخت و شناساند; لذا دین و مذهب در هر زمانی نیازمند عالمان الاهیات زنده است.
▪ به نظر پیشنهادکنندگان راه چهارم، راه پیشنهادی سوم دارای پیش فرضی مردود است و آن اینکه گویی موضع کاملا خنثی و بی طرفی وجود دارد که بتوان از آن موضع به گفتگوی یافته های بشری و داده های وحیانی نگریست; حال آنکه هر که به این گفتگوها وارد می شود; «لامحاله یا موافق دین است یا مخالف آن; لذا بهتر است اولویت را به وصف حالی بدهیم که دین از خود می کند و هیچ فلسفه یا جهان بینی ای حق ندارد برای ما تعیین کند که مفاهیم و آموزه های دین را چگونه بفهمیم و تفسیر کنیم. خود دین به حد کفایت ناطق و گویاست. نهایت برای آنکه بتوانیم نطق دین را به گوش هوش بشنویم، باید ایمان بورزیم. ایمان بیاور تا بفهمی. اینجا برعکس راه سوم بر مبنای آموزه های دینی پاره ای از معارف بشری را می پذیریم و پاره ای را کنار می گذاریم. کارل بارت، الهی دان پروتستان مذهب نامور سوئیسی چنین خط مشیی را می پسندید. از نظر وی متدین واقعی کسی است که کلمه و کلام خدا را اصل و معیار سنجش هر چیز دیگر بداند و برای روشن شدن چشم انسان به باطن عالم و جمال الهی فقط باید به کلمه خدا و انکشاف الهی در شخص مسیح دیده دوخت. خدا خود را در یافته های بشری جلوه گر نمی سازد.
▪ راه پنجم، فلسفه ها و جهان بینی های بشری را به کلی رد می کند. روندگان این راه گمان می کنند که الهیاتی که در واقع حاصل کنش و واکنش معارف وحیانی و معارف انسانی رایج در گذشته است از هرگونه دخل و تصرف معارف بشری مصون است و گویی تدوین کنندگان این الهیات کاری نکرده اند جز سامانمند و منظم کردن معارف وحیانی. این توهم بزرگ باعث می شود باب گفتگو میان دین و فرهنگ عصری گشوده نشود. کسانی که دارای مفروضات پنج گانه زیر باشند، یگانه وظیفه متدینان را باور نسبت به جمیع کتب مقدس و تطبیق زندگی خود با آن می دانند;
۱) کتب مقدس با همین الفاظ نازل شده است;
۲) تحریفی در کتب مقدس روی نداده است;
۳) معانی الفاظ و گزاره های کتب مقدس روشن است;
۴) خدا تعالیم و احکام مذکور در کتب مقدس را برای همه مکانها و زمانها خواسته است;
۵) فقط ما معانی و مرادات کتب مقدس را به نحو صحیح و دقیق فهم می کنیم. به نظر می رسد قائلان به مکتب تفکیک چنین راهی را پیشنهاد می کنند. دیوید فورد معتقد است شاید حتی ویتگنشتاین را نیز بتوان معتقد به این راه دانست. ویتگنشتاین دین را نیز یکی از بازی های زبانی می دانست که وحدت و تمامیت خود را دارد; لذا نباید براساس قواعد علوم و معارف بشری راجع به دین حکم کرد; حتی نمی توان براساس آموزه های دین دیگری در باب یک دین خاص داوری کرد. خلاصه تمایز پنج راهی که گفته شد، به میزان دلبستگی به متون مقدس و فرهنگ عصری توقف دارد. با توجه به سخنان متعارض اندیشمندان، در باب ایمان و عقل چاره ای نداریم جز اینکه این مسأله را که به گمان من بزرگترین مسأله و مشکل ماست، به جد بگیریم.
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم