شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جامعه مدنی ایرانی: گذار به کدام سو


جامعه مدنی ایرانی: گذار به کدام سو
جامعه مدنی دست‌کم در یکصد سال گذشته برای رهایی از توسعه نیافتگی ، دل‌مشغولی اندیشه‌سوز/ ساز فعالان مدنی ایرانی بوده است. بسیاری از کشاکش‌های نظری و پیکارهای سیاسی - اجتماعی تند و تیز این دوران، از «انقلاب مشروطه» تا « نهضت ملی نفت » ،از « تجدد پهلوی » تا « انقلاب اسلامی » و...، همه جزیی از تلاش در جهت تاسیس، تحکیم ، دگرگون کردن، تعدیل و یا حتی تعطیل جامعه مدنی بوده‌اند. از آن زمان تا کنون که جامعه مدنی در سپهر اندیشه و عمل فعالان مدنی این سرزمین مجالی برای طرح یافت،در برخی از لحظه ها با پویایی و شادابی و در سال های بسیاری با سکون و رکودهمراه بوده است.
اما دردودهه اخیر جامعه ایرانی با پایان جنگ تحمیلی عراق و ایران، فروکش کردن هیجان‌های انقلابی، افول پوپولیسم، غیرایدئولوژیک شدن جامعه و مسلط شدن گفتمان توسعه، همگام با تحولات جامعه جهانی وموج سوم دموکراسی ، شاهد بازگشت دوباره اماآرام جامعه مدنی بوده است، گرچه این بازگشت در سال‌های اولیه بسیار کم‌خون ، نحیف و هدایت شده بود، ولی با انتخابات ریاست جمهوری در دوم خرداد۱۳۷۶ و آغاز دوران آزادسازی سیاسی به‌رغم محدودیت‌ها و تنگناها و وجود کانون‌های مقاومت، فرصت‌های مناسبی فراروی گروه‌های اجتماعی قرار گرفت تا خود را در قالب سازمان‌های جامعه مدنی سامان دهند. در این سال‌ها، سازمان‌های جامعه مدنی از رشد، تنوع و تکثر نسبتا چشمگیر برخوردار بوده، افت‌وخیزهای پردامنه‌ای را تجربه کرده و در عرصه‌های مختلف اجتماعی ظهور و بروز داشته‌اند، به نحوی که این سال‌ها (۱۳۸۲-۱۳۶۸) را می‌توان دوران "تاسیس سازمان‌های جامعه مدنی" در ایران پسا انقلابی نامید. سازمان‌های جامعه مدنی، اکنون با پشت‌سر گذاشتن دوران تاسیس وارد مرحله "گذار" شده‌اند. اما در مراحل ابتدایی گذار یکی از موضوعاتی که آینده سازمان‌های جامعه مدنی را تحت تاثیر قرار داد انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ و به قدرت رسیدن یک طبقه جدید سیاسی در ایران بود، اتفاقی که باعث بازگشت دوباره پوپولیسم به عرصه اقتصاد، سیاست ، مسلط شدن گفتمان ایدئولوژیک ، به حاشیه راندن طبقه متوسط فرهنگی و...شده است. با روی کار آمدن دولت نهم و اعمال برخی سیاست‌ها ی محدود سازی وسیاست جایگزینی در دو سال اخیر، عرصه جامعه مدنی با انسداد وانقباض مواجه شده ا‌ست. دولت نهم به جامعه مدنی به مثابه اسب تروا می نگرد،آنان جامعه مدنی را پروژه غرب بویژ ه آمریکا برای بر اندازی نرم وانقلاب مخملی در جامعه ایرانی می دانند به همین دلیل بدبینانه به اهداف و فعالیت های سازمان های جامعه می نگرند. آنان معتقدند در غیاب جامعه سیاسی ،تحولات اجتماعی آینده جامعه ایرانی رقم خواهد زد.
از اینرو برای خنثی کردن سناریوی انقلاب مخملی درایران اقدامات زیر را در عرصه جامعه مدنی در دستور کار خود قرار داده اند :
ـ محدود کردن فعالیت سازمانهای جامعه مدنی از طریق ندادن مجوز تاسیس و فعالیت ، بازنگری در قوانین و مقررات ، قطع یارانه ها و ...
ـ ایجاد رعب ، وحشت و دستگیری و بازداشت فعالان جامعه مدنی و بالا بردن هزینه فعالیت در عرصه جامعه مدنی
ـ سوق دادن سازمانهای جامعه مدنی به سوی کارهای خدماتی ،امدادی و خیریه ای
ـ سیاست تقویت نهادهای مذهبی و GOCSOها در مقابل جامعه مدنی مستقل
ـ تلاش برای قطع ارتباط بین سازمانهای جامعه مدنی ایرانی و بین المللی
ـ مداخله در امور و اداره سازمانهای جامعه مدنی و شبکه های همکاری
ـ تلاش برای سرکوب و محدود کردن فعالیت سازمانهای جامعه مدنی مستقل از طریق پلمپ وانحلال آنها
....
در چنین شرایط پر مخاطره ای برخی از فعالان مدنی عرصه جامعه مدنی رها کرده و به عرصه‌های دیگر نقل‌مکان نموده اند. عده‌ای دیگر نیز سیاست‌ صبر و انتظار پیشه کرده‌اند و در حال حاضر فعالیت کمرنگی در عرصه جامعه مدنی دارند، برخی هم خود را با سیاست‌های جدید تطبیق داده و تلاش می‌کنند طبق دستور کارهای جدید دولت عمل کنند، تعدادی محدودی نیز همچنان به رغم محدودیت‌ها به صورت مستقل به فعالیت خود ادامه می‌دهند.
اما در شرایط کنونی یکی از مهم‌ترین پرششها ی فراروی فعالان واصحاب جامعه مدنی، آنست که گذار جامعه مدنی در شرایط پر مخا طره محیطی به کدام سو است ؟ در وضعیت کنونی چند گزینه قابل تصور است :
▪ گزینه یک: تحکیم و نهادینه شدن، وضعیتی است که سازمان‌های جامعه مدنی به عنوان یک بازیگر اصلی در جغرافیای جدید قدرت، ایفای نقش می‌کنند و به عبارت دیگر نقش و جایگاه آنان در هندسه قدرت، تثبیت و یکی از ارکان مهم توسعه و دموکراسی پایدار قلمداد می‌شوند، آنچنانکه بازیگران دیگر جغرافیای قدرت، قادر به نادیده گرفتن و حذف آنها نباشند.
▪ گزینه دو:جوانمرگی جامعه مدنی ، وضعیتی است که سازمان های جامعه مدنی به عنوان یک بازیگر از جغرافیای قدرت حذف می شوند و اجازه ایفای نقشی در عرصه اجتماعی به آنان داده نمی شود و تمامی دستاوردهای گذشته جامعه مدنی نیز از بین می رود..
▪ گزینه سوم: جامعه مدنی محدود و هدایت شده، وضعیتی است که جامعه مدنی به مثابه یک نیروی اجتماعی حذف و تنها به عنوان یک ابزار تکنیکی در امور خیریه ای، امدادی و رفاهی در جامعه ایفای نقش می کنند جامعه مدنی به حیات گیاهی خود تداوم می بخشد و جامعه مدنی کاغذی وجود خواهد داشت اما نفش موثری در عرصه اجتماعی ایفا نمی کنندتنها نقش تزیینی در روابط و مناسبات اجتماعی دارند
در شرایط کنونی یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که آینده و سمت وسوی گذار سازمان‌های جامعه مدنی ایرانی را رقم میزند توانایی دست اندرکاران، فعالان و رهبران سازمان‌های جامعه مدنی در" مدیریت تغییر ومدیریت برای تغییر" است این امر زمانی ممکن است که آنان تحلیل مشخصی از توانایی ، شرایط و وضعیت سازمان‌های جامعه مدنی ، محیط بیرونی ، کانونهای مقاومت و... داشته باشند وقادر باشند برای گذار موفقیت‌آمیز آنان استراتژی مشخصی را تدوین کنند، اعضاءو سایر شبکه های همکاری را حول آن استراتژی مشخص سامان داده و از هرگونه فرقه‌گرایی و انحصارگرایی پرهیز کنند.عمل سازمان‌های جامعه مدنی در این دوران همانند حرکت در دریایی طوفانی است، دریایی پر مخاظره و غیر قابل پیش بینی.از اینرو دست اندرکاران، فعالان و رهبران سازمان‌های جامعه مدنی ایرانی باید بیاموزند و بیاموزانندکه چگونه در این دریای مواج وطوفانی مسیر خود را بیابند ضعف ها را تبدیل به نقاط قوت کنند. تهدیداتی را که آنان با آن روبرو می شوند را تاحد ممکن شناسایی نموده و تلاش کنند تا آنان را تبدیل به فرصت کنندو ابزارهای را جهت دریانوردی در این دریای پر مخاظره ابداع کنند.
مهم‌ترین هدف استراتژیک اصحاب و فعالان جامعه مدنی در شرایط پر مخاطره کنونی تحکیم جامعه مدنی پویا، شاداب، توسعه‌گرا و دمکراتیک و جلوگیری از جوانمرگی آن است. این امر ممکن نیست مگر باداشتن استراتژی وبرنامه عمل.
سهراب رزاقی
ماهنامه عرصه سوم