پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه حکومت عدل جهانی


فلسفه حکومت عدل جهانی
ایمان به حتمیّت ظهور منجی عالم در فکر عموم انسان‏ها وجود دارد، منشأ این فکر یک رشته اصول قوی ومتین است که از سرشت وفطرت اصیل انسانی سرچشمه گرفته است؛ زیرا بشر فطرتاً طالب رسیدن به کمال در تمام زمینه‏های مربوط به خود است واو می‏داند که این کمال، تنها در سایه حکومت عدل توحیدی تحقق می‏یابد.
شهید صدر؛ می‏فرماید: «اعتقاد به مهدی (ع) تنها نشانه یک باور اسلامی با رنگ خاص دینی نیست، بلکه افزون بر آن، عنوانی است بر خواسته‏ها وآرزوهای همه انسان‏ها با کیش‏ها ومذاهب گوناگون، ونیز بازده الهام فطری مردم است که با همه اختلاف‏هایشان در عقیده ومذهب دریافته‏اند که برای انسانیّت در روی زمین، روز موعودی خواهد بود که با فرارسیدن آن، هدف نهایی ومقصد بزرگ رسالت‏های آسمانی تحقق می‏یابد...».
( بحث حول المهدی (ع)، ص ۷و۸.)
● برهان فطرت را با بیان‏های مختلف می‏توان تبیین نمود:
▪ بیان اول
الف) انسان در درون خود میل به‏حکومت عدل جهانی توحیدی را احساس می‏کند.
ب) این حکومت باید موجود شود؛ زیرا میل وکشش درونی از امور ذات‏الاضافه است که بدون مضاف الیه امکان‏پذیر نیست.
ج) مصداق کامل آن حکومت حضرت مهدی (ع) است.
ـ نتیجه: حکومت عدل جهانی ضرورت دارد.
▪ بیان دوم
الف) انسان با قطع امید از وضعیت موجود جهان احساس نوعی امید به حکومتی برتر دارد.
ب) وجود چنین امیدی دلیل بر تحقق آن در عالم خواهد بود.
ـ نتیجه: حکومت عدل جهانی ضرورت دارد.
▪ بیان سوم
الف) انسان فطرتاً از ظلم متنفّر است.
ب) انسان آنچه را که از او متنفّر است طبیعتاً نابودی آن را خوش دارد.
ج) بشر، خود به تنهایی قادر بر این عمل نیست.
ـ نتیجه: برپایی حکومتی که در آن اثری از ظلم نباشد ضرورت دارد.
● پرسش : آیا عدالت‏خواهی فطری است؟
▪ پاسخ : در بین صاحب‏نظران بحث است که آیا میل به عدالت با قطع نظر از منافع شخصی انسان، فطری است ودر نهاد انسان وجود دارد یا خیر؟
اسلام معتقد است که در نهاد بشر عدالت‏خواهی وجود دارد، گرچه منافعش را نیز تأمین نکند. اگر بشر خوب تربیت شود به جایی می‏رسد که خودش واقعاً عدالت‏خواه می‏شود. برای اثبات این مطلب می‏توانیم مواردی را عرضه کنیم که افرادی عادل وعدالت‏خواه بوده‏اند در حالی که منافعشان هم ایجاب نمی‏کرده است ولی عدالت، ایده وهدف وآرزویشان بوده است، بلکه عدالت را در حدّ یک محبوب دوست داشته‏اند وخودشان را فدای راه عدالت کرده‏اند.
در مقابل، اکثر فیلسوفان اروپا معتقدند که در نهاد بشر چنین قوه ونیرویی اساساً وجود ندارد، وهمین فکر است که دنیا را به آتش جنگ سوق داده ومی‏دهد. آنان معتقدند که عدالت اختراع مردان زبون است؛ زیرا مردان ضعیف وزبون وقتی در مقابل افراد قوی قرار گرفتند چون زور نداشتند با آنها مبارز کنند کلمه عدالت را اختراع کردند که عدالت خوب است وانسان باید عادل باشد. ودلیلش هم این است که همین شخص طرفدار عدالت اگر خودش زورمند شود همان کاری را خواهد کرد که آن زورمند سابق می‏کرد.
«نیچه»، فیلسوف معروف آلمانی می‏نویسد: «چقدر زیاد اتفاق افتاده که من خندیده‏ام وقتی دیده‏ام ضُعفا دم از عدالت وعدالت‏خواهی می‏زنند. نگاه می‏کنم می‏بینم اینها که می‏گویند عدالت، چون چنگال ندارند. می‏گویم: ای بیچاره! تو اگر چنگال می‏داشتی هرگز چنین حرفی را نمی‏زدی».
این گروه خود نیز بر دو دسته‏اند: یک دسته می‏گوید: عدالت را به عنوان یک آرزو نباید به دنبالش رفت، بلکه باید به دنبال قوت ونیرورفت. وگروهی دیگر معتقدند که به دنبال عدالت باید رفت از آن جهت که منافع فرد در آن است نه از جهت مطلوبیت ذاتی آن. برتراند راسل فکرش چنین است.
ولی از همه این اقوال که بگذریم هنگامی که به فطرت خود باز می‏گردیم درمی‏یابیم که موضوع عدالت‏خواهی از امور فطری بشر است.
فطری بودن عدالت‏خواهی را از چند راه می‏توان به اثبات رسانید:
۱) درون کاوی ومطالعه حالات روانی؛ زیرا گرایش‏های فطری از نهاد روح وجان انسان سرچشمه گرفته واز پدیده‏های روانی اوست.
۲) رجوع به آرای روان‏شناسان که به فعالیت‏های روانی ورفتارهایی که نمودار آنها است می‏پردازد.
● پرسش : آیا از راه براهین فلسفی می‏توان ضرورت حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟
▪ پاسخ : فلاسفه اسلامی «قسر دائم» و«قسر اکثری» را در عالم طبیعت محال وامری نشدنی می‏دانند.
مقصود از «قسر دائم» آن است که حقیقتی از حقایق هستی در دوره روزگارش از خواسته طبیعی خود محروم باشد. مثلاً آتش هیچ گاه حرارت نداشته باشد یا در جهان نیرویی باشد که از آغاز پیدایش آتش تا هنگامی که آتش در جهان وجود دارد از حرارت‏آتش جلوگیری کند. این امری محال است، که در فلسفه به اثبات رسیده‏است.
مقصود از «قسر اکثری» آن است که طبیعت در اکثر دوره عمرش از اقتضای ذاتی خود محروم باشد. این را هم فلاسفه محال می‏دانند. این نظریه فلسفی که به شکل قانون در جهان هستی جاری است به ما می‏گوید که روزگار ظلم وجور در بشر سپری خواهد شد وبه جای آن روزگار عدل وداد خواهد آمد.
این نظریه فلسفی می‏گوید: قسر انسانیت در عمر او محال است، چنان که در بیشتر عمر او نیز محال خواهد بود. پس روزگاری خواهد آمد که روزگار انسانیّت باشد. وبه یقین روزی خواهد آمد که بشر از اسارت وبردگی حیوان‏صفتان رهایی یابد ودر سایه مهر انسان‏ها زیست کند وزندگی داشته باشد.
● پرسش : ضرورت حکومت عدل جهانی را از راه تکامل چگونه می‏توان تبیین کرد؟
▪ پاسخ : انسان مانند یک نهال است که استعداد ویژه‏ای برای رسیدن به کمال در او وجود دارد واحتیاج او به عوامل بیرونی برای شکوفایی این استعداد است. انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش، تدریجاً از وابستگی‏اش به محیط طبیعی واجتماعی کاسته وبه نوعی وارستگی که مساوی است با وابستگی به عقیده وایمان وایدئولوژی افزوده می‏شود، ودر آینده به آزادی کامل معنوی یعنی وابستگی کامل به عقیده وایمان ومسلک وایدئولوژی خواهد رسید.
برحسب این‏بینش از ویژگی‏های‏انسان، تضادّ درونی‏اوست میان جنبه‏های مادی وجنبه‏های معنوی. نبرد درونی انسان خواه‏ناخواه به نبرد میان گروه‏ها وانسان‏ها کشیده می‏شود، یعنی نبرد میان انسان کمال یافته از یک‏طرف وانسان منحطّ از طرفی دیگر.
نتیجه اینکه: بشر احتیاج دارد به نیرویی غیبی ورهبری الهی تا به کمک او عدل وتوحید وکمال را در سرتاسر گیتی گسترش داده ونیروهای مخالف را نابود سازد.
● پرسش : آیا با دلیل عقلی می‏توان ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی را اثبات نمود؟
▪ پاسخ : مطابق آیات وروایات، انسان عبث وبیهوده آفریده نشده است، بلکه هدف وغرضی خاص برای خلقت او در نظر گرفته شده که همان رسیدن انسان به کمال یعنی لقای الهی است که از راه یقین وعبودیت همه جانبه حاصل می‏گردد.
در علم کلام به اثبات رسیده که لطف بر خداوند واجب است. لذا از باب لطف باید خداوند هر امری را که در راستای اهداف خلقت است ایجاد کرده وموانع آن را نیز برطرف سازد. با مراجعه تاریخ گذشته پی می‏بریم که تاکنون این هدف عمومی در سطح کلّ جامعه بشری تحقق نیافته است. لذا به این نتیجه می‏رسیم که: به جهت تحقق هدف کلّی خلقت لازم است خداوند با زمینه‏سازی خاص که همان تشکیل حکومت عدل جهانی توحیدی است مردم را در پیاده کردن این هدف عمومی یاری دهد.
● پرسش : آیا واقعیّت‏های تاریخی می‏تواند ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟
▪ پاسخ : با مراجعه به تاریخ گذشته وحال پی می‏بریم که بشر در طول تاریخ خود گرفتار انواع عذاب‏ها وشقاوت‏ها وقتل وغارت‏ها بوده است، خصوصاً انسان‏های موحّد که به جرم پاسداری از حق وحقیقت وتوحید، انواع عذاب‏ها را به جان خریده‏اند.
قرآن کریم در رابطه با قضیه اصحاب اُخدود که خندق بزرگی حفر کردند ودر آن آتشی بس عظیم فراهم آوردند تا مؤمنان وموحدان را در آن زنده زنده بسوزانند سخن به میان آورده است.( سوره بروج، آیه ۸-۱.)
در صفحه‏ای از تاریخ می‏خوانیم فرعون مصر به مجرد دیدن رؤیایی در خواب چه جنایاتی در طول عمر خود انجام داد تا وجودش از گزند بلیّات محفوظ بماند.
باز در صفحه‏ای دیگر از تاریخ جنایات شخصی دیگر به نام «حجاج بن یوسف سقفی» را مشاهده می‏نماییم که در مدّت بیست سال حکومت بر عراق، چه جنایات هولناکی را انجام داد.( مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۶۷ù۱۶۶.)
در جنگ جهانی اوّل چه انسان‏های بی‏گناهی به قتل رسیدند که بنابر آمار رسمی تنها تعداد کشته‏شدگان این جنگ به بیست ودو میلیون نفر رسید. پس از مدت کوتاهی آتش جنگ جهانی دوم شعله ور شد وبا کمال تأسّف آتش آن دامان هفتاد میلیون انسان را گرفت وبه کام مرگ فروبرد.
در جریان اشغال الجزایر بیش از دو میلیون مسلمان توسط فرانسوی‏ها به شهادت رسیدند. در جنگ ویتنام نیز صدها هزار نفر از مردم بی‏گناه توسط آمریکایی‏ها قتل عام شدند.
ودر نیم قرن گذشته مشاهده می‏کنیم که ملت فلسطین در زیر چکمه‏های اسرائیل غاصب صدها هزار کشته وزخمی وآواره از خود به جای گذاشته است.
حال با تأمّلی نسبت به آینده بشر وخصومت‏هایی که میان ملّت‏های مختلف پدید آمده وخصوصاً با در نظر گرفتن تسلیحات کشتار جمعی که کشورها برای نابودی یکدیگر فراهم آورده‏اند که می‏تواند ده‏ها بار کره زمین را به نابودی بکشاند، وبالأخص با طرح برخورد تمدن‏ها که از سوی برخی از روشنفکران آمریکایی همچون «ساموئل هانتینگتون» داده شده وامروز، سیاست‏مداران آمریکایی آن را دنبال می‏کنند، در می‏یابیم که چه خطر عظیمی جامعه بشری را تهدید می‏کند. حال آیا بشر، امیدی به آینده زندگی خود دارد؟ راه حل چیست؟
آیا بشر خود می‏تواند با طرح برنامه‏ای که ضمانت اجرایی نیز داشته باشد صلاح وسعادت را بر کلّ عالم حکم‏فرما سازد؟
قطعاً این چنین نیست ولذا تاکنون نتوانسته است چنین کاری بکند وبعدها نیز به تنهایی نمی‏تواند چنین کاری را انجام دهد. لذا ضرورت اقتضا می‏کند که مصلحی غیبی از جانب خداوند متعال برای هدایت ونجات بشر ظهور کرده ومردم را از این بلاها نجات بخشد واو کسی غیر از مهدی موعود (ع) نیست.
● پرسش : آیا بشر احتیاج به امداد غیبی دارد؟
▪ پاسخ : برخی معتقدند که بشر با پیشرفت علمی وتکنیک وتمدنی که در ظاهر پیدا کرده احتیاج به امدادهای غیبی ندارد.
ولی جواب این است که: منشأ انحرافات بشر تنها نادانی نیست تا با پیشرفت علم وتکنیک، انحرافات برطرف شود، بلکه عوامل دیگری نیز منشأ انحرافات بشر است که نه تنها در بشر امروزی باقی مانده بلکه بیشتر نیز شده است. این عوامل عبارتند از: غرایز وتمایلات مهار نشده، شهوت وغضب، افزون‏طلبی، جاه‏طلبی، لذت‏طلبی وبالاخره نفس‏پرستی ونفع‏پرستی که همه اینها در بشر امروز موجود است. علم در امروز به صورت بزرگ‏ترین دشمن بشر در آمده است. علم گرچه چراغ روشنایی است ولی استفاده از آن بستگی به موارد استعمال آن دارد. علم ابزاری برای هدف است نه تشخیص دهنده هدف.
ویل دورانت می‏گوید: «ما از نظر ماشین توانگر شده‏ایم واز نظر مقاصد فقیر».( لذات فلسفه، بخش دعوت.)
انسان عصر علم با انسان ما قبل این عصر در اینکه اسیر وبنده خشم وشهوت خویش است هیچ فرقی نکرده است. علم نتوانسته است آزادی از هوای نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است ماهیت هیتلرها را تغییر دهد، بلکه علم دست آنها را درازتر کرده و شمشیر را تبدیل به بمب اتم کرده است.
راسل می‏گوید: «زمان حاضر زمانی است که در آن حسّ حیرت توأم با ضعف وناتوانی همه را فرا گرفته است. می‏بینیم به طرف جنگی پیش می‏رویم که تقریباً هیچ کس خواهان آن نیست. جنگی که همه می‏دانیم قسمت اعظم نوع بشر را به دیار نیستی خواهد فرستاد...».( امیدهای نو، ص ۲.)
اگر انسان بر اساس علل مادّی وظاهری قضاوت کند پی می‏برد که این بدبینی‏ها بجاست، فقط یک ایمان معنوی وایمان به امدادهای غیبی لازم است که این بدبینی‏ها را زایل وتبدیل به خوش بینی کند ومعتقد باشد که سعادت بشریت، رفاه وکمال او، زندگی انسانی ومقرون به عدل وآزادی وامن وخوشی بشر در آینده است وانتظار بشر را می‏کشد.
آری شخص تربیت شده در مکتب الهی می‏گوید: ممکن نیست که جهان به دست چند نفر دیوانه ویران شود. او می‏گوید: درست است که جهان بر سر پیچ خطر قرار گرفته است، ولی خداوند همان طور که در گذشته -البته در شعاع کمتری- این معجزه را نشان داده وبر سر پیچ خطر، بشر را یاری کرده واز آستین غیب، مصلح ومنجی رسانده است، در این شرایط نیز چنان خواهد کرد که عقل‏ها در حیرت فرورود... .
شهید مطهری؛ می‏فرماید: «...این اندیشه، بیش از هر چیز، مشتمل بر عنصر خوش‏بینی نسبت به جریان کلّی نظام طبیعت وسیر تکاملی تاریخ واطمینان به آینده وطرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشریّت است...».( قیام وانقلاب مهدی (ع)، ص ۷-۵.)
● پرسش : چرا در عصر انبیای گذشته حکومت عدل جهانی تحقق نیافته است؟
▪ پاسخ : این سؤال گاهی به طریق دیگری نیز مطرح می‏شود که چرا حکومت عدل جهانی در پایان تاریخ وآخرالزمان اجرا می‏گردد؟ آیا این امر اتفاقی است یا اینکه وجه ودلیلی دارد؟ می‏گوییم: تکامل فرد ودر نتیجه ایجاد مجتمع کامل ونیز دولت وحکومت عدل در جامعه با دو عامل اساسی تحقق‏پذیر است:
۱) عامل خارجی: به این معنا که هر فرد از افراد جامعه، معنای عدل وکمالی را که هدف خلقت در اوست بداند ونیز راهی را برای رسیدن به آن بیابد، واز آنجا که فهم بشر قاصر از درک این امور است لذا بشر در طول تاریخ محتاج به انبیا برای هدایت ورسیدن به اهداف خود بوده است.
۲ـ عامل داخلی: که همان شعور بشر به این مسئولیّت وهدف بزرگ است. لذا برای رسیدن به هدف، تحقق این عامل داخلی در وجود انسان لازم است. این شعور به مسئولیّت تحقق نمی‏یابد مگر به اینکه:
الف) عقل، اهمیّت اطاعت خداوند وخضوع وخشوع نسبت به او را درک کند.
ب) بداند که اطاعت خدا ضامن حقیقی برای سعادت خود وجامعه وایجاد عدل مطلق در جامعه خواهد بود.
ج) حقیقت عدل وقسط وآثار وبرکات آن را بداند.
این عامل داخلی با انواعش از چند طریق قابل پیاده شدن است:
۱) اینکه این ایمان واخلاص در افراد جامعه به صورت معجزه تحقق یابد.
این احتمال با قانون معجزات منافات دارد، زیرا معجزه طریق انحصاری است، در حالی که برای رسیدن به نتیجه وهدف راه‏های دیگر غیر از طریق معجزه وجود دارد. ونیز با اختیار انسان -که کمال او در گروآن است- منافات دارد.
۲) بشر بدون جبر وبا تجربه وارشاد به سطحی عالی از فهم وشعور برسد تا بتواند آن هدف عالی را با رهبری الهی پیاده کند.
با ملاحظه حالات وخصوصیات بشر پی می‏بریم که هنوز انسان به آن سطح عالی از فهم وشعور برای رسیدن به این هدف کامل نرسیده است، زیرا بشر از ابتدای خلقت، دو شرط اساسی از شرایط تطبیق عدل کامل را نداشته است:
الف) شناخت عدل به صورت کامل.
ب) آمادگی برای فداکاری در راه تطبیق وپیاده کردن عدالت بعد از شناخت آن.
اگر بر فرض، بشر شرط اوّل را دارا باشد، هنوز آمادگی کامل برای شرط دوّم را پیدا نکرده است. ولذا حتی در عصر صحابه رسول اکرم که آن را بهترین عصر می‏دانند آن حضرت مشکلاتی با صحابه در زمینه فداکاری آنان در راه اسلام داشته است.
خداوند متعال در اعتراض به جماعتی از صحابه می‏فرماید: {یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَی الأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَةِ فَما مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إِلّا قَلِیلٌ}؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! چرا( سوره توبه، آیه ۳۸.)
هنگامی که به شما گفته می‏شود: به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید بر زمین سنگینی می‏کنید [و سستی به خرج می‏دهید]؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‏اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست.»
حال به این نتیجه می‏رسیم که بشر تاکنون به شروط اساسی برای تشکیل حکومت جهانی دست نیافته وزمینه را برای ظهور فراهم نساخته است.
سید رضا صدر؛ می‏گوید: «روزی خواهد رسید که بشر قابلیت پیدا کند که دادگستری توانا وبینا بر او حکومت کند وقابلیّت پیدا کردن بشر برای چنین حکومت عبارت است از تکامل او. بشر تکامل نیافته شایستگی ولیاقت حکومت عدل را ندارد وآن را نمی‏پذیرد، واگر با جبر وزور بر او تحمیل شود نقض غرض خواهد بود. جبر وزور ظلم است وظلم نردبان عدل نخواهد بود. عدلی که به وسیله ظلم برقرار شود عدل نیست، هر چند نام عدل بر آن گذارند. بشر تکامل نیافته حاکم عدل را نمی‏پسندد ودوست می‏دارد که او برکنار شود. حضرت علی (ع) می‏فرماید: «این مردم از من ملول شده‏اند ومن هم از آنها ملول هستم»، سپس در حقّ آنها نفرینی کرده، فرمود: «خدایا مرا از اینها بگیر». حکومت عدل بایستی با رضایت خلق برقرار شود، وآن وقتی است که بشر خواستار آن باشد. بشر وقتی خواستار حکومت عدل می‏شود که خوی حیوانی تحت فرمان خوی انسانی او قرار گیرد».( راه مهدی (ع)، ص ۵۴.)
در رو آیات نیز به جهتی دیگر اشاره شده است.
امام باقر (ع) فرمود: «دولتنا آخر الدول ولن‏یبقی أهل البیت لهم دولة إلّا ملکوا قبلنا لئلّا یقولوا إذا رأوا سیرتنا إذا ملکنا سرنا مثل سیرة هؤلآء وهو قول اللَّه عزّوجلّ: {وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ}»؛ «دولت وحکومت ما آخرین دولت‏ها وحکومت‏هاست. حکومت برای هیچ اهل( الغیبة، طوسی، ص ۴۷۲ ؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲، ح ۵۸.)
بیتی باقی نمی‏ماند مگر اینکه قبل از ما به حکومت رسیده وآن را به نهایت رسانده است، به جهت آنکه هر گاه سیره ما را در حکومت مشاهده کردند نگویند: اگر ما نیز مالک وعهده‏دار حکومت بودیم این چنین حکومت می‏کردیم. اشاره به این معناست قول خداوند متعال که می‏فرماید: (وعاقبت برای پرهیزگاران است).»
● پرسش : چه ضرورتی در تحقق حکومت عدل جهانی در این دنیا است؟
▪ پاسخ : برخی بعد از اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی می‏گویند: چه ضرورتی برای تشکیل این عدالت در سطح گسترده در این دنیاست، اگر در عالم آخرت این عدالت در سطح گسترده پیاده شود -که حتماً هم چنین خواهد بود- غرض وهدف خلقت تأمین خواهد شد؟
در پاسخ این اشکال می‏گوییم:
۱) از آنجا که هدف از خلقت، عبادت ورسیدن به یقین ولقای خداوند معرفی شده است، لذا باید این حکومت در روی زمین وقبل از انقضای دنیا پیاده شود تا هدف غایی خلقت در برهه‏ای از زمان پیاده شود.
۲) بشر مخلوق در این دنیا گرایش فطری به این نوع حکومت دارد، لذا باید برای او در این عالم با مقدماتش فراهم گردد.
۳) از آنجا که قسر دائم واکثری محال است، لذا انسان در این عالم طبیعت باید روزی را به خود ببیند که ظلم وتعدی از بین رفته وعدالت وانسانیت جای آن را در سطح گسترده گرفته است.
۴) تکامل انسان در این دنیا برای او ارزشمند است نه در عالمی دیگر، واز آنجا که انسان طبیعتاً وفطرتاً کمال‏خواه وکمال‏جو است باید زمینه لازم برای سیر کمالی او در سطح گسترده در این عالم فراهم گردد، که در عصر ظهور مهدی (ع) این خواسته عملی خواهد شد.
● پرسش : با توجه به علم وعقل وتجربه چه نیازی به امام است؟
▪ پاسخ : ممکن است افرادی خیال کنند که در عصر علم ودانش، بشر چه نیازی به امام دارد؟ بشریّت روز به روز مستقل‏تر وکامل‏تر می‏شود وطبعاً نیازمندی‏اش به کمک‏های غیبی کمتر می‏گردد، عقل وعلم تدریجاً این خلأها را پر می‏کنند... .
قطعاً خطراتی که در عصر علم وتکنیک برای بشریّت است به مراتب از خطرهای عصرهای پیشین بیشتر است. اشتباه است که خیال کنیم منشأ انحرافات بشر همیشه نادانی بوده است. انحرافات بشر بیشتر از ناحیه غرایز وتمایلات مهار نشده است، از ناحیه شهوت وغضب است. از ناحیه افزون‏طلبی، جاه‏طلبی، برتری‏طلبی، لذت‏طلبی وبالاخره نفس‏پرستی ونفع‏پرستی است. آیا در پرتو علم همه اینها اصلاح شده وروح عدالت وتقوا ورضا به حقّ خود وحد خود وعفاف وراستی ودرستی جایگزین آن شده است؟ یا کار کاملاً برعکس است.
علم امروزه به صورت بزرگ‏ترین دشمن بشر درآمده است. چرا چنین شده است؟ جوابش این است که علم چراغ است، روشنایی است. استفاده از آن بستگی دارد که بشر این چراغ را در چه مواردی وبرای چه هدفی به کار برد. بشر از علم همچون ابزاری برای هدف‏های خویش استفاده می‏کند، امّا هدف بشر چیست وچه باید باشد، علم قادر به بیان آن نیست! این کار دین است. علم، همه چیز را تحت تسلّط خود قرار می‏دهد مگر انسان وغرایز او را.
ویل دورانت درباره انسان عصر ماشین می‏گوید: «ما از نظر ماشین توانگر شده‏ایم واز نظر مقاصد فقیر». انسان عصر علم ودانش با انسان ما قبل این عصر در اینکه( لذات فلسفه، بخش دعوت.)
اسیر وبنده خشم وشهوت خویش است هیچ فرقی نکرده است. علم نتوانسته است آزادی از هوای نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است... .
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی