پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

ستایش عشق - ÉLEGE DE L'AMOUR


ستایش عشق - ÉLEGE DE L'AMOUR
سال تولید : ۲۰۰۱
کشور تولیدکننده : فرانسه و سوئیس
محصول : آلن سارد و روت والدبرگر
کارگردان : ژان لوک گدار
فیلمنامه‌نویس : ژان لوک گدار
فیلمبردار : کریستوف پولاک و ژولی‌ین هرش
آهنگساز(موسیقی متن) : ژرژوان پاریس، آروو پارت، موریس ژوبر و کارل آمادوئس هارتمان
هنرپیشگان : برونو پوتسولو، سیسل کامپ، ژان داوی، فرانسواز ورنی، اودری کلبانر، ژرمی لیپمان و رمو فورلانی
نوع فیلم : رنگی و سیاه و سفید، ۹۷ دقیقه


در نخستین بخش فیلم ـ که به‌صورت سیاه و سفید و ۳۵ میلی‌متری فیلم‌برداری شده ـ سینماگری به‌ نام ̎ادگار̎ (پوتسولو) به اتفاق تهیه کننده‌اش در میانهٔ یک جلسهٔ انتخاب بازیگر و در تلاش برای یافتن بازیگران نقش اصلی فیلم بعدی‌اش دیده می‌شود. ̎ادگار̎ که بیشتر اهل فلسفه‌بافی است تا صحبت دربارهٔ چند و چون نقش، ابتدا با تعدادی بازیگر زن گفت‌وگو می‌کند و سرانجام با ̎ال̎ (کامپ) آشنا می‌شود؛ ̎ادگار̎ محسور ̎ال̎ شده و مطمئن است که قبلاً نیز او را جائی ملاقات کرده ولی نمی‌داند کی یا کجا. ̎ادگار̎ سرانجام به این نتیجه می‌رسد که ̎ال̎ بازیگر مناسبی برای ایفای نقش است ولی بعد خبردار می‌شود که دختر درگذشته است. در بخش دوم فیلم، که برای فیلم‌برداری‌اش از ویدئوی رنگی دیجیتال استفاده شده، ̎ادگار̎ به نخستین باری رجعت می‌کند که ̎ال̎ را ملاقات کرده ـ هنگامی که به سر وقت زوج مُسنی رفته بود که حکایت زندگی و ماجرای جان به در بردنشان را از اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها به تهیه کننده‌ای هالیوودی فروخته بودند. موقع ملاقات این زوج ـ ̎ادگار̎ که به‌عنوان مهمان یکی از دوستان قدیمی ̎ژان لاکوتورِ̎ مورخ به آن‌جا رفته بود، به حکایت زندگی این زن و مرد مسن علاقه‌مند شده و به نوه‌شان، ̎ال̎، دانشجوی حقوق، معرفی می‌شود که در آن‌جا حضور داشته تا نگاهی به قرارداد پدر و مادربزرگشان با تهیه کنندهٔ هالیوودی بیندازد...
● تاریخ (های) سینما (۱۹۹۷ ـ ۱۹۹۸) توانائی هم‌چنان شگرف مغز گدار را نشان داد و نیز این‌که می‌تواند حافظه و شعر را به دلخواه درهم آمیزد. موسیقی ما (۲۰۰۴) ارتعاشات هم‌چنان نیرومند تارهای قلب او را نشان داد که می‌تواند اندوه و وقار را هم‌زمان منعکس کند. ستایش عشق، در میانهٔ این‌دو، بیش از هر چیز تغییر حالت و نوسانات لحظه‌ای او را نشان می‌دهد. این فیلمی است که می‌گوید ̎ساخته‌ شده‌ام، پس هستم̎ و همین برایش کافی است. ستایش از خود است و هم‌زمان مرثیه برای خود. تصاویر خیابانی و پرتره‌های انسانی با لیدر سیاه و میان‌نویس نقطه‌گذاری می‌شوند، موسیقی و گفت‌وگوهای معماوار فیلم را به پیش می‌برند و جملات اغلب تنها به‌عنوان شعر می‌توانند تلقی شوند، نه حرف‌های روزمره و قابل فهم. پس از سه دهه این اولی باری بود که گدار در خیابان‌های پاریس فیلم‌برداری می‌کرد و حاصل، بازگشت نوعی حس طراوت بدوی در مکان‌هائی است که قطعاً بارها ـ و از جمله در سینما ـ دیده شده‌اند. گدار تعارض آمریکا ـ به‌عنوان سرزمینی بدون تاریخ که تاریخ دیگران را به دل‌خواه قبضه می‌کند ـ و اروپا ـ که مظهرش پاریس گم شده‌ای است که باید از نو دید ـ را برجسته می‌کند (به سبک خودش، البته). از سوی دیگر ̎ادگار̎، فیلم‌سازی است که می‌خواهد دربارهٔ نهضت مقاومت فرانسه فیلم بسازد و تا جائی که می‌بینیم، نمی‌تواند. گدار طبعاً به ناتوانی سینمای اروپا در برابر سلطهٔ هالیوود ـ که این‌جا نمایندهٔ خبیث اصلی‌اش، فهرست شیندلر (استیون اسپیلبرگ، ۱۹۹۳) است ـ نظر دارد. خود ستایش عشق ظاهراً طرحی چند ساله بوده است. لابه‌لای این‌ها، ناله‌ها و گلایه‌هائی دربارهٔ به محاق رفتن اندیشه، کتاب و مفهوم گدار روشنفکری است که باعث می‌شود استاد عنان خود را وا نهد و تنهائی ذهنی‌اش را گاه با فریاد بیان کند. اما به‌رغم این‌ها، ستایش عشق که دو سوم اولش در زمان حال سیاه و سفید و ۳۵ میلی‌متری است و در پایان برای یک ملاقات در گذشته (نمونه‌ای کمیاب از رجعت به گذشته در آثار گدار) سراغ تصاویر ویدئویی با رنگ‌های اشباع شده می‌رود، بیش و پیش از هر چیز ـ حتی دغدغه‌های انکارناپذیرش برای تاریخ و حافظه ـ دل‌مشغول زیبائی است. زیبائی‌ای که در آن توده‌های نور و رنگ‌ پایانی فیلم که همه چیز را در برمی‌گیرند و حاصل بیش از دو دهه تجربه‌های ویدئویی گدار هستند به اوج می‌رسد. گدار به نقاشی روی سلولوئید پرداخته است و ستایش عشق ـ که بزرگ‌ترین الهامش را از نقاشی امپرسیونیستی گرفته ـ تماشاگر را بیش از هر چیز در حسرت و اعجاب از زیبائی خودش نگه می‌دارد و دوباره ما را به منبع و ذخیرهٔ بی‌پایان این زیبائی ـ در تاریخ (های) سینما ـ ارجاع می‌دهد.