یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


مرثیه ای برای تولد کودکی ۱۷۰ ساله


مرثیه ای برای تولد کودکی ۱۷۰ ساله
● به انگیزه سالروز انتشار نخستین روزنامه ایرانی
۹۷ سال پیش از گشایش نخستین دانشگاه مدرن ایران یعنی دانشگاه تهران (۱۳۱۳ ه. ش)؛ ۳۳۶ سال بعد از به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل صفوی (۸۸۰ ه. ش) و تشكیل دوباره ایران متحد برای نخستین بار پس از ورود اسلام به ایران؛ ۳۲۳ سال پس از نبرد چالدران (۸۹۳ ه. ش)، ؛ ۲۳۹ سال پس از ساخت ۶۰ هزار تفنگ و ۴۰ توپ برنجی به وسیله هیأت ۲۶ نفره برادران شرلی در كارگاه های اصفهان (۹۷۷ ه. ش) برای تداركات نبردهای ۲۳ ساله شاه عباس با عثمانی ها؛ ۱۹۹ سال پس از انتشار كتاب ساغموس (زبور داوود) از سوی ارامنه جلفای اصفهان (۱۰۱۷ ه. ش)؛ ۲۵ سال پس از عهدنامه غمبار گلستان (۱۱۹۱ ه. ش)؛ ۲۲ سال پس از اعزام نخستین گروه ۵ نفره بورسیه ایرانی به اروپا (۱۱۹۴) با حمایت عباس میرزای ولیعهد و ۱۰ سال پس از عهدنامه اندوهبار تركمانچای (۱۲۰۶ ه. ش)؛ نخستین مطبوعه چاپ تهران در ۲۵ محرم الحرام ۱۲۵۳ ه. ق مطابق با اول ماه مه ۱۸۳۷ میلادی و ۱۱ اردیبهشت ۱۲۱۶ ه. ش منتشر شد.
اگرچه این نخستین بار نبود كه در اقطار عالم نشریه ای چاپی به زبان فارسی در دوران مدرن منتشر می شد، ولی، این نشریه بی نام (كه اكنون هیچ نسخه ای از شماره اول آن باقی نمانده است)، به یكی از نمادهای بسیار مهم نخستین رویارویی های ایرانیان با دنیای مدرن غربی تبدیل شد.
بسیار عجیب است در حالی كه هنوز حدود ۱۵ سال تا گشایش دارالفنون و یك قرن تا ایجاد مدارس به سبك جدید و دانشگاه، در تاریخ ایران باقی مانده است، نخستین نشریه در ایران تأسیس می شود و البته واضح است كه مراد از نشریه در این مقاله، سبك مدرن روزنامه و ژورنالیسم است وگرنه نویسنده و وزیر معروف آل بویه، صاحب بن عباد روزنامچه ای داشت كه احوال و وقایع روزانه را در آن می نوشت. (فرشاد قربانپور شیخانی، فصلنامه یاد، شماره ،۸۱ پائیز ،۸۵ مقاله «نگاهی به ۲۱۵ سال روزنامه نگاری در ایران» ص ۱۱۴)
اصولاً امپراتوری های بسیار عظیم گذشته بدون روش های بسیار پیشرفته ارتباطی و اطلاعاتی، برای باخبر شدن از اوضاع امپراتوری خود، امكان حیات نداشته اند. مسأله ای كه «هارولد اینیس» (۱۹۵۲-۱۸۹۴) تاریخ شناس و اقتصاددان مشهور كانادایی در كتاب معروفش به نام «امپراتوری و ارتباطات» به آن اشاره می كند.
در اوایل قرن چهاردهم میلادی، حكمران معروف، غازان خان، فرمانروای مغول گاهگاهی روزنامه های دیواری منتشر و در شهرهای مختلف پخش و نصب می كرد. این گونه روزنامه های دیواری معمولاً فرمان های غازان خان و دستورهای دولتی را میان مردم و رعایای كشور می برد و مخصوصاً در جاهایی كه مالیات ازطرف مأموران دولت دریافت می شد، اخبار و مقدار مالیات سالانه در روزنامه های دولتی منتشر می شد تا اهالی هر شهر و ده از مقررات آگاهی یابند و صاحب منصبان كشوری نتوانند مالیات اضافی و غیرقانونی به مردم تحمیل كنند.
مقام «وقایع نویسی» مخصوصاً در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی در حكومت صفویه در اموردولتی نقش بسیار مهمی داشت.
جهانگرد معروف «پی یترو دلاواله» كه در زمان سلطنت شاه عباس به ایران مسافرت كرده است در سفرنامه خود ذكر می كند وقتی شاه عباس در میدان عمومی اصفهان نطق می كرد، گزارش سخنرانی او به وسیله وقایع نویسان نوشته شده در كاغذهای منظم در نقاط مختلف شهر به دیوار نصب می شد تا مردم از آن آگاهی یابند.
پس مشخص است مطبوعات و روزنامه نگاری به معنی اعم آن در طول تاریخ ایران امر بی سابقه ای نبوده است، حتی خارج از تاریخ و سرزمین های تحت نفوذ اسلام، نیز گزارش هایی موجود است كه در كشورهایی مانند روم و چین روزنامه هایی منتشر می شده است كه مانند مطبوعات امروز، شامل خبر روز، نظر مردم، مطالب پشت پرده و حتی مطالب و حكایات سرگرم كننده بوده كه به صورت مطبوعه دیواری به دیوارهای ساختمان های دولتی آویخته می شده است. (كاظم، معتمدنژاد، وسایل ارتباط جمعی، جلد یكم، چاپ دوم، ص ۷۵)
ظاهراً از یك روزنامه دیواری زمان روم باستان به نام «آكتا دیورنا» حتی نسخه هایی هم باقی مانده.
حكایت چاپ حتی جالب تر از قصه ژورنالیزم(البته به معنای اعم آن) است. در كتاب های تاریخ و دایرهٔ المعارف های معتبر جهان به صراحت از «یوهان گنز فلیش» آلمانی، معروف به «گوتنبرگ» به عنوان كسی نام می برند كه در سال ۱۴۳۶ میلادی موفق به اختراع دستگاه چاپ شده است. این درحالی است كه مورخان عقیده دارند پس از اختراع كاغذ و مركب از سوی «تسی لو آن» چینی در سال ۱۰۵ میلادی (معتمدنژاد، كاظم، همان صفحه ،۷۸ محسنیان راد، مهدی، ارتباط شناسی ص ،۴۹۶ مولانا، حمید، سیر ارتباطات اجتماعی در ایران، ص۱۹) نوعی چاپ ابتدایی در چین به وسیله حكاكی بر روی چوب از اواسط قرن پنجم میلادی ابداع شد(معتمدنژاد، همان، ص۷۸).
در كنار صنعت چاپ، پیدایش و تولید كاغذ و مركب در تاریخ گذشته امری عادی و رایج بوده است. پروفسور مولانا در كتاب «سیرارتباطات اجتماعی در ایران» در صفحه ۲۰ نقشه سیر انتشار كاغذ در عالم را این گونه به تصویر می كشد:
▪ چین ـ ۱۰۵ میلادی
▪ تركستان ـ ۱۵۰ میلادی
▪ تورفان ـ ۳۹۹ میلادی
▪ كشمیر ـ ۶۰۰ میلادی
▪ سمرقند ۷۵۱ میلادی
▪ بغداد ـ ۷۹۳ میلادی
▪ مصر ـ ۹۰۰ میلادی
▪ مراكش ـ ۱۱۰۰ میلادی
▪ اسپانیا ـ ۱۱۵۰ میلادی
▪ ایتالیا ـ ۱۲۷۰ میلادی
▪ آلمان ـ ۱۳۹۰ میلادی
▪ انگلستان ـ ۱۳۹۴ میلادی
▪ آمریكا ـ ۱۶۹۰ میلادی
در این زمان ها ماوراءالنّهر كه سمرقند یكی از شهرهایش بود، مركز پرورش شاعران بزرگ ایران شد و كتابخانه های متعددی در آنجا دایر گشت. صنعت كاغذسازی كه دراین دوره منحصر به ایران و اعراب بود باعث شد آثار علمی و فلسفی و ادبی ایرانی ها و دنیای اسلام از سمرقند گرفته تا بغداد و مصر توسعه پیدا كند و بالاخره راه خود را به اروپا و كشورهایی مانند اسپانیا و ایتالیا بگشاید.
با تولید كاغذ، صنعت كتاب سازی در ایران رواج پیدا كرد. تاریخ نویسان تكامل خط «كوفی» را از سوی ایرانیان مرهون توسعه صنعت كاغذ می دانند. در قرن یازده میلادی « صنعت كتاب سازی» ایران، نه تنها در سایر نقاط اسلامی، بلكه در دنیای آن روز بی نظیر بود. توسعه این هنر و صنعت سبب شد كه قسمت مهمی از آثار ادبی و هنری ایران در خاورمیانه و آفریقا و اروپا پخش شود و صنعت كاغذ و « فن كتاب سازی »، تغییرات مهمی در گسترش عقاید سیاسی و اجتماعی طبقات مختلف آن زمان به وجود آورد.
نسخه های گران قیمت كتاب «قابوسنامه» و «شاهنامه فردوسی» و دیگر متن های معتبر فارسی، در موزه های مختلف دنیا نشانی از آثار فوق العاده این گونه از وسایل ارتباطی است كه به وسیله ایرانی ها تأسیس و تكمیل شده است. (مولانا ، حمید ـ سیر ارتباطات اجتماعی در ایران، صص۲۱-۲۲)
جالب است با توجه به این كه مسلمانان از صنعت كاغذسازی وارد شده از چین به صورت گسترده بهره می بردند و به احتمال قریب به یقین از صنعت چاپ نیز كاملاً باخبر بوده و احتمالاً با آن آشنایی داشته اند، با وجود صنعت گسترده «كتاب سازی» در دوران تمدن مسلمین، و علاقه شدید مسلمانان به كتاب و علم آموزی، آثار و نشانه هایی موجود نیست كه نشان دهد مسلمانان به صورت گسترده از صنعت چاپ بهره می برده اند. علاقه مسلمانان به كتاب به حدی بوده است كه در تاریخ می خوانیم: « كتاب، واسطه سیاسی، سفیر صلح!»چیز هایی، كه در تاریخ سابقه نداشته و ندارد، آن هم به این وسعت. مسلمانان چقدر دلباخته كتاب بودند! آن هم كتاب هایی در باره مسائل خشك، مانند هندسه و مكانیك، درباره طب، نجوم و فلسفه.
همان طور كه یك كشور فاتح، تحویل سلاح ها و كشتی های جنگی را شرط قرارداد صلح می كند، امپراتور سرزمین اسلامی پس از پیروزی درجنگ عموریه (۸۳۸ میلادی) و آنكارا، تحویل نوشته های یونان قدیم را شرط صلح با بیزانس اعلام كرد.
در حالی كه امروزه از مغلوبان، معادن، مواد خام، صنایع جنگی وطرح های جدید سلاح های جنگی را(بامخترعش یكجا) شرط می كنند. . .
در واقع سران اسلام باید كاملاً عاشق این طومار ها و بسته های پاره پاره از كاغذ (پاپیروس) و پوست آهو بوده باشند! چه معامله ای بهتر از این كه بیزانسی های مسیحی، با فرستادن تعدادی از این نوشته ها، دوستی مسلمانان را خواستار شوند! » (هونكه، زیگرید، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، ،۱۳۷۰ ص ۳۷۹)
در كنار این علاقه به كتاب اضافه كنید، تلاش بی وقفه مسلمانان را برای علم آموزی هرچه بیشتر؛ كه خود به زمینه علاقه مندی و استفاده هرچه بیشتر از كتاب در تمدن اسلامی دامن می زده است.
خانم دكتر « زیگرید هونكه » در كتاب معروف خود باعنوان «فرهنگ اسلام در اروپا»، در حاشیه فصلی با عنوان «امتی به مدرسه می رود» می نویسد: «هنگامی كه كارل كبیر (شارلمان) سر پیری به خود زحمت می دهدكه این هنر مشكل و كمیاب، یعنی نوشتن را بیاموزد، در همان زمان و حتی صدسال بعد هم اشراف اروپا افتخار می كردند كه نوشتن نمی دانند، و در دیر ها فقط چندنفر راهب بلد بودند كه قلم به دست گیرند. . .
در همین زمان درهزاران هزار مدرسه اسلامی در شهر ها و دهات، پسران و دختران از شش تا یازده ساله روی فرش های كوچك شان زانو می زدند و با مركب متمایل به قهوه ای، حروف و اعداد را روی لوح های تخته ای آغشته به موم نقش می كردند و آیه های قرآن كریم را هجی می كردند و آنچنان می آموختند تا این كه از حفظ بتوانند دسته جمعی بخوانند و قدم به قدم به سوی دستور زبان و صرف و نحو آن به جلو می رفتند... این مدارس از روی احساس و احتیاج داخلی و آزادانه و خود به خود به وجود آمدند و هیچ كس دستوری دراین مورد صادر نكرده بود. . . (همان ص ۳۹۹)
خانم دكتر هونكه در جای دیگر كتاب خود، درباره جایگاه كتاب در میان مسلمانان می گوید: «همانطور هم كه امروزه سطح اقتصادی و اجتماعی و فكری یك نفر را به بزرگی ماشین و تلویزیونش می سنجند، همانطور هم میان مسلمانان قرون نهم تا سیزدهم میلادی، مقیاس قضاوت، تعداد و اهمیت كتابهایی بود كه یك نفر داشت..
و این كتابخانه ها بودند كه مانند قارچ از زمین سربرمی آوردند. مسافری در بغداد در ۸۹۱م، یكصد كتابخانه عمومی برشمرده بود. هر شهری برای خودش كتابخانه ای تأسیس می كرد و مسلمانان می توانستند در قرائتخانه های آن با آرامش كامل به مطالعه بپردازند یا كتاب به امانت گیرند». (همان، ص۳۹۱)
«در ده تا دوازده جلد فهرست بزرگ، كتابهای كتابخانه شهرری را صورت برداری كرده بودند. هر مسجدی كتابخانه ای داشت. سالن اصلی هر بیمارستان كه محل مراجعه تازه واردین است، دارای قفسه های بزرگ و پر از كتاب بود و تمام آثار طبی تازه منتشرشده را خریداری می كردند تا این كه برای تعلیم محصلان طب و همچنین برای مراجعه پزشكان، جدیدترین معلومات در اختیارشان قرار داشته باشد و در جریان آخرین اخبار علمی قرارگیرند. خواجه نصیرالدین طوسی در كتابخانه رصدخانه مراغه، تعداد چهارصد هزار جلد كتاب جمع آوری كرد. . .
یكی از امرای با معلومات جنوب عربستان، یكصدهزار جلد كتاب در كتابخانه اش داشت...»
«. . . كتابخانه فاطمیان زیباترین و كاملترین كتابخانه بود و دارای یك میلیون و ۶۰۰ هزار جلد كتاب بود و تنها ۶ هزار و پانصد جلد كتاب های ریاضی و ۱۸ هزار جلد آثار فلاسفه داشت. » (همان، صص۳-۳۹۲)علاقه مسلمانان به كتاب مختص امرا، دانشمندان و افراد تحصیلكرده نبوده است، بلكه علاقه و به تعبیر خانم دكتر هونكه «عشق مسلمانان به كتاب» عمومی، سراسری و مربوط به همه طبقات مسلمانان بوده است:
«كتابدوستی در میان همه مسلمانان از هر دسته وجودداشته است، نه تنها میان دانشمندان. هر فرد خودساخته ای، از مردان بزرگ كشوری گرفته تا زغال فروش، از قاضی گرفته تا مؤذن، مشتریان دائمی كتابفروشی ها بودند. در یك كتابخانه متوسط خصوصی یك فرد مسلمان، در قرن دهم میلادی، تقریباً بیش از جمع كل كتابهای كتابخانه های اروپا كتاب یافت می شد. » (همان، ص۳۹۴)
اما جالب تر و بلكه شگفت انگیزتر آن است كه باتوجه به احتمال انتشار میلیارد ها نسخه از كتاب های مختلف در دوره تمدن مسلمین و باتوجه به احتمال بالای آشنایی مسلمانان با صنعت چاپ، حداقل از انواع ابتدایی آن، چرا صنعت چاپ در دوره تمدن مسلمین فراگیر نشد و این همه نسخ از كتاب ها به صورت دستی استنساخ می شدند؟
شاید به این سؤال نتوان به راحتی با نگاه امروزی پاسخ گفت. چون به راحتی نمی توان فضای آن موقع مسلمانان را تصور كرد؛ آنها با چه فلسفه زندگی و نگاهی در حالی كه مدرن ترین رصدخانه ها را داشتند، ساعت های عظیم چرخ دنده دار در شهرهای بزرگ مسلمانان زمان را به آنها اعلام می كردند و در اوقات معین زنگ می زدند، شبكه های كاملاً منظم بهداشتی و درمانی را در اختیار داشتند، شواهدی براستفاده از سمعك، عینك و قطب نما در میان مسلمانان وجوددارد و درنهایت هرساله میلیون ها جلد كتاب را به صورت دستی تولید می كردند، اما چرا هرگز به این فكر نیفتادند تا ازماشین چاپ برای تولید انبوه كتاب استفاده كنند؟
« ابن الهیثم پایه گذار علم بینایی (اپتیك)، برای رونویسی یك جلد كتاب اقلیدس، مبلغ ۷۵ درهم دریافت كرد كه با آن ۶ ماه زندگی می كرد و ابن الجزار طبیب قیروانی كه علاقه زیادی به مسافرت داشت، پس از مرگش، دوازده هزار و ۵۰۰ كیلو پوست آهوی نوشته، به دستخط خودش، باقی گذاشت.» (همان منبع)
واین درحالی است كه تولید كتاب به وسیله دستگاه چاپ، شاید ده ها بار ارزان تر از استنساخ آن با دست امكان تولید داشته است واین از نگاه یك عقل معاش اندیش مدرن امروزی، كاملاً شگفت انگیز است.
چرا مسلمانان به استفاده گسترده از دستگاه چاپ، در عین یك نیاز روی نیاوردند؟
شاید برای شما عجیب باشد كه حدود ۷۰۰ سال پیش از این در ایران اسكناس های چاپ شده رواج داشته است؛ اصولاً پروفسور« ادوارد براون» لغت چاپ را از كلمه «چاو» كه به زبان چینی معنی پول و اسكناس می دهد، مشتق می داند. «چاو» در زمان مغول ها در ایران به عنوان پول كاغذی به كار می رفته است و با پیدایش ماشین چاپ در ایران «چاپخانه» جای نام تركی «باسمه خانه» را می گیرد. (مولانا، حمید، همان، ص۳۱)
دكتر محسنیان راد، كل دلیل عدم توجه جامعه مسلمانان به دستگاه چاپ را در ترس حكومت های عوام فریب و اختناقی از آگاه سازی مردم توسط این تكنولوژی و لوازم و محصولات آن می داند.
حال این سؤال باقی می ماند اگر حكومت ها از آگاه سازی كتب علمی می هراسیدند، چه تفاوتی می كند این كتاب ها چاپی باشند یا دستنویس. همانطور كه گفته شد برخی از مورخان اروپایی از این موضوع متعجب می شدند كه چگونه در كتابخانه های مسلمانان میلیارد ها كتاب وجود دارد و كتابخانه های شخصی ۲ و ۳ هزار جلدی فراوان به چشم می خورد.
اگرچه موضوع اصلی مقاله ما هم پیگیری این بی اعتنایی به تكنولوژی چاپ نیست، ولی جهت یك نمای كلی عرض می كنم كه نگاه به علم و علم آموزی، نگاه محوری بودن مربی در آموزش دانش و نگاه خاص آن گفتمان به ارزش علم و كتابت و كتاب، فضایی را به وجود می آورد كه مسلمین نیازی به سرمایه گذاری روی چاپ نمی دیدند.
«افلاطون معتقد بود كه بهترین تربیت برای زندگی عمومی. . . بیشتر تعقیب و پیگیری علم برای خود آن است. . . افلاطون علاوه بر راهنمایی و رهبری مطالعات در آكادمی، خود درس هایی می داد و شنوندگانش از این درس ها یادداشت برمی داشتند. توجه به این نكته اهمیت دارد كه این درس ها برعكس «محاورات» كه آثار منتشر شده ای بودند، برای خواندن «عامه» منتشر نشده است. . . ما آن آثار از افلاطون، یعنی «محاورات» را در دست داریم كه برای عامه مردم نوشته شده است نه درس های او را. . . افلاطون در «اپینومیس هفت»، بیاناتی راكه بعضی درباره درس مورد بحث منتشر كرده بودند، رد و انكار می كند. در همان نامه می گوید: «بنابراین هیچ رساله و مقاله ای از من لااقل درباره این چیز ها وجود ندارد و هرگز وجود نخواهد داشت، زیرا این موضوع، برخلاف دیگر علوم، با الفاظ و كلمات قابل انتقال نیست، بلكه بعد از شركت طولانی در این امر و در پرتو همكاری و زندگی مشتركی با آن است كه چراغی در نفس روشن می شود و با شعله جهنده ای برافروخته می شود و پس از آن خود را تغذیه می كند. »
همچنین در «اپینومیس دو» می گوید: «بنابراین من خود هیچ گاه كلمه ای درباره این موضوعها ننوشته ام، نه رساله نوشته شده ای از افلاطون هست و نه هرگز خواهد بود؛ » از چنین قطعاتی بعضی نتیجه گرفته اند كه افلاطون چندان عقیده ای به ارزش كتاب ها برای مقاصد واقعاً تربیتی نداشته است. (كاپلستون، فردریك، تاریخ فلسفه، جلد یكم (یونان و روم)، ترجمه: سیدجلال الدین مجتبوی، سروش و انتشارات علمی و فرهنگی، ،۱۳۸۰ صص ۱۶۰ - ۱۵۸)
بیایید از نظرگاه دیگری به بحث نگاه كنیم؛ اگر شواهد به این گستردگی در تأیید این امر وجود دارد كه قبل از گوتنبرگ هم از تكنولوژی چاپ استفاده می شده است، پس چرا گوتنبرگ را مخترع این دستگاه می دانند. از دو منظر می توان به این پرسش پاسخ گفت؛ اول این كه تلاش برای پوشاندن نیكی های دیگران در میان غربی ها امر بی سابقه ای نیست.
«ویلیام هاروی» كاشف گردش خون معرفی می شود در حالی كه «ابن نفیس» آن را پیشتر در كتاب هایش آورده بود و بلكه «هاروی» از روی كتاب وی كپی برداری كرده باشد. یا بسیاری از ابداعات ریاضیات در دوره تمدن مسلمین به دیگر اروپائیان نسبت داده شده است و از این دست مثال های فراوان. . .
قصه اختراع و استفاده از چاپ هم می تواند این گونه باشد و گوتنبرگ هم به جای ده ها نفری معرفی شده است كه در مشرق زمین قرن ها پیش از وی با چاپ آشنا بوده اند.
اما وجه دیگر این امر می تواند ناشی از یك نگاه تمدنی باشد و این كه گوتنبرگ در مدخل ورودی دورانی است كه با دوران های پیشین خود تفاوت های بنیادین دارد. گویی عالم جدیدی متولد گردیده است. بنابراین از دید مبدأ تاریخی عالم جدید آن وقایعی اصولاً اتفاق افتاده اند كه در نسبت مستقیم با خودش قرار گرفته باشند. بنابراین اصولاً در این تمدن، نور نگاه مدرن فقط اختراع گوتنبرگ را می بیند نه زحمات وتلاش های چینی ها و مسلمانان را.
«چون شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اروپای قرن ۱۵ م (شروع رنسانس) با اوضاع و احوال چین تفاوت فراوان داشت و گوتنبرگ نیز در تكامل و توسعه روش جدید چاپ بیش ازدیگران كوشش كرده بود، این صنعت تحول انگیز یك صنعت اروپایی تلقی می شود و مخترع آن گوتنبرگ شناخته می شود. . . بدین طریق با ایجاد شرایط فنی، زمانی، مكانی و مالی مساعد در زمینه تهیه و تكثیر نوشته ها و پیام های مكتوب تحول بزرگی در ارتباطات غیرمستقیم ایجاد شد. » (معتمدنژاد، كاظم، همان، ص۸۰).
چاپ، دروازه ورود به عالم مدرن بود و متعهدان به مدرنیته و مظاهر آن هم باید دین خود را به گوتنبرگ ادا كنند. آری! واقعاً «چاپ گوتنبرگی» بود كه دنیای مدرن را ساخت. . .
اما آیا امثال این كوتاه بینی برای ما هم در كشورهای حاشیه ای - به تبع غرب - اتفاق نیفتاده است؟ به راستی در ۲۵ محرم ۱۲۵۳ چه اتفاق خاصی افتاد كه برای تولد ۱۷۰ سالگی آن اتفاق، اكنون جشن تولد گرفته ایم؟ و به راستی با این شادی می خواهیم چه چیزی را اثبات كنیم؟
یك گرته برداری ناقص از مدل اصلی كشورهای مادر. نشریه ای كه در پیشانی آن هیچ نامی دیده نمی شد، به سان بچه سر راهی ای كه هیچ كس حتی حاضر نیست برای آن اسمی برگزیند و وقتی كه حتی خواستند به بقیه بگویند این موجود عجیب چیست گفتند: این «كاغذ اخبار» است و به اصطلاح فنی این اسم عام آن است. جالب است حتی اگر این نام، گرته برداری نعل بالنعل از لغت news paper هم باشد، ترجمه اش می شود «كاغذ خبر» نه «كاغذ اخبار».
حتی انتخاب اسم عام این موجود زاده نخستین رویارویی های غرب و ایران هم ناقص به دنیا آمد، چه برسد به محتواهایی كه قرار بود ایران را به جایی برساند كه دیگر تحقیر شده نباشد؛ اما آیا از این بذری كه ۱۷۰ سال پیش كاشته شده، مشروطیت سكولار انگلیسی نرویید؟ آیا تلألو برق شمشیر حمایل شده رضاخان ازمیان سیاهه و سفیدی آن كاغذ ها شما را آزار نمی دهد؟
آیا یكی از دلایل انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۱۳۵۷- كه برای غلبه بر این تحقیر تاریخی روی داد - برنامه های نوسازی ای نبود كه در امتداد «الگوی كاغذ اخباری» سعی داشت زخم تحقیرهای جنگ های ایران و روس را پس از ده ها سال با مرهم توسعه « لرنری» به ما حقنه كند؟ آقایان و خانم های محترم! نمی خواهم جشن شما را خراب كنم. شما به Happy birthday گفتن خود ادامه دهید؛ مزاحم تان نمی شوم!
اما فقط در حضور و قضاوت كلاه خود پاسخ دهید: در ۱۷۰ سال گذشته میلیون ها درخت خرج این موجود ۱۷۰ ساله و فرزندان و نوه ها و نتیجه ها و نبیره ها و. . . آن شد. آیا آن میلیون ها تن كاغذی كه صرف این خانواده شد بیشتر تحقیر تاریخی ما را درمان كرد یا برگه ای كه در تاریخ اول جمادی الاول ۱۳۰۹ هـ. ق مطابق با ۴ آذر ۱۲۷۰ هـ. ش بر روی آن با قلم میرزای شیرازی نوشته شد: «بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباكو و توتون بای نحو كان درحكم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلام علیه است. حرره الاقل محمد حسن الحسینی».
محمد حسین ساعی
منبع : روزنامه ایران