شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

پیروزی دیپلماسی تهاجمی دولت نهم


پیروزی دیپلماسی تهاجمی دولت نهم
اخیرا ابهاماتی پیرامون روند حرکتی سیاست های خارجی دولت نهم به وجود آمده که نوعی دوگانگی را در ذهن اقشار عمومی جامعه القا کرده است.برخی از منتقدین با مورد بررسی قرار دادن بخشی از فعالیت های سیاسی دولت نهم در عرصه سیاست خارجه و عدم توجه به سایر مبانی و کارکردها موجبات تشویش افکار عمومی را فراهم نموده اند.توجه به چند نکته پیرامون ماهیت شاکله دستگاه سیاست خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی و نحوه حرکت دولت نهم در چارچوب های مدون شاید بتواند غبار از چهره سیاست خارجه دولت نهم بزداید و ماهیت ابتکارات دولت نهم را واضح تر ترسیم کند.
نحوه چیدمان مهره ها بر صفحه شطرنجی مناسبات جهانی از عوامل متعددی تاثیر می پذیرد اما شاید بتوان شناخت و آگاهی دولت ها از وضعیت کنش ها در عرصه جهانی را مهمترین فاکتور تاثیر گذار بر گفتمان حاکم بر دستگاه سیاست خارجه دانست.در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شناخت و اگاهی از منظر جهان بینی اسلامی مترصد است.مبانی اصیل اسلامی همچون عدالت،اخلاق و صداقت و ... از جمله فاکتورهایی است که باید به عنوان سرلوحه در اصول سیاست خارجه کشورمان قرار بگیرد.حرکت طبق این چارچوب آغازی برای تکوین یک نقش مهم برای جمهوری اسلامی ایران در نظام بین الملل است.نقشی که به تعارض با نظم کنونی جهانی و مطالبه برای تجدید ساختارهای جهانی طبق اصول الهی منجر می شود.
با توجه به این مقدمه است که می توان اقدامات دولتمردان را تفسیر و تحلیل کرد.پیام های اخیر دکتر احمدی نژاد به سران کشورهای ایالات متحده ، آلمان و پاپ بندیکت شانزدهم پیش از آنکه به چالش کشیدن سران کشورهای غربی را مورد نظر داشته باشد در ارشاد و راهنمایی سران این کشورها می کوشد.دکتر احمدی نژاد به عنوان فریاد ملت ایران و حقی که قانون اساسی در اصل ۱۵۴ بر ریاست جمهوری ایران تکلیف کرده است طرحی از اخلاق را در نظام بین الملل به تصویر کشیده است و لذا اطلاق عناوینی همچون خود شیفتگی هرگز در خور این حرکت نیست.طرح یک سوال پیرامون چیستی و ماهیت هولوکاست و مطالبه این حق که عاملان اصلی این واقعه در صورت حقیقت داشتن باید مجازات شوند نه ملت مظلوم فلسطین نه تنها اقدامی برای متشنج کردن اوضاع نیست بلکه تحقق یکی از آرمان های اصلی بنیان گذار جمهوری اسلامی است
در بحث سفر دکتر احمدی نژاد به نیویورک که جهت جریان سیاسی علیه ایران را تغییر داد بی شک مهمترین عامل مد نظر دولتمردان شفاف سازی در اهداف جمهوری اسلامی بوده است.تغییر جهت افکار عمومی در داخل آمریکا به سوی واقعیت ها از جمله ره آورد های این سفر بود که حتی رسانه های وابسته به غرب نیز توان کتمان کردن آن را نداشتند.
صراحتا می توان گفت دولت نهم فعال ترین و پرکارترین دولت در عرصه بین الملل از بدو پیدایش نظام جمهوری اسلامی بوده است.بیش از ۴۵ سفر خارجی نشان از آن دارد که دولت نهم چشم داشتی خاص و اهتمامی ویژه را در مواجه با سیاست خارجه برگزیده است.از مهمترین دستاوردهای دولت نهم را زیر لوای اصولگرایی و پایبندی به بایسته ها و اسالیب انقلاب می توان ختم قائله هسته ای که از دولت پیشین نشات گرفته بود دانست.شکستن تمام پلمپ ها و بازگشایی تاسیسات هسته ای که در زمان دولت پیشین پلمپ شده بودند در عین حفظ مناسبات سیاسی با دنیای خارج از جمله افتخاراتی است که تاریخ برای این دولت ثبت خواهد کرد.افزایش مناسبات با کشورهای حوضه خلیج فارس و عربی به خصوص عربستان ،تعدیل مناسبات تهران- قاهره وافزایش تعاملات با مسکو که منجر به نهایی شدن طرح نیروگاه هسته ای بوشهر که عمری برابر با انقلاب اسلامی دارد خود گواهی تام بر صحیح بودن چینش مهره طبق آرایش تهاجمی است.پیشنهاد های دولت نهم به اجلاس اوپک که در صورت تحقق تسریع در اضمحلال جریان سلطه است در واقع از گفتمان اسلامی حاکم بر دولت نهم نشات می گیرد.اما اگر تمامی این اقدامات را در چارچوب گفتمان صلح طلبی و تنش زدایی بسنجیم یقینا نتایج به دست آمده بسیار متفاوت با تحلیل فوق است.
اما در پیرامون سیاست تنش زدایی و چرایی این تفاوت باید گفت که این سیاست برگرفته از دوران جنگ سرد است.آنجایی که بلوک شرق و غرب به این نتیجه رسدند که از اقداماتی که منجر به افزایش تنش ها در روابط طرفین می شود بپرهیزند.اما بی شک این چارچوب نمی تواند اهداف و منافع جمهوری اسلامی را تضمین کند زیرا این سیاست در بطن خود جلوگیری از تقابل ایدئولوژیک را نضج می دهد در صورتی که خاستگاه و مهد پیدایش نظام اسلامی در تقابل ایدئولوژیکی با ساختار سیاسی نظام بین الملل است.
از این روست که نتایجی متفاوت از دودیدگاه دیپلماسی تهاجمی و دیپلماسی انفعالی پدید می آید.به عنوان مثال اگر مساله هسته ای را بخواهیم از دیدگاه اصلاح طلبی بنگریم باید گفت”تعارض با غرب و بیرون آمدن از تعلیق کاملا غلط بوده و هست زیرا که دو قطعنامه در شورای امنیت علیه ایران صادر شده است و احتمال دارد کشورهای اروپایی مناسبات خود را با ایران کاهش دهند.”اما در واقع تهدیدات و تصویب قطع نامه ها علیه ایران نه تنها اثری نداشته بلکه به دلیل نزدیک شدن به قطعنامه های سوم و چهارم که مجوز جنگ به آمریکا را می دهند کاخ سفید مجبور شد با استفاده ازسازمان های جاسوسی خود مساله ایران را به نوعی لاپوشانی کند.
در نهایت باید گفت با این تفاسیر جای بسی تعجب دارد که هنوز فحول دوم خرداد دم از بازگشت به عقب و بهره گیری از سیاست های تنش زدایی و گفتمان صلح طلبی می کنند.
مهدی مروتی
منبع : روزنامه رسالت