شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


مهندسی فرهنگی در سه حرکت


مهندسی فرهنگی در سه حرکت
استاد مطهری برای مهندسی فرهنگی مورد نظر خویش سه مرحله را در نظر می گیرد و هرکدام از این مراحل را هم با مفهوم خاصی بیان می کند. این مفاهیم عبارتند از تخلیه فرهنگی، تحلیه فرهنگی و تثبیت فرهنگی.
● طرح مساله
فرهنگ از زیربنایی ترین بخش های هر جامعه است. فرهنگ واسطه العقد تمدن و اندیشه در جوامع بشری می باشد. به طوری که اندیشه زیربنای فرهنگ و فرهنگ زیربنای تمدن می باشد. فرهنگ هر جامعه ای از اندیشه و نیروی تفکر در آن جامعه مدد گرفته و به تمدن به عنوان روبنای خود مدد می رساند. البته این سخن به معنای این نیست که رابطه میان اندیشه و فرهنگ، رابطه ای یک سویه است. می توان گفت رابطه ای دیالکتیکی میان اندیشه و فرهنگ وجود دارد. هرچند در تحلیل نهایی این اندیشه است که خصلت تعیین کنندگی دارد. ولی به هر حال رابطه ای دو سویه میان فرهنگ و اندیشه وجود دارد و فرهنگ و اندیشه از یکدیگر تاثیر پذیرفته و بر همدیگر تاثیر می گذارند. همین جایگاه واسط فرهنگ در میان اندیشه و تمدن نشان از اهمیت این پدیده در زندگی اجتماعی انسان ها دارد. دقیقا به دلیل چنین جایگاهی است که در جوامع انسانی به فرهنگ اهمیت شایانی قائل هستند و در دنیای کنونی مسائلی مانند مدیریت فرهنگی، برنامه ریزی فرهنگی و توسعه فرهنگی و اخیرا مهندسی فرهنگی اهمیت زیادی پیدا کرده است. مهندسی فرهنگی به معنای تنظیم بهینه روابط میان اجزا، عناصر و مولفه های گوناگون فرهنگ می باشد. ایده مهندسی فرهنگ، در هندسه اندیشه متفکران بزرگ به فرهنگ ها و تمدن های بشری خصلتی ویژه می بخشد. به عبارت دیگر بخش عمده ای از تفاوت های میان جوامع بشری به نوع مهندسی فرهنگی آنها برمی گردد. با توجه به این مقدمه ها در این مقاله قصد ما بررسی مساله مهندسی فرهنگی در اندیشه های استاد مطهری است و دو سوال اصلی که در این نوشتار قصد پاسخگویی به آن را داریم به شرح زیر می باشد:
- مهندسی فرهنگی در هندسه اندیشه استاد مطهری دارای چه مختصاتی بوده و اضلاع مختلف آن چه ویژگی هایی دارد؟
- چگونه می توان از الگوی مهندسی فرهنگی استاد مطهری در ساماندهی و مدیریت فعالیت های فرهنگی در دانشگاه های کشور استفاده کرد؟
● فرضیه
فرضیه ای که دراین مختصر سعی خواهیم کرد، آن را به معرض آزمون بگذاریم به این ترتیب است که: استاد مطهری در یک جامعه اسلامی مهندسی فرهنگی را با سه حرکت؛ تحلیه، تخلیه و تثبیت فرهنگی امکان پذیر می داند و اضلاع مثلث مهندسی فرهنگی در ساختار اندیشه ایشان دارای سه ضلع تحلیه، تخلیه و تثبیت فرهنگی می باشد. به عبارت دیگر از دیدگاه این متفکر بزرگ مقوله مهندسی فرهنگی در یک جامعه اسلامی با تخلیه برخی افکار و اندیشه ها از یک طرف، تحلیه مردم به برخی دیگر از افکار، احساسات و اندیشه ها از طرف دیگر و تثبیت این افکار و اندیشه ها و اعمال در آنها از جانب سوم جامه تحقق در می پوشد. این الگو به عنوان یک الگوی عام قابلیت کاربست در تمام فعالیت های فرهنگی در کشور و ازجمله در دانشگاه ها را دارد و اساسا یکی از مناسب ترین و موفق ترین الگوهای ساماندهی و مدیریت فعالیت های فرهنگی می باشد.
● تعریف مهندسی فرهنگی
نگاهی به مجموعه مباحثی موجود در متون مربوط به فرهنگ و مطالعات و جامعه شناسی فرهنگ روشن می کند هنوز اجماع نظری در تعریف مفهوم مهندسی فرهنگی بین محققان خارجی و همینطور پژوهشگران ایرانی وجود ندارد. دکتر فرهاد ناظمی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی معتقد است: مهندسی فرهنگی؛ "استواری [استوارکردن] اجزاء و ظواهر فرهنگ بر باطن فرهنگ است". یکی از جامعه شناسان ایرانی در تعریف مهندسی فرهنگی نوشته است: "علم و فن و توانایی ارائه پاسخ های مناسب از نظر کیفیت، هزینه و مدت به درخواست هایی می باشد که از سوی کارشناسان امور فرهنگی در جهت تحقق اهداف فرهنگی، اجرای برنامه ها، تامین سرمایه برای برنامه ها و تحقق فنی برنامه ها صورت می گیرد"(محسنی منوچهر، مقدمات جامعه شناسی، ص۱۰۷)
حجت السلام علی اکبر رشاد معتقد است: با عنایت به مطالب مطروحه، تعبیر مهندسی فرهنگی که ترکیبی وصفی و موصوف و موصوف الیه است را می توان اینگونه بیان نمود: مهندسی فرهنگی به معنی «تدبیر کردن و سامان بخشیدن، جهت دادن و اندازه کردن امور و شئون از نوع فرهنگی، با معیارهای فرهنگی و از زاویه فرهنگ می‌باشد. در این ترکیب، متعلق مهندسی ذکر نگردیده و مشخصاً گفته نشده است چه چیزی را باید مهندسی کنیم، در حالی که در مهندسی فرهنگ متعلق خود فرهنگ بود. در عبارت مهندسی فرهنگی، همه شئون می‌توانند متعلق تدبیر قلمداد گردند. بدین‌ترتیب در مهندسی فرهنگی، متعلق بسیار وسیع گرفته شده است و می‌تواند علاوه بر فرهنگ، بسیاری مقوله‌های دیگر را نیز شامل شود.»۲۵ (علی اکبر رشاد، گفتگو باخبر گزاری فارس)
دکتر سید یحیی یثربی در میزگردی در تبیین مفهوم مهندسی فرهنگی تلقی خود از مهندسی فرهنگی را چنین بیان کرده اند: " فرهنگ از نظر بنده آن چهره یا حالت حاکم بر یک جامعه است که می توانیم آن را به نوع رفتار و حجم رفتار حتی به اندیشه حاکم بر جامعه هم تعمیم دهیم. بنابراین مهندسی فرهنگ تلاشی است که شکل خاصی را به فرهنگ جامعه می دهد. و بنابراین به دو مسأله تربیت و آموزش بر می گردد و باید به ساماندهی تربیت و آموزش در جامعه منعطف باشد. (روزنامه ایران، میزگرد با حضور دکتر یثربی و حسن بنیانیان روزنامه ایران، شماره۳۸۳۹، ۲۶/۱۰/ ۱۳۸۶ ص ۱۰)
منظور از مهندسی فرهنگی، طراحی عناصر کلان فرهنگی در قالب نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.
با توجه به اینکه در متون نظری مربوط به فرهنگ اجماع نظری در باره مفهوم مهندسی فرهنگی وجود ندارد، شاید بتوان به صورت زیر به یک جمع بندی در باره این مفهوم دست پیدا کرد:
مهندسی فرهنگی عبارت است از یک رویکرد مفهومی به مدیریت و برنامه ریزی توسعه فرهنگی که در در زمره مفاهیم در حال تغییر فرهنگ و طراحی راهبردهای عملی در ارتباط با منابع و مبانی و همچنین مشکلات برخاسته از فرهنگ و توسعه در زمینه ها و بسترهای گوناگون قرار می گیرد. به عبارت دیگر مهندسی فرهنگی در باره سیستم ها، فرایندها، جایگزین ها و فرمول بندی راه حل های خلاقانه برای چالش های توسعه نهادهای فرهنگی و تبلیغ و تشویق مشارکت مردم در زندگی فرهنگی است.
● فرهنگ از دیدگاه استاد مطهری
مراجعه به آثار آقای مطهری نشان می دهد که ایشان در بحثی مستقیم در باره فرهنگ به تعریف فرهنگ مبادرت نکرده است اما در کتاب شرح منظومه هنگام شرح مفهوم انواع کلی اعم از اعتباری و غیره برای مثال و روشن کردن مطلب مورد نظر خود نیان مقصود خود را در قالب تعریف فرهنگ آورده است. ایشان در این باره می نویسد: فرهنگ عبارت است از یک نوع فعل و انفعالی که در روان ها صورت می گیرد. باید توجه داشت موضوع بحث ایشان در آن موقعیت، بحث انواع کلی است و ایشان به نوع خاصی از کلی حقیقی اشاره می کند که در آن ترکیب اجزا، یک ترکیب حقیقی است اما طبیعی نیست. بر خلاف ترکیب مصنوعی که در آن هویت اجزا در ترکیب از بین نمی رود، هر چند کلیت ترکیب هدف واحدی را دنبال می کند. همچنین این نوع ترکیب با ترکیب طبیعی هم متفاوت است زیرا در آن اجزا به طور کلی هویت خود را از دست داده و هویت خود را از ترکیب می گیرند. از آجا که آقای مطهری در باره جامعه نیز با استناد به وجود اصل فطرت در انسان ها چنین نظری دارند می توان گفت دیدگاه ایشان در باره فرهنگ و جامعه یکسان است.
توضیح اینکه آقای مطهری با رد وجود عینی جامعه به عنوان ترکیب طبیعی و مصنوعی و دیدگاهی که اصلا جامعه را ترکیب ندانسته و وجود جامعه را به افراد بر می گرداند جامعه را دارای وجود عینی و قانونمندی معرفی می کند که از افراد انسانی که بدون اینکه لوح سفیدی باشند که جامعه یا تاریخ آنها را شکل می دهد انسان را دارای فطرتی می داند که سرمایه خاصی در انسان است و از برخورد این سرمایه ها و تاثیراتی که انسان از محیط اطراف خود می گیرد جامعه و بنابراین فرهنگ شکل می گیرد.
به این ترتیب می توان گفت فرهنگ عبارت از مجموعه ای از احساسات، اندیشه ها، عواطف و ارزش ها و گرایشاتی است که از یک طرف ریشه در فطرت انسان ها دارد یعنی از روان آنها سرچشمه گرفته و از طرف دیگر عوامل اجتماعی نیز روی آن تاثیرات خاصی بر جای می گذارد.
ناگفته نماند که آقای مطهری در نوشته های خود به ابتنای فرهنگ بر فطرت انسانی تصریح می کند. او می نویسد: «……جامعه ها و تمدنها و فرهنگ های امروزین را فرضا مختلف النوع و مختلف الماهیه ندانیم، مختلف الکیفیه، مختلف الشکل و مختلف اللون بودن آنها را نمی توان انکار کرد. آینده جوامع بشر چگونه است؟ آیا این فرهنگ ها و تمدن ها و این جامعه ها و ملیت ها برای همیشه به وضع موجود ادامه می دهند یا حرکت انسانیت به سوی تمدن و فرهنگ یگانه و جامعه یگانه است و همه این ها در آینده رنگ خاص خود را خواهند باخت و به یک رنگ - که رنگ اصلی است و رنگ انسانیت است ـ در خواهند آمد؟ این مساله نیز وابسته است به ماهیت جامعه و نوع وابستگی روح جمعی و روح فردی به یکدیگر .... باید گفت جامعه ها و فرهنگ ها و تمدن ها به سوی یگانه شدن متحد الشکل شدن و در نهایت امر در یکدیگر ادغام شدن سیر می کنند و آینده جوامع انسانی، جامعه جهانی تکامل یافته است که در آن همه ارزش های انسانی ... به فعلیت می رسد و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخره به انسانیت اصیل خود خواهد رسید. (مطهری مرتضی، انسان و ایمان، ص ۵۶)
استاد در بخش دیگری از همان کتاب به طرح ابتنای فرهنگ به فطرت پرداخته است و می نویسد:
«آیا فرهنگ اصیل انسانی ماهیت یگانه دارد؟ یا فرهنگ یگانه در کار نیست. فرهنگ ماهیت قومی، ملی یا طبقاتی دارد. آنچه وجود دارد یا در آینده وجود خواهد داشت فرهنگ هاست نه فرهنگ؟
این مساله نیز وابسته به این است که آیا نوعیت انسان از فطرتی یگانه یا اصیل برخوردار است و همان فطرت اصیل و یگانه به فرهنگ انسان یگانگی می دهد؟ یا چنین فطرت یگانه ای در کار نیست. فرهنگ ها ساخته عوامل تاریخی قومی و جغرافیایی و یا ساخته گرایش های منفعت طلبانه طبقاتی است؟ اسلام به حکم اینکه در جهان بینی اش قائل به فطرت یگانه است، هم طرفدار ایدئولوژی یگانه است و هم طرفدار فرهنگ یگانه. (مطهری مرتضی، انسان و ایمان، صص۶۱-۶۰)
به این ترتیب در نهایت در بحث از تعریف و ماهیت فرهنگ از نظر استاد مطهری با در نظر گرفتن مطالب بالا می توان به این جمع بندی و نتیجه گیری رسید که فرهنگ نیز همانند جامعه وجود عینی دارد و مبتنی بر فطرت و شرایط و محیط انسان است.
● مهندسی فرهنگی از دیدگاه استاد مطهری
استاد مطهری در کتاب جامعه و تاریخ در نقد نظریه ناسیونالیستی و ملی گرایانه فرهنگ به اظهار نظری در باره فرهنگ اسلامی می پردازد که می توان آن را دیدگاه مختار ایشان در باره مهندسی فرهنگی تلقی کرد. ایشان در کتاب فوق در وهله اول از فرهنگی ویژه ی دین اسلام به نام فرهنگ اسلامی سخن می گوید. در مرحله دوم این فرهنگ اسلامی را دارای رسالتی خاص می داند و در مرحله سوم برداشتن گام هایی خاص و طی مراحلی ویژه را برای تحقق رسالت فرهنگ اسلامی بر می شمارد که می توان از آن گام ها به عنوان نوعی مهندسی فرهنگی تعبیرکرد. ایشان می نویسد:
«اینکه گفته می شود مذهب عقیده است و ملیت شخصیت و رابطه این دو رابطه عقیده و شخصیت است.............. به معنای نفی بزرگترین رسالت مذهب است. مذهب آن هم مذهبی مانند اسلام بزرگترین رسالتش دادن یک جهان بینی بر اساس شناخت صحیح از نظام کلی موجود بر محور توحید و ساختن شخصیت روحی و اخلاقی بر اساس همان جهان بینی و پرورش افراد جامعه بر این اساس است که لازمه اش پایه گذاری فرهنگی نوین است که فرهنگ بشری است نه فرهنگ ملی. این که اسلام فرهنگی به جهان عرضه کرد که امروز به نام فرهنگ اسلامی شناخته می شود نه از آن جهت بود که هر مذهبی کما بیش با فرهنگ موجود مردم خود در می آمیزد و از آن متاثر می شود ... بلکه از آن جهت بود که فرهنگ سازی در متن رسالت این مذهب قرار گرفته است. رسالت اسلام بر تخلیه انسان ها است از فرهنگ هایی که دارند و نباید داشته باشند و تحلیه آنها به آنچه ندارند و باید داشته باشند و تثبیت آنها در آنچه دارند و باید هم داشته باشند.» (مطهری، جامعه و تاریخ، ص۵۵)
همچنانکه ملاحظه می شود استاد مطهری بعد از بحث در باره اینکه فرهنگ سازی در متن رسالت دین اسلام است، سه حرکت و گام را برای ساختن یا به عبارت دیگر مهندسی فرهنگی اسلامی برمی شمارد؛ تخلیه، تحلیه و تثبت فرهنگی. مطهری برای مهندسی فرهنگی مورد نظر خویش سه مرحله را در نظر می گیرد و هرکدام از این مراحل را هم با مفهوم خاصی بیان می کند. این مفاهیم عبارتند از تخلیه فرهنگی، تحلیه فرهنگی و تثبیت فرهنگی. البته باید در نظر داشت که این سه مرحله در عالم واقع از یکدیگر جدا نیستند ولی در عالم نظر و به لحاظ نظری و تحلیلی می توان آنها جدا از هم در نظر آورده و به تبیین و موشکافی هر کدام از آنها پرداخت. باید دید که هرکدام از این مراحل واجد چه معنایی بوده و دارای چه الزام هایی می باشند.
با نگاهی به نوشته ها و کلیه فعالیت های فکری و فرهنگی استاد مطهری در می یابیم که ایشان تلاش کرده اند در پروژه فعالیت فکری و فرهنگی خود همین برنامه پژوهشی را پیاده کنند.
▪ مرحله تخلیه فرهنگی
دین اسلام در برهه خاصی از تاریخ بشر ظهور کرد. در زمان ظهور اسلام فرهنگ خاصی که قرآن از آن به عصر حاکمیت "فرهنگ جاهلی" تعبیر می کند. از آنجا که این فرهنگ بر اساس شناخت صحیحی از نظام موجود جهان و بر محور توحید استوار نبود؛ بنابراین اولین گام در راستای مهندسی فرهنگی به وسیله قرآن و پیامبر برداشته شد که همانا تخلیه انسان ها از عقاید غیر توحیدی و شرک آلود بود. پیامبر و قران در این مرحله با شعار"لااله" سعی در تخلیه انسان ها از این عقاید باطل کردند و در این راه موفق هم شدند. به این ترتیب تخلیه فرهنگی به عنوان گام اول برای مهندسی فرهنگی برداشته شد.
ـ الزامات تخلیه فرهنگی
مکاتب و نظام های فکری و سیاسی برای پاک کردن عقاید و اندیشه هایی که به زعم آنها نادرست است از شیوه های گوناگون و گاه متضادی استفاده می کنند. در شوروی زمان استالین و انقلاب فرهنگی در چین روش خاصی برای مبارزه با اندیشه های دگراندیشان به کار بسته شد. قطعا در دینی مانند اسلام نمی توان به چنین روش هایی دست یازید. بدین ترتیب مهم ترین سوالی که در این مرحله از مهندسی فرهنگی مطرح می شود این است که چگونه می توان به تخلیه عقاید و اندیشه های باطل یا به تعبیر استاد مطهری آنچه انسان ها دارند و نباید داشته باشند، پرداخت و در نهایت به نتیجه مطلوب هم دست یافت به گونه ای که معارض با آموزه ها و روح دین اسلام هم نباشد؟ می توان با مراجعه به برخی آیات قرآنی که در این رابطه راه گشا هستند، گفت؛ اسلام برای تخلیه فرهنگی موافق روش های خشن و غیر انسانی نیست. زیرا؛ کتاب آسمانی ما مسلمانان در مواجهه با اندیشه های مخالف توصیه به شنیدن حرف های مخالف و با تکیه برحکمت و موعظه حسنه و جدال احسن می کند. ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن. از طرف دیگر روش پیامبر(ص) و ائمه در این باره دلالت بر محکومیت روش های خشن و غیرانسانی و مطلوب بودن روش قرآن دارد.
▪ مرحله تحلیه فرهنگی
بعد از برداشته شدن گام اول و تحقق مرحله تخلیه فرهنگی، اگر به جای مظاهر فرهنگی نفی شده چیزی گذاشته نشود، طبیعی است که حرکت ابتر مانده و بعد از مدتی عقاید باطل برمی گردند. چون انسان ها در خلا فرهنگی نمی توانند زندگی کنند. بنابراین باید به جای آنچه برداشته و تخلیه شده است، چیزی گذاشته شود. یعنی عقاید صحیح بر اساس شناخت درست از نظام موجود جهان و بر محور توحید جایگزین شود. این جاست که گام دوم برداشته می شود و بخش دوم شعار توحید مطرح می شود. یعنی به دنبال لااله، الا الله قرار می گیرد. به این ترتیب مردم و انسان ها به عقاید صحیح و توحیدی آراسته و تحلیه می شوند. اما آیا وقتی این دو مرحله طی شد، کار به انجام رسیده است و فرایند مهندسی فرهنگی به پایان و نتیجه موردنظر رسیده است؟ عقل انسان گواهی می دهدکه در این مرحله کار به فرجام نمی رسد، به همین خاطر باید مرحله بعدی را انجام داد و آن همانا گام سوم مهندسی فرهنگی یعنی مرحله تثبیت یا به عبارت دیگر درونی کردن (internalisation) می باشد.
ـ الزامات تحلیه فرهنگی
بعداز تخلیه انسانها از آنچه دارند و نباید داشته باشند مناسب ترین روش ها برای آراستن انسان ها به اندیشه ها و عقاید درست کدامند؟ اگر کوشش های فکری استاد مطهری را در طول زندگی فکری خود بررسی کنیم، خود ایشان برای رسیدن به این هدف از چه روش هایی استفاده می کردند؟ به نظرمی رسد سرلوحه کار آقای مطهری برای رسیدن به این هدف همانا پیروی از دستور قرآنی جدال احسن بوده است. بدین ترتیب می توان گفت حداقل یکی از الزام های منطقی برای تحلیه فرهنگی پرهیز جدی از روش هایی مانند شستشوی مغزی -که در برخی از ایدئولوژی ها به شدت مرسوم است- و استفاده از روش جدال احسن بوده است.
▪ مرحله تثبیت فرهنگی
تاریخ بشر نشان می دهد که در مراحلی از زندگی انسان ها عقاید موجود نفی شده و عقاید دیگری به جای آنها به عنوان جایگزین معرفی شده است، اما به دلیل استوار نشدن عقاید جدید، بعد از مدتی عقاید باطل پیشین بازگشت نموده و عرصه را بر عقاید جدید تنگ کرده و تمام زحمات اولیه را بر باد داده است. گویاترین مثال در این رابطه ماجرای اهل رده بعد از رحلت پیامبر(ص) می باشد. چون عقاید توحیدی در ذهن و ضمیر و زبان عده ای از اعراب استوار و محکم نشده بود، بنابراین آن عده ساز ارتداد و بازگشت به فرهنگ قبلی را نواختند. پس گام سوم این است گه اندیشه ای جدید در ذهن زبان مردمان تثبیت شوند. این همان مرحله ای است که استاد مطهری از آن به عنوان مرحله تثبت فرهنگی نام می برد.
شاید بتوان گفت مهم ترین ابزاری که در مرحله سوم به کار می آید، همان است که در زبان التوسر از آن به دستگاه های ایدئولوژیک دولت تعبیر شده است. یعنی باید نهادهایی مثل نهادهای آموزشی، پژوهشی و پرورشی تعبیه کرد که به تثبیت عقاید صحیح بپردازند و اگر این دستگاهها وجود دارند، می باید با جهت دهی صحیح به آنها سمت و سوی حرکت و تاثیرگزاری آنها را راستای تثبیت اندیشه های جدید رهبری کرد.
ـ الزامات تثبیت فرهنگی
بعداز آنکه اندیشه های نادرست و غیر همراستا از ذهن و زبان انسانها تخلیه شد و آنها به زیور اندیشه های صحیح آراسته شدند، برای رسوخ این عقاید و تثبیت آنها در روح، دل و رفتار آدمیان چه بایدکرد؟ تجربه ثابت کرده است که با روش هایی مانند شدت عمل و سرکوب و جلوگیری از طرح شدن نظرات مخالف نمی توان به هدف تثبیت فرهنگی رسید. اندیشه های راستین در فضای آزاد شکوفا می شوند. از طرف دیگر همچنانکه در بالا گفته شد، برای تثبیت اندیشه های جدید باید از توان تمام نهادهای فرهنگی و آموزشی جدید بهره گرفت و در صورت نیاز نهادهای فرهنگی جدید را به وجود آورد تا به تثبیت اندیشه های نوین بپردازند. به نظر می رسد در این رابطه می توان از نطریه موجود در روان شناسی تربیتی کمک گرفت. به عنوان مثال می توان کلیت فرهنگ اسلامی در شکل یک مورد یا بسته آموزشی در نظر آورد و مراحل ششگانه ای را که در بحث یادگیری برای آموزش در نظر گرفته شده است به صورت متوالی طی کرد. این مراحل عبارتند از ۱- دانش ۲- فهم ۳- کاربرد ۴- تجزیه ۵- ترکیب ۶- ارزشیابی. یعنی می توان گفت فرهنگ اسلامی در افراد جامعه بعد از طی این مراحل ششگانه در آنها درونی و در نتیجه تثبیت می شود.
● کاربست الگوی مهندسی فرهنگی استاد مطهری در دانشگاه ها
آنچه در بالا گفتیم مهندسی فرهنگی به طور عام بود اما از آنجا که دانشگاه خود یک نهاد بسیار مهم فرهنگی است و به همین دلیل با فضای عمومی اجتماعی تفاوت هایی دارد، سوال این است که با توجه به طرح فوق در دانشگاه چگونه می توان به مهندسی فرهنگی پرداخت و برای یک مهندسی فرهنگی موفق در دانشگاه از چه الزاماتی باید پیروی کرد؟ از الگوی مورد نظر استاد مطهری برای مهندسی فرهنگی چگونه می توان استفاده کرد؟
▪ تخلیه فرهنگی در دانشگاه
کسی که وارد دانشگاه می شود، مراحل اولیه جامعه و فرهنگ پذیری را در نهادهای دیگری مانند؛ خانواده، آموزش و پرورش و... تا اندازه ای گذرانده است بنابراین از دو حال خارج نیست. یا این مراحل با موفقیت طی شده اند، که در این صورت تلاش زیادی برای انجام مراحل مختلف تخلیه فرهنگی برای چنین شخصی لازم نخواهد بود و یا به صورت ناقص طی کرده است که در این صورت باید چنین کسانی شناسایی و این کار درباره آنها صورت پذیرد. البته در عین حال باید به این نکته توجه داشت که حتی آن کسانی که فرهنگ پذیری را با موفقیت طی کرده اند، بی نیاز از فرهنگ پذیری مجدد نیستند چون؛ در آموزش و پرورش مراحل اولیه و ابتدایی فرهنگ پذیری انجام می شود و در دانشگاه است که این مساله تعمیق می شود. بنابراین می توان پرسید: چگونه می توان در دانشگاهها با توجه به الگوی مهندسی فرهنگی استاد مطهری به تخلیه فرهنگی پرداخت؟
برای تخلیه فرهنگی در دانشگاه ها، اولین گام شناسایی محتوای اندیشه های دانشجویان به خصوص آن بخش از اندیشه های آنهاست که به تعبیر استاد مطهری "نباید داشته باشند". در دانشگاه از یک طرف دانشجویان از طریق آموزش های رسمی که دریافت می کنند، فرهنگ پذیر می شوند و از طرف دیگر فرایند فرهنگ پذیری آنان با فعالیت های فوق برنامه انجام می شود. یکی از اولین ضرورت ها در این رابطه تعارض زدایی از ناسازگاری های احتمالی موجود میان فعالیت های رسمی آموزشی و فعالیت های فوق برنامه ای است. به این معنا که با توجه به تعدد نهادهای متولی فعالیت فرهنگی در دانشگاهها نباید وضع به گونه ای باشد که هر کدام از آنها بدون ارتباط ارگانیک با همدیگر اهداف جداگانه ای را دنبال کنند.
علیرغم اینکه دانشگاه یکی از پرظرفیت ترین نهادها برای انتخاب و برگزیدن مدیران فرهنگی حتی برای مدیران نهادهای فرهنگی بیرون از دانشگاه است، متاسفانه اکثر مدیران فرهنگی انتخاب شده در دانشگاه شناخت عمیقی نسبت به زوایای فرهنگ و فعالیت های فرهنگی ندارند و تا با ابعاد فرهنگ آشنایی قابل قبولی پیدا می کنند، جای خود را به فرد دیگری می دهند. لذا شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم باید ضوابط دقیقی را برای ساماندهی مدیریت فرهنگی در دانشگاهها تعیین و اعلام کنند تا فعالیت های فرهنگی در دانشگاه ها با اهداف فرهنگ اسلامی متناسب باشد.
ـ تحلیه فرهنگی در دانشگاه ها
همچنانکه در بالا گفتیم مدیریت فرهنگی در دانشگاه ها با مدیریت فرهنگی در سازمان های دیگر متفاوت است. بسیاری از برنامه هایی را که برای تحلیه فرهنگی در سازمان های دیگر به راحتی می توان اجرا کرد، در دانشگاه ها پیاده نمی توان کرد. دانشجویان به خصوص دانشجویان رشته های علوم انسانی با اندیشه ها و مکاتب گوناگون و جهان بینی ها و توصیه های آن مکتب ها برای ساماندهی زیست جهان و همچنین با استدلال های آنها برای اثبات عقاید خود آشنا می شوند. بنابراین استدلال به شیوه غیرمقبول برای آنها به خصوص با شیوه های استدلالی قدیم نمی تواند ذهن دانشجویان را تسخیر کند. به این ترتیب باید برای تحلیه فرهنگی در دانشگاه برنامه ریزی های دقیقی انجام داد. در این برنامه ریزی ها برای آراستن دانشجویان به فرهنگ اسلامی باید از استدلال های نیرومندی استفاده کرد. یکی از بهترین راه های انجام فرایند تحلیه فرهنگی در دانشگاه ها استفاده از الگوی استاد مطهری در طول فعالیت های فرهنگی شان در عمر پر برکت این اندیشمند بزرگ می باشد. باید دید استاد مطهری برای تحلیه مردم به آنچه ندارند و باید داشته باشند، از چه متد و روشی استفاده می کردند تا این الگو را در دانشگاه ها نیز به کار بست.
به نظر نویسنده استاد مطهری در تمام نوشته های خود با تمرکز بر سه سطح توصیف وضعیت تفکر دینی، تبیین علل به وجود آمدن این وضع و تجویز راه حل برای حل این مشکل، الگوی برنامه ریزی مطلوبی برای تحلیه فرهنگی ارائه کرده اند که می تواند مورد استفاده در دانشگاه ها قرار گیرد.
ـ تثبیت فرهنگی در دانشگاه ها
ارزش ها و هنجارها و آداب و رسوم و همچنین آموزه های دینی، بعداز انتقال از مجاری ارتباطی باید در افراد جامعه درونی شوند زیرا بدون درونی شدن به نظام ثابت اندیشه و رفتار افراد تبدیل نخواهند شد. استاد مطهری در نظریه مهندسی فرهنگی خود، از آنچه که در حوزه هایی مانند روان شناسی به درونی شدن تعبیر می شود، با اصطلاح تثبیت یاد می کنند. برای تثبیت یا درونی کردن فرهنگ اسلامی و ارزش های مرتبط با آن می توان از طبقه بندی دکتر بنجامین بلوم استفاده کرد.
این طبقه بندی شامل سه حوزه و سه حیطه؛ شناختی، عاطفی و حسی- حرکتی می باشد. این مراحل قابل انطباق با تقسیم بندی مرسوم از معرفت اسلامی نیز می باشد که استاد مطهری نیز به آن اشاره کرده است. «دین مقدس اسلام - همان طور که علمای قدیم گفته اند- مجموعه دستورهایش سه بخش اساسی است: یک بخش، عقلیات یا فکریات است که از آنها به "اصول عقاید" تعبیر می شود. بخش دوم نفسیات است که از آنها به "اخلاق" تعبیر می گردد. و بخش سوم بدنیات یا فعلیات است که از آنها به "احکام" تعبیر می شود.» (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، صص۱۳۹- ۱۳۸)
برابر این طبقه بندی اهداف آموزشی حیطه شناختی شامل مراحل دانش، فهم، کاربرد، تحلیل، ترکیب و ارزشیابی می شوند. در اینجا باید این مراحل را به عنوان برداری در نظر گرفت که فرهنگ اسلامی روی آن بردار به دانشجویان و جامعه هدف منتقل می شود. یعنی فرهنگ اسلامی را باید به آنها شناساند، در گام دوم آن را به آنها فهماند، در مرحله سوم کاربردش را نشان داد، در مرحله چهارم مهارت های مربوط به تحلیل فرهنگ اسلامی را به دانشجویان یاد داد، در مرحله پنجم مهارت های مرتبط با ترکیب آموزه های فرهنگ اسلامی را به آنها انتقال داد و در مرحله آخر سعی کرد که آنها بتوانند به ارزشیابی آموزه های فرهنگ اسلامی در مقایسه با دیگر فرهنگ ها بپردازند و وجوه برتری فرهنگ اسلامی بر فرهنگ های دیگر را تشخیص دهند. بعد از طی این مراحل می توان گفت حرکت قابل توجهی در جهت تثبیت یا درونی سازی فرهنگ اسلامی در جامعه هدف برداشته شده است.
در حیطه عاطفی، فرهنگ اسلامی بر روی بردار اهداف حوزه عاطفی؛ از مراحل توجه، پاسخ دادن، ارزش گذاری و سازمان آغازشده و به مرحله شخصیت پذیرفتن ختم می شود. با انجام این مرحله گام دیگری در تثبیت و درونی سازی فرهنگ اسلامی برداشته می شود.
● نتیجه
استاد مطهری به عنوان یکی از اندیشمندان بزرگ ایران معاصر تلقی ویژه ای از مفهوم فرهنگ و فرهنگ اسلامی دارد. او همانند بسیاری دیگر از مباحث خود تکیه گاه اصلی فرهنگ را فطرت انسان می داند. استاد مطهری با استناد به مفهوم فطرت، سرمایه گذاری کلان فکری در تبیین فکری- فرهنگی فرهنگ اسلامی کرده است. او مهندسی فرهنگی را نه تنها امکان پذیر می داند بلکه خطوط کلی مهندسی فرهنگی اسلامی را با تکیه بر سه مفهوم تخلیه، تحلیه و تثبیت فرهنگی ترسیم کرده است.
نویسنده: علیرضا - مرامی
منابع
۱- آرون، ریمون: مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، چاپ دوم، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰.
۲-آشوری، داریوش، تعریف ها و مفهوم فرهنگ، چاپ اول، ویراست سوم، تهران، انتشارت آگاه، ۱۳۸۰.
۳- استریناتی، دومینیک: مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، چاپ اول، تهران، انتشارات گام نو، ۱۳۸۰.
۴-اشتراوس، لئو: حقوق طبیعی و تاریخ، ترجمه باقر پرهام، چاپ اول، تهران، انتشارات آگاه، ۱۳۷۳.
۵- بشیریه، حسین: نظریه های فرهنگ در قرن بیستم، چاپ اول، تهران، انتشارات آینده پویان، ۱۳۷۹.
۶- پهلوان، چنگیز: فرهنگ شناسی، چاپ اول، تهران، انتشارات پیام امروز، ۱۳۷۸.
۷- جیمسون، فردریک: منطق فرهنگی سرمایه داری متاخر، ترجمه مجید محمدی، فرهنگ رجایی و فاطمه گیوه چیان، چاپ اول، تهران، انتشارات هرمس، ۱۳۷۹.
۸- کاظمی، علی اصغر: جهانی شدن، فرهنگ و سیاست، چاپ اول، تهران، انتشارات قومس، ۱۳۸۰.
۹- کرایب، یان: نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس، ترجمه عباس مخبر، چاپ اول، تهران، انتشارات آگاه، ۱۳۸۲.
۱۰- کوئن، بروس: مبانی جامعه شناسی، ترجمه دکتر غلامعباس توسلی و رضا فاضل، چاپ دوم، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۷۲.
۱۱- مطهری، مرتضی: بیست گفتار، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۵۸.
۱۲- مطهری، مرتضی: پیرامون انقلاب اسلامی، چاپ دهم، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸.
۱۳- مطهری، مرتضی: عدل الهی، قم انتشارات صدرا، ۱۳۶۲.
۱۴- مطهری، مرتضی: جامعه و تاریخ، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۵۹.
۱۵- مطهری، مرتضی: نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۵۷.
۱۶- مطهری، مرتضی: انسان و ایمان، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۵۷.
علیرضا مرامی: عضو هیات علمی دانشگاه کردستان armarami_۴۵@yahoo. com
منبع : باشگاه اندیشه