شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

یهود در آیین و عملکرد


یهود در آیین و عملکرد
امام خمینی(رحمه الله): «جمعه آخر ماه مبارك رمضان روز قدس است. روز قدس، كه هم جوار شب قدر است، لازم است كه در بین مسلمانان احیا شود و مبدأ بیداری و هوشیاری آنان باشد ... هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان گیتی، به پاخیزید! ... تا كی باید قدس شما در زیر چكمه تفاله های امریكا و اسرائیل غاصب پایكوب شود؟ تا كی سرزمین قدس، فلسطین، لبنان و مسلمانان مظلوم آن دیار در زیر سلطه جنایت كاران به سر برند و شما تماشاچی باشید؟»۱
جمعه آخر رمضان یادآور حضور میلیونی مردم مسلمان ایران و دیگر مسلمانان جهان در اعلام هم دردی با ملت مظلوم فلسطین است; ملتی كه بیش از پنجاه سال است از سرزمین مادری خود آواره و بی خانمان شده اند. به مصداق روایت نبی اكرم(صلی الله علیه وآله) «مَنْ اَصْبَحَ وَ لَمْ یَهْتَمَّ بِاُموُرِ المُسْلِمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»، اهتمام به وضعیت مسلمانان مظلوم فلسطین نه تنها یك وظیفه سیاسی، بلكه، وظیفه شرعی و دینی است.
از نظر قرآن كریم، قدم یهود بر خاك زمین با پیمان شكنی، خیانت و تجاوز به حقوق مردم و حدود الهی، تحریف كتاب خدا، دنیاگرایی و دل بستگی فوق العاده به لذایذ دنیوی، مرگ گریزی، كشتن انبیا(علیهم السلام) و صالحان، ترك امر به معروف و نهی از منكر، كفران نعمت های الهی، نژادپرستی و خود برتربینی همراه بود و بدین روی، سزاوار مذمّت و غضب الهی است.
در این نوشتار، به اندیشه های یهود و رژیم اسرائیل و نیز عملكرد آن ها در طول تاریخ اشاره شده و بدین منظور، سعی گردیده است از آیات، شأن نزول آن ها و دیگر شواهد مسلّم تاریخی استفاده شود. در مواردی نیز برای بیان عقاید یهود، به تورات و كتاب تلمود ـ شرح تورات ـ اشاره شده و در نهایت روشن گردیده كه با وجود این همه سوابق روشن، دشمنی و فتنه انگیزی اسرائیل و یهود در ذات آن ها نهفته است و شعار صلح طلبی و هم زیستی مسالمت آمیز با كشورهای اسلامی، یك شعار فریبنده بیش نیست و این عده همچنان به شرارت، ظلم و پیمان شكنی خود ادامه می دهند و هدفشان از مذاكراتی همچون «كمپ دیویدِ دوم» و یا «شرم الشیخ» رسیدن به آن اهدافی است كه از طریق جنگ نتوانسته اند به آن دست یابند.
● نگاهی به دین یهود
دین یهود یكی از ادیان مهم جهان است كه دارای سابقه ای طولانی می باشد. آغاز این دین تقریباً به ۲۵۰۰ سال قبل باز می گردد. پیروان این دین خود را پیرو پیامبر الهی، حضرت موسی(علیه السلام)، می دانند. همچنین این قوم را به دلیل نسبت با حضرت یعقوب(علیه السلام)، «بنی اسرائیل» می گویند; «اسرائیل» لقب حضرت یعقوب(علیه السلام) بوده است.
● تاریخ قوم یهود را می توان به چند دوره تقسیم نمود:
۱. از حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام) تا حضرت موسی(علیه السلام)، دوره توقف چهارصد ساله در مصر;
۲. از حضرت موسی(علیه السلام) تا شائول، دوره خلاصی بنی اسرائیل از عبودیت مصر و بعثت حضرت موسی(علیه السلام) در كوه سینا و چهل سال سرگردانی قوم در دشت;
۳. از شائول تا تقسیم مملكت یهود كه قریب ۱۲۰ سال بود، شامل دوران ترقّی یهود تحت سلطنت حضرت داود(علیه السلام) و حضرت سلیمان(علیه السلام);
۴. از تقسیم مملكت تا انتهای تألیف عهد قدیم كه قریب ۵۰۰ سال طول كشید، شامل وفات حضرت سلیمان(علیه السلام) و انقراض سلطنت اسرائیل;
۵. از مراجعت از اسیری تا بعثت حضرت مسیح(علیه السلام);
۶. ازانهدام اورشلیم به بعد كه یهودیان در جهان پراكنده شدند;
۷. تشكیل دولت اسرائیل درسرزمین فلسطین ازسال۱۹۴۴.۲
كتاب این قوم تورات یا عهد قدیم است. عهد قدیم در مقابل عهد جدید یا انجیل است; زیرا تورات یا «اسفار پنج گانه حضرت موسی(علیه السلام)» پیش از حضرت مسیح(علیه السلام) نوشته شده است.
اسفار پنج گانه یاپنج كتاب حضرت موسی(علیه السلام) عبارت است از:
۱. ژِنِز یا سِفر تكوین تا استقرار عبرانیان در مصر;
۲. جلای وطن یا سِفر خروج;
۳. سِفر لاویان یا احكام صریح مذهبی;
۴. سِفر اَعداد یا شرح نیروی مادی قوم;
۵. سِفر تثنیه یا مكمّل كتاب های یاد شده قبل.۳
از نظر قرآن كریم، تورات كنونی تحریف شده است. این یكی از معجزات قرآن كریم است كه در قرن هفتم میلادی، از جعل و تحریف تورات و انجیل خبر داده است. در آن روز، جز مؤمنان و بعضی از احبار و كشیشان هیچ كس این موضوع را باور نداشت، اما قرآن مكرّر بر این نكته تأكید كرد.۴
«تورات» در اصل، یك واژه عبری به معنای «شریعت و قانون» است. پس از نزول كتابی از طرف خداوند بر حضرت موسی بن عمران(علیه السلام)، این كتاب به این نام خوانده شد. گاهی نیز به مجموعه كتب عهد عتیق و گاهی به اسفار پنج گانه آن نیز گفته می شود.
مجموعه كتب یهود كه «عهد عتیق» نامیده شده، مركّب از تورات و چندین كتاب دیگر می باشد. تورات، كه دارای پنج بخش است، به شرح پیدایش جهان و انسان و مخلوقات دیگر و بخشی از زندگی انبیای پیشین و حضرت موسی بن عمران(علیه السلام) و بنی اسرائیل و احكام این آیین می پردازد.
كتب دیگر آن، كه در واقع نوشته های مورّخان پس از حضرت موسی(علیه السلام) می باشد،شرح حالات پیامبران(علیهم السلام)، ملوك، پادشاهان و اقوامی است كه پس از موسی بن عمران(علیه السلام) به وجود آمده اند.
ناگفته پیداست كه غیر از اسفار پنج گانه تورات، هیچ یك از این كتب آسمانی نیست، خود یهود نیز چنین ادعایی ندارند و حتی زَبور حضرت داود(علیه السلام)، كه آن را به نام مَزامیر می نامند، شرح مناجات و اندرزهای این پیامبر است.
اما در مورد اسفار پنج گانه تورات، قراین روشنی وجود دارد كه نشان می دهد این ها نیز كتب آسمانی نیست، بلكه كتاب هایی تاریخی است كه پس از حضرت موسی بن عمران(علیه السلام) نوشته شده; زیرا در آن ها شرح وفات حضرت موسی(علیه السلام) و چگونگی تدفین او و برخی حوادث پس از آن آمده است، به ویژه آخرین فصل «سِفر تثنیه» به وضوح نشان می دهد كه این كتاب مدت ها پس از وفات حضرت موسی(علیه السلام) به رشته تحریر درآمده است.
علاوه براین، محتویات این كتب، كه آمیخته با خرافات فراوان و نسبت های ناروا به پیامبران(علیهم السلام) و نسبت بعضی سخنان كودكانه به آن ها می باشد، گواه دیگری برساختگی بودن آن هاست. شواهد تاریخی نیز نشان می دهد كه تورات اصلی از میان رفت و بعدها پیروان حضرت موسی(علیه السلام) این كتاب ها را نگاشتند.۵
۱ـ روابط بین الملل در آیین یهود
یهودیان همانند بسیاری از ملت های معاصر خویش از قبیل یونانیان و رومیان خود را «نژاد برتر» می شمرند و هیچ ملتی را همتای خود نمی خوانند. آنان آیین یهود را نیز آیین انحصاری خویش می دانند و حتی برای گسترش آن در میان دیگر ملل تبلیغی ندارند. آن ها افراد غیر اسرائیلی را بر فرض آن كه به آیین یهود درآیند، در ردیف بنی اسرائیل قرار نمی دهند.
بنابراین، در رفتار قوم یهود، تضاد با حقوق بین الملل به وضوح مشاهده می شود; یهودیان معتقد به برتری نژاد خویش می باشند و دیگر ملل را در خدمت خویش می انگارند.
آیات متعددی از قرآن كریم درباره یهود و قوم بنی اسرائیل است. بسیاری از اعمال و عقاید ناپسند این جماعت مورد سرزنش قرار گرفته; از جمله نژادپرستی آنان. علاوه بر قرآن كریم، تورات كنونی نیز به برتری جویی این گروه اشاره دارد.
۲ـ نژادپرستی یهود از منظر قرآن كریم
الف ـ یهود فرزندان و دوستان خاص خداوند: «قُلْ یا اَیُّها الّذینَ هادوا اِن زَعَمتُم اَنَّكُم اَولیاءُ للّهِ مِن دونِ النّاسِ فَتَمنَّوُا المَوْتَ اِن كُنتُم صادِقینَ» (جمعه: ۶); بگو: ای یهودیان، اگر گمان می كنید كه (فقط) شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ كنید، اگر راست می گویید (تا به لقای محبوبتان برسید.)
خداوند متعال این ادّعای دروغین آنان را رد می كند و می گوید: همین كه شما این قدر از مرگ وحشت دارید، دلیل بر آن است كه در این ادعای خود صادق نیستید.
«مهم تر این كه آیین خویش را تنها آیین حق دانسته و دیگران را پیروان خدایان دروغین و محكوم به نابودی و فنا می دانسته اند و حتی حاضر به انعقاد پیمان با مخالفان خود نبوده اند. از این جهت، كم ترین لطف و ترحّمی نسبت به آنان توصیه نشده و در مواقع جنگ، كم ترین حقوقی برای آنان قایل نبوده اند.»۶
قرآن كریم در آیه ای دیگر، از زبان یهود و نصارا چنین می گوید: یهود و نصارا گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستیم. بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات می كند؟! بلكه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی كه آفریده; هر كه را بخواهد (و شایسته بداند)، می بخشد و هر كه را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات می كند. (مائده: ۱۸)
در روایات اسلامی نیز در حدیثی از ابن عباس می خوانیم: پیغمبر(صلی الله علیه وآله) جمعی از یهود را به دین اسلام دعوت كردند و آن ها را از مجازات خدا بیم دادند. گفتند: چگونه ما را ازكیفر خدا می ترسانی، در حالی كه فرزندان خدا و دوستان اوهستیم؟۷
همچنین درتفسیرمجمع البیان در ذیل آیه مورد بحث، حدیثی شبیه حدیث مزبور نقل شده است كه جمعی از یهود در برابر تهدید پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مجازات الهی گفتند: ما را تهدید مكن; ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم. اگر خشم بر ما كند همانند خشمی است كه انسان نسبت به فرزند خود دارد; یعنی به زودی این خشم فرو می نشیند!»۸
با توجه به آیه شریفه، تنها یهود ادّعای دوستی و فرزندی خدا را نمی نمودند، بلكه مسیحیان نیز در این عقیده با یهود شریكند. شك نیست كه آن ها خود را حقیقتاً فرزند خدا نمی دانستند، آنان تنها حضرت عیسی(علیه السلام) را فرزند حقیقی خدا می دانند و به آن تصریح دارند. ولی منظورشان از انتخاب این نام و عنوان برای خود، این بود كه بگویند رابطه خاصی با خدا دارند و گویا هر كه در نژاد آن ها و یا جزو جمعیت آن ها می شد بدون این كه اعمال صالحی داشته باشد، از دوستان و گروه فرزندان خدا می گردید!
قرآن كریم با تمام این امتیازات موهوم مبارزه می كند و امتیاز هر كس را تنها در ایمان و عمل صالح و پرهیزگاری او می شمارد. از این رو، در این آیه، برای ابطال این ادعا چنین می گوید: «قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُكُمْ بِذُنوُبِكُمْ.» این مجازات نشانه بی اساس بودن ادعای آن هاست.۹
جُوزِف گِئِر از این كه دین یهود در مقایسه با دیگر ادیان جهان دارای پیروان كم تری است، اظهار شگفتی می كند، با وجود آن كه، دین یهود یك آیین جهانی بوده است. دلیل این موضوع همان امتیازات ویژه ای است كه این گروه برای خود قایلند. وی می گوید: «شگفت آن كه این مذهب توحیدی و آیین جهانی به علت حوادث تاریخی، به یك قوم خاص منحصر گردید; زیرا با سرنوشت این قوم مخلوط و مربوط شد، وگرنه می بایستی مقبول بسیاری از اقوام می گردید.»۱۰در منطق اسلام، تمام ملت ها در پیشگاه پروردگار برابر و یكسانند و هیچ كس بر دیگری برتری ندارد، مگر به تقوا; «انَّ أكرَمَكُم عِنْدَاللّهِ أَتقیكُم.» (حجرات: ۱۳)
قرآن مجید بهترین ملت را این گونه معرفی می نماید: شما بهترین امّتی بودید كه به سود انسان ها خارج شده اید; امر به معروف و نهی از منكر می كنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل كتاب (به چنین برنامه و آیین درخشانی) ایمان آورند، برای آنان بهتر است، (ولی تنها) عده كمی از آن ها با ایمانند و بیش تر آن ها فاسقند. (آل عمران: ۱۱۰)
«بهترین امّت» از نظر قرآن كریم، كسانی هستند كه «امر به معروف و نهی از منكر می كنند و به خدا ایمان دارند.» و این خود می رساندكه اصلاح جوامع،چه دربعدداخلیوچه دربعدبین المللی، بدون ایمان و دعوت به حق و مبارزه با فساد ممكن نیست.
ب ـ یهود; ملت برگزیده: یكی از دلایل خودخواهی ملت یهود و اعتقاد آنان به برتری این است كه آنان خود را تافته ای جدابافته می دانند ومعتقدند كه گنه كاران ملّت یهود، فقط چند روز مجازات خواهند شد و سپس بهشت الهی تاابد در اختیار آنان خواهد بود.
این امتیازطلبی با هیچ منطقی سازگار نیست; زیرا هیچ تفاوتی در میان انسان ها از نظر كیفر و پاداش اعمال در پیشگاه خدا وجود ندارد.
قرآن كریم به یكی از گفته های بی اساس یهود كه آنان را به خود مغرور ساخته و سرچشمه قسمتی از انحرافات آن ها شده است، اشاره كرده، می فرماید: و گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید. بگو: آیا پیمانی از خدا گرفته اید ـ پس خداوند هرگز از پیمانش تخلّف نمیورزد ـ یا چیزی را كه نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟ (بقره: ۸۰)
«مگر یهود چه كرده بودند كه می بایست تبصره ای به سود آن ها بر قانون كلی مجازات زده شود؟ به هر حال، آیه فوق با یك بیان منطقی، این پندار غلط را ابطال می كند و می گوید: این گفتار شما از دوحال خارج نیست: یاباید عهد و پیمان خاصی از خدا در این زمینه گرفته باشید ـ كه نگرفته اید ـ و یا دروغ و تهمت به خدامی بندید!
از آیات مورد بحث استفاده می شود كه روح تبعیض نژادی یهود، كه امروز نیز در دنیا سرچشمه بدبختی های فراوان شده، از آن زمان در یهود بوده است و امتیازات موهومی برای نژاد بنی اسرائیل قایل بوده اند. متأسفانه بعد از گذشتن هزاران سال هم آن روحیه بر آن ها حاكم است و در واقع، پیدایش كشور غاصب اسرائیل نیز همین روح نژادپرستی است.
آن ها نه فقط در این دنیا برای خود برتری قایل هستند، بلكه معتقدند كه این امتیاز نژادی در آخرت نیز به كمك آن ها می شتابد و گنه كارانشان بر خلاف افراد دیگر، تنها مجازات كوتاه مدت و خفیفی خواهند دید و همین پندارهای غلط، آن ها را آلوده انواع جنایات و بدبختی ها و سیه روزی ها كرده است.»۱۱
در تفسیر مجمع البیان و تفاسیر دیگر، آمده است كه مسلمانان و اهل كتاب، هر كدام بر دیگری افتخار می كردند. اهل كتاب می گفتند: «پیامبر ما پیش از پیامبر شما بوده و كتاب ما از كتاب شما سابقه دارتر است.» مسلمانان هم می گفتند: «پیامبر ما خاتم پیامبران و كتابش آخرین و كامل ترین كتب آسمانی است. بنابراین، بر شما امتیاز داریم.»
طبق روایت دیگری، یهود می گفتند: «ما ملت برگزیده ایم و آتش دوزخ جز روزهای معدودی به ما نخواهد رسید.» و مسلمانان می گفتند: «ما بهترین امّت ها هستیم; زیرا خداوند درباره ما گفته است: "كُنْتُمْ خَیْرَ اُمَهٔ".۱۲
در بطلان ادعاهای مزبور، آیه ذیل نازل گردید: (فضیلت و برتری) به آرزوهای شما و آرزوهای اهل كتاب نیست; هر كس بد كند كیفر داده می شود و كسی را جز خدا ولیّ و یاور خود نخواهد یافت. (نساء: ۱۲۳)
همین ادعا ـ یعنی نبود عذاب برای قوم یهود ـ در كتاب تورات مشاهده می شود: «خداوند، رحمان و كریم است، دیر غضب و بسیار رحیم، تا به ابد محاكمه نخواهد نمود و خشم راهمیشه نگاه نخواهد داشت، با ما موافق گناهان عمل ننموده و به ما به حسب خطایای ما جزا نداده است; زیرا آن قدر كه آسمان از زمین بلندتر است، به همان قدر رحمت او بر ترسندگانش عظیم است. به اندازه مشرق از مغرب دور است و به همان اندازه گناهان ما را دور كرده است. چنان كه پدر بر فرزندان خود رؤوف است، همچنان خداوند بر ترسندگان خود رأفت می نماید; زیرا جِبلّت ما را می داند و یاد می دارد كه ما خاك هستیم.»۱۳
همچنین در بخشی از تورات آمده است: «ارتداد ایشان (بنی اسرائیل) را شفا داده، ایشان را مجاناً دوست خواهم داشت; زیرا خشم من از ایشان برگشته است. برای اسرائیل مثل شبنم خواهم بود و او مانند سوسن ها، گل خواهد كرد و مثل لُبنان ریشه های خود را خواهد دوانید، شاخه هایش منتشر شده زیباییِ او مثل درخت زیتون و عطرش مانند لُبنان خواهد بود. آنانی كه زیر سایه اش ساكن می باشند مثل گندم زیست خواهند كرد و مانند موها گل خواهند آورد»۱۴
ج ـ نجات دسته جمعی یهود: از اعتقادات یهود این است كه سعادت و نجات ابدی به صورت جمعی است، نه فردی! و مجرد انتساب به ذرّیه حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای شخص، نجات جاودانی را تضمین می نماید. این توهّم باطل قرن های متمادی بر افكار یهود سایه افكنده بود و موجب شد آن ها را به صورت گناه كارترین مردم از نظر انحرافات اخلاقی و زشت كاری ها درآورد و در نتیجه، از طرف تمام اقوام و مللی كه با آنان هم زیستی داشتند مورد تحقیر و اهانت قرار گرفتند.
خداوند این اندیشه گمراه كننده را مورد تعرض قرار داده و در ردّ آن آیات ۱۶۸ و ۱۶۹ سوره اعراف را نازل نموده كه در بخشی از آن آمده است: «یهود می گویند: (اگر ما گنه كاریم) خداوند به زودی ما را می بخشد.»۱۵
د ـ پول پرستی یهود: در تاریخ بشر، ملتی در پول پرستی و جمع آوری مال همچون یهود دیده نشده است. آن ها برای رسیدن به این مقصود تمام راه های مشروع و غیرمشروع را پیموده و تا حدّ پرستش با حرص و ولع خاص به جمع آوری مال پرداخته اند، تا جایی كه حضرت عیسی مسیح(علیه السلام)، كه خداوند او را برای هدایت بنی اسرائیل فرستاده بود، آنان را مورد خطاب قرار داده، می فرمود: «لاتَعبُدوا رَبَّینِ: اللّهَ والْمالَ»;۱۶ دو پروردگار را نپرستید: خدا و پول را.
شاید این مسأله به طرز عقیده یهود، كه خود را ملت برگزیده خدا می پندارند، ارتباط داشته باشد. بدین دلیل، می خواهند بر جهان استیلا داشته باشند و البته مال و ثروت از عوامل مهمی است كه آن ها را به هدف و مقصود خود خواهد رسانید. شاید هم دلیل آن تفكر مادی این دین باشد كه یهود بجز مظاهر زندگی مادی به چیز دیگری ایمان ندارند و زندگانی جاویدان سرای دیگر، از نظرشان بی مفهوم است.
قرآن در این باره می فرماید: ای كسانی كه ایمان آورده اید، با قومی كه خداوند آن ها را مورد غضب قرار داده دوستی نكنید، آن ها از آخرت مأیوسند، همان گونه كه كفار از مردگان مدفون در قبرها مأیوس می باشند. (ممتحنه: ۱۳)
با وجود این، در ابتدای ظهور اسلام، بعضی از یهودیان مدعی بودند كه ثواب و پاداش روز رستاخیز مختص آن هاست. قرآن كریم در مورد صدق ادعایشان از آن ها خواست تقاضای مرگ كنند تا آنان را به نعیم خالص و خاص خدا برساند: «بگو اگر (آن چنان كه مدعی هستید) سرای دیگر در نزد خدا مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ كنید، اگر راست می گویید.» (بقره: ۹۴)
یهود با گفتن این سخنان كه بهشت مخصوص ماست یا چند روزی بیش در آتش نمی سوزیم، می خواستند مسلمانان را نسبت به آیینشان دل سرد كنند. ولی قرآن پرده از روی دروغ و تزویر آنان برمی دارد; زیرا آن ها به هیچ وجه حاضر به ترك دنیا نیستند و این خوددلیل محكمی بركذب ادعای آن هاست. راستی،اگر انسان چنان ایمانی به سرای آخرت داشته باشد، چرا این قدر به زندگی این جهان دل ببندد وبرای وصول به آن مرتكب هزارگونه جنایت شود؟
در آیات بعد، قرآن مجید اضافه می كند:
«ولی آن ها هرگز به خاطر اعمال بدی كه پیش از خود فرستاده اند، آرزوی مردن نخواهند كرد و خداوند از ستمگران آگاه است. آن ها را حریص ترین مردم، حتی حریص تر از مشركان بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آن جا) كه هر یك از آن ها دوست دارد هزار سال عمر كند، در حالی كه این عمر طولانی، او را از عِقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آن ها بیناست.» (بقره: ۹۵ و ۹۶)
خلاصه آن كه در اندوختن مال و ثروت و قبضه كردن دنیا حریصند وانحصارطلب. آن هاحتی از مشركان، كه طبعاً می بایست در جمع آوری اموال از همه حریص تر باشند و باكی نداشته باشند كه از چه راهی به دست آورند، حریص ترند. چنان به دنیا علاقه دارند كه هر یك از آن ها دوست دارد هزار سال عمر كند.
«بی شك سرچشمه بسیاری از جنگ ها و خون ریزی ها در طول تاریخ بشر برتری جویی نژادی بوده است، مخصوصاً در جنگ جهانی اول و دوم، كه بزرگ ترین رقم تلفات و ویرانی را در تاریخ به همراه داشت، عامل نژادپرستی آلمان ها یا حزب نازی، عامِل غیرقابل انكاری بود.
اگر بنا شود نژادپرستان جهان را رده بندی كنیم، بدون شك، یهود در رده های بالا قرار خواهند گرفت. هم اكنون كشوری را كه آن ها به نام «اسرائیل» تشكیل داده اند، بر مبنای همین مسأله نژادپرستی تأسیس شده، چه جنایت های هولناكی كه برای آن مرتكب شدند و چه جنایت های وحشتناكی كه برای نگه داری آن مرتكب می شوند!
آن ها حتی آیین موسی(علیه السلام) را در نژاد خود محصور ساخته اند و اگر كسی از غیر نژاد یهود بخواهد این آیین را بپذیرد، برای آن ها جالب نیست. به همین دلیل، تبلیغ و دعوت به سوی آیین خود در میان اقوام دیگر نمی كنند.
همین وضع خاص آن ها سبب شده كه در انظار جهانیان منفور گردند; چرا كه مردم دنیا كسانی را كه برای خود امتیازی بر دیگران قائل باشند، هرگز دوست ندارند. اصولاً نژادپرستی شعبه ای از شرك است و به این دلیل، اسلام شدیداً با آن مبارزه كرده و همه انسان ها را از یك پدر و مادر می داند كه امتیازشان تنها به تقوا و پرهیزكاری است.»۱۷
در تِلْمُود، كه شرح تورات یا «عهد قدیم» است و مهم ترین كتاب «آداب و تعالیم» یهود به شمار می رود، آمده است:
«۱. امتیاز ارواح یهود از غیر یهود به این است كه ارواح یهود جزئی از خداست; همچنان كه پسر جزئی از پدر است. ارواح یهود، پیش خدا نسبت به ارواح دیگران عزیز است; زیرا ارواح غیریهود، ارواح شیطانی و شبیه به ارواح حیوانات است. نطفه غیریهودی مانند نطفه دیگر حیوانات است.
۲. بر فرد یهودی لازم است تمام كوشش خود را مصروف جلوگیری از حیات و پیشرفت دیگر ملت ها نماید تا قدرت مطلقه تنها برای آن ها باشد ... پیش از آن كه یهود بر همه ملت ها پیروز شود، لازم است جنگ به حالت خود باقی باشد.
۳. یهودی پیش خدا، از ملائكه بالاتر است. هرگاه غیریهودی، یهودی را بزند مثل این است كه عزّت الهی را زده و مستحق مرگ خواهد بود. اگر یهودی آفریده نشده بود، بركت از زمین می رفت و باران نمی بارید و خورشید آفریده نمی شد.
ـ فرق میان انسان و حیوان مانند فرق میان یهودی و دیگر ملت هاست. نطفه ای كه دیگر ملت ها از آن آفریده می شوند، نطفه چهارپاست.
ـ ملت های دیگر، مانند سگ هستند. اعیاد مقدسه برای آن ها و برای سگ ها آفریده نشده است. سگ از غیر یهودی بالاتر است; زیرا در اعیاد جایز است به سگ ها غذا دادن، اما به غیر یهودی جایز نیست.
ـ هیچ گونه خویشاوندی میان یهود و غیریهود نیست; زیرا آن ها به خرها شبیه ترند تا به انسان ها. خانه های غیر یهود پیش یهودیان، به منزله طویله حیوانات است. غیریهود، خوك های نجسی هستند كه برای خدمت یهودیان آفریده شده اند.۴. افراد صالح غیریهودی را بكش و بر یهودی حرام است كه غیریهودی را از مرگ و یا چاهی كه افتاده نجات بدهد، بلكه سزاوار است كه جلوی آن را با سنگ بگیرد.
۵. بر اسرائیلی ها، كشتن و غصب كردن و دزدی نمودن مال غیر اسرائیلی جایز، بلكه واجب است.
۶. املاك غیریهود مانند مال متروك است; یهودی حق دارد آن را تملّك نماید.
۷. خداوند به یهودیان اجازه داده است كه فراورده های غیریهودی را مالك شوند.
۸. كشتن افراد مسیحی از اموری است كه لازم است از ناحیه یهودیان عملی گردد.
۹. ما تنها ملت برگزیده خدا در زمین هستیم... خداوند به خاطر لطفی كه به ما داشته است، حیواناتی از جنس انسان، كه عبارت از سایر ملل باشند، برای ما آفریده و آن ها را مسخّر ما ساخته است; زیرا خداوند به خوبی می دانسته است كه ما نیازمند به دو حیوان هستیم: یك نوع حیوان لال; مانند چهارپایان و پرندگان، و یك نوع (حیوان) ناطق; مانند مسیحی ها، مسلمان ها، بودایی ها و سایر ملل از شرق و غرب. آن ها را به خاطر خدمت گذاری ما آفریده است و ما را در زمین متفرق ساخته است تا پشت های آنان را لگدكوب كرده و زمام اختیار آنان را در دست داشته و از فنون آنان برای منافع خود بهره برداری نماییم.به همین جهت است كه بر ما واجب است دختران زیبای خود را به ازدواج پادشاهان، وزرا و بزرگان درآوریم و فرزندان خود را میان پیروان مذاهب دیگر داخل كرده تا در صورت مقتضی، آن ها را وادار به جنگ نموده، قدرت نهایی را در دست داشته و بهره برداری كامل از آن ها نموده باشیم.»۱۸
۳ـ اعمال یهود نسبت به اسلام
عدم پذیرش اسلام توسط یهود در ابتدای بعثت، موجب دشمنی میان مسلمانان و آنان گردید. همچنین یهودیان می دیدند كه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با تبلیغ رسالتش، الفت و برادری در دل های مردم ایجاد می كند و چنان توده واحد و یكپارچه ای از آن ها می سازد كه ممكن است قدرت و حكم روایی آنان را تهدید كند. بدین روی، به مخالفت با پیغمبر(صلی الله علیه وآله) برخاستند. قرآن كریم بعضی از نیّات آنان را در مبارزه با اسلام آشكار كرد تا مسلمانان از آسیبشان بر حذر بمانند.
در این جا، به بعضی از اعمال آنان اشاره می شود:
الف ـ محاصره اقتصادی: گروهی از یهودیان برای منصرف كردن مسلمانان از آیین خود، اقدام به كار جدیدی نمودند. آن ها با خودداری از پرداخت هرگونه دِیْن یا امانت و یا انجام معاملاتی كه بر ذمّه آن ها بود، برای افرادی كه به دین مقدّس اسلام مشرف می شدند، مشكل اقتصادی ایجاد می كردند و به آن ها می گفتند: حقوقی كه شما بر ما داشتید، پیش از اسلام بود و اكنون كه مسلمان شده اید، این حقوق منتفی و باطل گردیده است. قرآن در این باره می فرماید: «و در میان اهل كتاب (از نصارا)، كسانی هستند كه اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آن ها بسپاری، به تو باز می گردانند; و برخی دیگر از اهل كتاب (از یهود)، كسانی هستند كه اگر یك دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمی گردانند، مگر تا زمانی كه بالای سر آن ها ایستاده (و بر آن ها مسلط) باشی. این بدان روست كه می گویند: ما در برابر امیّین (غیریهود)، مسؤول نیستیم. و بر خدا دروغ می بندند، در حالی كه می دانند (این سخن دروغ است.)» (آل عمران: ۷۵)
گروهی از مردمان عصر جاهلیت پیش از اسلام، كالایی را به یهودیان فروختند و پس از فروش كالا، مسلمان شدند. هنگامی كه پول كالا را از آنان مطالبه نمودند، یهودیان گفتند: نزد ما امانت و دِینی نسبت به شما نیست; زیرا شما آیینی را كه بر آن بودید، ترك كردید. آن ها ادعا كردند كه این دستور در كتابشان آمده است. می گفتند: «ما اهل كتاب هستیم و پیامبر و كتاب آسمانی در میان ما بوده است. بنابراین، اموال دیگران برای ما احترامی ندارد.» این مطلب به قدری نزد آنان مسلّم بود كه جنبه اعتقادی و مذهبی به خود گرفته بود.
یهود می گفتند: «ما در تصرف و غصب اموال عرب مجاز و مأذون هستیم; زیرا آنان مشركند و پیروی از مرام موسی ندارند.»۱۹
ب ـ فتنه انگیزی در میان مسلمانان: یكی از یهودیان به نام شاس بن قیس، كه پیرمردی تاریك دل و در كفر و عناد كم نظیر بود، روزی از كنار مجمع مسلمانان می گذشت، دید جمعی از طایفه اَوس و خَزْرج، كه سال ها با هم جنگ های خونینی داشتند، در نهایت صفا و صمیمیت گرد هم نشسته، مجلس اُنسی به وجود آورده اند و آتش اختلافات شدیدی كه در جاهلیت در میان آن ها شعلهور بود، به كلّی خاموش شده است.
از دیدن این صحنه، بسیار ناراحت شد و با خود گفت: اگر این ها تحت رهبری محمد(صلی الله علیه وآله) از همین راه پیش بروند، موجودیت یهود به كلّی در خطر است. در این حال، نقشه ای به نظرش رسید: به یكی از جوانان یهودی دستور داد به جمع آن ها بپیوندد و حوادث خونین بُغاث را ـ محلی كه جنگ شدید اوس و خزرج در آن نقطه واقع شد ـ به یاد آن ها بیاورد و آن حوادث را پیش چشم آن ها مجسّم سازد.
اتفاقاً این نقشه، كه با مهارت آن جوان یهودی پیاده شد، مؤثر واقع گردید و جمعی از مسلمانان از شنیدن این جریان به گفتوگو پرداختند و حتی بعضی از افراد طایفه اَوس و خَرْزَج یكدیگر را به تجدید آن صحنه ها تهدید كردند.
چیزی نمانده بود كه آتش خاموش شده دیرین، بار دیگر شعلهور گردد. خبر به پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسید. فوراً با جمعی از مهاجران به سراغ آن ها آمدند و با اندرزهای مؤثر و سخنان تكان دهنده خود، آن ها را بیدار ساختند.
وقتی جمعیت سخنان آرامبخش پیامبر(صلی الله علیه وآله) را شنیدند، از تصمیم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمین گذاشتند، دست در گردن هم افكندند، به شدّت گریه كردند و دانستند این از نقشه های دشمنان اسلام بوده است. و صلح، صفا و آشتی بار دیگر كینه هایی را كه می خواست زنده شود، شستوشو داد.
در این هنگام چهار آیه ۹۸ ـ ۱۰۱ از سوره آل عمران نازل شد. در دو آیه نخست، یهودیانِ اغواكننده را نكوهش می كند و در دو آیه بعد، به مسلمانان هشدار می دهد: «بگو ای اهل كتاب، چرا به آیات خدا كفر میورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالی كه انجام می دهید. بگو ای اهل كتاب، چرا افرادی را كه ایمان آورده اند از راه خدا باز می دارید و می خواهید این راه را كج سازید، در حالی كه شما (به درستیِ این راه) گواه هستید؟! خدا از آنچه انجام می دهید، غافل نیست; ای كسانی كه ایمان آورده اید، اگر از گروهی از اهل كتاب (كه كارشان نفاق افكنی و شعلهور ساختن آتشِ كینه و عداوت است) اطاعت كنید، شما را پس از ایمان، به كفر باز می گردانند و چگونه ممكن است شما كافر شوید، با این كه آیات خدا بر شما خوانده می شود و پیامبر او در میان شماست؟! و هركس به خداتمسك جوید، به راهی راست هدایت شده است.»
ج ـ شبهه افكنی در میان مسلمانان: دشمنان اسلام، به خصوص یهود، برای دور ساختن مسلمانان از هیچ كوششی فروگذار نبودند; حتی درباره یاران نزدیك پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز چنین طمعی داشتند كه بتوانند آن ها را از اسلام بازگردانند و مسلّماً اگر می توانستند در یك یا چند نفر از یاران نزدیك پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)نفوذ كنند، ضربه بزرگی بر اسلام وارد می شد و برای تزلزل دیگران نیز زمینه كاملاً مساعدی فراهم می گردید.
بعضی از مفسّران نقل كرده اند: جمعی از یهود كوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزی از مسلمانان پاك دل چون مَعاذ و عَمار و بعضی دیگر را به سوی آیین خود دعوت كنند و با وسوسه های شیطانی از اسلام بازگردانند. این آیه نازل شد و به همه مسلمانان در این زمینه اخطار كرد: جمعی از اهل كتاب (از یهود) دوست داشتند شما را گمراه كنند. (اما آن ها باید بدانند كه نمی توانند شما را گمراه سازند،) آن ها گمراه نمی كنند مگر خودشان را و نمی فهمند. (آل عمران: ۶۹)۲۰
د ـ مبارزه یهود برای تغییر عقیده مسلمانان: خداوند در قرآن می فرماید: «بسیاری از اهل كتاب از روی حسد ـ كه در وجود آن ها ریشه دوانده ـ آرزو می كردند شما را پس از اسلام و ایمان، به حال كفر بازگردانند، با این كه حق برای آن ها كاملاً روشن شده است. شما آن ها را عفو كنید و گذشت نمایید تا خداوند، خود (فرمان جهاد) بفرستد. خداوند بر هر چیزی تواناست.» (بقره: ۱۰۹)
بسیاری از اهل كتاب،به ویژه یهود، تنهابه این قناعت نمی كردند كه خود آیین اسلام را نپذیرند، بلكه اصرار داشتند مؤمنان نیز از ایمانشان بازگردند و انگیزه آن ها در این كار، چیزی جز حسد نبود.
بنابراین، دستور مزبور یك دستور مبارزاتی است كه به مسلمانان داده شده تا در برابر فشار شدید دشمن در آن شرایط خاص، از سلاح «عفو و گذشت» استفاده كنند و به ساختن خویشتن و جامعه اسلامی بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند.
مسلمانان، حتی در آن زمان، آن قدر قوّت و قدرت داشتند كه عفو و گذشت نكنند و به مقابله با دشمنان بپردازند، ولی برای این كه دشمن ـ اگر قابل اصلاح است ـ اصلاح شود، خداوند نخست دستور «عفو و گذشت» می دهد. به تعبیر دیگر، در برابر دشمن، هرگز نباید خشونت نخستین برنامه باشد، بلكه اخلاق اسلامی ایجاب می كند كه نخستین برنامه «عفو و گذشت» باشد; اگر فایده نداشت، آن گاه متوسّل به خشونت شوند.۲۱
۴- اعمال یهودیان نسبت به مسیحیان
با وجود این كه آیین یهود از بدو پیدایش، مبتنی بر تبلیغ و توسعه طلبی نبوده و تنها به قوم یهود و بنی اسرائیل اختصاص داشته، به همین دلیل، جنگ و تعرّض به اقوام دیگر در آن پیش بینی نشده بوده است. ولی یهود به این عنوان كه «قوم برگزیده خدا» هستند و نژادشان بر دیگر نژادها برتری دارد، از هیچ گونه كینهورزی و فتنه انگیزی دریغ ننموده اند و در هر جا كه سكونت داشته اند، ملتی ستیزه جو و خراب كار به شمار آمده اند و تا آن جا كه قدرت داشته اند در زجر و آزار و اعدام پیروان ادیان دیگر می كوشیده اند و از هرگونه حركت فكری و دینی با كمال قساوت ممانعت می كرده اند و پیغمبران الهی(علیهم السلام) را كه آنان را به راه راست دعوت می نمودند، به قتل رسانیده اند و در شكنجه و آزار پیروان انبیا، نهایت كوشش به عمل می آوردند.
داستان حضرت مسیح(علیه السلام) و حوادث رقّت بار زندگی آن پیغمبر بزرگ و شكنجه و آزاری كه حواریون آن حضرت از قوم یهود دیدند و سرانجام آوارگی پیروان آیین مسیح(علیه السلام)، نموداری از رفتار قساوت بار یهودیان و تعصّبات جنایت آمیز آنان می باشد. مسیحیان تا زمانی كه آیین مسیحیت از طرف دولت روم به رسمیت شناخته نشده بود، همواره در زیر شكنجه و آزار یهودیان و حكومت یهودی به سر می بردند.
تنها در طلیعه قرن چهارم میلادی بود كه به موجب فرمانی كه در سال ۳۱۱ م. از سوی امپراتور روم صادر شد، مسیحیان آزادی مختصری یافتند و از شكنجه و تعصّبورزیِ علنی یهودیان نجات پیدا كردند.
یهودیان، حتی پس از آن كه قدرت و استقلال سیاسی خود را بر اثر همین تعصّبات و فتنه جویی ها از دست دادند و شیرازه اجتماعشان از هم پاشیده شد، باز دست از تحریكات خصمانه و بدرفتاری نسبت به مخالفان، به ویژه مسیحیان، برنداشتند و در فرصت های مناسب، فتنه هایی به پا كردند و كشتارهایی به راه انداختند.
در زمان هِرْقَل، امپراتور روم، با وجود این كه مذهب رسمی حكومت، مسیحیت بود، یهودیان در اَنْطاكِیه، فتنه خونینی كردند و با وضع فجیعی، اسقف بزرگ شهر را قطعه قطعه نمودند، در شهر صُور، پایتخت فِنیقی ها، والی شهر را به قتل رسانیدند و سپس با یهود فلسطین هم داستان شده، قرار بر آن گذاشتند كه شبانه بر شهر صُور حملهور شوند و مسیحیان را قتل عام نمایند. ولی چون توطئه آنان عقیم ماند و سپاهیان روم طبق اطلاع قبلی، از هجوم وحشیانه آنان جلوگیری به عمل آوردند، یهودیان، كه از خشم، حالت سبعیّت پیدا كرده بودند، به سوی دیرها و كلیساهای اطراف شهر سرازیر شده، آن ها را با خاك یكسان و دهات مجاور را به خاك و خون كشیدند.
در یكی از جنگ ها، كه میان دو دولت ایران و روم درگرفته بود، یهودیان هشتادهزار اسیر مسیحی را از ایرانیان خریدند و از روی كینه و انتقام، همه را مثل گوسفند سربریدند.
گویند: نقشه این جنگ از طرف یهودی ها بوده و ایرانیان به تحریك یهود دست به این جنگ خونین زدند.
در عصر امپراتوری نِیْرون یهودی ها در شهر قدس فتنه ای به پا كردند و فرماندار شهر را كشتند و آشوبی به راه انداختند كه بر اثر آن از طرف امپراتور رومیان شهر قدس محاصره و در سال ۷۰ م. یهودیانِ قدس قتل عام شدند و معابد یهود ویران و كَهَنه و رؤسای مذهبیشان به وضع فجیعی كشته شدند. همین حادثه باعث جنبش یهودی ها شد و حسّ انتقام جویی آنان را بیش از پیش تشدیدكرد وموجب جنگ ها و خونریزی های فراوانی گردید.تا آن كه در خلال قرن چهارم میلادی، یكی از پادشاهان ایران یهود را در صورت وفاداری و كمك به ایرانیان، وعده آزادی داد و دیری نپایید كه بر اثر خیانت و تمرّد، مورد غضب پادشاه ایران واقع شدند; عده ای مقتول و جمعی محبوس و گروهی تبعید و مورد شكنجه قرار گرفتند.
در عصر حاضر نیز جنایات و تجاوزات و توطئه های تجاوزكارانه صهیونیسم بین المللی بر همه مكشوف و اغراض و مقاصد شوم آن ها علیه مللِ غیریهودی، كاملاً روشن گردیده است; تا آن جا كه ایادی این حزب متعصّبِ ضدانسانی در بیش تر مراكز بین المللی رخنه كرده و در بیش تر خراب كاری ها و تشنجات و كشتارهای عمده جهان، از عوامل مؤثر محسوب می شوند.
یهودی ها در جنگ های جهانی دست داشتند و پس از جنگ نیز روی اصل كینه توزی شبكه های جاسوسی بین المللی را به نفع استعمارگران اداره می نمودند و این حقیقت ننگین با دستگیر شدن یكی از عناصر خطرناك این باند كه ریاست شبكه جاسوسی كشور را به عهده داشت، فاش گردید. وی اعتراف نمود كه بنابر معاهده سرّی، كه در سال ۱۹۴۷ میلادی در مورد تشكیل دولت اسرائیل بین دولت امریكا و صهیونیست ها منعقد شده بود، یهودی ها انجام این وظایف را در قبال كمك امریكا به عهده گرفتند و از آن به بعد شبكه جاسوسی امریكا را اداره می كنند.
دولت امریكا نیز در مقابل خوش خدمتی آن ها، به وعده خود وفا نمود و سرانجام، «صهیونیسم» توانست بخشی از فلسطین را اشغال و بالغ بر یك میلیون مسلمان فلسطینی را از خانه و وطن خود آواره كند.۲۲
از جمله مظاهر ننگین تعصّبات مذهبی یهودیان، می توان به كشتار فجیع مسیحیان یمن به دست حكومت یهودیِ آن سرزمین اشاره كرد. در این كشتار هولناك، دَه ها هزار نفر از مسیحیان با وضع فجیعی به قتل رسیدند و در آتش سوزانیده شدند.
قرآن كریم نیز به شكنجه، آزار و قتل مسیحیان توسط یهودی ها اشاره دارد: مرگ و عذاب بر شكنجه گران صاحب گودال (آتش) باد; گودال هایی پر از آتش شعلهور، هنگامی كه (یهود) در كنار آن نشسته بودند و آنچه را نسبت به مؤمنان (مسیحی) انجام می دادند، با خونسردی تماشا می كردند! (بروج: ۵ ـ ۸)
در این كه این ماجرا مربوط به چه زمانی و مربوط به چه قومی است و آیا این یك ماجرای خاص و معیّن بوده و یا اشاره به ماجراهای متعددی از این قبیل در مناطق گوناگون جهان دارد، در میان مفسّران ومورّخان گفت وگوست. معروف تر از همه مربوط به ذُونُواس، آخرین پادشاه حِمْیر در سرزمین «یمن» می باشد.
ذُونُواس، كه آخرین نفر از سلسله گروه «حِمْیَر» بود، به آیین یهود درآمد و گروه «حِمیر» نیز از او پیروی كردند. او نام خود را «یوسف» نهاد و مدتی بر این منوال گذشت. سپس به او خبر دادند كه در سرزمین نجران،درشمال یمن، هنوزگروهی برآیین نصرانیت باقی هستند. هم مسلكان ذونواس او را وادار كردند كه اهل نجران را مجبور به پذیرش آیین یهود كند. او به سوی نجران حركت كرد و ساكنان آن جا را جمع نمود و آیین یهود را بر آن ها عرضه داشت و اصرار كرد كه آن را پذیرا شوند، ولی آن ها ابا كردند.
ذونواس دستور داد خندق عظیمی كندند و هیزم در آن ریختند و آتش زدند. گروهی را زنده زنده به آتش سوزاند و گروهی را با شمشیر كشت و قطعه قطعه كرد; به گونه ای كه عدد مقتولان و سوختگان به بیست هزار نفر رسید.
این كوره های آدم سوزی، كه به دست یهود به وجود آمد، احتمالاً نخستین كوره های آدم سوزی در طول تاریخ بوده است. آن ها مؤمنانِ مسیحی را وادار می كردند دست از ایمان خود بردارند و هنگامی كه با مقاومت آنان روبه رو می شدند، آن ها را در این كوره های آدم سوزی انداخته، به آتش می كشیدند! گروهی هم با كمال خونسردی نشسته بودند و صحنه های شكنجه را تماشا می كردند و لذّت می بردند كه این خود نشانه نهایت قساوت آن هاست. بعضی نیز گفته اند: این گروه مأمور بازجویی و اجبار مؤمنان مسیحی به ترك مذهب حق بودند.
در این گیر و دار، یك تن از نصارای نجران فرار كرد و به سوی روم و دربار قیصر شتافت و از ذونواس شكایت كرد و یاری طلبید. قیصر گفت: سرزمین شما از من دور است، اما نامه ای به پادشاه حبشه می نویسم. او مسیحی و همسایه شماست. از او می خواهم شما را یاری دهد. سپس نامه ای وشت و از پادشاه حبشه انتقام خون مسیحیان نجران را خواست.
مرد نجرانی نزد سلطان حبشه نجاشی، آمد و ماجرا را بازگفت. نجاشی از شنیدن این داستان سخت متأثّر گشت و از خاموشی شعله آیین مسیح(علیه السلام)در سرزمین نجران افسوس خورد و تصمیم به انتقام شهیدان گرفت.
لشكریان حبشه به جانب یمن تاختند و در یك پیكار سخت، سپاه ذونواس را شكست دادند و گروه بسیاری از آنان را كشتند و طولی نكشید كه مملكت یمن به دست نجاشی افتاد و به صورت ایالتی از ایالات حبشه درآمد.۲۳
جان ناس در مورد رفتار یهودیان نسبت به مسیحیان می گوید: رابطه یهودیان و مسیحیان از ابتدا خصمانه بوده است; زیرا از قرون اول میلادی به بعد، ربّانیون و احبار یهود منكر مسیح بود و او را طرد می نمودند، گرچه پیروان عیسی تا حدی همیشه مساعی جمیله مبذول می داشتند.۲۴ ضدیت یهود با حضرت مسیح(علیه السلام) در فرازهایی از انجیل منعكس شده است.۲۵
۵ـ اعمال یهودیان نسبت به هم نوعان خود
خداوند در قرآن كریم، به سرگذشت یهود و برخورد غیرانسانی آن ها با اسیران یهودی، كه بر خلاف تعالیم كتاب تورات به اسارت گرفته می شدند، اشاره می كند: و به خاطر آورید هنگامی را كه از شما پیمان گرفتیم كه خون یكدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین خود بیرون نكنید، سپس شما اقرار كردید و (بر این پیمان) گواه بودید. اما این شما هستید كه یكدیگر را می كشید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون می كنید و در گناه و تجاوز، به یكدیگر كمك می نمایید (و این ها همه نقض پیمانی است كه با خدا بسته اید)، در حالی كه اگر بعضی از آن ها به صورت اسیر نزد شما بیایند، فدیه می دهید و آنان را آزاد می سازید، با این كه بیرون ساختن آنان بر شما حرام است. آیا به بعضی از دستورات كتاب آسمانی (تورات) ایمان می آورید و به بعضی كافر می شوید؟! برای كسانی از شما كه این عمل (تبعیض در میان احكام و قوانین الهی) را انجام دهند، جز رسوایی در این جهان چیزی نخواهد بود و روز رستاخیز به شدیدترین عذاب ها گرفتار می شوند. و خداوندازآنچه انجام می دهید غافل نیست.۲۶
طایفه «بنی قُریظه» و طایفه «بنی نَضیر»، كه هر دو از طوایف یهود بودند و با هم قرابت نزدیك داشتند ـ قریظه و نظیر همانند اَوْس و خَزْرَجْ، دو برادر بودند كه از هر كدام طایفه ای به وجود آمد ـ برای منافع دنیا با یكدیگر به مخالفت برخاستند. بنی نضیر به طایفه خزرج كه از مشركان مدینه بودند، پیوستند و بنی قریظه به طایفه اوس، و در جنگ هایی كه میان آن دو قبیله روی می داد، هر یك از این ها طایفه هم پیمان خود را كمك می كرد و از طایفه دیگر می كشت. اما هنگامی كه آتش جنگ فرو می نشست، همه یهود جمع میشدند و دست به دست هم می دادندتاازطریق پرداخت «فدیه»، اسیران خود را آزاد كنند و در این عمل به حكم تورات استناد می كردند، در حالی كه اولاً، اوس و خَزْرج هر دو مشرك بودند و كمك به آن ها جایز نبود. ثانیاً، همان قانونی كه دستور فدیه را داده بود، دستور خودداری از قتل را نیز صادر كرده بود.
یهود همانند اقوام لجوج و نادان دیگر، از این اَعمال ضد و نقیض فراوان داشتند. قرآن مجید یهود را در برابر اعمال ضد و نقیض و تبعیضشان در میان احكام خدا، شدیداً سرزنش كرده و به اشد مجازات تهدید نموده است، به خصوص كه آن ها احكام كوچك تر را عمل می كردند، اما در برابر احكام مهم تر ـ یعنی تحریم ریختن خون یكدیگر و آواره ساختن هم مذهبان از خانه و دیارشان ـ مخالفت می كردند.
در حقیقت، آن ها تنها برای دستوراتی ارج قایل بودند كه از نظر زندگی دنیا به نفعشان بود، اما آن جا كه منافعشان اقتضا می كرد، خون یكدیگر راهم می ریختند، ولی چون احتمال اسارت برای همه وجود داشت، برای نجات از اسارتِ احتمالی آینده، از دادن «فدیه» برای آزاد ساختن اسیران مضایقه نداشتند.۲۷
۶ـ جنگ نزد یهود
زمانی كه بحث «جنگ در ادیان» را ملاحظه می كنیم، هیچ جنگی در قساوت و شدت همانند «جنگ در دین یهود» نیست. یهود بر اساس شریعت خود، در طول تاریخ، به جنگ و خون ریزی فراوان می پرداخته اند و در این راه، به اطفال و زنان نیز رحم نمی كرده اند و خود را «ملّت برگزیده خدا» می دانند.۲۸
یهود، رهبران تخریب و نابودی در این عالم بوده اند. یكی از بزرگان یهود به نام ارنِسْت رینان عقیده دارد: «وقتی عدل در عالم تحقق پیدانكند، پس بهتراست كه كل عالم تخریب گردد.» یكی دیگر از بزرگان یهود می گوید: «ما یهود نیستیم مگر آقای عالَم و فاسدكننده عالم، ایجادكننده فتنه در عالم و جلّاد عالم باشیم.»۲۹
قرآن كریم یهود و مشركان را در یك ردیف قرار می دهد و آنان را دشمن ترین افراد نسبت به مسلمانان معرفی می نماید: «به طور مسلّم، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشركان خواهی یافت. و نزدیك ترین دوستان به مؤمنان را كسانی می یابی كه می گویند: ما نصارا هستیم. این بدان روست كه در میان آن ها، افرادی عالِم و تارك دنیا هستند و آن ها (در برابر حق) تكبر نمیورزند.» (مائده: ۱۲)
تاریخ اسلام به خوبی گواه این حقیقت است; زیرا در بسیاری از نبردهای ضداسلامی، یهود به طور مستقیم دخالت داشته اند و از هیچ گونه كارشكنی و دشمنی خودداری نكرده اند. افراد بسیار كمی از آن ها به اسلام گرویده اند، در حالی كه در غزوات اسلامی، مسلمانان را كم تر مواجه با مسیحیان می بینیم و نیز افراد زیادی از آن ها را مشاهده می كنیم كه به صفوف مسلمانان پیوسته اند.
این مقایسه بیش تر درباره یهود و مسیحیان معاصر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) است; زیرا یهود با این كه دارای كتاب آسمانی بودند، به دلیل دل بستگی بیش از اندازه به مادیات، در صف مشركانی قرار گرفته بودند كه از نظر مذهبی با آن ها هیچ اشتراكی نداشتند. در ابتدا، یهودیان مبشّران اسلام محسوب می شدند و انحرافاتی همانند «تثلیث» نداشتند، اما دنیاپرستی شدید آن ها را به كلی از حق بیگانه كرد، در حالی كه مسیحیان آن عصر چنین نبوده اند.
البته مسیحیان قرون بعد نسبت به اسلام و مسلمانان، مرتكب جنایاتی شدند كه دست كمی از یهود نداشت; جنگ های طولانی و خونین صلیبی در گذشته و تحریكات فراوانی كه امروز از ناحیه استعمار كشورهای مسیحی بر ضد اسلام و مسلمانان می شود، چیزی نیست كه بر كسی پنهان باشد.
اما عجیب این است كه یهودیان همه این جنگ طلبی ها را به استناد تورات انجام می دهند. به عنوان نمونه، در متن تورات چنین می خوانیم: «چون به شهری نزدیك آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا كن و اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازه ها را برای تو بگشاید، آن گاه تمام قومی كه در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند، و اگر با توصلح نكرده، با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره كن; و چون یَهُوَه ـ خدایت ـ آن را به دست تو بسپارد، جمیع ذكورانش را به دم شمشیر بكُش، لیكن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد ـ یعنی تمام غنیمتش ـ را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را كه یَهُوَه ـ خدایت ـ به تو دهد، بخور. به همه شهرهایی كه از تو بسیار دورند كه از شهرهای این امّت ها نباشند، چنین رفتار نما. اما از شهرهای این امت هایی كه یَهوه ـ خدایت ـ را به ملكیّت می دهد، هیچ ذی نفسی را زنده مگذار، بلكه ایشان را ... چنان كه یهوه ـ خدایت ـ تو را امر فرموده است، بالكل هلاك ساز.»۳۰همچنین در تورات می خوانیم: «یَهُوه، خدای ما، او (سرزمین سیحون و مَلك حَشبون) را به دست ما تسلیم نموده، او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم و تمامی شهرهایش را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاك كردیم كه یكی را باقی نگذاشتیم، لیكن بهایم را با غنیمت شهرهایی كه گرفته بودیم برای خود به غارت بردیم.»۳۱
و در جای دیگر آمده است: «پس یهوه، خدای ما، عَوْج ملك باشان و نیز تمامی قومش را به دست ما تسلیم نموده، او را به حدی شكست دادیم كه احدی از برای وی باقی نماند و در آن وقت، همه شهرهایش را گرفتیم و شهری نماند كه از ایشان نگرفتیم ... و آن ها را بالكل هلاك كردیم; چنان كه با سیحون و مَلك حَشَبون كرده بودیم. هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاك ساختیم و تمامی بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم.»۳۲
و نیز آمده است: «و هر آنچه در شهر بود، از مرد و زن و جوان و پیر، حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاك كردند.»و در جای دیگری از تورات می خوانیم: «و می گویم كه من تا ابد الآباد زنده هستم. اگر شمشیر برّاق خود را تیز كنم و قصاص را به دست خود گیرم، آن گاه از دشمنان خود انتقام خواهم كشید و به خصمان خود مكافات خواهم رسانید. تیرهای خود را از خون مست خواهم ساخت و شمشیر گوشت را خواهد خورد. از خون كشتگان و اسیران با رؤسای سروران دشمن، ای امّت ها با قوم او آواز شادمانی دهید; زیرا انتقام خون بندگان خود را گرفته است و از دشمنان خود انتقام كشیده.»۳۳
در این میان، قرآن كریم عده ای از یهودیان را ستایش می نماید; همان هایی كه از غرور، خودپرستی و تكبر خودداری می نمایند و همواره حقیقت را مدّ نظر دارند: «آن ها همه یكسان نیستند; از اهل كتاب، جمعیتی هستند كه (به حق و ایمان) قیام می كنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را می خوانند در حالی كه سجده می نمایند; به خدا و روز واپسین ایمان می آورند، امر به معروف و نهی از منكر می كنند و در انجام كارهای نیك، پیشی می گیرند و آن ها از صالحانند. و آنچه از اعمال نیك انجام دهند، هرگز كفران نخواهد شد (و پاداش شایسته آن را می بینند.) و خدا از پرهیزگاران آگاه است.» (آل عمران: ۱۱۳ ـ ۱۱۵)
و به این ترتیب، قرآن از این كه نژاد یهود را به كلی محكوم كند و یا خون آن ها را كثیف بشمرد، خودداری كرده و تنها روی اعمال آن ها انگشت می گذارد و با تجلیل و احترام از افرادی كه به اكثریتِ فاسد نپیوستند و در برابر ایمان و حق تسلیم شدند، به نیكی یاد می كند و این روش اسلام است كه در هیچ موردی، مبارزه اش رنگ نژادی و قبیله ای ندارد و تنها بر محور عقاید، اعمال و رفتار می گردد.
۷ـ یهود و هم زیستی مسالمت آمیز با مسلمانان!
با توجه به آنچه گذشت، بر اساس تعالیم تورات موجود و عملكرد یهودیان در طول تاریخ، جایی برای «هم زیستی مسالمت آمیز» و «حقوق بین الملل» وجود ندارد. آنان خود را «ملّت برگزیده خدا» می دانند و برای تحقّق این نظر، همواره در فكر سلطه و چیرگی بر دیگر ادیان و ملل بوده اند و در مواردی هم كه به پیشنهادات دیگران تن داده اند، جز از روی ضعف و ناتوانی نبوده و هر موقع قدرتی یافته اند، كشتار عظمیی به راه انداخته اند; در گذشته، با مسیحیان و امروز با مسلمانان.
اكنون گروهی از قوم یهود ـ یعنی صهیونیست ها ـ اقدام به غصب سرزمین های دیگران و آواره ساختن آن ها از وطن خود و كشتن و نابود كردن فرزندانشان كرده اند و حتی احترام خانه خدا ـ بیت المقدّس ـ را نیز رعایت نمی كنند.
آن ها در برخورد با مسائل جهانی، عملاً نشان داده اند كه تابع هیچ قانون و معیار بین المللی نیستند. هرگاه به فرض، یك جنگجوی فلسطینی به سوی آن ها شلیك كند، در مقابل اردوگاه های آوارگان، كودكستان ها و بیمارستان های آنان را بمباران می كنند و در ازای كشته شدن یك نفر از خودشان گاهی صدها نفر بی گناه را به قتل می رسانند و خانه های زیادی را منفجر می كنند.
تاریخ شاهد فجایع این گروه به «مسجدالاقصی» از زمان اشغال آن در سال ۱۹۶۷ م. بوده است. در سال ۱۹۶۹ م. شخصی به نام مایكل رومان، آتشی در مسجد برافروخت كه قریب ۱۵۰۰ متر مربع از مساحت مسجد را دربرگرفت. در این آتش سوزی، منبر «صلاح الدین»، گنبد مسجد ـ كه دارای آثار معماری اسلامی باارزشی بود ـ و نیز «مسجد عمر» در داخل مسجدالاقصی و «محراب زكریا» و بعضی چیزهای دیگر در آتش سوخت. در سال ۱۹۶۹ م.، گروهی از یهودیان مراسم مذهبی خود را در مسجدالاقصی به جای آوردند و این عمل را چندین بار تكرار كردند و وقتی با اعتراض مسلمانان روبه رو شدند، قاضی یهود به محق بودن یهود حكم صادر كرد! در سال ۱۹۸۲ م.، یك یهودی امریكایی مسجد و نمازگزارانِ در مسجد را با آتش مورد تعرّض قرار داد و در همان سال، فرد دیگری با مواد منفجره، بخشی از حرم را تخریب نمود. عده زیادی از یهود نیز اعلان نمودند كه باید مسجدخراب شود و به جای آن، معبد یهودی ها ساخته شود.۳۴
یكی از نویسندگان عرب در مورد رفتار جنگ طلبانه صهیونیست ها می گوید: «ما دارای دلیلی واضح بر توحّش یهود طیّ جنگ های فلسطین از سال ۱۹۴۸ میلادی به بعد بوده ایم، به گونه ای كه در توحّش و خون ریزی ضرب المثل هستند; كشتارهای آن ها در "دیر یاسین"، "الخلیل"، "رامُ الله"، "غَزِّه" و دیگر شهرهای فلسطین.»۳۵
آن ها به هیچ یك از مصوّبات مجامع بین المللی و قطعنامه های سازمان ملل خود را پایبند نمی دانند و آشكارا همه را زیر پا می گذارند. بدون شك، این همه قانون شكنی، بیدادگری و اعمال ضد حقوق بین الملل، ناقض اصل هم زیستی مسالمت آمیز است و جایی برای تعاون و همكاری بین المللی بر اساس حقوق پذیرفته شده جهانی باقی نمی گذارد.
۸ـ تشكیل دولت اسرائیل
خاورمیانه چندین قرن تحت سلطه استعمارگران، به ویژه انگلیس، قرار داشت. این نفوذ و تسلط به تدریج به ضعف گرایید و آنان می خواستند جای خالی خود را با نیرویی مطمئن و همیشگی پر نمایند تا منافع استعمارشان استمرار داشته باشد. از سوی دیگر، در سال ۱۸۹۷ م. «جنبش صهیونیستی یهود» كنگره ای تشكیل داد و در آن، دولت یهود پایه گذاری شد. صهیونیسم در آن كنگره، علاوه بر تعیین هدف نهایی، ابزار لازم را نیز مشخص كرده; از جمله تأسیس «سازمان صهیونیستی جهانی» و دیگر تشكیلات اقتصادی و سیاسی لازم را نیز برای تسهیل مهاجرت به فلسطین و رفع موانع مشخص كرد. آنان تا سال ۱۹۴۲ م. به دلیل ترس از اعتراض جهانیان، به جای لفظ «كشور»، كلمه «كانون» را به كار می بردند.
در نهایت، مهاجرت یهودیان به فلسطین با خرید زمین های فلسطینی و اسكان یهودیان آغاز شد. این كار تا پیش از جنگ جهانی اول به دلیل مخالفت امپراتور عثمانی از گستره و رونق كم تری برخوردار بود. با پایان این جنگ و فروپاشی امپراتوری عثمانی، دولت انگلیس از آزادی عمل بیش تری برخوردار شد و فلسطین به طور رسمی تحت قیمومت انگلیس درآمد و مهاجرتِ یهودیان به فلسطین به صورت گسترده تری ادامه پیدا كرد و وقتی فلسطینیان از فروش زمین های خود ا متناع ورزیدند، با قتل، غارت، تجاوز و انواع ظلم ها مواجه شدند.
با افزایش جمعیت مهاجران یهودی، صهیونیست ها موجودیت دولت اسرائیل را اعلام كردند و كشورهایی همچون انگلیس و امریكا فوراً آن را به رسمیت شناختند. كشورهای عرب و مسلمان به مقابله با این كار پرداختند كه نمونه آن جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ م. است. به دلیل تهدیدات ابرقدرت ها علیه مسلمانان و دعوت به آتش بس و ارسال تجهیزات فراوان برای رژیم اشغالگر و حمله ناگهانی هواپیماهای اسرائیل به فرودگاه های كشورهای عربی، وضعیت به شكست مسلمانان منجر شد و اراضی اشغالی را از ۵/۳ میلیون كیلومتر به بیش از ۲۷ میلیون كیلومتر رساندند و غیر از چند شهر مهم، ۲۰۵ روستای فلسطین را تصاحب كردند و علاوه بر كشتار و ظلم های فراوان، ۱۲۰۰۰۰۰ انسان بی گناه را آواره ساختند. در امریكا و كشورهای اروپایی، برای شكست مسلمانان جشن گرفته شد و از آن تاریخ به بعد، اسرائیل و حامیانش با ایجاد اختلاف در میان كشورهای اسلامی، به دنبال مشروعیت یابی و تحكیم موقعیت اقتصادی و سیاسی خود می باشند و با شعار صلح طلبی و هم زیستی مسالمت آمیز به نفوذ و رابطه خود با كشورهای همسایه ادامه می دهند. در این میان، بعضی از كشورهای منطقه مانند مصر، با انعقاد قرارداد صلح، آب به آسیاب دشمن ریخته اند. اكنون نیز اسرائیل با حذف شوروی از صحنه رقابت های سیاسی خاورمیانه، به دنبال تحكیم موقعیت و موجودیت خود از راه های اقتصادی و صنعتی می باشد تا در دراز مدت، مركز ثقل تولید، ابداع، فن آوری و تحقیق در خاورمیانه شود.
۹ـ مبارزات حق طلبانه مردم لبنان و فلسطین
مردم مظلوم لبنان و فلسطین از دولت های اسلامی مأیوس شدند. اما پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ م.، موجب الهام و امیدواری آنان برای مبارزات حق طلبانه گشت. بر این اساس، «جنبش انقلابی حزب اللّه لبنان» به رهبری شهید سیدعباس موسوی شكل گرفت. این جنبش به دفاع مقدسودفع تجاوزاسرائیل از جنوب لبنان پرداخت.«جنبش جهاداسلامی» نیزبه رهبری شهید دكتر فتحی شقاقی در سال ۱۹۸۰ م. تشكیل شد. اصرار گروه های مبارزمسلمان برجهاد، فداكاریوشهادت درراه هدف مقدس است.
از سوی دیگر، «انتفاضه»، قیام مردم فلسطین در سرزمین های اشغالی، شكل گرفت; مردم فلسطین با سنگ و چوب به مقابله با سربازان مسلح اسرائیل پرداختند. از گروه های مبارزی كه پس از «انتفاضه» به وجود آمد، «حماس» یا حركت مقاومت اسلامی بود كه به زودی به صف مبارزان پیوست. رهبر معنوی حماس، شیخ احمد یاسین می باشد.
مردم فلسطین جنوب لبنان پس از سال ها تجاوز و اشغالگری رژیم اسرائیل، طعم شیرین پیروزی را چشیدند: اسرائیل اعلام كرد كه دریك برنامه زمان بندی شده، جنوب لبنان را ترك خواهد كرد، اما در بهار ۱۳۷۹ ش.، زودتر از موعِد مقرر مجبور به خاتمه اشغال جنوب لبنان گشت. این موضوع موجب خوشحالی مسلمانان جنوب لبنان و دیگر كشورهای اسلامی شد و شكست اسرائیل در جنوب لبنان را، كه همیشه به عنوان دولت آهنین و شكست ناپذیر معرفی می شد، به یكدیگر تبریك گفتند.
۱۰ـ مذاكرات سازش خاورمیانه
پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق و پایان جنگ امریكا با عراق، قراردادی میان نخستوزیر اسرائیل با یاسر عرفات، موسوم به «قرارداد اُسلو» در سال ۱۹۹۳ م. (شهریور ۱۳۷۲) به امضا رسید كه دوره پنج ساله ای برای انتقال قدرت حكومتی و تحقق خودمختاری فلسطینیان آغاز كنند.
اسرائیل كه متعهد شده بود از بخش هایی از خاك فلسطین عقب نشینی نماید، به بهانه های مختلف و با طرح شروط جدید، فقط به بخشی از تعهدات خود عمل كرد.
قرارداد بعدی معروف به «گِریلند ریور»، در سال ۱۹۹۸ م. (اول آبان ۱۳۷۷) در كاخ سفید و با حضور رئیس جمهور امریكا، پادشاه اردن، نخست وزیر اسرائیل و رئیس تشكیلات خودگردان به امضا رسید. بر اساس این قرارداد:
ـ «سازمان های تروریستی، غیرقانونی شناخته شده، مبارزه علیه آن ها صورت گیرد.
ـ طرف فلسطینی افراد خاصی را كه مشكوك به اقدامات تروریستی هستند، بازداشت، تعقیب و مجازات نماید.
ـ طرف فلسطینی نام افراد پلیس خود را در اختیار طرف اسرائیلی بگذارد.
هرگونه واردات، ساخت، كسب و مالكیت سلاح های گرم در مناطق تحت حاكمیت قضایی فلسطین جرم باشد. سلاح های غیرقانونی جمع آوری شود و امریكا از طرف فلسطین در این مورد موافقت كرد كه در اجرای برنامه كمك نماید.
ـ كمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین به رئیس جمهور امریكا قول دادكه موا ضدّاسرائیلی منشور ملی فلسطین رالغو كند.»
در این قرارداد، امتیازات گسترده ای برای اسرائیل لحاظ شد و در متن پیمان، حتی در یك مورد كلمه «صلح» اشاره نشده است و در عوض، عرفات از ۳۳ بندِ تشكیل دهنده منشور فلسطین، ۲۸ بند آن را حذف نمود!
مذاكرات بعدی موسوم به «كمپ دیوید دوم» در خرداد ۱۳۷۹ در امریكا تشكیل شد. این مذاكرات نتایج قطعی به دنبال نداشت و امریكا به عرفات هشدار داد كه از اعلام كشور مستقل فلسطینی خودداری ورزد.
۱۱ـ سخنان آیهٔ الله خامنه ای (مد ظلّه)
مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: «دستگاه های امریكا و رئیس جمهور امریكا تلاش خودشان را گذاشته اند كه مسأله فلسطین را از صورت مسائل دنیای اسلام و خاورمیانه به كلّی حذف كنند و اصلاً مسأله ای به نام "فلسطین" و "آرمان فلسطین" و "نهضت فلسطین"، دیگر باقی نماند. این یكی از اهداف بسیار مهم آن هاست. برای خاطر این، مسافرت می كنند، حركت می كنند، تلاش می كنند. آدم های ضعیف النفس و خیانت پیشه و حقیر هم، كه در بین فلسطینی ها هستند، مثل همه ملّت های دیگر كه آدم های این طوری دارند و متأسفانه جوامع بشری در بیش تر ادوار تاریخ، گرفتار انسان های حقیر مرعوبند، آن ها هم تسلیم شده اند و آمده اند "منشور ملی فلسطین" را جلویشان گذاشته اند. هر جا كه مبارزه ای با صهیونیست ها و اشغالگران و آدم كشان مردم فلسطین و جنایت كاران نسبت به فلسطین هست، می خواهند آن را حذف كنند. حذف كردند! حالا چنانچه آن را از روی كاغذ حذف كنند، مگر ممكن است انگیزه دفاع از كشور فلسطین و هویت فلسطینی از دل فلسطینی ها برود...
مگر تا حالا كه جوانان مسلمان در انتفاضه فلسطین یا در كشور لبنان برای خدا و به خاطر مسؤولیت الهیِ دفاع از سرزمین اسلامی، جان خودشان را به خطر می اندازند، به خاطر منشور فلسطین این كارها را میكرده اند كه حالا اگر شما منشور ـ به اصطلاح ـ ملی فلسطین را دستكاری كردید، آنها دست بردارند؟!»
نویسنده:محمدمهدی كریمی‌نیا
پی نوشت ها
۱ـ امام خمینی(رحمه الله)، صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۷۵
۲ـ ر. ك. به: علی اكبر دهخدا، فرهنگ دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، ج ۱۴، ماده «یهود».
۳ـ ر. ك. به: همان، ج ۵، ص ۶۲۴۰، ماده «تورات».
۴ـ همانند سوره نساء: ۶۴ / سوره مائده: ۱۴، ۱۵ و ۴۱
۵ـ ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۶، ج ۲، ص ۳۱۰، به نقل از: الهدی الی دین المصطفی; الرحلهٔ المدرسیهٔ: رهبر سعادت; و قرآن و آخرین پیامبر
۶ـ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، فلسفه حقوق، جزوه آموزشی، ص ۲۴۰
۷ـ ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج ۴، ص ۳۳۱، به نقل از: تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲.
۸ـ فصل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دارالمعونه للطباعهٔ و النشر، ۱۹۸۶. ج ۳، ص ۲۷۲ ـ ۲۷۳
۹ـ ر. ك. به: ناصر مكارم شیرازی، پیشین. ج ۴، ص ۳۲۹
۱۰ـ جوزف گِئر، حكمت ادیان، ترجمه و تألیف محمّد حجازی، تهران، كتابخانه ابن سینا، ۱۳۷۳، ص ۱۳۹
۱۱ـ ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵
۱۲ـ همان، ج ۴، ص ۱۴۰ / مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۷۵
۱۳ـ عهد عتیق، كتاب مزامیر، باب ۱۰۳: ۸ ـ ۱۵
۱۴ـ همان، كتاب یوشع نبی، باب ۱۴: ۴ ـ ۷
۱۵ـ ر. ك. به: عفیف عبدالفتاح طباره، یهود از نظر قرآن، ترجمه، علی منتظمی، تهران، بعثت، ۵۳، ص ۱۱۳ و ۱۱۴ / ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج ۶، ص ۴۳۲
۱۶ـ عفیف عبدالفتاح طیّاره، پیشین، ص ۸۷
۱۷ـ ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج ۱، ص ۳۵۷
۱۸ـ زین العابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر، چاپ پنجم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵، ص ۳۲۱ ـ ۳۲۲
۱۹ـ ر. ك. به: ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج ۲، ص ۴۷۲ / عفیف عبدالفتاح طباره، پیشین، ص ۱۱ به بعد.
۲۰ـ ر. ك. به: ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج ۲، ص ۴۶۳.
۲۱ـ ر. ك. به: همان، ج ۱، ص ۳۹۸ ـ ۴۰۱
۲۲ـ عباسعلی عمید زنجانی، اسلام و همزیستی مسالمت آمیز، تهران، دارالكتاب الاسلامیهٔ، ۱۳۴۴، ص ۱۹ ـ ۲۳
۲۳ـ ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج ۲۶، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۹ به نقل از: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر، ج ۲، ص ۴۱۴
۲۴ـ جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حكمت، چاپ سوم، تهران: پیروز، ۱۳۵۴، ص ۳۷۱
۲۵ـ ر. ك. به: انجیل متی، ۵: ۱۱ ـ ۱۲; ۷: ۱۵; ۱۲: ۳۴ ـ ۳۸; ۲۳: ۱۲ / احمد شلبی، مقارنهٔ الادیان: المسیحیه، قاهره، مكتبهٔ النهضهٔ العربیهٔ، ۱۹۹۳، ص ۳۲
۲۶ـ بقره:۸۴ ـ ۸۵
۲۷ـ ر. ك. به: ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۲
۲۸ـ ر. ك. به: وهبهٔ الزحیلی، آثار الحرب، چاپ چهارم، دمشق، دارالكفر، ۱۹۹۲،ص ۴۵ به نقل از:دكتر هرتس(خاخام بزرگ انگلستان)،فی الفكرالیهودی.
۲۹ـ ر. ك. به: وهبهٔ الزحیلی، پیشین، ص ۴۵، به نقل از: الخطر الیهودی
۳۰ ـ۳۱ ـ۳۲ ـ۳۳ـ تورات، سِفر تثنیه، باب بیستم:۱۰ـ۱۸ /باب ۲:۳۳ـ۳۵ /باب ۳: ۳ـ۷ / باب ۳۲: ۴۱ـ۴۴
۳۴ـ ر.ك.به: احمد شلبی، مقارنهٔ الادیان الیهود، قاهره: مكتبهٔ النهضهٔ العربیهٔ، ۱۹۹۲. ص ۱۱۸ـ۱۱۹
۳۵ـ وهبهٔ الزحیلی، پیشین، ص ۴۵
منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۳۷
منبع : خبرگزاری فارس