جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دین در فرانسه


دین در فرانسه
آیا می‌توان در یک جامعه لائیک، دیندار بود؟ آیا می‌توان در یک جامعه بی دین، با دین ماند؟
این نوع تامل در یک جامعه مدرن محدود به دینداران نیست، چرا که امروزه یکی از محورهای اساسی مدرنیته، یافتن پاسخی برای این نوع سئوالات است. اگر دینداران با دغدغه‌های دینی یا بی دینان با واهمه نفوذ دینداری، در این تامل فرو رفته‌اند، مدرنیته با شعار تساهل و کثرت‌گرایی، قصد دارد زمینه همزیستی همگان را فراهم آورد.
در این میان جامعه فرانسه کدامین دغدغه را ترغیب یا تحذیر کرده یا می‌کند؟ ادیان وحیانی و غیر وحیانی تا چه میزان در جامعه لائیک فرانسه نفوذ دارند؟ ایا به تعبیر نیچه خدای این جامعه مرده است، یا صرفا تغییر چهره داده است؟
بسیاری از مسلمانان بالاخص پس از دهه ۴۰، اکنون سال‌هاست که فرانسه را محلی برای انجام آزادانه مناسک خود یافته‌اند. کشوری که در آن بیش از موطن خود می‌توانند عامل به دین خود بمانند، بدون آن که سنت مسیحی جامعه آنها را بیازارد. این مسلمانان به مسائلی می‌پردازند که مسلم می‌دانند طرح آن در برخی جوامع مسلمان ناممکن است.
پروتستان‌ها به عنوان یک اقلیت مسیحی در برابر کاتولیک‌ها، از زمان هنری چهارم درسال ۱۵۹۸، موفق شدند تا آزادانه به آیین ویژه خود عمل کنند.
یهودیان با نفوذی که در جامعه فرانسه دارند، عملا خود را ریشه‌دارتر از آن می‌دانند که به حدودی محصور شوند. تنها دغدغه آنها رشد گرایشات ضد یهودی است؛ چیزی که از آن به ضدیت با نژاد یهودی یا سامی تعبیر می‌کنند.
در این میان ادیان غیر وحیانی چون بودایی نیز از غافله عقب نمانده‌اند. آثار دالایی لاما ـ به عنوان یک انسان مروج آیین صلح ـ از نفوذ بالایی برخوردار است.
اما اگر در دهه‌های ۱۹۶۰ـ ۱۹۷۰ تصور بازگشت ادیان محال به نظر می‌رسید، کمتر از یک دهه بعد، این بازگشت دین بود که به همراه انقلاب اسلامی در ایران، جامعه فرانسه و لائیسیته را وارد آزمون جدیدی کرد. برخی روشنفکران معتقدند خلایی که لائیسیته خواسته یا ناخواسته باعث آن شده، اسباب ترغیب سایر ادیان را فراهم ساخته و در نهایت به ضرر سنت کاتولیک در جامعه فرانسه تمام شده است.
نگاهی به نزاع‌های رایج پیرامون دین و دینداری در فرانسه امروز، با نظر به نقش محوری سیاستگذاری دولت در حوزه‌های عمومی چون آموزش و پرورش و عواقب برخی گسست‌های اخلاقی در حوزه‌های خصوصی چون خانواده، موضوع اصلی مقاله خواهد بود.
● تحول مفهوم دین در فرانسه
فهم اینکه مردم فرانسه اساسا چه برداشتی از دین و اعتقاد دارند، پیوند ناگسستنی با پیدایش مفهوم لائیسیته دارد. اگر تا قبل از حکومت هنری چهارهم و منشور نانت در ۱۵۹۸ دین مردم فرانسه مفهومی جز مسیحیت کاتولیک نداشت، از این تاریخ به بعد و بالاخص با رشد پروتستانتیسم در قرن ۱۶ و ۱۷، فرانسه خود را مواجه با گروه‌های دینی دیگری دید که لزوما تابع سنت دیرینه این کشور نیستند. در قرن ۱۸ موج ضدیت با مذهب در مخالفت با حکومت‌های دینی سنتی به اوج خود رسید. بنابراین می‌توان گفت که لائیسیته در اولین قدم خود در فرانسه پدیده‌ای ضد دینی بود.
ظهور آزادی‌های دینی پس از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه باعث شد تا در عمل نیز گروه‌های دیگر دینی همچون پروتستان‌ها و یهودی‌ها به آزادی عمل بیشتری دست یابند. با این حال حتی در طول قرن نوزدهم نیز فرانسه از نزاع دینی بی‌بهره نبود. انقلابیون باعث رشد نوعی از مفهوم دین شدند که قائل بود بی دینی هم در ذات خود نوعی دین است. اما آنچه بیش از همه اسباب جنگ داخلی می‌شد، سلب حقوق کاتولیک‌های سنتی بود که پس از انقلاب نه تنها مشاغل خود را از دست دادند، بلکه مورد توهین قرار می‌گرفتند.
فاصله گرفتن از مفهوم سنتی دین بود که ماکس وبر، نویسنده پروتستان آلمانی را بر آن داشت تا از دین گریزی در جهان سخن بگوید. مفهوم اعجاز زدایی – désenchantement du monde ۱ - را وبر در همین رابطه به کار برده است. او در حدود صد سال پیش سعی داشت نشان دهد که چگونه فرایند عرفی شدن دین و یا حاکم شدن عقل ابزاری موجب رشد سکولاریسم در جهان مسیحی غرب شد. سراسر جامعه‌شناسی قرن بیستم حکایت از همین تصور از دین با ارجاع به نوشته‌های ماکس وبر و دورکهایم است. هر چند دورکهایم معتقد بود که ادیان ریشه‌ای عمیق در تمدن بشری دارند و مداوم تمدن غربی و وحی مسیحی در تعامل بوده‌اند. دین برای او عنصر هستی بوده، که البته به مرور زمان در حال عقب نشینی است.
● تاریخ ملی و سنت دینی
در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ با ورود رسانه ای چون تلوزیون به زندگی مردم فرانسه، موج فرار از معنویت و اخلاق که بواسطه دو جنگ جهانی اوج گرفته بود، شدت بیشتری یافت. دولت که بدنبال منبع در آمد بیشتری برای جبران اقتصاد پس از جنگ بود، اکنون می توانست با افزایش مالیات سینماها به آنها اجازه دهد تا به پخش فیلمهای جنسی و غیر اخلاقی بپردازند. یکدهه بعد با شدت گرفتن گسستهای خانوادگی دولت مجبور شد تا الزاماتی برای تامین حقوق خانواده از جمله فرزندان در نظر گیرد. دولت بدنبال آن بود تا خلا دستورات دینی را با قوانین مدنی جبران کند. با رفتن دین به حوزه زندگی شخصی و نیاز فردی، فرد هویت فربه ای بدست آورد. از سال ۱۹۰۵ که همزمان با تصویب قانون لائیسیته است تا سال ۱۹۷۰ که موج دین گریزی در جامعه فرانسه است، آموزشهای اخلاقی که معلمان دینی مدارس یا والدین بطور سنتی به فرزندان خود منتقل می کردند، به دولت و در نتیجه به معلمان مدارس سپرده شد.
ولی از آنجا که معلمان مدارس ملزم به رعایت حدود قانون لائیسیته در مدارس بودند، عملا هیچ کس جرات سخن گفتن از دین و احکام آن نداشت. کودکان کم کم نه تنها از دین و دستورات اخلاقی، بلکه به تدریج از فرهنگ کهن فرانسه فاصله می گرفتند. برای توضیح یک تابلو نقاشی قرن ۱۴ و ۱۵ دانش آموز چیزی جز توضیحات فنی نمی شنید، تاریخ ملی و سنت دینی که این تابلو در آن خلق شده بود به فراموشی سپرده شد. فاصله گرفتن از مفهوم سنتی عشق، ازدواج و فرزند و تلاش برای ارضاء خواستهای فردی در قالب جدید منطق فردگرایانه، باعث شده تا دولتها و مجلسها به فکر آینده جمعیتی خود و در نتیجه فرزندان باشند و به تصویب قوانین مشوق تشکیل خانواده و فرزند بپردازند. از آنجا که دیگر والدین مدافع اصلی فرزندان نیستند و حتی خود والدین اسباب تضییع حقوق فرزندان خود و بعضا حتی آزار جنسی آنان می شوند، قانون دفاع از حقوق فرزندان و کودکان در پارلمان اروپا، اعضای خویش را ملزم ساخته تا در راستای حفظ این حقوق گام بردارند.
● گسست در مفهوم دینی از خانواده و دعوی عصر مدرن
۵. تا قبل از انقلاب صنعتی اروپا، آموزش کودکان عمدتا بر عهده پدر و مادر بود. واین والدین بودند که تصمیم می گرفتند که یا خود به تر بیت فرزند خود بپردازند و یا اینکه او را به معلمی مذهبی بسپارند. این شیوه دوم بی شباهت به پدیده ای نبود که ما در ایران تحت عنوان مکتب می شناسیم. مشکل این دوره آن بود که کودکان در درون خانواده از هویت مستقلی برخوردار نبودند. هر چند نیاز به فرزند مسلم بود و جزئی از هویت اجتماعی قبیله و فامیل بشمار می رفت اما فرزند منحل در جمع بود. پس از قرن ۱۵ تصمیم بر آن شد تا کودکان از انحصار و سلطه بزرگسالان خانواده بیرون کشیده شده و آموزشهای اجتماعی مستقلی ببینند. در قرون ۱۶ و ۱۷ نقش مستقل فرزندان در جامعه تثبیت شد. یافتن هویتی مستقل باعث شد تا خانواده ها حول فرزند شکل گیرد و کودکان زمینه تشکیل و تداوم زوجیت باشند. در قرن ۱۸ بچه ها اساس و روح خانواده های بورژوا و ملاک هویت آنان بشمار می رفتند. قرن نوزده اوج غرور هویت مستقل فرزند بود. با رسمیت یافتن دورههای مختلف نوزادی، کودکی، نوجوانی و جوانی فرزندان حاکم بر خانواده شدند. اما این بنای منیع که حاصل رشد عقلانی بشر طی قرون مختلف گذشته بود، در قرن بیستم به یکباره فرو ریخت.
● ملاکهای عصر مدرن
۶. مدرنیته هر چند از قرن شانزده به صورت جدی ظهور کرد، اما جهت گیری اصلی در راستای بنیاد خانواده تنها در اواخر قرن نوزده بود که به ثمر نشست. در این قرن فردگرایی با توجه به عقل دکارتی، به مثابه یکی از اساسی ترین ملاکهای عصر مدرن، کانون خانواده و نوع برداشت سنتی از آن را به شدت دچار بحران کرد. لذا در قرن بیستم، خانواده از مفهوم سنتی خود خارج شد و در نتیجه هدفمندی خانواده دیگر مبتنی و متکی به فرزند نیست. خانواده های بسیاری داشتن فرزند را مانع سعادت خود می دانند. لذت فردی که از طریق کتب فایده گرایان همچون جرمی بنتام و استوارت میل در قرن نوزده تبلیغ می شد، اکنون اساس مفهوم سعادت تلقی می شود. حاصل این نگرش جدید به فرزند و خانواده سبب شد تا کودکان از مرکز توجه خارج شوند. مفهوم عشق نیز که در گذشته بعنوان اصل اولیه هر نوع علاقه زوجین برای تشکیل خانواده محسوب می شد، تغییر کرد. عشق مدرن یعنی تامین لذت فردی در اشکال متفاوت آن.
امروزه بیش از ۳۵ درصد متاهلهای فرانسوی اقرار دارند که حداقل یک بار به همسر خود خیانت کرده اند. میل به ازدواج بشدت نزول پیدا کرده و به همین نسبت شمار ازدواج در جامعه فرانسه کاهش یافته است. نوع جدیدی از رابطه دختر و پسر خصوصا در دهه های اخیر در فرانسه و غرب ظاهر شده که کالبد شکافی آن حکایت از پشت پا زدن به تمام سنت های دینی مسیحی غرب در گذشته است. فرار از هر گونه تعهد دختران و پسران را بر آن داشته تا به زندگی مشترک و دلخواه خود بپردازند.
این شیوه زندگی مشترک که لزوما به معنای همزیستی در یک خانه هم نیست بناچار از سوی دولت رسمیت یافته و در اغلب موارد تمام حقوقی را که یک زوج در ازدواج سنتی داشته اند، داراست. با اینحال برخی پس از سالها زندگی مشترک تمایل پیدا می کنند تا بهمراه فرزندانشان جشن بگیرند و رسما ازدواج کنند. بسیاری نیز چون عملا تعهدی به طرف مقابل ندارند، هر گاه اراده کنند به رابطه خود پایان می دهند و یا درعین داشتن رابطه زناشوئی، هیچ تعهدی ندارند که خود را تنها بدان محصور کنند.
۷. نگاهی مختصر به برنامه های شبکه های دولتی فرانسه نشان از وجود اراده ای برای بازگشت به کانون سابق خانواده است. در حالیکه شبکه های خصوصی و بازرگانی که از طرفداران بیشتری نیز برخوردارند، به سرعت بسوی مفهومی از زندگی می روند که نامی جز لذت فردی ندارد. ستاره های سینما و تلوزیون با حضور در این برنامه ها، اخیرا از آینده بحرانی شهروند فرانسوی در عصر پست مدرن خبر می دهند که رسما اعتقاد به روابط آزاد جنسی در خارج از کانون خانواده، در دوره تاهل دارد. و در ضمن خواهان رسمیت یافتن آن از سوی همگان است.
بحران هویت و فقدان معیاری ثابت برای فهم صحیح از سقیم معضل جامعه فردگرای امروز در فرانسه است. برنامه پرطرفدار تلوزیونی C’est mon choix که تا اواخر سال ۲۰۰۴ از شبکه سوم فرانسه پخش می شد به صراحت حکایت از این فقدان اصول ثابت بعنوان معیاری شناخته شده در جامعه داشت. بطوریکه امروزه ملاک تشخیص ارزش و حدود اخلاقی یک عمل چیزی جز تبلیغات رسانه ها نیست. اگر درحال حاضر علیرغم تبلیغات گسترده تلوزیونی، دولت فرانسه خود را هنوز مخالف رسمیت یافتن ازدواج همجنس بازان نشان می دهد، به سبب توجه به زیانهای اجتماعی این نوع ازدواج همچون کاهش بیش از بیش جمعیت در آینده است و نه جنبه های اخلاقی یا مذهبی آن. مشکلات نسل اول همجنس بازان آمریکا در زمینه پرورش و تربیت فرزندان و بحرانهای روانشناختی فرزندان آنان که اکنون با گریز از القائات والدین خود، تمایل جدی به بازگشت به زندگی عادی دارند، به فرانسویها آموخته است تا برخلاف تقلید های گذشته از شیوه زندگی آمریکایی، در این باره محتاط تر باشند.● رقابت ادیان در فرانسه و نقش لائیسیته
▪ انقلاب اسلامی ایران، تحدی جدیدی در نمادهای مذهبی
۸. تنها در اواخر قرن بیستم بود که با هجوم فرقه های دینی رنگارنگ که همچون سایر مدهای زندگی غربی عمدتا از ایالات متحده آمریکا سرچشمه می گرفتند، این احساس نوعی خلا جدی تر بنظر می رسید. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و حمایت روشنفکران فرانسه همچون میشل فوکو، موریس دووژه... از مبارزات مردم ایران، نشان از بازگشت به دین در جهان بود. این بازگشت طبعا برای جامعه لائیک خبر خوشی نبود. در همین زمان بود که جامعه منزوی مسلمانان در فرانسه به تکاپو افتاد. در طول هشت سال جنگ ایران و عراق، تئوری سیاستمداران فرانسه چون Jean-Pierre Chevènement بعنوان وزیر دفاع، بر این پایه استوار بود که دولت صدام حسین حکومتی لائیک است.
در حالیکه حکومت ایران حکومتی مذهبی و ضد لائیسیته می باشد. لذا در نزاع میان این دو طبیعی است که دولت فرانسه حکومت بعثی صدام حسین را بر حکومت جمهوری اسلامی ترجیح می دهد. گریز دولت فرانسه از چالشی که یک حکومت دینی می توانست در میان مسلمانان این کشور سبب شود، در تقویت مبانی قانون ۱۹۰۵ و ارائه تفاسیر جدید تر از آن بود. نیروهای چپ چون سوسیالیستها نیز که تا قبل از پیروزی به دفاع از قیام مردم ایران پرداخته بودند، پس از پیروزی انقلاب تا مدتها در مورد تاثیر جریانهای اسلامی ایران بر محیط فرانسه مردد بودند.Jospin که قبل از انقلاب در تمجید از نهضت ایران مطالبی نوشته بود، تا زمان پایان نخست وزیری خود در سال ۲۰۰۲ همواره در برخورد با نهضت حجاب در مدارس فرانسه با ملایمت برخورد می کرد. آنان معتقد به تز آزادی برای همگان بودند.
اما پس از ۱۱ سپتامبر هم احزاب چپ و هم احزاب راست چون حامیان Jacques Chirac رئیس جمهور فعلی، در یک مساله با هم به توافق رسیدند: تندروهای مسلمان که متاثر ازجریانهایی خارجی هستند در مدارس فرانسه نفوذ کرده اند. از این پس رقابت چپ و راست در فرانسه بیش از هر چیز بر میزان سختگیری بر مسلمانان معتقد Croyant در حوزه های عمومی استوار است. تابویی که لائیسیته از آن می گریخت به خودنمایی پرداخته است. بسیاری از تحلیل گران غافل از میزان رشد اسلام فرانسه از اسلامی سخن می گویند که با انقلاب اسلامی ایران، تحدی جدیدی را در قالب نمادهای مذهبی وارد جامعه لائیک کرده است. برخی از این دسته از متفکران فرانسه که در جریان مشورتها پیرامون قانون لائیسیته در مدارس، ملقب به حکیم Les Sages نیز شدند، متاسفانه کمکی به تقویت فهم دینی و تاریخی داده های درسی در مدارس نکردند. تلاش آنها پس از شش ماه از تعیین حد برای ظواهر و نمادهای دینی فراتر نرفت.
۹. مصاحبه هایی که نگارنده با برخی از مسئولان نظام آموزشی فرانسه داشته است، نشان از نگرانی جدی آنان از عطش روحی نوجوانانی دارد که به دلیل اشباع نشدن در سیستم آموزشی میل بسوی بازار ادیان جدید دارد. بنابراین اگر بدنبال نشان دادن تابویی برای جامعه امروز فر انسه باشیم باید در ابتدا از دین و سپس در معنایی خاص از نفوذ اسلام در این جامعه سخن گفت. در حالی كه یک حكومت لائیك باید اساسا شانس و امكان مطالعات دینی را افزایش دهد، اما متاسفانه محمد اركون اسلام شناس برجسته فرانسوی می افزاید که به بهانه بی طرفی، لائیسیته عملاً مطالعات علمی پیرامون ادیان را كنار گذارده است. الهیات از دانشگاهها بیرون رفته و جز یك صورت تصنعی از ان نمانده است.
تصحیح این وضعیت، به تعبیر او با جهت دهی و تقویت گرایش «فلسفی»، بعنوان یكی از مسئولیتهای هر سیستم حكومتی از جمله لائیسیته است. اما نکته جالب تر آنست که حتی در کتابخانه های عمومی نیز گاهی دین ذبح می شود. در بسیاری از کتابخانه های شهرداری که عمدتا محل رجوع مردم عادی یا به تعبیر دیگر، عوام از شهروندان است، نوع تقسیم بندی و نام گذاری کتابها نیز تحت شعاع این تابو قرار گرفته است. بسیاری از کتابهای دینی لابلای کتابهای تاریخی و فرهنگی ارائه شده اند و کل این مجموعه از کتب مثلا در کتابخانه بزرگ شهرداری تولوز در منطقه Rangeuil جنوب غربی شهر، کتب اسنادی نام گرفته است.
● رقابت نامتوازن
۱۰. در رقابت نامتوازنی که بین ادیان فرقه های مذهبی پس از سال ۱۹۷۰ در گرفته است، بیش از همه اسلام در فرانسه پیش تاز بوده است. هر چند ارائه آمار دینی از نظر قانونی دارای موانع جدی است، و بهمین جهت آمار رسمی از شمار مسلمانان فرانسه در دست نیست، اما مجله La Vie که وابسته به کاتولیکهاست مدعی شد که تاکنون فرانسه بیش از چهل هزار تازه مسلمان داشته که با ترک مسیحیت به اسلام گرویده اند. البته این رقم می تواند به صد هزار نفر نیز برسد. چراکه مسلمانانی در فرانسه یافت می شوند که در هیچ یک از دسته بندیهای نژادی یا قومی متعارف جمعیتی قرار نمی گیرند. اما این تنها اسلام نبوده که از دین سنتی فرانسه قربانی می گیرد. بودیست که دینی بسیار غریب نسبت به سنت غربی بوده، سالهاست که از استقبال بالایی برخوردار شده است.
و توانسته است چون دین یهود، مسیح و اسلام در روزهای یکشنبه شبکه دو، به تبلیغ و معرفی خود بپردازد. اگر اسلام در بین قشر روشنفکر در حال صعود است، بودیسم در بین عوام مردم فرانسه که از اسلام معرفی شده در رسانه ها چیزی جز خشونت ندیده اند، بسیار شتابان است. این شتاب بالاخص پس از ۱۱ سپتامبر اوج بیشتری گرفته است. به روشنی می توان دید که رقابت ادیان در فرانسه ناعادلانه است. اگر بی دینی را هم به تعبیر برخی دین بدانیم در آنصورت باید اعتراف کرد که بی دینی و حتی تبلغ علیه دینی خاص با راهنمایی در چگونه مرتد شدن بهمراه تسهیلات دیگر، در فرانسه از آزادی بی حد و مرزی برخوردار است. در مرحله بعد، تبلیغ دین مسیح و فرقه های منشعب از آن بویژه آندسته که چون فرقه ژئوا Jéhovah یا مسیونرهای کلیسای انجیلی Eglise Evangélique که از خود غرب چون آمریکا سرچشمه گرفته اند دارای تسهیلات بیشتر و یا تضیقات کمتری نسبت به سایر ادیان چون اسلام هستند. آنان به راحتی درب خانه ها را می کوبند و خود را فرستاده مسیح معرفی می کنند و هیچ کس مانع آنان نیست. آنان می توانند در کنار خیابان بایستند و به تبلیغ دین خود بپردازند، مثلا آواز مذهبی بخوانند، جزوه توزیع کنند و به تفسیر انجیل بپردازند. این صور برای اسلام در فرانسه غیر ممکن و ممنوع است. سال گذشته پلیس فرانسه پس از تبرئه شدن متهمی، در ارائه ادله خود مبنی بر تروریست بودن این مسلمان که در فرودگاه دستگیر شده بود به قرآنی استناد کرد که این مسافر بهمراه خود داشته است !
● اسلام در برنامه های تلوزیونی
۱۱. اجحاف به ادیان شرقی بویژه اسلام در برنامه های تلوزیونی وجوه تازه ای می یابد. هر ساله در روزهای تعطیلات عید نوئل در فرانسه بسیاری از فیلمهای مذهبی از زندگی مسیح، نوح، ابراهیم، موسی و یوسف براساس روایت تورات و انجیل به نمایش گذارده می شود. بسیاری از این نوع فیلمها در کمتر از دوسال حداقل دوبار دیگر از سوی شبکه های دولتی و غیر دولتی، مجددا به نمایش گذاشته می شود. اما شاید بتوان بجرات گفت که طی ده سال اخیر حتی یک فیلم اسلامی یا حتی ساخته یک کشور اسلامی که قصد معرفی دین اسلام آغازین را داشته باشد به نمایش گذارده نشده است. برعکس هر گونه فیلمی که بنحوی به انتقاد از اسلام سنتی یا رد مبانی دینی آن می پردازد به اشکال مختلف در دوره های کوتاه بصورت تکرار دوباره در شبکه های خصوصی و دولتی نمایش داده می شود.
نمایش فیلم زندگی بودا که سال گذشته به نمایش گذاشته شد، این ظن را تقویت می کند که شیوه گریز از معرفی مبانی اولیه اسلام در غرب و بالاخص فرانسه دارای دستور کار و برنامه ای مشخص است که حتی در روزهای جشن رسمی مسلمانان همچون روز تولد پیامبر اسلام ع نیز اشاره ای به خواستگاه اسلام نمی شود. فیلم محمد رسول الله که در حداقل در برخی زمینه ها می تواند پاسخگوی سوالهای جامعه تشنه فرانسه باشد، در طی این پنج سالی که نگارنده به دقت برنامه های تلوزیونی را دنبال کرده است، همیشه غایب بوده است. در سال ۲۰۰۲ پس از سالها انتظار، بالاخره شبکه پنج در ضمن برنامه ATRE که هر شب پخش می شود، سلسله برنامه مستندی را به معرفی اسلام اختصاص داد. این برنامه چهار ساعته در نهایت چیزی جز برجسته کردن نقاط ضعف تاریخ اسلام که سعی شده بود بصورت علمی مطرح شود نبود. برنامه قرائتی غربی از روایت اهل سنت از اسلام بود که تنها کمتر از ۵۰ ثانیه به صحبتهای علامه فضل الله عالم شیعی لبنان در بحث جهاد اختصاص داده شده بود. برنامه در مجموع حامل تمام شبهاتی بود که یک منتقد غربی می توانست به اسلام داشته باشد. شاید در همین راستا و تحت تاثیر عوامل صهیونیستی در فرانسه بود که انجمن‌‌های یهودیان فرانسه با ترتیب دادن شکایتی سبب ممنوعیت شبكه ماهواره ای پرطرفدار «المنار» در فرانسه و سپس در آمریکا شد.
● بازگشت به پرسش نخستین در مبادی دینی
۱۲. با اینحال یک بنظر می رسد پاسخ به سوال آغازین مقاله با نظر گرفتن آنچه تاکنون تلاش کردیم نشان دهیم، هنوزهم ناتمام است. در پاسخ به این پرسش که آیا می توان در جامعه ای لائیک چون فرانسه معتقد ماند، دارای ابعاد دیگری نیز هست. اگر در مقام عمل مومن دچار تضییقات حکومتی است، در مقام نظر نیز برخی موانع ذهنی به مدد حکومت شتافته است. عمده ترین موانع ذهنی پذیرشِ معتقدان در قالب یک دین آسمانی چون اسلام، در عملکرد خود دین نهفته است.
ارائه الگویی غیر انسانی و خلاف عقل؛ افراط و تفریط در عمل به احکام دینی؛ سوء استفاده از مقدسات دینی برای توجیه مقاصد دنیوی و در نهایت سوء استفاده از جهل مردم برای تثبیت مبانی دینی از آفات یک دین و سد های پذیرش اجتماعی در یک جامعه است. تجربه تلخی که مردم فرانسه از جنگ قدرتهای دینی در این کشور دارند بقدری دردناک است که بسیاری از مردم اساسا باور نمی کنند که دین بتواند منطقی عقلانی ارائه دهد. بی پاسخ گذاردن پرسشهای دینی به نام رموز آسمانی بسیاری از مردم را دقیقا به مسیری هدایت کرده است که ماکس وبر چنان که دیدیم از آن به مسیر ِسحر زدایی نام می برد و نهایت این راه را عرصه عقل می نامد. این جامعه‌شناس اوایل قرن بیستم نشان داد كه چگونه تكامل عقلانیت و فرایند عقلانی‌شدن در مسیحیت به شكل گیری جهان سكولار یا لائیک انجامید. اما نباید غافل بود که نظریه سكولاریزاسیون یا لائیسیزاسیون ماكس وبر برآیندی از تجارب ویژه اروپای غربی بود، جایی که به اسم مسیح بران حکومت می شد.
● ناخرسندی از دین مسیحیت
۱۳. اگر اسلام امروز در فرانسه دومین دین مردم محسوب می شود، لزوما به این معنا نیست که مسلمانان صرفا از نظر جمعیتی و در سطح کمی گسترش یافته اند. اگر بخواهیم به یکی از دلایل رشد اسلامگرایی در جامعه امروز فرانسه اشاره کنیم، باید به سرعت رشد بی دینی در دهه های اخیر اشاره کنیم. بسیاری هنوز بر این باورند که دین اول در فرانسه بی دینی است. مدعیان این نظریه همچون سارتر به چهره خشن دینی توجه دارند که سالها اسباب خونریزی و کشتار در اروپا شده است. اینان معتقدند عامل همه این مصیبتها دین بوده است، چراکه به اسم بی دینی یا اتئیسم کسی تاکنون کشته نشده است. در این منظر فرانسه کنونی با رشد دینگرایی عملا و ناخواسته به استقبال جنگ و خشونت و در نهایت خود کشی پیش می رود. ولذا معتقدند تئوری ساموئل هانتینگتون در سخن از برخورد تمدنها، در فرانسه به شکل بر خورد دینی ظهور خواهد کرد.
● عقل جمعی و منطق دینی در فرانسه
۱۴. مطالعات و مصاحبه های نگارنده با شهروندان فرانسوی نشان میدهد که نکته بسیار مهم دیگری در سطح عامه مردم رایج است که به نوعی می توان از آن به عقل جمعی مردم فرانسه یاد کرد: خاطره ناخرسندی است که از جنگ بین پروتستانها و کاتولیکها در ذهن آنها باقی مانده است. هر فرانسوی مدافع قانون لائیسیته در درجه اول از بهایی صحبت می کند که آنان برای خلاصی از دین بواسطه انقلاب فرانسه پرداخته اند. سخن از بازگشت دین برای آنان سخن از هجوم ناامنیتی و خشونت است. حتی آندسته از مردم فرانسه که بنا به دلائلی با قانون لائیسیته هم مخالفند، نمی توانند خود را قانع کنند که دین وارد حوزه عمومی شود. مردم فرانسه که حافظه تاریخی نسبتا خوبی دارند، معترفند که پس از رفرم و ظهور پروتستانها اغلب پادشاهان که در اروپا به نام مسیح و به نمایندگی از پدر مقدس در روم، حکومت می کردند، به فکر اعاده وحدت دینی در قلمرو خود کردند. تلاش پروتستانها در آزادی عمل به مناسک دینی خود و تلاش کاتولیکها در منع ارتداد دینی و خروج از دین واحد سنتی، منجر به جنگهایی شد که دهها سال چهره اروپا را مملو از مصیبت ساخت.● خرافه و دین در فرانسه کنونی
۱۵. با این وجود، تمام اشتباهات که زمانی عرصه بی دینی و اخیرا بازار دین را در فرانسه گرم کرده است بر عهده کلیسا نیست. بسیاری از پدیده های غلط و خرافی از سوی حاکمان به مصرف عامه می رسد. جامعه لائیک از آنروی که سخت گرفتار خلا روحی شهروندان خود است، با عاریت گرفتن برخی از قداستهای دینی به ارائه واژگونه آنان می پردازد، تا ضمن بر طرف کردن عطش معنوی جامعه، آنان را جانشین نقش دین سازد. در این میان فاصله خرافه و دین به حداقل خود می رسد و حکومت تا زمانی که خرافه نقش دین را بازی می کند به تقویت آن می پردازد. در زیر به نمونه ای از یک سنت انحرافی از مسیحیت و نقش حکومت در آن می پردازیم:
● ظهور بابا نوئل و افول دینداری
۱۶. اینکه مفهوم عید مسیحی تا چه میزان و چگونه به عیدی عمومی و ملی، خارج از حدود و تعاریف مذهبی بدل شده است، پرسش جدیدی نیست. اما اینکه چه عواملی باعث شتاب در نوعی دین گریزی شده است، پرسشی است که کنکاش از علل آن، امروزه برای بسیاری از جامعه شناسان پراهمیت جلوه می کند. آنچه از منظر دینی برای برخی مومنان مسیحی مهم است مصادف شدن روز نوئل با روز تولد حضرت مسیح ع است. هر چند گروهی از مسیحیان چون برخی ارتدکسها این تاریخ را درست نمی دانند و یا برخی از محققان آنرا بقایای مراسم بت پرستان قبل از میلاد مسیح می دانند، با اینحال روز نوئل بعنوان روز جشن رسمیت یافته است. در نتیجه هر حادثه مثبتی در این روز می تواند نوعی بار ارزشی بخود گیرد. وجود انسانی نیکو سرشت که حامی فقرا و فراهم آورنده لبخند کودکان تهیدست در لحظه های ناراحتی آنان است، تاکیدی بر نوشتار انجیل و توصیه های مسیح خواهد بود.
بابا نوئل می تواند هر انسانی باشد که بدنبال احیای ارزشهای انسانی باشد. فرانك عطیف در مورد خاستگاه بابا نوئل می گوید: "سن نیكلاس" مرد خجالتی بود و دوست نداشت كه مستقیماً به كسی پولی بدهد بنابراین راهی پیدا كرد تا پول را پنهانی و از طرف فردی گمنام به آنها بدهد و او كیسه های پول و طلا را از دودكش خانه ها به پایین می انداخت . پدر دختر بعد از بار دوم به دنبال این بود كه این فرد بخشنده را بیابد و "سن نیكلاس" را هنگام انداختن كیسه ی زر برای جهیزیه دختر سوم دید. او كیسه ها را طوری می انداخت كه داخل جورابی كه برای خشك شدن به كنار شومینه (اجاق) آویخته شده بود ، بیفتد (به همین خاطر هنگام كریسمس جوراب ها را در انتظار نیكلاس می آویزند) "سن نیكلاس" از آن مرد خواسته بود تا به كسی چیزی نگوید اما خبر همه جا پخش شد و از آن به بعد هر زمان مسیحی ها هدیه ای غیر منتظره دریافت می كنند، "سن نیكلاس" را بانی آن می دانند.
۱۷. آمدن بابا نوئل سابق در قالب دینی و سپس تجمع بابا نوئل های جدید در قالبهای غیر دینی و حتی ضد دینی در دههای اخیر، اسباب افول بیش از پیش دینداری در غرب شده است. قدیس گذشته، امروزه دیگری رنگی از دین ندارد. . شبکه سوم تلوزیون فرانسه در برنامه آموزشی خود در دسامبر ۲۰۰۳ دلیل قرمز شدن لباس بابا نوئل در شکل فعلی آنرا منبعث از تبلیغات بازرگانی شرکت کوکاکولا دانست. امروزه بابا نوئل تنها به سراغ تهیدستان نمی رود، هر ساله مرکز دولتی و غیر دولتی در اروپا و آمریکا ماهها به آموزش بابانوئلها و مامانوئلهایی که به انحصاری شدن این مسئولیت در دست مردان معترض بودند، می پردازند. سالها بابا نوئل یک سفید پوست بود. از دهه ۶۰ به بعد بابا نوئل سیاه پوست هم وارد کارزار شد.
در دانشگاهها، مدارس و مهد کودکهایی که هر نوع علائم دینی را خلاف لائیسیته می دانند، با نزدیک شدن سفر بابانوئل درختان سرو و صنوبر نصب و تزئین میشود. استدلال مسئولان مدارس که امروزه بالاخص در فرانسه اسباب اعتراض برخی دانش آموزان مذهبی شده، چیزی جز لائیک خواندن بابانوئل نیست. آنان معتقدند که تعطیلات و تزئینها جزئی از تاریخ ملی است و نه گزیده ای از تاریخ مذهبی. در کنار غیر دینی شمردن بابا نوئل، علائمی نیز نشان از تغییر و تحول برخی از سنتهای گذشته دارد. هر ساله در مطبهای پزشکان کودکان، باجه های پست و کودکستانهای دولتی و خصوصی صندوقهای پستی ای ویژه بابا نوئل در نظر گرفته می شود. در دهه ی ۱۸۹۰ ، اداره های پست، هر ماه اخر سال در دسامبر انباشته از نامه هایی می شد كه بچه ها برای بابانوئل می نوشتند. املای درست نامش و اینكه كجا زندگی می كند (قطب شمال یا جنوب) و همین كه اصلاٌ با نامه ها چه باید کرد، برای كاركنان پست فاجعه شده بود. این نامه ها مهر "آدرس صحیح نیست" می خورد و به اداره ی نامه های بی آدرس در واشنگتن یا پاریس و غیره فرستاده می شد.
● داده های جامعه شناسانه از آموزه های دینی
۱۸. هنوز هم بسیاری افراد بزرگسال در غرب به بابا نوئل اعتقاد دارند و کودکان خود را با اعتقاد به وجود او تربیت می کنند در حالیکه این خودشان هستند که بجای بابا نوئل برای فرزندانشان هدیه می خرند. بسیاری دیگر از والدین نیز برای دلخوشی کودکان خود به ترویج این عقیده باطل می پردازند. دو هفته قبل از نوئل یا کریسمس، سراسر بازار استرازبورگ مملو از کلاههای قرمز زنانه و مردانه ای با کاکلهای سفیدی است که بزرگ و کوچک در استقبال از بابا نوئل به سر گذاشته اند. هر چند بسیاری از انان هیچ اعتقادی به این شخصیت ندارند، اما چون هر ساله مدل جدیدی از کلاه و لباس بابانوئل می بینند، بدان راغب می شوند. اغلب در هر فامیلی شخصی نقش بابا نوئل را برعهده می گیرد و در این صورت برای همه بچه ها کادو می برد تا در روز نوئل که آنها از خواب بلند می شوند، غافلگیر شوند. بسته به سطح در آمد والدین کادوهای بابا نوئل می تواند متفاوت باشد. همین مساله باعث می شود تا برخی از کودکان وقتی کادوی همبازی یا همکلاسی خود را می بینند از دست بابا نوئل دلخور یا خشنود شوند.
۱۹. برای ریشه کن کردن افسانه بابانوئل نزد بزرگسالان در سال ۱۹۹۸ یکی از مجلات معروف اروپا تحلیلی علمی از امکان وجود بابا نوئل ارائه کرد. بر اساس محاسبه یکی از دفاتر آمار در آمریکا در جهانی که دو میلیارد کودک زیر هجده سال وجود دارد، ۳۷۸ میلیون نفر از آنان به بابانوئل اعتقاد دارند. در این صورت بطور میانگین می توان گفت که حداقل ۹۱ میلیون خانواده در جهان وجود دارد که بابا نوئل شب عید باید برای آنها کادو ببرد. اگر فاصله هر خانه با دیگری را تنها ۱،۲۵ کیلومتر و کادوی او برای هر کودک را تنها یک گرم بدانیم، بنا به نظر نویسنده این مقاله بابانوئل باید باری معادل ۲۱۵۷۵۰۷ کیلوگرم را با سزعتی معادل ۱۰۰۰ کیلومتر در ثانیه یعنی ۳۰۰۰ برابر سرعت صوت جابجا کند، تا کادوها صبح نوئل بدست بچه ها برسد. نتیجه گیری نویسنده مقاله آنست که اگر قرار باشد بابا نوئلی شب نوئل باشد، او یک بابا نوئل مرده است !
۲۰. با این وجود امسال نیز برای چهلمین سال متمادی فرماندهی نیروی هوایی مستقر در آمریکای شمالی، به همراه شخصیتهای آمریکایی و کانادایی به رد یابی و گزارش مسیر حرکت بابا نوئل از قطب شمال به سمت کشورهای دیگر خواهند پرداخت. فرماندهی این قرارگاه با در اختیار گذاشتن شماره تلفنی برای بچه ها از آنها خواسته است تا صرفا از ساعت چهار بعد ظهر با رعایت اختلاف ساعات با این مرکز تماس حاصل کنند !!
۲۱. اما همانطور که اعتراف و اقرار به گناه نزد کشیشان کاتولیک در مسیحیت اسباب دروغگویی بچه ها را فراهم می کند، اصرار بر وجود بابانوئل هم باعث دروغگویی والدین شده است. بچه ها می گویند که وقتی به کلیسا می روند بعضا مجبور به اعتراف به کارهایی میشوند که در واقع مرتکب نشده اند، اما چون اعتراف توصیه شده ناچارند بالاخره چیزی بگویند. اغلب والدین تا سنی که فرزند خود کشف حقیقت کند او را با بابانوئل خشنود نگه میدارند. به همین علت مطالعات جامعه شناسان نشان می دهد که اغلب بچه ها پس از سن دوازده سالگی دیگر اعتقادی به بابانوئل ندارند. این بی اعتقادی زمینه بی اعتقادی در ابعادی گسترده تر را موجب می شود که اولین ضربه آن متوجه دین است.
در مقاله ای تحت عنوان ترک اعتقادات: پایان بابا نوئل، نویسنده با انجام ۱۴۲ مصاحبه در مطالعه جامعه شناختی خود در فرانسه به این نتیجه رسیده که افسانه بابا نوئل باعث گسست اعتقادات در جوانان شده است. ناهمخوانی برداشتهای درونی سبب گسست بیرونی شده است. بچه ها در سنی به سوی بابا نوئل خوانده می شوند که اساسا قدرت تشکیک و تدبر لازم را دارا نیستند و از سوی دیگر از طرف کسانی به وجود بابانوئل پی می برند که بیش از هر کس دیگری به آنها اعتماد دارند: یعنی والدین همچون پدر و مادر. با اینحال در این سنین نیز کودکان نابخردانه این ایده را نپذیرفته اند، آنان آنرا قبول کرده و تحقیق از آنرا نادرست می دانند چون از افراد مورد وثوقی فراگرفته اند. برای همین منظور است که می توان این آموزش غلط را نوعی توطئه هماهنگ دانست که بوسیله والدین القا و به کمک جامعه، مدرسه، محله و معلم تایید می شود.
هیچ دلیلی برای کودک در ناباوری بدان وجود ندارد. این میزان از اعتقاد بعضا باعث می شود تا کودکان بابانوئل را مبراز اشتباه بدانند، آنها می گویند این قابل قبول نیست که بابانوئل اشتباهی در کفش دیگری هدیه او را قرار دهد و یا اینکه شبی کسی را فراموش کند چون او را جز به خوبی نمی شناسند. در نتیجه در اغلب موارد، گسست از بابانوئل و کشف بی اعتباری او منجر به بحرانهای روانشناختی نیز در کودکان می شود. آنان نه تنها به این یادگار کودکی بی اعتنا می شوند، بلکه به والدین و اطرافیان نیز بدبین می شوند. در برخی موارد که کشف این حقیقت به صورت تصادفی اتفاق می افتد، آثار آن نیز سهمگین تر است.
۲۲. تنها روشی که می تواند کودکان امروز و نسل فردا را از دین گریزان نکرده اسباب آشتی آنان را فراهم آورد آموزش بر اساس عقل است. آموزش ارزشهای انسانی و دینی که آزمون عقلی خود را اثبات کرده اند، می تواند به تثبیت ایمان مدد رساند. بابانوئلهای و همکارانش در دنیای مدرن امروز مسئول دین گریزی آن دسته از کودکانی هستند، که خواسته یا ناخواسته خود را به این پاکدلان بیش از یک انسانی طبیعی با فضائل پسندیده نمایش داده اند.
● معنویت تحدی جدید عصر پست مدرن فرانسه
۲۳. با این وجود گرایش به دین هر چند در عمل با مشکلات و معضلاتی روبروست ولی در مقام نظر از استقبال بسیاری برخوردار است. بعبارت دیگر هرچند چماق لائیسیته بر سر هر نوع کاوشی ولو علمی در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی سایه افکنده است، اما امروزه می توان از بین مردم فرانسه، از افراد و گروههای بسیاری نام برد که انسانهایی بدنبال کشف روح و معنی هستند. این پدیده که از آن می توان به عطش معنویت نام برد، باعث هجوم عامه مردم بسوی کنگره ها، کنفرانس ها و کتابهای دینی شده است. به جرات میتوان گفت که این نوع استقبال از مباحث دینی نه تنها در تاریخ جمهوری فرانسه بی سابقه است، که این دین پژوهی عوام حتی در جوامع اسلامی چون ایران امروز نیز یافت نمی شود. شاید یکی از دلایل این میل باطنی فرانسویان، علیرغم ظاهر بی دینشان را در تلاش روزافزون حکومت برای سد ظهور علائم دینی و معنویت در این جامعه دانست.
● محاسبات از رشد ادیان در فرانسه
۲۴. با این وجود آمار ارائه شده در مورد رشد ادیان در فرانسه، ارزیابی هایی سطحی، غیر رسمی و با مشکلات عدیده ای روبروست. به همین جهت اگر بخواهیم از آمار بین المللی مدد بجوئیم می توان به جدول زیر اشاره کرد که در سال ۲۰۰۲ منتشر شده است:
طبق اطلاعات سازمان اطلاعات مخفی آمریکا- سیا- جمعیت فرانسه در ماه ژوئیه سال ۲۰۰۴ به۶۰,۴۲۴,۲۱۳ نفر رسیده است که از این تعداد ۵ الی ۱۰ درصد را مسلمانان تشکیل می دهند. یک درصد یهودی و ۲ درصد پرتستان هستند. کاتولیک ها بعنوان اصلی ترین گروه مذهبی فرانسه از نظر جمعیت به ۸۳ الی ۸۸ درصد از جمعیت فرانسه را در برمی گیرند. اما نباید از تعداد بیشماری که عملا خود را بی دین می نامند غفلت نمود. در سال ۲۰۰۳ انستیتوی CSA آماری ارائه داد که در آن شمار کاتولیکها به ۶۲ درصد می رسید و در برابر آن بی دینان هستند که تعداد آنان به ۲۶ درصد می رسد: مشکل اصلی این محاسبه به در هم آمیختن بی دینان با متدینان به ادیان غیر وحیانی چون بودیست ها و هندوهاست. تنها در سایه این تفکیک است که می توان رقم درستی از بی دینی در فرانسه امروز ارائه داد.
۲۵. اما انتقاد از این آمار می تواند ثمر دیگری در پی داشته باشد و آن تمییز دینداران واقعی و یا به عبارت دیگر مومنان و معتقدان به ادیان وحیانی و غیر وحیانی از دیندارن اسمی است. هر چند بسیار صعب خواهد بود اگر بدنبال یافتن معیار و درجه ای برای این نوع تقسیم بندی در جامعه امروز فرانسه باشیم. بسیاری از مسلمانان برای مثال خود را مسلمان می نامند در حالیکه بسیاری از احکام دین را یا جزء دین نمی دانند و یا اینکه در پی قرائت جدیدی از اسلام هستند که آنان را نیز عامل می داند.● بازگشت قبایل
۲۶. میشل مفضلی در کتابی که اخیرا به چاپ رسانده بر خلاف ماکس وبر، بشدت از تئوری بازگشت دین حمایت کرده است. به نظر این استاد جامعه شناسی سوربن، تلاش دولتمردان فرانسه در بازگشت به فرانسه قدیم در قالبی تک دینی، تک قانونی و تک هویتی بمثابه آب در هاون کوبیدن است. گذر از جامعه مدرن به پست مدرن ماهیتی چند هویتی، چند فرقه ای و چند دینی است. این تکثر است که به تعبیر او غنای جامعه فرانسه مدیون اوست. لذا مفضلی از بازگشت قبایل در عصر پست مدرنی سخن می گوید که دین و به تبع آن اسلام جزء لاینفک آن در جامعه فرانسه است. در این مرحله گذار از مدرنیته جامعه فرانسه دیگر نه آبستن فرد است و نه در انتظار ظهور هویت واحد ملی، فرانسه به استقبال جمعی می رود که می توان از آن به ظهور قبایل نام برد.
۲۷. متاسفانه جمعیت اسلام فروشان و و دین گریزانی که اکنون در فرانسه خواسته یا نا خواسته به اسم اسلام سخن می گویند، بیش از هر چیز دیگری چهره اصیل دین را مخفی و حتی کدر ساخته است. حمایت مطبوعات دولتی از این دسته از نویسندگان و روشنفکران که عمدتا دارای رگه های فکری ماتریالیستی و سوسیالیستی هستند، و در اختیار گذاردن تریبون و رسانه ها باعث شده تا اسلامها در فرانسه حاکم باشد و اسلام غالب اسلامی است که نزدیک به منطق حکومت لائیک باشد. برپایی و تاسیس شورای مذهبی مسلمانان فرانسه نه تنها به رفع این مشکل کمکی نکرده و نخواهد کرد، بلکه در واقع در حال تبدیل شدن به ابزاری دولتی می باشد. این شورا می تواند همان نقشی را برای دولت فرانسه بازی کند که برخی از مفتی های الازهر مصر انجام می دهند. همین مساله سبب شده تا بسیاری از مسلمانان فرانسه اعتباری در حد یک تشکیلات دولتی برای این شورا قائل باشند.
● رسالت دین و لائیسیته در فرانسه
۲۸. در اینکه رسالت دین در جمهوری فرانسه فعلی چیست، سوال ارزشمندی است از آن جهت که نشان می دهد زمانی دین در فرانسه دارای رسالت و نقشی محوری بوده است. اما آنچه که امروزه از دین در فرانسه انتظار می رود چیزی جز سکوت نیست. دین به هر میزان که ساکت تر و ساکن تر باشد در جامعه امروز فرانسه محبوبتر و منطقی تر است. ارائه تصویری خنثی و بودایی در حد ناظری فاقد قدرت نافذ در حوزه عمل جمعی، ایده آلی است که برخی از روشنفکران مسلمان فرانسه بدنبال تدارک آن از اسلام هستند. دین در حوزه خصوصی محبوس می شود، سلولی که با گذشت زمان تنگتر می گردد تا تنها اسمی از آن باقی باشد. بی دینی در عوض به موتور محرکه لائیسیته تبدیل شده است. غلطک بی دینی با استخدام ارزشهای دینی آنها را به اسم ارزشهای عقلانی بشر بازخوانی و به جامعه تشنه معنویت تزریق می کند. دین در این عرصه معنایی عام یافته است. بیشتر روشنفکران از اینکه واژه دین یا اسلام و یا مسیحیت با حرف بزرگ آغاز شود مخالفند. اینان معتقدند که دیگر نه دین و نه اسلام و نه هیچ چیز دیگری که بتواند مطلق باشد وجود ندارد. این دسته از متفکران در اینکه جهان ما و در پی آن جمهوری فرانسه در حال گذار به جامعه ای چند ساحتی هستند، با پست مدرنیستها موافقند. آنها نیز بر این باورند که در دهکده جهانی، جهانی از دهکده ها وجود دارد. شبکه هایی که هیچ یک مطلق نیستند. اما در اینکه این جامعه تکثرگرا به سوی مطلقی چون بی دینی سوق یابد اعتراضی ندارند. در این میان مفهوم لائیک بودن به کدام سو روانه خواهد شد آیا تمامت خواهانه سوی حکومت مطلقه پیش نخواهد رفت؟
● کنکاش از آرمان دموکراسی در فرانسه
۲۹. بسیاری از منتقدان قانون اخیر لائیسیته با توجه به همین پرسش در میزان وفاداری یک حکومت لائیک به مبانی دموکراسی دچار تردید شده اند. لائیسته تمامت خواه با ابزاری کردن دموکراسی به آرمان دموکراسی که مبتنی بر تساهل، تسامح و تکثرگرایی است، خیانت کرده است. لائیسیته اگرچه توانست پای دین را از حوزه عمومی کوتاه کند اما خود دست به حوزه خصوصی برده است. اشتباه لائیسیته فرانسه در وضعیت فعلی آنست که نه وفادار به عهد خود در ارائه خدمات یکسان به شهروند بی دین و با دین است و نه امین به عهد خود در رعایت بی طرفی در نزاع بی دینی و دینداری. تذکر این تعهد است که ما را ناخواسته به سوی مساله حجاب و تعصب لائیک در جامعه فرانسه سوق می دهد. چراکه بنظر من هیچ امری در تاریخ فرانسه به اندازه حجاب دختران مسلمان فرانسه این کشور را از منظر حقوق انسانی گرفتار عجز نساخته است. هرچند حجاب می توانست به یکی از نشانه های قوت جمهوری فرانسه بدل شود ولی برخورد ناصحیح با آن بعنوان لکه ننگی بر چهره مهد دموکراسی در جهان، به حیثیت این کشور در داخل و خارج کشور صدمه جدی وارد ساخته و می سازد.
قرائتها از دموکراسی غربی و معیارهای آن، خود یکی دیگر از شکافهای حاصله بین نظریهپردازان غربی است که بواسطه حجاب اسلامی عده ای ازدختران مسلمان در مدارس بوجود آمده است. دمکراسی از نسخه ای واحد که به دیگر کشورها در جهان سوم، بعنوان معیار توسعه ارائه می شد به ارزشی نسبی بدل گشته است. از این پس می توان از دمکراسی فرانسوی و لائیسیته فرانسوی سخن گفت. همان انتقادی که مخلفان دین به نوع استخدام واژه دین وارد می کردند اکنون بعینه در مورد لائیسیته و دمکراسی نیز صادق است. مدل مطلق و نسخه ای ثابت قابل ارائه به همگان وجود ندارد. اما برای Joseph Sitruk حاخام بزرگ یهودیان در فرانسه معضل جامعه لائیک فرانسه بالاخص در سیستم آموزش و پرورش با تغییر واژه ها درمان نخواهد شد. مفرد یا جمع نوشتن عبارات اصالت آنان را از بین نخواهد برد. چراکه لائیسیته در حال حاضر با اصل دین مواجه است و نه دینها چون یهود یا اسلام.۳۰. در جریان تدوین قانونی پیرامون منع استفاده از نشانه های مذهبی در آموزشگاه ها، فرانسویان موضوع جدائی سیاست از دین را ازنو باز شناختند. گرچه فلسفه های گوناگون دراین باره به رویاروئی با یکدگر برخاستند، اما جای تاریخ در این مجادله سخت خالی بود. با اینهمه حکایت تصویب قانون ١٩٠٥ بمنظور جدا ساختن کار دولت ازاقتدار کلیسا در زمینه آموزش بسیار پراهمیت است. نگاهی به تاریخچه این مقوله روشن می کند که تا چه میزان در ذهن مبتکران لائیسیته، مدرسه از نماد های اولیه دمكراسی و از پایگاههای مهم آموزش دموکراسی بوده است. به تعبیر آنان مدرسه می تواند آزاد كننده از تمام قیمومیت های اجتماعی و همه جزم اندیشی ها از جمله اندیشه دینی است.
ژول فری Jules FERRY ملقب به پدر مدارس لائیك، نخستین شخصیتی بود كه در سال ۱۸۸۳ قانونی را به اصل لائیسیته در موسسات آموزش دولتی اختصاص داد. وی با شعار آموزش لائیك، اجباری و رایگان، قانونِ ناظر بر حضور مذهب در مدرسه را (با هدف كنار گذاشتن نقش كلیسا در آموزش های مدارس) رد كرد. FERRY می گوید : قانونگذار در نظر دارد تا سر انجام بین مدرسه و كلیسا دو زمینه ای كه همیشه در هم خلط شده اند فرق بگذارد: بین اعتقادات شخصی آزاد و متغیر و دانش عمومی و لازم برای همه. در همین راستا طبق قانون اساسی فرانسه اصل لائیسیته در دو مورد تذکر داده شده است : مورد اول قانون جدایی كلیسا و دولت، مصوب سال ۱۹۰۵ که ماده یک آن می گوید : جمهوری فرانسه آزادی مذهب را قبول دارد. ماده ۲ نیز خاطر نشان می کند که: جمهوری فرانسه هیچ دینی را به رسمیت نمی شناسد و به هیچ دینی كمك مالی نمی كند.
مورد دوم در قانون الحاقی مصوب سال ۱۹۴۶ است که ماده اول آن بیان می دارد که: فرانسه یك جمهوری غیر قابل تقسیم، لائیك، دمكراتیك و اجتماعی است. به بیان دیگر دمكراسی و لائیسیته جدایی ناپذیرند و روحیه اجتماعی و مردمی بودن یك جمهوری به روحیه لائیك بودن آن جمهوری است. چرا كه جمهوری متعلق به همه مردم است و دمكراسی حاكمیت مردم است. این مساله در ماده دوم قانون اساسی ۴ اکتبر سال ۱۹۵۸ کاملتر شد، به این معنا که حکومت موظف به احترام به همه ادیان گردید. امری که از آن می توان روح لائیسیته آن دوره را دریافت.
۳۱. با این وجود حتی در قوام دموکراسی فرانسه بسیاری بر این باورند که اساسا روح لائیسیته دارای مبنایی دینی است. این نقطه نظر برخلاف آنچه سابقا در مورد اشتباهات کلیسا گفتیم حکایت از نقش مثبت دین مسیح در تقویت لائیسیته دارد. به عبارت دیگر این تامل بشری بیش از آنکه حاصل فکر انسان امروز باشد میراث خوار انجیل مسیح است. آنجا که عیسی مسیح فرمود تا مال سزار را به سزار برگردانند و مال خدا را به خدا. بدنبال این سیر خود معتقدان مسیحی بیش از دیگران خواسته یا ناخواسته سبب رشد اندیشه لائیک شده اند.
اما از منظر عملکرد اربابان کلیسای کاتولیک، صرفه نظر از آنچه که وبر تحلیل می کرد، می توان همچنین ازنویسنده کتاب تاریخ اندیشه جدائی سیاست از دین در قرن نوزدهم فرانسه یاد کرد. این اثر که نخستین بار در سال ١٩٢٩ بچاپ رسید صاحبان اندیشه های چهارگانه ای را که در آفرینش مفهوم عرفی حاکمیت سهیم بودند، بر می شمارد: نخست کاتولیک های وارث سنت کلیسائی در نظام پادشاهی فرانسه، دوم پروتستان های لیبرال، سوم گرایش های گوناکون درجمع خدا شناسان دین گریز، وسرانجام آزاد اندیشان و آته ها .این اثر که اخیرا در جریان بحث از لائیسیته در فرانسه تجدید چاپ شده است، بخوبی از سهم مادی و معنوی کلیسا در ایجاد حکومت لائیک سخن می گوید.
۳۲. اما حکومتی لائیکی که بدنبال نزاع با کلیسا در قرن هفده و هیجده مستقر شد در عمل بسیار با مداراتر از مفهوم فعلی لائیسیته بود. به این معنا که حتی در مدارس نیز که قلب جدال کلیسا و دولت محسوب می شد، هدف از لائیسیته چیزی جز بی طرفی، آنهم بی طرفی آمورگاران - و نه شاگردان – در مدارس نبود. حکومت نیز متعهد شده بود تا در مورد ادیان مختلف به ایفای نقش خود در قالب نوعی بی طرفی مثبت بپردازد. به این معنا که به تقویت ادیان در جامعه لائیک از نظر امنیتی و احیانا مالی کمک رساند. اما آنچه که امروزه جامعه فرانسه شاهد آنست نوعی بی طرفی منفی است. تقویت بی دینی بر دینداری ترجیح داده می شود. نوعی ضدیت با ظواهر دینی اولین قدم در راستای خلع سلاح ادیان در فرانسه امروز است.
● امثال
۳۳. بعنوان نمونه نگاهی به وضعیت فعلی مساجد مسلمانان در فرانسه باردیگر انتقادهای جدی را به مفهوم و قرائت فعلی از قانون لائیسیته وارد می سازد. دولت فرانسه در طی چند ماه اخیر چندین نفر از امامان جماعت مساجد را که وعظ شان با قوانین لائیسیته مغایرت داشته با اتهام به حمایت از اسلام بنیادگرا و تهدید امنیت کشور، از فرانسه اخراج کرده است. در عین حال آقای ویلپن وزیر کشور فعلی فرانسه تمایل دارد تا همواره چون سایر راستگرایان دولت، تاکید کند که او متعهد است تا بدین وسیله به اسلام همچون یک دین کمک کند تا که جای خود را در جامعه فرانسه پیدا کنند.
برهمین مبنا معتقد است که: بسیاری از مسلمانان فرانسه به قرائتی صلح جو و مداراگر از اسلام پایبندند و لذا از این پس امامان جماعت باید زبان فرانسه بیاموزند و آموزشهای لائیک دیگری نیز در دانشگاههای فرانسه ببینند. در راستای حمایت از همین عملکرد وزیر کشور است که دلیل بوبکر رئیس شورای مسلمانان فرانسه و مدیر مسجد اصلی پاریس گفته است که او مطمئن است که نسل جدید امامان مساجد که در فرانسه تربیت می شوند به روی مدرنیته و ارزشهای سکولار باز خواهند بود. اما آیا اسلام فرانسوی خواهد توانست اسلامی متفاوت از الگوهای رایج در جهان اسلام دنبال کند؟
۳۴. نمونه دیگری که علیرغم فتاوی روشنفکران مسلمان هنوز به عنوان معضل لائیسیته باقی مانده است، تعیین حدود برای حجاب اسلامی در اندازه و شکل و تعیین محل برای استفاده از آن در حوزه عمومی یا خصوصی می باشد. در حالی كه در آلمان این ممنوعیت برای معلمان زن شامل چند ایالت می شود، و در تركیه این ممنوعیت شامل حال دانشجویان زن در دانشگاه ها می شود. در فرانسه از ابتدای سال تحصیلی جاری ۲۰۰۴-۲۰۰۵ برای دانش آموزان دختر استفاده از روسری ممنوع اعلام شده است و قانونی نانوشته در دانشگاهها در حال اجراست. لائیسیته فرانسه همچنان که خود اقرار دارند نسخه ای جداست. با وجود استخر مجزا با پوشش مخصوص برای بانوان مسلمان دانماركی، به كار گیری زنان محجبه در پلیس بریتانیا و حتی وضعیت مساعدتر زنان مسلمان در كشورهای هلند، اسپانیا و اخیرا بلژیک نشان‌دهنده این واقعیت است كه كشورهای اروپایی در حال نوعی همخوانی و بومی کردن اسلام در درون خود هستند. لائیسیته فرانسه وارد جزئیات زندگی شهروندان شده و خود را سرگرم اموری بسیار دور از رسالت خود کرده است.
●● نتیجه گیری
۳۵. کلیسای کاتولیک خواسته یا ناخواسته به دو روش در استقرار سیستم حکومتی که امروزه از آن به لائیسیته یاد می شود، داشته است: به روش مثبت با تفسیر سیاسی آیات انجیل در لزوم تفکیک بین حکومت دنیوی و اخروی. در این منظر دین با سیاست وداع گفته و جز ناظری مطیع نخواهد بود. پولس در ضمن نامه خود به رومیان از لزوم اطاعت از هر نوع حکومتی هرچند ظالم سخن گفته است. هر چند بتوان این قاعده را با آیاتی دیگر مقید کرد، اما روح حاکم بر کلیسای قرن اول تا سوم میلادی همواره بر اطاعت استوار بود.
در روش منفی، کلیسا خود را از ناظری بی طرف به عرصه عاملی مقتدر در عرصه حکومت وارد کرد. در این تفسیر هر حکومتی بر زمین باید به نیابت از مسیح باشد چراکه همه قدرتها ازاوست. افراط در این تفسیر و تلقی پاپ بعنوان حاکم مطلق و صاحب عصمت، ضربه های سهمگینی را براعتقاد دینی مغرب زمین وارد ساخت. خسارت بیشتر در قرار گرفتن کلیسا در برابر عقل و توسعه علم مدرن بود. عصر روشنفکری فرانسه را در این راستا می توان قیامی علیه علم ستیزی حاکمان کلیسا دانست. بر این فهرست باید جنگهای صلیبی و کشتار مسیحیان مخالف سلطه پاپ در اروپا و قربانیان دستگاه تفتیش عقاید را اضافه نمود.
۳۶. کلیسای کاتولیک در فرانسه پس از انقلاب تاکنون بازگشتی به نظریه اول در نوع مماشات با حکومت می باشد. این مساله پس از تصویب قانون لائیسیته در سال ۱۹۰۵ تشدید شد. بطوریکه عملا در پی سالهای ۱۹۶۰-۱۹۷۰ دیگر از دین کاتولیک در فرانسه چیزی جز ظواهر و نمادها چون صلیب و کلیسا نمانده بود. بسیاری از جامعه شناسان در این دوره از مرگ مسیحیت در جهان[۵۰] و پایان عمر کاتولیسیسم در فرانسه سخن به آوردند. نویسنده مشهور فرانسه مارسل گوشه از خروج دین از عرصه جامعه تعریف و تمجید کرد.
۳۷. اما دیری نپاید که موج عطش معنویت در اواخر دهه زنگ خطری هم برای حکومت لائیک و هم برای دین مسیحیت در فرانسه به صدا در آورد. موج مطالعه و گرایش به اسلام بهمراه رشد سریع جمعیت مسلمانان فرانسه، اسباب نزدیکی دو رقیب سابق را فراهم ساخته است. دولتمردان با قصد احیای سنن و فرهنگ سنتی فرانسه به خواسته یا ناخواسته به استقبال اموری می روند که سالها به اسم دین با آن جنگیده اند. در این میان بسیاری از تحلیلگران مسائل فرانسه براین باورند که قوانین جدید لائیسیته علیرغم عام جلوه داده شدن، برای کسی جز مسلمانان مسلمانان ترسیم نشده اند. البته هنوز بسیار عجولانه خواهد بود اگر این قوانین را بالعکس باعث تقویت اسلامگرایی در فرانسه بدانیم، ولی مشاهدات عینی نشان از نوعی میل به مخالفت بامحدودیتهای حکومتی در قالب ظهور جسورانه برخی از نمادهای دینی در حوزه های عمومی چون دانشگاهها دارد.
امروز کم نیستند افرادی چون سمیه Sammia که با دارا بودن دو تیتر قهرمانی فرانسه در رشته هنرهای رزمی، با ترک رشته پزشکی بخاطر محدودیت حجاب در بیمارستانها، صرفا بدلیل گرایش به اسلام از بسیاری از حقوق شهروندی فرانسه محروم شده اند. بسیاری از این دانشجویان، دانش آموزان، کارمندان و... چون او دغدغه ای جز انتقام از بی عدالتی قانون ندارند. برای همین منظور است که سمیه ها در فرانسه امروزه پا به سوی رشته های انسانی گذارده اند تا ضمن حفظ آزادی خود، با تحصیل در رشته حقوق روزی بتوانند از حق خویش دفاع کنند. موتور این اسلام جوان در فرانسه، عمدتا خود جوانان فرانسه هستند. در اغلب مواقع این جوانان تازه مسلمان هستند که با آشنا شدن به مسائل دینی برای همکیشان خود که اغلب اصالتا عرب هستند، کلاسهای قرآن و زبان عربی برای فهم متون دینی دایر می کنند. اینان مدافع اسلامی هستند که متعلق به کشور فرانسه است، هر چند این غنای فرهنگی به تعبیر میشل مفضلی و محمد ارکون به بهانه لائیسیته نادیده انگاشته شود.
منبع : موسسه گفتگوی ادیان