پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نسخه متفاوت لیبرالیسم ایرانی


نسخه متفاوت لیبرالیسم ایرانی
خصوصی سازی از نگاه اقتصاددانان لیبرال ایرانی مقوله ای‌ست مقدس که به هر شکل، در هر کجا و در هر اندازه‌ای که انجام شود سبب خیر و خوبی می شود و کار درستی است که در خوبی آن شک و شبهه‌ای وجود ندارد؛ در حالی‌که از نظر استیگلیتز اینگونه نیست.
جالب‌ترین خبر برای جامعه اقتصادی ایران و کسانی‌که مسائل اقتصادی را فراتر از اخبار روزانه تعقیب می کنند شرکت جوزف استیگلیتز اقتصاددان برجسته و از برندگان نوبل اقتصاد به صورت ویدئو کنفرانس در همایش جهانی شدن، خصوصی سازی و عدالت اقتصادی بود. این همایش بوسیله دکتر محمد نهاوندیان (رئیس اتاق بازرگانی و رئیس سابق مرکز مطالعات جهانی شدن) از شانزدهم تا هجدهم دی ماه۸۶ در مرکز همایشهای صدا و سیما برگزار شد.
جهانی شدن و بحث های مرتبط با آن یکی از بحث انگیز ترین مسائل در دوران اخیر؛ منظور دوران پس از جنگ سرد و گسترش شدید تجارت و مبادلات اقتصادی؛ بوده است. موضوع جهانی شدن در ایران به مساله ای تبدیل شده است که هر کسی هر چه را بخواهد بدان نسبت می دهد و یادآور مشروطه در اوان پیدایش مفهوم آن است که کمتر کسی به معنای دقیق آن توجه می کرد؛ در آن دوران عده ای از روحانیون مشروطه را به معنای رواج شریعت تعبیر می کردند، مردم عادی آن را به معنی فراوانی و ارزانی کالاهای مورد نیاز می دانستند و روشنفکران آنرا به تجدد معنی می کردند. این درهم بودن مفاهیم و آشفتگی در مورد جهانی شدن نیز مصداق دارد. نکته جالب توجه ای که در این میان وجود دارد بی تناسب بودن خط فکری ایرانیان طرفدار جهانی سازی و جوزف استیگلیتز است و نوع نگاهی که به مقوله مهمی مانند خصوصی سازی و عدالت وجود دارد. در همایش مربوطه وی با بیان جالبی گفت: « تاریخچه خصوصی سازی مسایل بسیاری را به ما می آموزد. خصوصی سازی های موفق بسیاری وجود دارند مثلاً خصوصی سازی که باعث افزایش بهره وری می شوند، خصوصی سازی که باعث دستیابی بیشتر به منابع الکتریسته، آب و ... می شوند. و البته لازم به ذکر است که مسئله خصوصی سازی در برخی موارد باعث ایجاد مشکل شده است. بنابراین تاریخچه آن نشان می دهد که گاهی باعث ایجاد توسعه، بهره وری و افزایش کارآیی شده و گاهی مشکلاتی را نیز ایجاد نموده است. و چنانچه به درستی انجام نشود مسئله توسعه را تحت تاثیر قرار خواهد داد».
خصوصی سازی از نگاه اقتصاددانان لیبرال ایرانی مقوله ای‌ست مقدس که به هر شکل، در هر کجا و در هر اندازه ای که انجام شود سبب خیر و خوبی می شود و کار درستی است که در خوبی آن شک و شبهه ای وجود ندارد؛ در حالیکه از نظر استیگلیتز اینگونه نیست. استدلال ساده ای که پشت مفهوم برتری مالکیت خصوصی نهفته است باعث فریب اقتصاددانی مانند استیگلیتز نشده است در حالیکه اقتصاددانان لیبرال ایرانی کاملا مفتون مفهوم خصوصی سازی اند. پیچیدگی خصوصی سازی در ایران امری کاملا فراموش شده است در حالیکه در کشورهایی که توانسته اند مراحل رشد اقتصادی را با موفقیت طی کنند بدان توجه جدی و کافی شده است. استیگلیتز قبول دارد که مالکیت خصوصی در اغلب موارد بهتر از مالکیت عمومی عمل کرده است و مصادیق برتری عملکرد بهتر دولتها بهتر از بخش خصوصی اندک هستند اما نوع گذار به مالکیت خصوصی، سرعت فرایند کار، شفافیت، نهاد سازی، ایجاد مقررات لازم و نقش دولت را بسیار مهم و اساسی می داند در حالیکه در میان اقتصاددانان لیبرال ایرانی این موارد اموری ناشناخته اند و در صحبتهای آنها ردی کم اثر از آن را نیز نمی توان دید چه رسد به اینکه در چارچوب ذهنی شان جای گرفته باشد.
جوزف استیگلیتز نوع گذار به مالکیت خصوصی را بسیار مهم می داند و معتقد است که این گذار باید به سلامت طی شود و آلوده به فساد نباشد زیرا باعث می شود اعتماد بعنوان یک سرمایه با ارزش اجتماعی از بین برود. زمانی که در روسیه گذار بسیار ناسالمی به اقتصاد بازار اتفاق افتاد و عده ای با استفاده از روابط خاص به ثروتهای افسانه ای دست یافتند و ثروتهایی را که با غارت اموال عمومی بدست آورده بودند از کشور خارج ساختند عده ای از صاحبنظران و سیاستمداران روس پیشنهاد کردند که فساد اتفاق افتاده نادیده گرفته شود و این ثروتمند شده ها با ثروتشان به کشور باز گردند. جالب اینکه اقتصاددانان لیبرال؛ همانها که اقتصاددانان دیگر کتابهای آنها را می خوانند با این نظر به شدت مخالفت کردند. استیگلیتز معتقد بود: با این کار سرمایه اجتماعی عظیمی بر باد خواهد رفت، سرمایه ای که حاصل تعامل های فرهنگی یک ملت در طی قرون و اعصار است. اگر ما چپاول یک فرد را نادیده بگیریم و فقط به ثروتی که به خارج برده توجه کنیم آنوقت یک غفلت بزرگ مرتکب شده ایم؛ کسی که با سلامت زندگی و کسب درآمد کرده را تنبیه کرده ایم و کسی که به غارت اموال عمومی دست زده را ارج نهاده ایم و این یعنی از بین رفتن سرمایه اجتماعی که بسیار با ارزش تر از هر ثروتی است.
در نگاه لیبرال‌های ایرانی این مفهوم به هیچ وجه به چشم نمی خورد و بدن توجه به منشا ثروت و تفکیک ایرانیان ثروتمند از بازگشت سرمایه داران صحبت می کنند در حالیکه از جنس ثروتمندان روس در بین ثروتمندان ایرانی نیز زیاد دیده می شود اما لیبرال‌های ایرانی گاهی چنان در ثروت آنها مبالغه می کنند که بازگشت آنها را تنها راه و تضمینی ترین حالت ممکن می دانند که اگر اتفاق بیافتد ایران به سرعت به یک کشور صنعتی تبدیل می شود؛ هر چند در بین ثروتمندان ایرانی مقیم خارج به ندرت به صنعتگری بر می خوریم که با نوآوری و ابتکار ثروتمند شده باشد و شغل اصلی اکثر آنها کارهای ساختمانی و خرید و فروش ملک است.
سرعت انجام اصلاحات اقتصادی یکی دیگر از موارد مهمی است که جوزف استیگلیتز روند تدریجی و بطی آن را بسیار مهم و تعیین کننده می داند. شوک درمانی از مواردی است که به شدت از جانب وی نکوهیده شده است و بارها بدان حمله می کند. در کشورهایی که سیاست شوک درمانی و اصلاحات یک شبه انجام گرفته است ما همواره با یک فاجعه بزرگ روبرو شده ایم. هرج و مرج اقتصادی، درهم ریختگی اجتماعی و فساد نتایج همیشگی سیاستهای شوک درمانی بوده است. در اصلاحات اقتصادی صورت گرفته در دوران تعدیل اقتصادی با سرعت زیاد نتایج تلخی به بار آمد. در حالیکه لیبرالهای ایرانی هنوز هم معتقدند که عده ای پوپولیست باعث متوقف شدن آن سیاستها شدند و در صورتیکه ادامه پیدا می کرد حتما روزی به بار می نشست. این سیاست‌ها همیشه و در همه جا با شکست روبرو شده است و طرفداران ایرانی آن همیشه صحبت از موفقیت در صورت استمرار می کردند و هیچ گاه نمی گویند این زمان لازم برای ثمردهی چند سال است و صرفا به استدلال ساده مکانیسم بازار و توان آن در تخصیص بهینه منابع استدلال می کنند. استیگلیتز در مقاله ( There Is No Invisible Hand) که ۲۰ دسامبر ۲۰۰۲ در روزنامه گاردین به چاپ رسانید صراحتا گفت که وجود دست نامرئی و توان آن در تخصیص بهینه منابع در اقتصاد یک سخن بی معنی است و دست نامرئی بدین دلیل نامرئی است که اصلا وجود ندارد. چنین تشکیکی برای لیبرال‌های ایرانی که کتاب‌های درسی اقتصاد را مانند یک ایدئولوژی پذیرفته‌اند غیر قابل تصور است.
امر مهم دیگری که در فرایند خصوصی سازی اهمیت دارد شفافیت در تمام مراحل واگذاری است چیزی که در خصوصی سازی‌های گسترده‌ای که در ایران انجام شده و مورد حمایت گسترده اقتصاددانان لیبرال ایرانی بوده است به هیچ وجه کوچکترین توجهی بدان نشده است و ظاهرا عدم شفافیت را بعنوان امری مثبت پذیرفته اند و آنرا امتیاز می دانند. در صورت عدم وجود شفافیت در فرایند خصوصی سازی فساد بزرگی اتفاق خواهد افتاد و باعث ظهور طبقات جدید ثروتمند که ثروت‌شان حاصل فعالیت مثبت اقتصادی نبوده و با استفاده از زدوبند بدست آمده است که در یک نظام اقتصادی غیر شفاف بصورت گسترده اتفاق می افتد. الیگارش‌ها به راحتی از چنین فرصتهایی برای چپاول اموال عمومی استفاده می کنند و پس از چپاول با عنوان تطهیر شده بخش خصوصی مدعی می شوند؛ این امر چنان که استیگلیتز به طور گسترده ای بدان می پردازد در روسیه و اروپای شرقی در فرایند ورود به نظام بازار آزاد اتفاق افتاد.
یکی دیگر از بزرگترین اشتباهات در کشورهای جهان سوم مقایسه سطحی کشورشان با کشورهای صنعتی است. یک کشور توسعه یافته دارای نهادهایی است که در طول زمان شکل گرفته اند و روابط اقتصادی را تسهیل می کنند. نهادهایی که مقررات دقیق را تدوین کنند و نهادهایی که بتوانند بر انجام دقیق مقررات نظارت کنند در کشورهای جهان سوم مفقود هستند. در نسخه هایی که در کشورهای جهان سوم برای ورود به باشگاه کشورهای توسعه یافته پیچیده می شود کوچکترین توجهی به این مسائل نمی شود، برنامه هایی که برای توسعه اقتصادی اجتماعی ایران پیچیده شده بود از مصادیق این خطای استراتژیک به شمار می رود.
در مورد نقش دولت نیز لیبرالهای ایرانی به شدت کلی گویی می کنند و هیچ ایده خاصی ارائه نمی دهند و بصورتی تکراری از دولت کوچک دفاع می کنند و حداکثر سخنی که از آنها شنیده می شود اینست که دولت تصدی گر نباشد بلکه بصورت ناظر بی طرف عمل کند. حجم دولت و نقشی که در اقتصاد بازی می کند از مباحث بسیار مناقشه برانگیز در اقتصاد است که در کشورهای صنعتی مدل واحدی برای آن وجود نیست و اختلاف زیادی پیرامون آن وجود دارد؛ حجم دولت از کشورهای اسکاندیناوی که دولتهای بزرگ دارند تا کشوری مانند ایالات متحده که دولت نسبتا کوچکی دارد در نوسان است. لیبرالهای ایرانی بدون اینکه وارد جزئیات شوند با کلی گویی از دولت بزرگ می نالند. استیگلیتز می گوید: « مسئله دیگری که برای دولت مهم است ایجاد توسعه است. این مسئله برای کشورهای صنعتی مانند آمریکا اهمیت بسیاری دارد. مهمترین مسئله نوآوری و منبع مهمی که در سال های اخیر باعث رشد در آمریکا شده، اینترنت و تکنولوژی زیستی بوده که بر اساس حمایت دولت ایجاد شده و این مثالی از حضور بخش های دولتی است. در واقع تحقیق اصلی توسط دولت باید انجام شود ولی انجام آن باید توسط بخش خصوصی صورت گیرد. بنابراین بدون ایجاد زیرساختارهای اصلی و ارائه عقاید اصلی توسط دولت، بخش خصوصی به تنهایی قادر به انجام آن نخواهد بود البته این مسئله برای دولت نیز مشکل خواهد بود که بتواند این عقاید را وارد عرصه بازار کند» وی سپس می افزاید: « مسئله نهایی در رابطه با بحث خصوصی سازی این است که به نقش بخش دولتی و خصوصی توجه نماییم. و باید بگویم که در واقع عمومیت و تعمیم برای مشخص نمودن دقیق نقش دولت و بخش خصوصی وجود ندارد و این مسئله بستگی به موقعیت های مختلفی دارد و نمی توان آن را یک مسئله ثابت و قابل تعمیم در نظر گرفت». نقش دولت در افکار اقتصاددانان لیبرال ایرانی کاملا مفقود مانده است.
جالب ترین بحث در آرا و افکار جوزف استیگلیتز مساله مبادلات بین المللی و حمایت گرایی است. لیبرالهای ایرانی باز هم بسیار ساده استدلال می کنند. آنها می گویند که اگر انسان با رقیبی قوی مواجه شود مجبور می شود که خود را قوی کند و توان رقابت کسب خواهد کرد به همین دلیل در صورت اجرای سیاست درهای باز، صنایع داخلی به خاطر حفظ موجودیت خود مجبور می شوند بر کیفیت محصولاتشان بیافزایند و تنوع کالاهای تولیدی خود را افزایش دهند؛ با این استدلال ظاهرا علمی طرفدار اصلی سیاست درهای باز هستند. بارها شنیده ایم که اینان بصورت سرسختانه از واردات خودرو دفاع کرده اند و بالاتر از آن اینکه طرفدار برچیده شدن صنعت خودرو هستند، طرفدار تعطیل شدن صنایع داخلی هستند؛ مساله عجیبی است. استیگلیتز برای پاسخ به طرفداران درهای باز به تاریخ کشورهای صنعتی از دوره آغاز مراحل توسعه به شدت از صنایع داخلی خود حمایت کردند و پس از صنعتی شدن طرفدار سیاست درهای باز شدند استناد می کند. سیاست حمایتی آلمان در دوران بیسمارک که با استفاده از افکار فردریک لیست صورت گرفت از مصادیق کامل حمایت گرایی به شمار می رود. لیست معتقد بود که اقتصاد آزادی که انگلیسیها تبلیغ می کنند برای تسلط بر کشورهای دیگر است و خود آنها از آن در صورتی که در موضع پایین تری قرار بگیرند پیروی نمی کنند و در اوایل صنعتی شدن به شدت از صنایع خود با استفاده از دیوار تعرفه ها دفاع کرده اند. چنانکه بعدها صحت افکار لیست اثبات شد و انگلستان در فاصله دو جنگ جهانی پیشتاز سیاست فقیر کردن همسایه شد. ژاپن که سیاستهای اقتصادی آن به مرکانتیلیسم نو مشهور شده است مصداق کنونی این حمایت است. آنها به انتظار نمی نشینند تا صنایع خارجی صنایع داخلی آنها را نابود کند بلکه با حمایت مشخص و دقیق صنایع خود را کارآمد می کنند. اگر دیوار تعرفه ها برداشته شود فرصت کافی برای رقابتی شدن صنایع از دست می رود و قبل از آنکه بتوانند خود را با آنها تطبیق دهند از بین می روند. این مساله آنقدر واضح است و مثالهای بیشماری برای آن وجود دارد که نیازی به توضیح بیشتر و ذکر موارد گواه ندارد. اما لیبرالهای ایرانی چشم خود را بر روی این واقعیات می بندند و با اتکا به یک تحلیل ساده که ورود کالای خارجی رقابت می آورد بر درهای باز پافشاری می کنند.
استیگلیتز با دیدن دنیای واقعی و مشاهده آثار سیاستهای ازاد سازی بر کشورهای عقب مانده علیه این سیاستها اعتراض می کند زیرا اقتصاد برای او کشف روابط حاکم بر دنیای واقعی است و یک ایدئولوژی خلل ناپذیر نیست؛ به همین دلیل مخالف نگاه ایدئولوژیک به اقتصاد است. پذیرفتن اشتباه در قاموس فکری لیبرالهای ایرانی جایی ندارد و حرف مرد یکی است، مهم نیست که اثر سیاست چیست مهم اینست که ما با دلایلی محدود به این نتیجه برسیم که تنها راه درست همین است و لاغیر. در حالیکه سیاستهای حمایتی هر روز در لباسی نو بر روابط تجاری مستولی می شود لیبرالهای ایرانی با شدت از آزادی وسیع بازار داخلی بر روی کالاهای خارجی دفاع می کنند.
جوزف استیگلیتز در ایرادات وارده به کشورهای تک محصولی مانند ایران که ثروتهای زیادی از بابت فروش نفت بدست می آورند می گوید: ثروتهای زیر زمینی در کشورهای جهان سوم بجای اینکه صرف افزایش ثروت فقرا شود باعث ثروتمند شدن ثروتمندان می شود. در واقع او بدنبال راهی برای رسیدن به عدالت اجتماعی است.
عدالت اجتماعی را لیبرالهای ایرانی پوپولیسم معنا می کنند در حالیکه کسانی مانند استیگلیتز چنین دیدگاهی ندارند زیرا به یک اصل ابتدایی و بدیهی وقوف یافته اند و آن اینست که رشد اقتصادی برای مردم یک کشور است و فقط یک عدد که با آن اسم یک کشور را بالا یا پایین کنیم نیست استیگلیتز می گوید: «در اکثر کشورهای جهان اختلاف طبقاتی بین فقیر و غنی در حال افزایش است. و در آمریکا نیز این مسئله در حال اتفاق است و این نیست که فقط تعداد افراد فقیر در حال افزایش است، بلکه افراد طبقه متوسط نیز در حال نزدیک شدن به فقر هستند. میزان درآمد میانگین در آمریکا ایجاد مشکل کرده و بیشتر افراد در آمریکا امروزه فقیرتر از ۷ سال گذشته شده اند. مسئله مورد توجه این است که میزان درآمد افراد در حال حاضر نسبت به درآمدشان در قبل کمتر شده است. تا زمانی که ما نتوانیم جهانی سازی را عادلانه کنیم و نتوانیم قوانینی را جهت کاهش اختلاف طبقاتی بین مردم به وجود آوریم، نمی توانیم به سمت جهانی سازی درست پیش برویم و به این علت است که مسئله عدالت اجتماعی برای شما مهم است و لازم به ذکر است که این مسئله برای تمام افرادی که می خواهند وارد جهانی سازی شوند بسیار مهم خواهد بود». مفهوم عدالت و لزوم توجه دقیق به آن مساله ای اساسی است که در سخنان لیبرالهای ایرانی بصورت یک مفهوم منفی که ساخته عده ای برای فریب مردم است در آمده و از هر فرصتی برای کوبیدن آن استفاده می کنند و حتی فراتر از آن اینکه نابرابری را لازمه رشد می دانند.
لیبرالهای ایرانی می گویند در صورت اجرای درهای باز با ورود کالاهای ارزان رفاه ایرانیها افزایش می یابد. آنها هیچ توجهی به شغلهایی که با این سیاست نابود می شوند نمی کنند. اگر درهای باز کاری است که به سود اقتصاد یک کشور تمام می شود چر ا کشورهای صنعتی که دارای مزیتهای بیشماری نسبت به کشورهای عقب مانده هستند هر روز یک نوع جنگ تعرفه ای برپا می کنند.
تایید بی چون و چرای خصوصی سازی و آزادسازی از سوی شخصیت سرشناسی چون استیگلیتز آرزوی بسیاری از لیبرالهای ایرانی است ولی هرگز محقق نمی شود. نسخه لیبرالیسم ایرانی نسخه ای است که با اصل آن سنخیتی ندارد.
نویسنده: عطا بهرامی
منبع: سایت الف
منبع : خبرگزاری فارس