پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اولین خون


اولین خون
نفرت انگیزترین واژه همه فرهنگ های لغت «جنگ » است و كشت و كشتار، خونریزی، ویرانی، بیماری، ترس و مرگ از جمله پیامدهای وحشتناك آن است، اما ورق زدن برگ برگ صفحه های تاریخ نشان می دهد كه همیشه موجوداتی وجود دارند مثل «شیپورچی» كه در مقابل پسرشجاع، خرس مهربون و خلاصه همه آنهایی كه می خواهند ساده و همراه با آرامش زندگی كنند مشكل درست كنند و به دنبال گل آلود كردن آب هستند. قرن بیست و یكم آغاز خوبی نداشت. ظاهرا قرار است همه پیش بینی های نوشته شده در كتابها در این قرن به واقعیت تبدیل شود. تصوراینكه این آخرین قرن زندگی بشر بر روی زمین است، احساس خاصی را برای انسان به وجود می آورد، حالتی مثل دیدن یك فیلم سینمایی عجیب، شگفت انگیز و علمی، تخیلی!
اما جنگ عراق، انگلیس و امریكا اولین جنگ در قرن بیست و یكم ؛ یعنی در سالهایی است كه قرار بود عصر گفتگوی تمدنها باشد. این اولین خون علی رغم نزدیك و قابل لمس بودن، آنقدر عجیب می نمود كه بسیاری از كارشناسان و مدیران داخلی از جمله معاون وزیر... تا ۴۸ ساعت قبل از شروع جنگ اعتقاد داشت جنگی در كار نیست و امركایی ها به عراق حمله نمی كنند! لذا در شروع می خواهیم پیشنهاد كنیم كه جایزه ویژه ای را برای مسئولین این چنینی تدارك ببینند!
●جنگ به شیوه ارتش عراق
جنگ ارتش عراق درست مثل فوتبال بازی كردن تیم ملی عراق است. به طور حتم می پرسید این مطلب یعنی چه؟
تیم ملی فوتبال عراق در تمام بازیهایی كه ما ازآنها انتظار تساوی یا حتی پیروزی داشتیم، در طول ۶۰ یا ۷۰ دقیقه، دو یا چند بار توپ را به تیرك دروازه حریف می كوبید، اما به ناگهان ۲ یا۳ گل می خورد و بازی مساوی را می باخت. در این جنگ هم همین طور بود؛ آنها بیست روز تا پشت دروازه بغداد دفاع كرده، اما ظرف ۲۴ ساعت پایتخت كشور خود را دو دستی تقدیم مهاجمین كردند.
در طول تاریخ كشورهای بسیاری وجود دارند كه شكست خورده و از بین رفته اند، شكست خوردنی كه همراه با دفاع شجاعانه بوده است، اما بی شك هیچ فردی خیانت به كشور و آب و خاك سرزمین مادری خویش را نخواهد بخشید و این همان موضوعی بود كه ارتش بعث عراق انجام داد؛ یعنی پس از بیست روز كه شهروندان عادی در مقابل بمب های خوشه ای و بمب های ده تنی ایستادگی كردند، درست زمانی كه نوبت به صدام و افراد نزدیك به او در حزب بعث رسید، آنان پایتخت را به امریكایی ها تقدیم كردند و به شكلی مرموز و همراه با خیانت، درست مثل ملاعمر و بن لادن، از صحنه گریختند. البته هیچ بعید نیست در آینده از یك جنازه نیم سوخته به عنوان صدام یاد شود، اما دیگر عصر جهالت و نادانی بشر به سرآمده و همه مردم دنیا می دانند كه اینها بازی است.
●عجب حكایت هایی دارد این اوستا كریم
فقط كافی است همین دو سال اخیر را بررسی كنید؛ اتفاق های عجیب و غریبی در دنیا روی داده است كه تصور آن هم ممكن نبود. چه كسی فكر می كرد داستان موشك باران دزفول و اندیمشك دوباره تكرار شود؟ چه كسی فكر می كرد بمباران هوایی تهران، بر سر متجاوزین ۸ سال جنگ عراق علیه ایران دوباره اتفاق بیفتد. اگر این خدا، خدا نیست، سپس چیست؟ اگر این آه دل هزاران مادر ایرانی كه به خاطر در خون غلتیدن فرزندان خردسال خویش دراهواز، آبادان، دهلران، مریوان، و... صدام و حزب بعث او را نفرین كرده بودند، نیست پس چیست؟ اقبال لاهوری می گوید: گردش گردون گردان دیدنی است انقلاب روز و شب فهمیدنی است این همه درس زندگی است، اما همچنان یك نكته مرموز وجود دارد كه برای روشن شدن آن باید صبر كرد و منتظر ماند و آن نكته این است كه صدام با این همه جنایت خود چگونه خواهد مرد؟ كسی كه در حق همسایگان، هموطنان، اقوام و نزدیكان خود جنایت كرد، كسی كه دامادهای خود را كشت، مردم كشور خود را با بمب های شیمیایی از بین برد و مثل چهل دزد بغداد به
همسایگان خویش شبیخون زد. یلی دلم می خواهد آنقدر زنده باشم تا آخر و عاقبت صدام را ببینم، می خواهم بدانم او آنقدر مرد هست كه مثل هیتلر خود را بكشد، یا خیر؟ اما اكنون یك فرصت طلایی برای مردم عراق پیش آمده است تا راه خود را انتخاب كنند. بی شك هیچ نیرویی نمی تواند به انسان كمك كند، اگر خود او نخواهد. باید دید آیا این بار عراقی ها «گارنر» امریكایی را قبول می كنند، یا خود، امور كشورشان را به دست می گیرند. عراقی ها باید بدانند خداوند امور هر مردمی را تا خود آنها نخواهند و تلاش نكنند، تغییر نخواهد داد.
● جنگ مجازی
جنگ مهاجمین علیه عراق فقط به بمب های خوشه ای و موشك های كروز ختم نشد؛ بلكه بخش اصلی و مهم جنگ در فضای مجازی به وقوع پیوست. تلاشهای بسیار شبكه های خبری نظیر CNN ،BBC و FOXNEWS و نشان از واقعیتی داشت كه شاید بعضی ها در كشور ما از آن غافل باشند. توجه به رسانه هایی نظیر تلویزیون و مطبوعات، اثرات شگرفی در چنین رویدادهایی به همراه خواهد داشت. حضور گسترده خبرنگاران رسانه های جمعی در شهرهای مختلف عراق و نزاع بر سر آنكه كدام خبر واقعی است، نشان از نوعی جنگ مجازی داشت ؛ جنگی كه در حال حاضر و آینده های نزدیك، برای كشور ما نیز به وجود خواهد آمد. از مدتها پیش روزنامه ها و مجله های امریكایی و انگلیسی به فضاسازی برای آغاز جنگ پرداختند.هم اكنون نیز تمامی تلاشها بر این است كه ذهن مخاطبین از اینكه صدام و افراد حزب بعث كجا هستند و چرا بغداد ۲۴ ساعته سقوط كرد، منحرف شود. به نظر می رسد صدام حتی در دفاع از بغداد هم به هموطنان خویش خیانت كرد،اما خیانتها و جنایتهای او نمی تواند موجب مشروعیت بخشیدن به جنایت های فوق مدرن طرفداران دموكراسی در امریكا و انگلیس باشد. به قول دكتر شریعتی: «به من بگو نگو، نمی گویم. اما به من نگو نفهم، نمی توانم نفهمم ؛ من می فهمم ». دلم برای بسیاری از افراد در داخل كشور می سوزد كه از امریكایی ها تصویری منطقی، خردمند و طرفدار صلح ارائه می دادند. اشكالی دارد كه بدانیم منطق امریكایی های، امریكایی زبان و امریكایی های فارسی زبان همین منطق ارائه شده در عراق است. اكثر مردم دنیا برای مخالفت با جنگ با یكدیگر همصدا شدند اما تاریخ گواه است كه بوش و بلر صدای مخالفت مردم دنیا را نشنیدند. تجربه تاریخ نشان داده است كه مخالفت با خواست مردم دنیا عاقبت خوشی ندارد. شاید مردم دنیا زبان یكدیگر را متوجه نشوند اما همه انسانها از خشونت، مرگ و جنگ بدشان می آید، حتی جنگی كه برای برقراری دموكراسی باشد!
● چه كسی فكر می كرد؟
چه كسی فكر می كرد كسانی كه از شهر و كشورشان فراری شده و در كنار دشمن، ۸ سال علیه هموطنان خود جنگیده بودند و كسانی كه با ترور، وحشت و خشونت بهترین و متفكرترین نیروهای سرزمین مادری شان را از پای درآوردند، سرانجام زیر بمب های فروریخته شده توسط تروریسم اكبر، كشته شوند؟ خیلی دلم می خواهد حال افراد سازمان منافقین را، وقتی بمب های امریكایی برسرشان فرو می ریخت، درك كنم. آدم به یاد یكی دو قسمت پایانی سریال ارتش سری می افتد. عجب دنیای عجیب و غریبی است! شاید به همین دلیل بود كه از قدیم بزرگترها گفته اند كه خدا آخر و عاقبت همه را به خیر كند.
●و این مردم مظلوم. ..
و اما چرا سرنوشت این مردم مظلوم و ستم كشیده كه در طول تاریخ و در طی پنج سال اخیر بیشترین رنجها را به خود دیده اند، چنین می شود؟ چرا مردم یك كشور به چنین سرانجامی دچار می شوند؟ زنان، كودكان، پیرمردان و پیرزنان آنها چه گناهی كرده اند؟ كودكانی كه دستهای خود را از دست داده اند، زنان بدون شوهر، خانواده های متلاشی شده و... نمی دانم چه بنویسم، اجازه دهید اول این را بگویم ؛ از اینكه در همه جا نقش نخودی را بازی كرده و به مردم آن كشورهای این چنینی كمك می كنیم و در آخر آنها ما را تحویل نمی گیرند و مثل افغانی ها آب رود هیرمند را هم برای مدتی می بندند و یا در مراحل بازسازی افغانستان، ما را به حساب نمی آورند، بوسنی و... اصلا خوشم نمی آید. ما موظفیم اقتدار و عزت ایرانی، اسلامی خود را حفظ كنیم و به كسی كمك كنیم كه ارزش نمك را بداند و بشناسد. اما یك نكته مهم دیگر هم وجود دارد و آن اینكه بحث عراق، یك بحث عجیب و غریب است. ما به مظلومیت كمك می كنیم و به اشكهای ریخته شده، كه رمز جاودان ماندن امام حسین «ع» هم همین مظلومیت است. كمك ما به زنان و مردان بی پناه عراقی بیش از آنكه كمك به آنها باشد، كمك به خود ماست ؛ برای این كه بفهمیم ما ایرانی ها با خیلی از كشورهای منطقه و جهان فرق می كنیم. ما در وقت تهیدستی و ناتوانی حتی به دشمن روبه روی خود كمك می كنیم. ما بین حزب بعث و مردم ستمدیده عراق تفاوت قائلیم. مهم این نیست كه پول بدهیم یا خیر؟ بلكه مهم این است كه آواز غم برخواسته از شهرهای مختلف عراق را شنیده و آنهایی را كه در سكوت تروریسم اكبر و تروریسم اصغر به بهانه دموكراسی و سلاحهای شیمیایی چنین بلایی را بر سر مردم عراق آوردند، هرگز نبخشیم. و همواره این پرسش را از بوش و بلر بپرسیم كه صدام و تسلیحات كشتار جمعی كجا هستند؟ ضمن این كه به امریكایی های فارسی زبان هم بگویم: منطق امریكایی یعنی همین. ..
مهدی اسماعیل تبار
منبع : خانواده سبز