دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

اروپا بی طرف نیست


اروپا بی طرف نیست
یک استاد دانشگاه بلژیک، واکنش گروه های طرفدار صلح و احزاب چپ اروپا در مورد تحولات فلسطین را یکجانبه گرایانه و مزورانه خواند.
«ژان بریکمونت» ، غرب و به ویژه فرانسه را به جانبداری از اقدامات شدیدا نژاد پرستانه اسرائیل متهم و این پرسش را مطرح کرد که اگر رژیم صهیونیستی در بخشی از هلند تشکیل می شد و مردمی را که قبلا در آنجا ساکن بودند، بیرون می راند عکس العمل اروپایی ها چه بود؟
استاد دانشگاه بلژیک به تحولات غزه اشاره کرد و گفت: دولت فرانسه در جریان حملات مرگ بار اسرائیل به غزه پیوسته اعلام می کرد، درگیری های غزه نباید به داخل فرانسه کشانده شود اما پاریس با همین جمله نشان داد که واقعا در این مسئله بی طرف عمل نمی کند. این استاد دانشگاه «لوون» بلژیک در مقاله ای در پایگاه اینترنتی کانترپانچ افزوده است: حتی چپ گرایان و گروه های مدافع صلح غرب هم می گویند نه میلوشویچ نه ناتو یا نه بوش نه صدام و در حال حاضر هم این گروه ها اشاره می کنند نه فلسطینی ها و نه اسرائیلی ها اما در همه این موارد یک مشکل سوم وجود دارد. در مورد درگیری غزه ما موشک های حماس و عکس العمل های اسرائیل را که در اخبار از آن به اسم نا متناسب یاد می کردند به یک اندازه محکوم می کردیم.
خود کلمه نا متناسب با در نظرگرفتن نا برابری نیروهای درگیر؛ نا متناسب است. در یک طرف ارتش؛ نیروی دریایی و هوایی فوق العاده پیچیده اسرائیل قرار دارد. وقتی این نیرو حمله می کند هدفش از بین بردن زیر ساختارها و ایجاد وحشت در یک منطقه از طریق به نمایش گذاشتن برتری نظامی است و در طرف دیگر چند موشک دست ساز به سمت اسرائیل پرتاب می شوند نه به این امید که در جنگ پیروز شوند بلکه به این امید که نشان بدهند یک عده انسان بی چیز؛ منزوی و فراموش شده هنوز زنده هستند.
پرتاب این موشک ها تاثیری جز تکان دادن میله های یک زندان ندارند در اینجا ظالم اساسا قدرتی است که نا عادلانه یک ملت را زندانی کرده و چندین دهه آنها را از استفاده از هر نوع ابزار دیگری برای ابراز وجود؛ محروم کرده است. افرادی که از فلسطین به سمت اسرائیل موشک پرتاب می کنند بعضا بازمانده های همان انسان هایی هستند که در سال ۱۹۴۸ از سرزمین خود رانده شده اند.
در واقع مشکل از اصولی ریشه می گیرد که اسرائیل براساس آنها بنا شد، اصولی که اسرائیل براساس آن بنا شده این است که یک عده انسان خاص به و اسطه حق مالکیتی که در زمان تولد به دلیل یهودی بودن نصیب شان شده است می توانند سرزمین انسان هایی را که در زمان تولد به دلیل مسلمان بودن چنین حقی نصیب شان نمی شود؛ اشغال کنند.
متوسل شدن به هولوکاست و یا تورات برای توجیه کردن این اشغال چیزی را در مورد اساس نژادپرستانه بودن این عمل تغییر نمی دهد. یعنی این و اقعیت که اشغال فلسطین براساس تفاوت مذهبی این دو گروه ا ست جنبه نژاد پرستانه این قضیه برای همه قربانیان و کسانی که به قربانیان این اشغال نزدیک هستند و بویژه برای جمعیت عرب و مسلمان جهان و آن دسته از انسان های جهان سومی که پروژه صهیونیستی اسرائیل آنان را به یاد استعمار اروپا می اندازد؛ کاملا واضح و آشکار است.
اما هرگز در بحث هایی که در غرب می شود به این جنبه موضوع هیچ اشاره ای نمی شود، باید براین نکته تاکید شود که این یک نژاد پرستی معمولی و منفعل نیست که هیچ عواقبی در پی نداشته باشد بلکه مسئله؛ یک نژاد پرستی نهادینه شده است که آمریکا به آن قدرت می بخشد.
دموکراسی های غربی ما چنین نژادپرستی را یکی از ویژگی های راست افراطی می دانند و به دلیل ناهماهنگ بودن با ارزش های مان و مغایرت داشتن با مدرنیته و روشنگری و مسائلی از این قبیل آن را محکوم می کنند. این نوع نژاد پرستی بود که باعث محکوم کردن آپارتاید و ایدئولوژی حاکم آن در جمهوری آفریقای جنوبی شد تنها استثنای موجود از نظر ما صهیونیسم است، آن هم با اینکه یک ایدئولوژی است که نژادپرستی را نهادینه می کند.
جالب اینجا است که اغلب؛ این گروه های چپ غربی هستند که در حالی که همیشه آماده هستند تا نژادپرستی را به طور کلی محکوم کنند همیشه برای دولت یهود استثنا قائل می شوند، این رویکرد نژادپرستانه کل بحثی را که اروپا در مورد درگیری غزه به پیش می کشد تحت الشعاع قرار داده است. همه طرف ها و همه روشنفکران یا نظریه پردازان برای اینکه بتوانند در بحث در مورد درگیری غزه شرکت کنند باید با تایید این نکته که اسرائیل حق حیات دارد بحث را شروع کنند اما همین افراد در همان سخنرانی های خود به ندرت از حق حیات فلسطینی ها یاد می کنند.
یک دولت فلسطینی؛ اگر اصلا به وجود بیاید؛ در نتیجه یک حق به وجود نیامده است بلکه در نتیجه مذاکره به وجود می آید آن هم مذاکره ای که فلسطینی ها در آن شریک مسئولیت پذیر اسرائیل شناخته می شوند که به عنوان یک پیش شرط؛ حق حیات رقیب خود را بدون وجود یک شرط متقابل باید بپذیرند.
همیشه اسرائیل را تنها دموکراسی موجود در خاورمیانه می دانند در حالی که انتخابات آزاد فلسطین بی ارزش و بی اعتبار تلقی می شود . فلسطینی ها باید از خشونت ؛ خودداری کنند نه اسرائیل، ایران نباید از انرژی هسته ای برخوردار باشد اما زرادخانه هسته ای اسرائیل اصلا مورد توجه قرار نمی گیرد. همه این تبعیض ها به این دلیل صورت می گیرد که ما تصور می کنیم اشغال فلسطین در درجه اول کار موجهی بوده یا اینکه چون مدت ها پیش اتفاق افتاده است لازم نیست در موردش حرفی بزنیم.
اما هر دو این طرز فکرها انسان بودن قربانی ها را در نظر نگرفته اند که باز هم مارا به مسئله نژادپرستی بر می گرداند. فقط تصور کنید که اگر اسرائیل در بخشی از هلند تشکیل می شد و مردمی را که قبلا در آنجا ساکن بودند بیرون می راندند عکس العمل اروپایی ها چه بود؟ در هر بحثی که در این مورد می شود به نحوی تبعیض وجود دارد، مثلا همه رهبران سیاسی فرانسه مرتب تکرار می کنند که ما نمی خواهیم درگیری موجود در خاورمیانه را به کشور خودمان وارد کنیم اما همین رهبران در میهمانی شام شورای نمایندگی یهودیان فرانسه (CRIF) که یک گروه لابی بانفوذ صهیونیست ها در فرانسه است؛ با تواضع به سخنرانی هایی که در مورد اسرائیل می شود گوش فرا می دهند.آیا وقتی رئیس CRIF ادعا می کند که ۹۵ درصد یهودیان فرانسه از اسرائیل حمایت می کنند به صورت یک طرفه در حال وارد کردن درگیری موجود در خاورمیانه به فرانسه نیست؟
در نحوه بدنام شدن راست افراطی نیز تبعیض وجود دارد معمولا هدف؛ گروه راست افراطی فرانسه یا بنیادگرایان مسلمان است ا ما صهیونیسم؛ هرگز .
در واقع بخش عظیمی از گروه های چپ سیاسی یاروشنفکر ؛ در ارتباط با فلسطین (که اگر تحت آپارتاید آفریقای جنوبی بود راست افراطی محسوب می شد) موضع نژاد پرستانه ای را در پیش می گیرند. گروه چپ همیشه آماده است که علیه احزاب راست فرانسه که بدون شک دوست داشتنی نبوده و حاشیه ای هستند (همین باعث می شود که به راحتی مورد حمله قرار بگیرند) به پا خیزند اما این حزب چپ در برخورد با یک حزب راست افراطی دیگر که صهیونیسم نام دارد و از حمایت نظامی و دیپلماتیک بزرگ ترین دموکراسی دنیا برخوردار است؛ سکوت می کند.
یکی از راه های خاموش کردن اعتراض علیه سیاست اسرائیل این است که شعارهای ضد یهود را در تظاهرات محکوم کرده و از تشبیه کردن اسرائیل به نازیسم خودداری کنیم، البته این مقایسه؛ افراطی است اما تقریبا همیشه همگان دچار چنین افراطی می شوند .
در ماه مه سال ۶۸ دانشجویان ؛ پلیس را SS نامیدند اگرچه آنها هیچ کس را نکشتند تشبیه کردن میلوشویچ یا ناصر به هیتلر چطور ؟ چرا حامیان اسرائیل می توانند مرتب حماس و ایران را به هیتلر ربط بدهند اما نباید در مورد اسرائیل چنین تشبیهی صورت بگیرد؟
شاید به این دلیل که یهودیان از سوی نازی ها مورد آزار و اذیت قرارگرفتند اما با اینکه شوروی ها و صرب ها هم در طول دوران جنگ جهانی دوم از سوی نازی ها مورد آزار و اذیت قرارگرفتندآنها را به راحتی به نازی ها و هیتلر تشبیه می کنیم.
درست است که این ها کمتر از یهودیان مورد آزار نازی ها قرار گرفتند اما چه سطحی از درد و رنج؛ پذیرش این افراط گرایی را غیر ممکن می کند؟وقتی نازی نامیدن طرف مقابل به اصلی ترین سلاح ایدئولوژیک غرب و اسرائیل تبدیل شود مطمئنا در زمان مقتضی چنین تشبیهی ناگزیر در مورد خودشان نیز صورت خواهد گرفت.
در مورد یهود ستیزی نباید فراموش شود که سیاست اسرائیل توسط دولتی به اجرا در می آید که خودش را یهودی می نامد و توسط سازمان هایی که ادعا می کنند نماینده یهودیان هستند به شدت حمایت می شود، بنابراین و در چنین موقعیتی کسانی که هیچ ارتباطی با یهود ستیزی ندارند یهودیان را به اسرائیل مربوط کرده و نسبت به یهودیان دشمنی خود را ابراز می کنند. این مسئله افسوس بر انگیز است اما به همان اندازه که طرفداران اسرائیل هیچ ارتباطی با یهود ستیزی ندارند یهودیان را به اسرائیل مربوط کرده ونسبت به یهودیان دشمنی خود را ابراز می کنند. این مسئله افسوس برانگیز است اما به همان اندازه که طرفداران اسرائیل به عرب ها توهین می کنند در طول دوران جنگ جهانی دوم اکثر مردم سرزمین های اشغال شده؛ ضد آلمانی بودند نه فقط ضد نازی، شاید فقط کسانی که با سیاست آشنایی داشتند بین این دو تمایز قائل می شدند. در طول دوران جنگ ویتنام؛ معترضین فقط با سیاست های دولت آمریکا مخالف نبودند بلکه ضد آمریکایی نیز بودند، امروزه همین مسئله در مورد سیاست آمریکا در خاورمیانه صدق می کند. نفرت محصول جنگ است و انسان هایی را که در زمان صلح؛نژاد پرستی را محکوم کرده و به حقوق بشر احترام می گذارند دچار خود می کند. از آنجایی که درگیری خاورمیانه از خیلی وقت پیش وارد فرانسه شده است یک جنگ ایدئولوژیک در حال وقوع است، این جنگ عواقب قابل پیش بینی به همراه خواهد داشت که دولت چنان آن را محکوم کرده است که گویی این کشور هیچ ارتباطی با این درگیری ندارد. منطقی نیست که انتظار داشته باشیم کسانی که با اسرائیل مخالف هستند تمایز دقیقی میان یهودیان و صهیونیست ها قائل شوند.
منبع: ایرنا
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید