جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بحران اوستیا و مسئله ایران


بحران اوستیا و مسئله ایران
منازعه اوستیای جنوبی تقریباً تمامی معادلات استراتژیکی و ژئوپلتیکی در منطقه آسیای میانه و اروپای شرقی را دگرگون کرده است. ابعاد این دگرگونی تا آنجاست که هیچ حوزه دیپلماتیکی از پس لرزه های آن بی نصیب نمانده و مخصوصاً همه آن موضوعاتی که حل و فصل یا تداوم رسیدگی به آنها مستلزم تبادل نظر همه بازیگران عمده جهانی است، گرفتار نوعی حالت تعلیق و بلاتکلیفی شده است.
ماتریس روابط آمریکا، اروپا، روسیه و کشورهای خاورمیانه ای هرگز ساده نبوده و گاه تا حد غیرقابل فهمی پیچیده شده است. با این وجود از زمان پایان جنگ سرد به این سو، این روابط هیچگاه به اندازه امروز حاد نشده و به مرز بحران نزدیک نشده بود. «پیچیدگی» در عرصه روابط بین الملل یک مفهوم طبیعی است اما «بحران» همواره واجب الاجتناب دانسته می شود و زمانی که یک بحران-در حد درگیری نظامی- به رغم تمامی تلاش ها خود را به جامعه بین المللی تحمیل می کند، قبل از هرچیز به این معناست که کار از گفت وگو فراتر رفته و امکان مفاهمه منتفی شده است. چنین بن بستی اگرچه درباره یک موضوع خاص پیش آمده و کار را به درگیری کشانده است، اما مطابق قاعده ای نانوشته در چانه زنی های دیپلماتیک به سرعت به دیگر حوزه ها نیز سرایت می کند و «پروژه های مشترک» را به محاق می برد. از جمله، امروز تقریباً دراین باره تردیدی نیست که «مسئله ایران» یکی از این پروژه های مشترک به محاق رفته است.
برای فهم اینکه درگیری های اخیر در آسیای میانه معادلات استراتژیک در مورد ایران را تا چه حد و چگونه جابجا کرده و این جابجایی چه اندازه عمیق است ابتدا باید نگاهی اجمالی به خود صحنه انداخت. ناشکیبایی روسیه برای مداخله نظامی در اوستیا به تعبیر برخی از کارشناسان این حوزه هیچ معنایی جز این نداشت که روس ها احساس کردند غرب قصد مسدود کردن شاهرگ حیاتی آنها را دارد و به همین دلیل در حالی که هنوز امکان های دیپلماتیک روی میز بود و به اصطلاح دیپلماسی به پایان نرسیده بود قوای نظامی خود را با اختیارات کامل به اوستیا و بعد بلافاصله به خاک گرجستان اعزام کردند. چند روز بعد از پایان درگیری ها مقام های روس به صراحت گفتند که از حضور نیروهای آمریکایی «که مستقیماً از فرماندهان خود در واشنگتن دستور می گرفتند» در محل درگیری ها باخبر بوده اند؛ ضمن اینکه در میانه جنگ هم اخبار متعددی درباره کمک تسلیحاتی بی دریغ آمریکا و اسرائیل به گرجستان منتشر شد. ویلادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه در صریح ترین اظهارات در این باره مستقیماً آمریکا را متهم کرد. البته بلافاصله از جانب سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پاسخ گرفت که «مشاوره های بدی» دریافت می کند و «گمراه» شده است. روسیه و آمریکا در مقابله با یکدیگر البته به هیچ وجه به جنگ لفظی بسنده نکردند. روسیه بلافاصله دو منطقه جدایی طلب آبخازیا و اوستیا را به رسمیت شناخت، تمامی روابط نظامی خود با ناتو را قطع کرد و به تهدید در این باره روی آورد که ممکن است در همکاری های خود با غرب درباره ایران تجدید نظر کند. علاوه بر این روس ها چند روز بعد از پایان درگیری، موشکی آزمایش کردند که تا حد زیادی از توان سپر دفاع موشکی آمریکا فراتر می رفت.
در جانب مقابل، آمریکا گرجستان را تحریک کرد که کلیه روابط دیپلماتیک خود با روسیه را به حال تعلیق درآورد، گزینه لغو قرارداد همکاری هسته ای غیر نظامی را روی میز گذاشت (همان امتیاز بزرگی که برای جلب همراهی روسیه با قطعنامه های ضد ایرانی شورای امنیت به آن واگذار کرده بود)، در روز ۱۴ اوت موافقتنامه استقرار چند سیستم موشک و ضد موشک را با لهستان نهایی کرد در حالی که مدتی قبل (حدود ۸ ژوئیه) قرارداد ساخت و راه اندازی چند ایستگاه راداری را با چک به امضا رسانده بود و نهایتاً اینکه اعلام کرد روند عضویت گرجستان در ناتو را تسریع می کند. از سوی دیگر، اروپایی ها که از ابتدای بحران سعی کرده بودند خود را از آن برکنار نگهدارند، تحت فشار آمریکا بالاخره قدم به صحنه منازعه گذاشتند و دو روز پیش بود که بحث هایی درباره اعمال تحریم های متقابل از جانب روسیه و اروپا علیه یکدیگر برای نخستین بار منتشر شد. شکسته شدن حزم و احتیاط اروپا در حالی که در آستانه فصل سرما به تضمین امنیت انرژی دریافتی از جانب روسیه نیاز مبرم دارند - و روس ها هم با بمباران خط لوله گاز در میانه جنگ نشان دادند در شرایط جنگی چندان خود را به این قبیل امور متعهد نمی دانند - به وضوح حاکی از آن بود که منازعه عمق پیدا کرده و حل آن به سادگی میسر نخواهد بود.
با پیش چشم داشتن این تصویر می توان درک درست تری از اینکه روند مباحثات درباره «مسئله ایران» چگونه تغییر کرده، به دست آورد.
۱) مسلما اولین اتفاقی که از این به بعد رخ خواهد داد این است که روس ها - چنانکه در این کار سابقه دارند - تلاش کنند با ایران به عنوان یک «برگ» در مقابل غرب برخورد کنند. پوتین در سخنان روز جمعه خود آشکارا گفته بود که «تغییر موضع مسکو درباره ایران» مشروط به «عدم تغییر» موضع غرب درباره گرجستان و اوستیاست و این تلویحاً به این معناست که روس ها به محض دریافت امتیازهای کافی آماده خواهند بود به روند گذشته خود و همکاری ضدایرانی با غرب ادامه دهند و طبعاً این حقیقتی است که هرگز از چشم دستگاه تصمیم سازی استراتژیک ایران پنهان نمی ماند.
۲) گذشته از بازی سنتی مسکو، پس از بحران اوستیا غرب به وضوح احساس می کند مهم ترین سرمایه خود در مقابل ایران را که «اقدام اجمالی» بوده از دست داده است. تا حدود یک ماه پیش این غربی ها بودند که دائماً در صحبت های رسمی و غیررسمی برای دریافت هرچه سریع تر یک پاسخ روشن از ایران فشار می آوردند اما اکنون دیپلمات ها در تهران می گویند دیگر آن عجله و شور و حال در طرف غربی قابل مشاهده نیست و آنها علاقه ای برای «حضور هرچه سریع تر پای میز» از خود نشان نمی دهند. علت این اتفاق بسیار ساده است. مهم ترین مانور غربی ها تا امروز در مقابل ایران همواره این بوده که مخالفت با برنامه غنی سازی آن نه نگاه این یا آن کشور خاص بلکه درخواست تمامی جامعه جهانی است. اگرچه پیش از این نیز پیدا بود که مقصودشان از جامعه جهانی همان جمع ۶عضوی است اما حالا دیگر آن ادعا حتی در همان حد هم قابل طرح نیست و اجماع لرزان درون گروه ۶ کاملاً از دست رفته است. پس طبیعی است که تحت چنین شرایطی غربی ها وقت گذرانی و بهانه آوردن را به آغاز یک مذاکره واقعی ترجیح بدهند. برگ های ایران همچنان روی میز است اما غربی ها بعید است که «توان» و «انگیزه» قبل را برای رویارویی داشته باشند.
۳) و نکته نهایی این است که به نظر می رسد فرایند «مبادله امتیاز» و «چانه زنی متقابل» که مهم ترین ابزار غرب برای رفع بن بست های مذاکراتی خود درباره ایران بوده، این بار به اندازه گذشته کارآمد نخواهد بود. رویارویی نظامی و استراتژیک بین روسیه و غرب بحرانی عمیق تر از آن بوجود آورده است که با امتیازهای جزئی قابل رفع و رجوع باشد. فرضاً آمریکایی ها بخواهند به روسیه امتیاز بدهند و نظر مساعد آن را علیه ایران جلب کنند، حجم امتیاز این بار باید بسیار بزرگ باشد و در فضای حیثیتی که اکنون ایجاد شده و با توجه به آفتاب لب بام بودن دولت بوش، بعید است که سیستم آمریکا آمادگی چنین اقدامی را لااقل در کوتاه مدت داشته باشد. درون غرب این نگاهی جدی است که معامله با ایران و پذیرش ایران هسته ای، گزینه ای سهل تر از واگذاری امتیاز استراتژیک به روسیه در شرایط جنگی است.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان