دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

رابطه با مصر، بایدها و نبایدها


رابطه با مصر، بایدها و نبایدها
در اینکه مصر یک کشور مهم در جهان عرب است تردیدی نیست. مصر در دهه ۱۹۶۰ با هژمونی خود بر جهان عرب بیشترین چالش ها را برای آمریکا و البته کشورهای غیرعرب خاورمیانه ایجاد کرد. مصر همواره یکی و شاید بتوان گفت پیشروترین کشورهای جهان عرب از نظر تولید فرهنگی و علمی بوده است.
سابقه طولانی تمدنی مصر آن را به تنها کشور عربی تبدیل کرده که پیش از دوران جدید سابقه دولت داری داشته و از این نظر مصر را در خاورمیانه می توان در ردیف ایران و ترکیه قرار داد.
تولیدات فرهنگی مصر اعم از فیلم، ادبیات، روزنامه و بحث های روشنفکری همواره الگوی بسیاری از اندیشمندان و متفکران عرب بوده است. تصادفی نیست که اخوان المسلمین منشا الهام برای بسیاری از جنبش های اسلامی در جهان عرب است. حتی اسلام گرایان مصری هم معتقدند اول مصر سپس جهان عرب و امت عرب نتیجه آنکه در معادلات جهان عرب نمی توان کشور مهمی مثل مصر را نادیده گرفت.
اما این همه داستان نیست. جمال عبدالناصر برای پرکردن شکم جمعیت فراوان مصر در مقایسه با سایر کشورهای عربی با تهدید رهبران عرب به براندازی حکومتشان به عنوان حکومت غیرمردمی استفاده می کرد. بسیاری از دولت های عرب و از جمله عربستان برای رهایی از شر پان عربیسم به جمال عبدالناصر پول می دادند. اما با افول پان عربیسم و احساسات ناسیونالیستی عربی در اواخر دهه ۱۹۶۰ و مشخصا پس از فروپاشی اتحاد مصر وسوریه در قالب جمهوری متحد عربی، انورسادات در وضعیت بدی از نظر اقتصادی گرفتار شد که شورش معروف نان از جمله آنها بود. انورسادات که در شرایط سختی گرفتار آمده بود، راه مصالحه با اسرائیل را در نظر گرفت تا بتواند از این طریق ضمن کاستن از فشارهای سیاسی و اقتصادی بر مصر، موقعیت خود را در داخل کشور نیز تحکیم بخشد. سفر غیرمنتظره وی به اسرائیل که حتی بدون اطلاع قبلی وزیر خارجه وقت مصر بود، جهان غرب را شگفت زده کرد. مصر این بار هم پیشرو شده بود، اما به شیوه ای دیگر. امضای پیمان کمپ دیوید در سال ۱۹۷۹ مقدمه ای بود به انزوای مصر در جهان عرب و در پی همین امر بود که جمهوری اسلامی ایران روابط خود را با مصر قطع کرد.
با ترور سادات و قدرت گرفتن جانشین وی محمد حسنی مبارک، تلاش مبارک معطوف شد به خروج از انزوا در جهان عرب و نیز ایفای نقش میانجیگری درمصر میان غرب و کشورهای عربی. حمله عراق به ایران و تبلیغ جنگ عراق علیه ایران به عنوان جنگ اعراب با ایران به مصر این فرصت داد تا با سوارشدن به این موج و به کمک عراق راه خروج از انزوا در جهان عرب را در پیش بگیرد و بدین سان از قبل جنگ عراق به ایران مصر در اواخر دهه ۱۹۸۰ مجددا به صحنه جهان عرب برگشت، با این تفاوت که این بار علاوه بر مصر سه کشور دیگر عربی یعنی عربستان، سوریه و عراق هم نقش خود را در تحولات جهان عرب افزایش داده بودند. با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی مصر در دهه ۱۹۹۰ با چالش بنیادگرایی اسلامی و بنیادگرایان اسلام گرا مواجه شد که در حادثه کشتار توریست های خارجی در الاقصر در ۱۹۹۷ به اوج خود رسید. در این دهه ناکارآمدی سیاست های آزادسازی اقتصادی توصیه شده از سوی صندق بین المللی پول و بانک جهانی نیز مشکلات مبارک را دوچندان کرد. بدون تردید اگر کمک های کلینتون و برخی کشورهای عربی نبود، وضعیت مبارک به مراتب بدتر می شد. در سال های ۹۵-۱۹۹۴ سازمان CIA به این نتیجه رسیده بود احتمال فروپاشی حکومت جدی است.
حادثه یازدهم سپتامبر و حمله آمریکا به عراق در بهار ۲۰۰۳ نیز معضلات پیش روی رژیم مبارک را دوچندان کرد و پیروزی های پی درپی اخوان المسلمین نیز به وخامت اوضاع افزود.
غرض از ذکر مطالب فوق این است که مصر ۲۰۰۸ با مصر دهه ۱۹۶۰ تفاوت های بسیار عمیقی دارد. حتی استراتژیست های مصری اعتراف می کنند امکان رهبری مجدد مصر بر جهان عرب بسیار کم است و مصر به جای جهان عرب باید بر زیر منطقه دریای سرخ تمرکز کند تا حداقل در این زیرمنطقه شاهد افول بیش از پیش قدرت خود نباشد. در کنار این مشکلات، مساله جانشینی در مصر یک معضل جدی است. مبارک تنها رئیس جمهوری است که بعد از اسلاف خود معاونی برای خود انتخاب نکرده و از این کار اجتناب می کند. انتخاب فرزند وی جمال مبارک به عنوان رئیس حزب دموکراتیک ملی (NDP) که حزب حاکم می باشد به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران تلاشی است برای جاانداختن جانشینی جمال مبارک که نسل جدیدی از نخبگان تجاری- سیاسی را هدایت می کند که می توانند جانشینی برای نسل نظامی- سیاسی نظیر حسنی مبارک و عمرسلیمان و طنطاوی و افرادی نظیر اینها باشند که عملا سابقه نظامی دارند.
در نقطه مقابل مصر، وضعیت ایران در منطقه خاورمیانه از دهه۱۹۹۰ به صورت آهسته اما پیوسته در حال بهبود بوده و از حمله آمریکا به افغانستان و عراق این روند به صورت قابل توجهی تشدید شده است. برخلاف مصر ایران نه تنها به یکی از زیرمناطق پیرامون خود محدود نشده بلکه در حال افزایش نفوذ خود در مناطقی غیر از خاورمیانه است. تلاش ایران برای برقراری مجدد روابط با مصر هم ریشه در رویکردهای منطقه ای سیاست خارجی آن دارد که از دو دهه پیش آغاز شده است. ایران با مصر به عنوان یک کشور مهم، فرهنگی و باسابقه تمدنی نگاه می کند و معتقد است نزدیکی دو کشور به نفع ملت های جهان اسلامی، جهان عرب و مخصوصا فلسطین است.
در همین راستا بود که در سال های گذشته به برخی درخواست های مصر برای از سرگیری مجدد روابط سیاسی پاسخ داده شد، هرچند در برخی موارد بهانه بودن این درخواست ها تقریبا واضح بود، اما واقعیت آن بود که گویا اراده از سرگیری روابط از دست رهبران مصر خارج بود، هرچند آنها وجود چنین چیزی را منکر بوده و هستند. برخی تحلیلگران معتقدند مصر نمی تواند بدون اجازه آمریکا روابط خود را با ایران از سربگیرد. دلیل این امر صرفا کمک های مالی سالانه آمریکا به مصر نیست، حسنی مبارک برای حفظ حکومت خود و انتقال آن به جانشین خود (و به احتمال زیاد) جمال مبارک نیاز به حمایت آمریکا دارد. همین امروز اگر انتخابات آزادی در مصر برگزار شود بی تردید برنده آن اخوان المسلمین خواهد بود و این یعنی وسوسه شدن آمریکا برای نزدیکی به گروهی که همانند حزب عدالت و توسعه در ترکیه هم مشروعیت و حمایت مردمی را دارد، هم اسلام گراست و هم روابط خوبی با غرب و آمریکا دارد. اگر در ۱۹۷۹ حاکمان سکولار مصر پیمان کمپ دیوید را به آمریکا هدیه دادند، اخوان المسلمین می تواند در مقطع فعلی کاهش آمریکاستیزی در جهان عرب را به آمریکا هدیه بدهد و این چیز کمی برای واشنگتن نیست.
اما طنز داستان در اینجاست که مقامات مصری در برابر اظهارات و اقدامات مثبت جمهوری اسلامی ایران برای ازسرگیری مجدد روابط آن طور که باید و شاید مثبت و فعال برخورد نمی کنند و گاه چنین تصور می شود که به نوعی در حال وقت کشی و برخورد از موضع بالا می باشند که در شان ایران نیست. به صورت طبیعی روابط کشورها در عرصه بین المللی آمیزه ای از تعامل و رقابت است و نمی توان یکی از این دو را به نفع دیگری نادیده گرفت. نخبگان مصری هم واقف اند که با آغاز مجدد روابط ایران و مصر نه مشکلات مصر و نه مشکلات ایران یک شبه حل نخواهد شد.
نویسنده : رحمن قهرمان پور
منبع : روزنامه مردم سالاری