یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


بررسی انسجام در نمایه‌سازی


بررسی انسجام در نمایه‌سازی
نمایه‌سازان اغلب در قضاوت دربارة اصطلاحاتی که به بهترین شیوه، محتوای یک مدرک را منعکس کنند اختلاف نظر دارند. این اختلاف نظر، یکی از ویژگی‌های نمایه‌سازی، یعنی انسجام در نمایه‌سازی را مطرح می‌کند. در سال‌های گذشته، انسجام در تخصیص اصطلاحات نمایه‌سازی مورد مطالعة اندکی قرار گرفته، اما امروزه اهمیت آن در بازیابی مؤثر اطلاعات و گسترش نقاط دسترسی به محتوای مدرک، شناخته شده است. این مقاله انسجام در نمایه‌سازی را مورد بررسی قرار می‌دهد، ضمن ارائة تعاریف آن از دیدگاه صاحبنظران، عوامل مؤثر بر انسجام را یادآور می‌شود و در نهایت روش‌های سنجش انسجام را ارائه می‌دهد.
● مقدمه
آنچه قطعاً دربارة نمایه‌سازان می‌دانیم این است که آن‌ها به ندرت بر سربخش‌های مهم متن یا نحوة بازنمایی آن‌ها توافق دارند و میزان هماهنگی تصمیم‌های انسانی در سازماندهی، ارائه، جست‌و‌جو و بازیابی اطلاعات نسبتاً پایین است. بنابراین هماهنگی در نمایه‌سازی به دشواری به‌دست می‌آید.
این نکته کاملاً روشن است که نمایه‌سازی فرایندی ذهنی است. دو نمایه‌ساز (یا بیش‌تر) ممکن است بر روی آنچه که مدارک دربارة آن‌ها بحث می‌کنند یا اصطلاحاتی که به بهترین وجه موضوع آن‌ها را پوشش می‌دهد، با یکدیگر هم‌عقیده نباشند. علاوه بر آن، یک فرد واحد ممکن است در زمان‌های متفاوت تصمیم‌های نمایه‌ای گوناگون اتخاذ کند. بنابراین مطالعة انسجام در میان نمایه‌سازان، برای شناسایی عوامل مرتبط با آن سودمند است. در بررسی انسجام همواره پرسش‌های زیر مطرح می‌شوند:
- آیا می‌توان به انسجام دست یافت؟
- آیا عدم انسجام اجتناب‌ناپذیر است؟
- آیا انسجام، الگوها و مدل‌های قابل پیش‌بینی دارد؟
پاسخ به این پرسش‌ها بسیار دشوار است. مطالعات انجام شده، عوامل گوناگونی را که با عدم انسجام در ارتباط هستند شناسایی کرده‌اند، اما در ایجاد مدلی جامع در این رابطه شکست خورده‌اند. ما نیز در این مقاله تنها به بررسی تعاریف انسجام، عوامل مؤثر بر آن و روش سنجش انسجام می‌پردازیم.
● تعریف
انسجام در نمایه‌سازی به سطح یا حدی اشاره دارد که در آن سطح یا دامنه، بر روی اصطلاحاتی که باید برای نمایه‌سازی تعدادی مدرک مورد استفاده قرار گیرند توافق وجود دارد. «انسجام میان نمایه‌سازان» [۱] به توافق میان دو یا چند نمایه‌ساز اشاره دارد در حالی که «انسجام درونی ‌نمایه‌ساز»[۲] به دامنه‌ای اشاره دارد که در آن، یک نمایه‌ساز در تعیین اصطلاحات نمایه‌ای در زمان‌های گوناگون، با خود هماهنگی دارد. این موضوع که آیا انسجام در تحلیل مفاهیم بیش‌تر است یا در مرحلة ترجمه، همیشه بحث‌برانگیز بوده و تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است. نتایج بررسی‌ها نشان داده است که نمایه‌سازان دربارة آنچه که باید نمایه شود (تحلیل مفهومی) نسبت به چگونگی توصیف مفاهیم (ترجمه) توافق بیش‌تری دارند. انسجام در سطح مفهومی از انسجام سطح واژه‌ای فراتر است؛ معمولاً نمایه‌سازان در این مورد که چه واژه‌هایی به یک مدرک تخصیص داده شوند، توافق چندانی ندارندـ و این امر در نمایه‌سازی عجیب نیست (Lancaster ۱۹۹۱, ۶۰, ۶۸)
.شاید بتوان انسجام میان نمایه‌سازان را «میزان توافق دو یا چند نمایه‌ساز در توصیف خود از یک متن اطلاعاتی» یا به عبارتی «میزان شباهت عکس‌العمل انسان‌ها در پردازش اطلاعات مشابه» تعریف کرد. همچنین انسجام نمایه‌سازی در گروه نمایه‌سازان را می‌توان «میزان توافق آن‌ها در ارائة اطلاعات ضروری مدرک به وسیلة اصطلاحات نمایه‌ای که هر نمایه‌ساز در گروه به‌طور مستقل انتخاب می‌کند» تعریف کرد(Sievert and Andrews ۱۹۹۱)
.انسجام میان نمایه‌سازان با نمایه‌سازی مجدد بخش‌هایی از مدرک که به‌وسیلة نمایه‌ساز دیگری، با زمینة موضوعی و تجربة مشابه انجام شده باشد، تعیین می‌شود. میزان انسجام با جمع تعداد اصطلاحات یکسانی که به مدرک تخصیص داده‌شده، در مقایسه با تعداد کل واژه‌های تخصیص داده‌شده به آن مدرک مشخص می‌شود. انسجام شاید «تخصیص اصطلاحات یکسان به مدرک،توسط یک نمایه­ساز در هر زمانی که دوباره نمایه­سازی شود» تعریف گردد، و عدم انسجام به معنای تفاوت‌هایی در کاربرد واژگان و در تعیین محتوای موضوعی مدرک است (Hurwitz ۱۹۶۹)
. همچنین مفهوم انسجام را با ارائة تعریفی از عدم انسجام می‌توان آشکار ساخت. «میزان عدم انسجام»[۳] در نمایه‌سازی به این معنا است که دو نمایه‌ساز، مدرک خاصی را به شیوه‌های متفاوت نمایه‌سازی می‌کنند یا گاهی یک نمایه‌ساز در نمایه‌سازی مدرکی در زمان‌های متفاوت، از واژه‌های متفاوت استفاده می‌کند. عدم انسجام به علت شکل واژه، واژه‌های مترادف، مشابه، و ... نیست؛ زیرا آن‌ها در زبان‌های نمایه‌سازی مورد استفادة نمایه‌سازان، کنترل می‌شوند. بلکه به علت انتخاب موضوع‌ها و خصیصه‌های گوناگون و قضاوت‌های متفاوت می‌باشد. بنابراین پیشگیری از آن مشکل است؛ چرا که به علت تنوع بیان نیست، بلکه تنوع معنایی در آن مطرح است (Bates ۱۹۸۶)
.بدین ترتیب انسجام میان نمایه‌سازان به معنای میزان توافقی است که میان آن‌ها در ارتباط با انتخاب واژه‌های نمایه‌ای برای مدرک وجود دارد. ذهنیت نمایه‌سازان طی شناسایی مفهوم یا ترجمة آن به اصطلاحات نمایه‌ای، به‌طور کامل قابل کنترل نیست. بنابراین کتابخانه‌ها باید این ذهنیت را بر اساس خط‌‌مشی‌های نمایه‌سازی و مطابق با اهداف کتابخانه و نیازهای کاربران، محدود کنند. در این زمینه می‌توان از ابزارهایی مانند واژگان کنترل‌شده، ابزارهای استانداردسازی، دستورالعمل‌های مستند، رهنمودهای مکتوب بخصوص درباره جزء‌نگری و کل‌نگری استفاده کرد. این الزامات در قالب استانداردها، دستورالعمل‌ها، و آموزش‌های نمایه‌سازی بیان می‌شوند که استفاده از آن‌ها موجب انسجام می‌شود (Stubbs, Mangiaterra, and Martinez ۱۹۹۹)
.اگر نمایه‌سازان در نمایه‌سازی مدرکی خاص، از سرعنوان‌ها به شیوه‌‌های گوناگون (از نظر انتخاب اصطلاح اعم، اخص و وابسته) استفاده کنند، نتایج نهایی، کاربران را سردرگم خواهد کرد. نمایه‌سازی مطلوب به کاربرد هماهنگ سرعنوان‌ها (به‌علاوة ارجاعات متقابل) نیاز خواهد داشت. به‌علاوه نمایه‌سازی امری ذهنی است. بنابراین، ممکن است افراد گوناگون در برخورد با مدرکی واحد، واژه‌های متفاوتی به آن تخصیص دهند.
● عوامل مؤثر بر انسجام
تنوع در جنبه‌های انسجام به این پرسش می‌انجامد که چه عواملی بیش‌ترین تأثیر را در انسجام نمایه‌سازی دارند؟
▪ تعداد اصطلاحات تخصیص‌یافته
▪ واژگان کنترل‌شده در برابر نمایه‌سازی متن آزاد
▪ اندازه و میزان جزء‌نگری واژگان
▪ ویژگی‌های محتوای موضوعی و اصطلاح‌شناسی آن
▪ عوامل مربوط به نمایه‌ساز
▪ ابزارهای موجود برای نمایه‌ساز
▪ حجم مدرکی که نمایه می‌شود
اگر از نمایه‌سازان درخواست شود تا اصطلاحات را بر اساس اهمیت آن‌ها به محتوای موضوعی مدرک تخصیص دهند و فهرستی از آن تهیه کنند، توافق بیش‌تری بر سر واژه‌های بالای فهرست وجود خواهد داشت؛ اما هر چه به پایین فهرست نزدیک شویم این توافق کاهش خواهد یافت. به عبارتی آن‌ها روی موضوع‌های اصلی مدرک در مقایسه با موضوع‌های فرعی، توافق بیش‌تری دارند. با این تصور که اصطلاحات بر اساس تقدم منظم شده‌اند، چنین فرض می‌شود که در سطح دو اصطلاح، توافق در بالاترین سطح قرار دارد؛ سپس این توافق تا نقطه‌ای که اصطلاحات بسیار زیادی اختصاص یافته است به تدریج کاهش می‌یابد؛ بنابراین هر چه اصطلاحات بیش‌تر باشند، از میزان انسجام کاسته می‌شود چون اصطلاحات کم‌اهمیت‌تر، کم‌تر مورد توافق است.
دومین عامل مؤثر بر انسجام، نوع واژگان مورد استفاده در نمایه‌سازی است. یکی از مزایای اصلی استفاده از واژگان کنترل‌شده، افزایش انسجام در ارائة محتوای موضوعی است. با این حال، رابطة میان کنترل واژگان و انسجام نمایه‌سازی آنقدر مستقیم نیست که بتوان در اولین نگاه آن را دریافت. واژگان کنترل‌شده انسجام نمایه‌سازی را در بلندمدت بهبود می‌بخشد، اما این امر زمانی روی می‌دهد که نمایه‌سازان مجرب، آگاه از موضوع و کاملاً آشنا با واژه‌ها به‌کار گمارده شوند.
عامل سوم، اندازه و میزان جزء‌نگری واژگان است. هرچه جزء‌نگری بیش‌تر باشد تعداد واژگان افزایش می‌یابد؛ در نتیجه دشواری بیش‌تری در کاربرد منسجم آن‌ها وجود خواهد داشت. انسجام نمایه‌سازان با کاربرد ابزارهای کمکی نمایه‌سازی که دربردارندة روابط معنایی میان واژه‌ها است به‌طور چشمگیری بهبود می‌یابد، اما استفاده از ابزارهایی که آزادی نحوی نمایه‌ساز را در انتخاب واژه‌ها وسعت می‌بخشد، انسجام نمایه‌سازی را کاهش می‌دهد. با استفاده از واژگانی که روابط را برقرار می‌کنندکیفیت نمایه‌سازی افزایش می‌یابد، زیرا انسجام را در انتخاب اصطلاحات نمایه‌ای میسر می‌سازد. چهارمین عامل، ماهیت موضوع و اصطلاح‌شناسی آن است. باید پذیرفت که
انسجام بیش‌تری در نمایه‌سازی موضوع‌های عینی (اشیای فیزیکی، نام اشخاص، و...) روی می‌دهد و هر چه موضوع‌ها انتزاعی‌تر باشند، انسجام کاهش خواهد یافت. با این حال، محققان هنوز نتوانسته‌اند اثبات کنند که انسجام با «سهل‌المطالعه بودن اثر»[۴]افزایش می‌یابد.
عامل پنجم نمایه‌سازان هستند. انتظار می‌رود که دو نمایه‌ساز با سابقه‌‌های بسیار مشابه از نظر آموزش، تجربه، و علاقه، در مقایسه با دو فردی که زمینه‌های کاملاً متفاوتی دارند، بر سر آنچه که باید نمایه شود توافق بیش‌تری داشته باشند.
از عوامل مربوط دیگر، باید به نوع و میزان آموزش نمایه‌سازان اشاره کرد. اگر همة نمایه‌سازان در برنامة آموزشی یکسانی شرکت کنند، شاید اهمیت سوابق قبلی آن‌ها به عنوان عاملی مؤثر بر انسجام، کاهش یابد.
دانش موضوعی نیز اهمیت بسزایی دارد. اگر دو نمایه‌ساز دارای سطحی کمابیش مشابه از تخصص موضوعی باشند، در مقایسه با دو فردی که یکی بسیار آگاه است و دیگری آشنایی مختصری با موضوع دارد، هماهنگی بیش‌تری دارند. با این حال آشنایی عمیق با نیازها و علائق کاربران، بسیار مهم‌تر از دانش موضوعی است.
عامل دیگر به ابزارهای مورد استفادة نمایه‌ساز مربوط می‌شود. اگر گروهی از نمایه‌سازان مجموعه‌ای از ابزارهای نمایه‌سازی مانند واژه‌نامه‌ها، فرهنگ‌ها، و دستنامه‌ها را به‌صورت مشترک مورد استفاده قرار دهند، انسجام در گروه بهبود می‌یابد.
مورد آخر، طول مدرک نمایه‌شده است که بر انسجام اثر می‌گذارد. هر چه مدرک کوچک‌تر باشد، اصطلاحات کم‌تری به‌کاربرده می‌شود و انسجام بیش‌تر می‌شود. مثلاً محققان دریافتند که انسجام در نمایه‌سازی تمام‌متن مقاله‌ها، کم‌تر از نمایه‌سازی عنوان‌ها و چکیده‌ها است (Lancaster ۱۹۹۱, ۶۲-۶۸)
.«ایزو» در سال ۱۹۸۵ دو عامل عمده در ایجاد انسجام را به قرار زیر بیان کرد:
ـ شرایط و تخصص نمایه‌ساز،
ـ کیفیت ابزارهای نمایه‌سازی،
در وضعیت آرمانی، واژه‌های تخصیص‌یافته به مدرک و سطح کل‌نگری[۵] که در نمایه‌سازی به‌دست می‌آید باید هماهنگ باشد. این عوامل در طول حیات نظام نمایه‌سازی نسبتاً ثابت می‌مانند، اما در عمل نمی‌توان به این حد از انسجام رسید. اما انسجام و بدین ترتیب «پیش‌بینی‌پذیری»[۶]، عاملی مهم در عملکرد نظام نمایه‌سازی هستند. عواملی که موجب انسجام می‌شوند از این قرارند (ISO ۱۹۸۵)
▪ بی‌طرفی کامل از جانب نمایه‌ساز عاملی ضروری در دستیابی به انسجام نمایه‌سازی است. به عبارتی نمایه­ساز باید بدون تعصب و گرایشی خاص در انتخاب اصطلاحات، به نمایه­سازی بپردازد. قضاوت ذهنی در تشخیص مفاهیم و انتخاب اصطلاحات نمایه‌ای به طور اجتناب‌‌ناپذیری بر عملکرد نظام نمایه‌سازی تأثیر خواهد داشت. دستیابی به انسجام در یک گروه بزرگ نمایه‌سازی یا زمانی که نمایه‌سازی به‌وسیلة گروه‌های نمایه‌سازی مستقر در مکان‌های گوناگون به صورت «نظام نامتمرکز»[۷] انجام می‌شود، دشوارتر است. در چنین شرایطی، ایجاد مرحلة کنترل متمرکز همراه با بازخورد به نمایه‌سازان، توصیه می‌گردد.
▪ نمایه‌ساز باید از زمینة موضوعی مدرک آگاه باشد. همچنین باید با واژه‌های مدرک و نیز قواعد و دستورالعمل‌های زبان نمایه‌سازی آشنایی کافی داشته باشد.
▪ ارتباط مستقیم نمایه‌سازان با کاربران، کیفیت نمایه‌سازی را افزایش می‌دهد. بدین ترتیب آن‌ها می‌توانند تعیین کنند چه واژه‌ها یا توصیفگرهایی ترکیب نادرست و برونداد نامربوطی ایجاد می‌کنند.
▪ کیفیت نمایه‌سازی به «سازگاری»[۸] زبان نمایه‌سازی بستگی دارد. این امر ورود واژة جدید یا تغییر واژه‌ها را امکان‌پذیر می‌سازد و به نیازهای جدید کاربران پاسخ می‌دهد. بنابراین سیاست «روزآمدسازی متناوب»[۹] بسیار ضروری است. همین استاندارد در سال ۱۹۹۶ عوامل مؤثر در دستیابی به انسجام را چنین برمی‌شمرد:
۱) خط‌مشی‌های نمایه‌سازی و «فایل‌های مستند» ایجاد شوند.
۲) از منابع نمایه‌سازی قابل اعتمادی مانند واژه‌نامه‌ها و واژگان کنترل‌شده استفاده شود.
۳) تصمیم‌های نمایه‌سازی به صورت نظام‌یافته ثبت شوند.
۴) کار انجام‌شده بر روی اثری یکسان، به‌وسیلة دو یا چند نمایه‌ساز به دقت هماهنگ شوند.
همچنین بررسی دقیق، تصحیح و «نمونه‌خوانی»[۱۱] نمایه برای کسب اطمینان از انسجام ضروری است (ISO ۱۹۹۶) از عوامل مؤثر دیگر در ارتقای انسجام عبارت‌اند از:
۱) مستندسازی برای کمک به کاربرد واژه‌ها یا «طرح‌های کدگذاری»[۱۲] به ‌صورتی که در استانداردهای نمایه‌سازی تأکید شده است؛
۲) جزء‌نگری پایین
۳) کل‌نگری پایین.
کاهش جزء‌نگری و کل‌نگری موجب کاهش تعداد اصطلاحات نمایه‌ای و افزایش انسجام می‌شود. اما حل مسائل مربوط به انسجام، آشکارا نارسایی‌های دیگری پدید می‌آورد؛ زیرا جزء‌نگری و کل‌نگری پایین موجب مانعیت و جامعیت پایین خواهند شد که این امر در نظام بازیابی اطلاعات، مشکلاتی به‌وجود می‌آورد
«فارو» عوامل اثرگذار بر انسجام نمایه‌سازی را موارد زیر می‌داند (Farrow ۱۹۹۱)
۱) بی‌طرفی نمایه‌ساز،
۲) دانش او در زمینة موضوعی مدرک،
۳) ارتباط مستقیم نمایه‌ساز با کاربران،
۴) سازگاری زبان نمایه‌سازی با واژه‌های جدید،
۵) اعمال تغییرات در واژه‌ها بر اساس نیازهای جدید کاربران.
بطور کلی عوامل گوناگونی که در کاهش یا افزایش میزان انسجام اثرگذار هستند را می‌توان به صورت زیر برشمرد:
▪ هرچه تعداد اصطلاحات اختصاص‌یافته بیش‌تر شود میزان انسجام کاهش می‌یابد، زیرا احتمال اختلاف نظر در انتخاب واژه‌های یکسان، هنگامی که تعداد آن‌ها زیاد می‌شود افزایش می‌یابد.
▪ استفاده از واژگان کنترل‌شده موجب انسجام در نمایه‌سازی می‌شود، زیرا در انتخاب واژه‌ها الگویی تقریباً یکسان در اختیار نمایه‌سازان قرار می‌دهد.
▪ جزءنگری کاهش انسجام را به دنبال دارد، زیرا موجب افزایش تعداد اصطلاحات تخصیصی می‌شود.
▪ موضوع مدرک و واژه‌های آن نیز در میزان انسجام اثر می‌گذارد و موضوع‌های ملموس با انسجام بیش‌تر نمایه‌سازی می‌شوند.
▪ ویژگی‌های فردی نمایه‌ساز (مانند تجربه، آموزش و علاقة او) موجب افزایش میزان انسجام در نمایه‌سازی می‌شوند.
▪ چنانچه از ابزارهای مشابه (مانند واژه‌نامه، اصطلاحنامه، ...) در نمایه‌سازی استفاده شود انسجام بهبود می‌یابد.
▪ هر چه طول مدرک کوتاه‌تر باشد تعداد اصطلاحات نمایه‌ای نیز کم‌تر و در نتیجه انسجام بیش‌تر می‌شود.
▪ میزان آشنایی نمایه‌سازها با نیازهای کاربران موجب هدایت آن‌ها به سمت انتخاب اصطلاحات نمایه‌ای تقریباً مشابه می‌شود و انسجام را افزایش می‌دهد.
▪ انعطاف‌پذیری زبان نمایه‌سازی و امکان روزآمد‌سازی آن، امکان ورود واژه‌های جدید و سازگاری با نیازهای جدید کاربران را فراهم می‌آورد و موجب بهبود انسجام می‌شود.
▪ هر چه میزان کل‌نگری افزایش یابد از آنجا که تعداد اصطلاحات نمایه‌ای بیش‌تر می‌شود انسجام کاهش می‌یابد.
● روش سنجش انسجام
تعدادی از محققان انسجام نمایه‌سازان را میزان پایبندی به دستورالعمل‌های نمایه‌سازی و میزان توافق آن‌ها در انتخاب واژگان می‌دانند و معتقدند می‌توان آن را به عنوان یک شاخص، برای سنجش عملکرد نمایه‌سازان با توجه به کیفیت فرایند نمایه‌سازی به‌کار برد. آن‌ها در محاسبة میزان انسجام، به یکی از روش‌های رایج به نام «تکنیک هوپر»[۱۳] اشاره می‌کنند که در آن، جفت‌های نمایه‌ساز را گرد هم می‌آورند و سپس میزان انسجام را برای هر جفت محاسبه می‌کنند. چنین توافقی بر روی جفت‌ها، امکان مقایسة کار هر نمایه‌ساز را با نمایه‌ساز دیگر میسر می‌کند. در تکنیک یا مقیاس هوپر، میزان انسجام یا به عبارتی «انسجام جفتی نمایه» (پی‌سی‌آی) [۱۴] با فرمول زیر محاسبه می‌شود:
که A تعداد واژه‌هایی است که هر دو نمایه‌ساز بر روی آن توافق دارند و T مجموع کل واژه‌هایی (همانند یا غیرهمانند) است که آن‌ها تخصیص داده‌اند. بدین ترتیب «پی‌سی‌آی» همیشه عددی میان صفر و یک است: «۱= پی‌سی‌آی» به این معنا است که انسجام کامل میان هر دو عضو وجود دارد، و «۰= پی‌سی‌آی» یعنی انسجامی وجود ندارد؛ بنابراین هر چه به عدد یک نزدیک‌تر ‌شویم انسجام میان اعضای جفت بیش‌تر می‌شود. «انسجام میان گروهی»[۱۵] با میانگین گرفتن از پی‌سی‌آی‌ها به‌دست می‌آید و این ارزش را «میانگین انسجام نمایه» (ام‌سی‌آی)[۱۶] می‌نامند. بنابراین محاسبة میانگین الزامی است و از جمع ارزش‌های پی‌سی‌آی و تقسیم بر تعداد آن‌ها به‌دست می‌آید:
هر چه ام‌سی‌آی بیش‌تر باشد، انسجام میان نمایه‌سازان در گروه بیش‌تر است.
بدین ترتیب پی‌سی‌آی‌ و ام‌سی‌آی ابزارهایی برای سنجش انسجام نمایه‌سازی و میزان پیروی از استاندارد‌ها و دستورالعمل‌های نمایه‌سازی هستند (Stubbs, Mangiaterra, and Martinez ۱۹۹۹).
فرمول دیگری نیز در تکنیک هوپر وجود دارد که به «معادلة هوپر» معروف است و در محاسبة میزان انسجام کاربرد بیش‌تری دارد. این فرمول عبارت است از:
که CP(%) درصد انسجام نمایه‌سازی، M تعداد اصطلاحات منحصربه‌فرد نمایه‌ساز m، N تعداد اصطلاحات منحصر به فرد نمایه‌ساز n، A تعداد واژه‌های مشترک هر دو نمایه‌ساز، و ۱۰۰ معیار درجه‌بندی است که امتیازهای انسجام را از دامنه ۰ تا ۱۰۰% تعیین می‌کند. این معیار، رتبه‌بندی سادة اصطلاحات نمایه‌سازی را از بیش‌ترین به کم‌ترین میزان انسجام بیان می‌کند (Sievert and Andrews ۱۹۹۱).
برای سنجش انسجام نمایه‌سازی، روش‌های گوناگون مورد استفاده قرارگرفته‌اند. شاید نسبت سادة متداول‌ترین ابزار سنجش انسجام باشدکه در آن A نشانگر اصطلاحات تخصیص‌یافته به‌وسیلة نمایه‌ساز a، B اصطلاحات تخصیص‌یافته به‌وسیلة نمایه‌ساز bو AB اصطلاحاتی هستند که نمایه‌سازان a وb بر سر آن‌ها توافق دارند و به عبارتی اصطلاحات انتسابی مشترک را نشان می‌دهد. باید توجه کرد که تعداد واژه‌هایی که تخصیص داده می‌شوند بر میزان انسجام تأثیر دارد: هر چه واژه‌های بیش‌تری تخصیص یابد (حداقل در یک مرحله)، انسجام کم‌تری در پی خواهد داشت. از طرفی مقیاس‌‌های انسجام باید اهمیت اصطلاحات گوناگون برای محتوای موضوعی مدرک را در نظر گیرند. عدم انسجام در تخصیص اصطلاحات فرعی، بسیار کم‌اهمیت‌تر از عدم انسجام در تخصیص اصطلاحات اصلی خواهد بود و این امر باید در هر روش سنجش، به وضوح مشخص شود. تعدادی از محققان به انسجام میان نمایه‌سازان به شیوه‌ای متفاوت- در سطح اصطلاح- توجه کرده‌اند. آن‌ها دامنه‌ای را اندازه‌گیری می‌کنند که در آن، گروهی از نمایه‌سازان بر تخصیص اصطلاح خاصی به مدرک، با یکدیگر توافق دارند. بدین ترتیب، انسجام میان نمایه‌سازان را می‌توان «تعداد نمایه‌سازانی که واژه را تخصیص می‌دهند منهای آن‌هایی که اصطلاح را اختصاص نداده‌اند» تعریف کرد (Lancaster ۱۹۹۱, ۶۰- ۶۱).
بدین ترتیب، انسجام نمایه‌سازی می‌تواند مسئله ‌آفرین باشد. همة نمایه‌سازان شاید نکتة مهمی از مدرک را نادیده بگیرند یا توصیفگری مهم را حذف کنند. از سوی دیگر میزان بالای صحت نمایه‌سازی در گرو انسجام بالا است. انسجام نمایه‌سازی با هر معیاری از توافق میان دو نمایه‌ساز (انسجام میان نمایه‌سازان) یا میان دو «موقعیت نمایه‌سازی»[۱۷] به‌وسیلة یک نمایه‌ساز (انسجام کار یک نمایه‌ساز) قابل سنجش است pan> (Soergel ۱۹۹۴).
● نتیجه‌گیری
انسجام در نمایه‌سازی از اهمیت بسیاری برخوردار است. انسجام به این معنا است که دو یا چند نمایه‌ساز، در انتخاب اصطلاح نمایه‌ای خاصی، با یکدیگر هم‌عقیده هستند یا این‌که یک نمایه‌ساز در دوره‌‌های پراکندة نمایه‌سازی مدرکی واحد، در انتخاب اصطلاحات نمایه‌ای با خود در توافق است و یکسان عمل می‌کند. نمایه‌سازان اغلب مفاهیم یکسان یا اصطلاحاتی یکسان برای مفاهیم را انتخاب نمی‌کنند و در اینجا عوامل بسیاری هستند که با انسجام، ارتباط دارند.به علاوه فرمول‌های متنوعی در سنجش میزان انسجام پیشنهاد شده است،
اما مفهوم کلی آن‌ها یکسان است و نتایج مشابهی ارائه می‌دهند. بنابراین می‌توان میزان انسجام را با نسبت تعداد واژه‌های مشترک انتخابی نمایه‌سازان به کل واژه‌های انتسابی، محاسبه کرد و درصد آن را به‌دست آورد. هر چه این درصد بیش‌تر باشد میزان انسجام بالاتر است.
‌‌بدین ترتیب انسجام میان نمایه‌سازان به حل مسائل مربوط به عدم هماهنگی در کاربرد واژه‌ها و مفاهیم اشاره دارد. انسجام، شاخصی اساسی در سنجش کیفیت نمایه است و متأسفانه، به سختی تحقق می‌پذیرد.
منابع
۱. Bates, M. J. ۱۹۸۶. Subject access in online catalogs: A design model. Journal of the American society for information science ۳۷(۶): ۳۵۷-۳۷۶.
۲. Farrow, J. F. ۱۹۹۱. A cognitive process model of document indexing. Journal of documentation ۴۷(۲): ۱۴۹-۱۶۶.
۳. Hurwitz, F. I. ۱۹۶۹. Brief communications: a study of indexer consistency. American documentation ۲۰(۱): ۹۲-۹۴.
۴. International Standard Organization (ISO). ۱۹۸۵. ISO ۵۹۶۳, documentation-methods for examining documents, determining their subjects, and selecting indexing terms. N.p.: ISO Press.
۵. International Standard Organization (ISO). ۱۹۹۶. ISO ۹۹۹, information and documentation-guidelines for the content, organization and presentation of indexes.N.p.: ISO Press.
۶. Lancaster, F. W. ۱۹۹۱. Indexing and abstracting in theory and practice. Champaign: University of Illinois graduate school of library and information science.
۷. Olson, H. A., and L. M. Given. ۲۰۰۳. Indexing and the organized researcher. The Indexer ۲۳(۳): ۱۲۹-۱۳۳.
۸. Sievert, M. E. C., and M. J. Andrews. ۱۹۹۱. Indexing consistency in information sciense abstracts. Journal of the American society for information science ۴۲(۱): ۱-۶.
۹. Soergel, D. ۱۹۹۴. Indexing and retrieval performance: the logical evidence. Journal of the American society for information science ۴۵(۸): ۵۸۹-۵۹۹.
۱۰. Stubbs, E. A., N. E. Mangiaterra, and A. M. Martinez. ۱۹۹۹. Internal quality audit of indexing: a new application of interindexer consistency. Cataloging & classification quarterly ۲۸(۴): ۵۳-۶۹.
پی‌نوشت‌ها
[۱]. inter-indexer consistency
[۲]. intra-indexer consistency
[۳]. rates of inconsistency
[۴]. document reading ease
[۵]. کل­نگری یعنی انتخاب عام­ترین اصطلاح موجود به عنوان اصطلاح نمایه­ای در هنگام نمایه­سازی یک مدرک.
[۶]. predictability
[۷]. decentralized system
[۸]. hospitality
[۹]. frequent updating
[۱۰]. authority files
[۱۱]. proof-reading
[۱۲]. encoding schemes
[۱۳]. Hooper’s technique
[۱۴]. Pair Consistency Index (PCI)
[۱۵]. intergroup consistency
[۱۶]. Mean Consistency Index (MCI). indexing sessions
منبع : فصلنامه علوم اطلاع رسانی