یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تفاوت است میان شهرت و محبوبیت آقای بازیکن


تفاوت است میان شهرت و محبوبیت آقای بازیکن
شیث رضایی. شما فکر می کنید او بازیکن محبوبی باشد؟ اگر معیار محبوبیت آن باشد که در خیابان مقابل اتومبیل اش را بگیرند و پس از پیاده شدن تعداد زیادی آدم برای گرفتن امضا صف بکشند، بله، او بازیکن محبوبی است اما ایراد بزرگ فوتبال ما این است که تفاوت چندانی میان محبوبیت و شهرت قایل نیستیم که البته هر دو موضوع شباهت فراوانی به هم دارند.
معیارهای شهرت بسیار ساده تر از محبوبیت دست یافتنی هستند. شما کافی است ۲ مرتبه مقابل دوربین تلویزیون بایستید و صحبت کنید. چهره تان برای مردم شناخته شده است و امکان دارد آدم های بسیاری جلوی شما را بگیرند تا وسط خیابان راجع به موضوعی صحبت کنید. آدم های مشهور در زمان کوتاهی اگر فراموش نشوند، دغدغه ذهنی یا الگوی خاصی برای کسی محسوب نمی شوند. مهرداد اولادی، رضا شاهرودی، مهرداد میناوند، مهدی هاشمی نسب و... به نظر شما اینها آدم های محبوبی هستند یا مشهور؟ اگر پرسپولیس تا ۴۰۰ سال دیگر هم مهرداد اولادی را برنگرداند، کسی نگرانی خاصی دارد؟
چند تماشاگر روی سکو نام او را صدا می کنند که باید بیاید و مشکلات خط حمله را حل کند. با همین معیار اگر شیث رضایی اول فصل که گفته بود می خواهم به اروپا بروم (که سوژه خنده و طنز بسیاری شده بود) و رفته بود، آیا امروز کسی فکر می کرد جناح راست خط دفاعی پرسپولیس نام بزرگی را از دست داده است؟ آیا کسی در دربی به یاد مهدی هاشمی نسب هست؟ حالا به نظرتان شیث یا محمدرضا مامانی یا حتی واحدی نیکبخت با این تعریف تنها شهرت دارند یا بازیکنان محبوبی به حساب می آیند؟
راستی دلیل محبوبیت آدم هایی مثل علی پروین، احمدرضا عابدزاده، محمد پنجعلی، فرشاد پیوس و در میان قدیمی ترها کلانی و بهزادی و کاشانی و محراب شاهرخی و بسیاری دیگر چیست که پس از سال ها همچنان در استادیوم آنها تشویق می شوند؟ چراهرگاه درون دروازه مشکلی وجود دارد نام عابدزاده را فریاد می زنند؟ چرا مهاجمان را با فرشاد پیوس مقایسه می کنند؟ آیا کسی گل های زیبای مهرداد اولادی را فراموش کرده است؟ پس چرا نسل جوان روی سکو کسانی را تشویق می کند که حتی بازیهایشان را به یاد ندارد؟
محبوبیت مدارج و مراحلی دارد. کریم باقری شاید مثل نیکبخت جذابیت ظاهری برای جوانان نداشته باشد اما کسی می تواند مدعی شود کریم بازیکن محبوبی نیست؟ این تفاوت شهرت و محبوبیت است که از یک بازیکن علی پروین و از دیگری شیث رضایی می سازد. مثل بسیاری از بازیکنانی که وقتی امروز به مرور نام هایشان می پردازیم هیچ تصویر ذهنی از آنها در یاد نداریم.
این تفاوت شهرت و محبوبیت را چه کسی به بازیکنان می آموزد که یکی تنها مشهور می شود و دیگری علاوه بر شهرت، محبوبیت فراوانی نیز دارد؟ آیا وظیفه ای بر دوش باشگاه هست؟ آن پسوند »فرهنگی« که به باشگاه ها چسبیده است تنها زمانی کارایی دارد که ما از جو سکوهای تماشاگران ناراضی هستیم؟ مدیریت باشگاه پرسپولیس چه برنامه ای برای تربیت فرهنگی بازیکنانی مثل شیث رضایی یا محمدرضا مامانی داشته است؟ چه برنامه ای داشته تا بازیکنی که بین ۱۸ تا ۲۰ سالگی به اوج شهرت می رسد به بیراهه نرود؟ چه تدارکاتی دیده که شیث بدون داشتن فاکتورهای لازم، بازوبند کاپیتانی را حق مسلم خود بداند؟ این بازوبند بر دستان افرادی مثل بهزادی، پروین، پنجعلی، عابدزاده و فرشاد پیوس بسته شده است. چه شباهت و برابری بین این نام ها و شیث رضایی و محمدرضا مامانی وجود دارد؟ این وظیفه بر عهده چه کسی است که در باشگاه پرسپولیس فرهنگ سازی شود که یک مربی اینقدر تحت فشار بد فرهنگی بازیکنانش نباشد؟
یادمان نرفته مهرداد اولادی چند ماه پس از زندگی در تهران با شلوارک در خیابان آفریقا با مردم عادی درگیر شد و خبرش را همه منتشر کردند. او همان روز از دست پرسپولیس خارج شد.
پرسپولیس برای رهایی از حاشیه های این بازیکن مجبور شد منتقل اش کند و امروز کمتر کسی در ذهنش مانده پرسپولیس مهاجم خوبی به نام مهرداد اولادی داشته!
پرسپولیس راحت ترین راه را انتخاب کرد. آموختن و فرهنگ سازی روش مشکلی بود که کسی حوصله اش را نداشت. همین شیوه برخورد در مورد شیث رضایی تکرار می شود و باید آرام آرام منتظر اتفاق بعدی باشیم. یا شیث می رود و به فراموشی سپرده می شود یا اتفاق بدتر رخ می دهد و او و نزدیکانش موفق می شوند پروژه افشین قطبی را به شکستی محتمل هدایت کنند. کسانی که به قول خودشان برای پرسپولیس «سر» می دهند اما حاضرند «سر» پرسپولیس نباشد وقتی خودشان نیستند.
پرسپولیس بیمار است، مثل اغلب سال های عمر نه چندان طولانی اش. کسی به فرهنگ پرسپولیس نمی اندیشد، چیزی که شاهین را هنوز شاهین نگه داشته است. سال هاست پرسپولیس دچار این بی فرهنگی است. نه پرسپولیس، بسیاری از باشگاه های فوتبال به این مصیبت گرفتارند اما کسی به فکر تفاوت بی فرهنگی و بدفرهنگی و فرهنگ مناسب نیست. یک پیروزی برای همه کفایت می کند که شادمان و سرمست شوند و یک شکست کافی است تا همه به مشکلات و معضلات فکر کنند.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی