یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

وحدت حوزه و دانشگاه


وحدت حوزه و دانشگاه
مسئله وحدت حوزه و دانشگاه سال‌هاست که مورد توجه اندیشمندان و بزرگان روحانی و دانشگاهی است و تلاش‌های زیادی در این راه انجام شده است. تعبیر «وحدت حوزه و دانشگاه» ظاهرا از امام خمینی است و قبل از ایشان این تعبیر به کار نرفته است. در قشر روحانی، پیشگام کسانی که عملا وارد این میدان شدند مرحوم آیت‌الله طالقانی و شهید آیت‌الله مطهری و در قشر غیرروحانی مرحوم مهندس بازرگان هستند. در سال‌های آغاز تاسیس دانشگاه در ایران، دو قشر روحانی و دانشگاهی از هم بیگانه بودند و اصولا دانشگاه در ایران چون به تقلید از دنیای غرب و به شکل غربی تاسیس شده بود رابطه‌ای با دین و روحانیت نداشت و سیاست رژیم پهلوی هم این بود که دانشجویان را بیگانه با دین و مذهب تربیت کند.
مثلا رژیم شاه که دم از حقوق و تحصیل زنان می‌زد، از اینکه دختران دانشجو در عین تحصیل علوم جدید دین خود را نیز حفظ کنند به شدت وحشت داشت. بهترین شاهد آن، نگرانی و اندوهی است که این رژیم از پیدایش دختران محجبه و با پوشش اسلامی در دانشگاه‌ها ابراز می‌کرد. بعد از شهریور سال ۱۳۲۰ که اندکی فضای سیاسی و فرهنگی کشور باز شد، بزرگانی چون آیت‌الله مطهری و آیت‌الله طالقانی و بعدها شهید دکتر مفتح وارد میدان شدند و خود را به قشر دانشگاهی نزدیک کردند و آنها نیز که به شدت احساس نیاز به معارف اسلامی می‌‌کردند آنان را چون شمعی در بر گرفته و روشنایی کسب کردند. مسائل اسلامی در دانشگاه‌ها مطرح شد، به تدریج انجمن‌های اسلامی دانشجویی پدید آمدند و به فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی پرداختند. این حرکت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و به همین جهت بود که قشر دانشگاهی ندای امام خمینی را به آسانی و با استقبال پذیرفت. روحانیت آگاه و شجاع و نیز روشنفکران مسلمان متعهد و مسوول، سال‌ها روی این قشر کار کرده و آنها را با معارف اسلامی آشنا ساخته بودند، این بود که دانشگاهیان پیام انقلاب اسلامی را به راحتی پذیرفتند . اما وظیفه امروز ما این است که این وحدت و هماهنگی را حفظ کنیم و افزایش دهیم. دشمنان دانا و دوستان نادان از یک سو سعی در بدبین کردن قشر دانشگاهی به روحانیت دارند و از سوی دیگر تلاش می‌کنند چهره دانشگاهیان را در نظر روحانیان زشت جلوه دهند. روحانی را بی‌توجه به تحولات زمان معرفی می‌کنند و دانشگاهی را بی‌اعتقاد به دین و مذهب. اما مهم این است که این دو قشر زبان یکدیگر را بفهمند.
شاید برخی دانشگاهیان خیال می‌کنند که احکام اسلام را به مجرد تغییر در وضع زندگی و پیدایش ابزار و وسایل جدید باید تغییر داد و نمی‌دانند که مسئله اسلام و مقتضیات زمان دارای اصول و قواعد بسیار دقیقی است که خود دین آنها را تعیین کرده است. همچنین شاید برخی روحانیان توجه لازم را به مسئله نیازهای زمان نداشته باشند. به عبارت دیگر معمولا دانشگاهیان با زبان فقه آشنا نیستند و فکر می‌کنند تحول و پیشرفت در علم فقه مانند تحول و پیشرفت در علوم تجربی است و روش تحقیق در این علوم یکسان است؛ و برخی روحانیان نیز که برخوردی با نسل جوان و توسعه و تحول دنیای جدید نداشته‌اند موضوع اسلام و نیازهای زمان به صورت یک مسئله برای آنها مطرح نیست. در نتیجه دشمن از این سوءتفاهم و از این نقطه‌ضعف در دو طرف، به نفع خود استفاده می‌کند. به تعبیر آیت‌اللـه مطهری مشکل جهالت و جمود، مشکلی است که همواره وجود داشته است. از طرفی عده‌ای می‌خواهند هر امر جدیدی را به نام پدیده زمان بپذیرند و اسلام را بر آن تطبیق دهند، و از طرف دیگر گروهی در مقابل هر پدیده جدیدی مقاومت می‌کنند و به دفاع از قدیمی‌ها و کهنه‌ها می‌پردازند. گروه اول جهالت می‌ورزند و گروه دوم جمود. باید راه اعتدال را پیمود و البته پیمودن این راه کار هر کسی نیست، احتیاج به مجتهدان عالم، شجاع و آگاه به زمان دارد که از طرفی از اسلام مایه نگذارند و هر چیزی را به نام انطباق با زمان نپذیرند و از طرف دیگر بی‌توجه به تحولات زمان نباشند و موضوعات جدید و به اصطلاح مسائل مستحدثه را بشناسند و از جانب سوم شجاعت ابراز عقیده داشته باشند و عوام‌‌زده یا خواص‌زده نباشند و خلاصه تحت‌تاثیر جو اجتماعی قرار نگیرند. نکته دیگر این است که ما مقصود از تعبیر «وحدت حوزه و دانشگاه» را دریابیم.
بدیهی است که مقصود از این تعبیر این نبوده است که این دو نهاد تبدیل به یک نهاد شوند. مقصود این است که این دو وحدت هدف داشته باشند. حوزه‌های علمیه مسوول پاسداری از ایمان جامعه اسلامی و دفاع از اصول و فروع دین مقدس اسلام از دیدگاه مذهب شیعه، و تعلیم و تبلیغ آنها، و عده‌دار پاسخگویی به نیازهای مذهبی مردم مسلمان‌اند و دانشگاه‌ها مسوول دریافت علوم تجربی و علوم انسانی و سوق دادن کشور به سوی آخرین تحولات در این مقولات است. این دو نهاد باید در حرکت خود هدف‌های اسلامی را در نظر داشته باشند، و البته می‌توانند به یکدیگر نیز مدد برسانند.
حوزه‌های علمیه می‌توانند از نظر معارف الهی و ایدئولوژی و اهداف عالیه انسانی به دانشگاه‌ها مدد برسانند، و دانشگاه‌ها می‌توانند در ارائه آخرین روش‌های تحقیق و آخرین دستاوردهای علوم انسانی مانند روان‌شناسی و جامعه‌شناسی حوزه‌های علمیه را یاری نمایند. به هر حال هر دو باید در راه هدف‌های واحد اسلامی حرکت کنند و اگر اینچنین شد هر دو ماجور عنداللـه و مصداق حدیث نبوی طلب‌العلم فریضه علی کل مسلم خواهند بود.
● دیدگاه آیت‌الله مفتح درباره آیت‌الله مطهری*
مسئله مهم برای ما راه مطهری، مکتب مطهری و فکر مطهری است. اصولا درباره همه شخصیت‌های الهی، ما این عقیده را داریم که با فقدان و از دست دادن آنها نباید مکتب آنها فراموش بشود. ما برای احترام به شخصیتی مانند مطهری باید احترام به اثر او، فکر او و مکتب او داشته باشیم. او شهید راه مکتب شد، شهید راه عقیده شد، عقیده توحیدی، ایستادن در برابر مکتب‌های شرک و مادّی‌گری. در محل سابق دانشکده الهیات، یک روز بعد از ظهر بود. رفتم در اتاق ایشان، دیدم با یک نگرانی می‌گوید فکری باید کرد،‌مکتب مادِّی‌گری عجیب دارد در ذهن جوانان ما رسوخ می‌کند، چه باید کرد؟ متاثر بود، ناراحت بود. زیر جمله‌هایی از بعضی نوشته‌ها خط می‌کشید، نشان می‌داد و می‌گفت ببینید! این گروه به نام مذهب اما علیه مذهب، علیه معارف اسلام، علیه فکر توحیدی دارند کار می‌کنند، به نام توحید علیه توحید. این را می‌گفت والله می‌لرزید و ناراحت بود. چه بود؟ در درونش عشق به اسلام بود، برای او مسئله اسلام یک تظاهر نبود، یک مقاله و یک سخنرانی به عنوان حرفه و کار نبود، از روی عقیده می‌گفت و می‌سوخت. مکتب استاد بزرگ ما مکتب توحید بود. شما دوستان مطهری، شما شاگردان مطهری، امید است که این مکتب را همچنان احیا کنید، نگه دارید، ایستادگی کنید، مجاهده کنید، مقابله کنید. یک وقت به یکی از افرادی که در ظاهر طرفداری از مکتب‌های دیگری داشت،‌ می‌گفت من حاضرم هر کجا که می‌گویید، بیایم و با شما صحبت کنم. آن روزها تلویزیون در دست ملت نبود، در دست رژیم طاغوتی و رژیم جبار پهلوی بود و همه نفرت داشتند از رادیو و تلویزیون، در عین حال ایشان می‌گفت برای خدا و برای اثبات عقیده توحید حاضرم هر کس می‌خواهد (خطاب به یک فرد معینی بود) برویم در صفحه تلویزیون ظاهر بشویم هر چه سخن دارد بگوید و با او بحث کنم. برای او مسئله مهم مسئله عقیده بود، ایمان به الله و فکر الهی بود و بس.
علی مطهری
* در چهل روز پس از ترور آیت‌الله مطهری
در دانشکده الهیات دانشگاه تهران
منبع : روزنامه کارگزاران